۱۳۹۳ تیر ۲۸, شنبه

مصاحبه اختصاصی با رفیق امیر حسن پور


فرصتي به دست آمده تا با رفيق امير حسن پور در مورد وقايع جاري منطقه خصوصاً اوضاع کردستان عراق و بحثهايي که بر سر برگزاري رفراندوم «استقلال رسمي اقليم کردستان» به راه افتاده گفتوگويي داشته باشيم. رفيق امير، مسعود بارزاني رئيس حکومت اقليم کردستان عراق در مصاحبهاي با «صداي آمريکا» اين استدلال را جلو گذاشت که نظم حکومتي عراق عملاً فروپاشيده و کردها باعث اين فروپاشي نبودهاند. او گفت حتي زماني که بعثيها بر سر کردها بمب شيميايي ميريختند ما حرف از جدايي نزديم. ولي حالا ديگران شرايطي ساختهاند که کشور رسماً فروپاشيده است. در اين شرايط کردها حق دارند براي اينکه سرزمين پدري خود را امن نگاه دارند و کردستان مکاني شود براي کمک به بقيه برادران عراقيشان براي استقلال اقليم کردستان عراق را به همهپرسي بگذارند. ميخواستيم ديدگاهها و مواضع شما را در مورد اين اوضاع و سياستها بدانيم.
امير حسن پور: اينکه کردها يک ملت تحت ستم بودهاند در عراق و ساير کشورهاي منطقه خيلي واضح است. بيشتر مردم کرد در آرزوي اين بودهاند که يک دولت مستقل داشته باشند. در اين نيز ترديدي نيست که کردها بهعنوان يک ملت تحت ستم از حق تعيين سرنوشت برخوردارند. قبل از تحولات اخير (تصرف بخشي از عراق توسط داعش) مسعود بارزاني چند بار بحث استقلال را مطرح کرده بود بدون اينکه بتواند يا بخواهد قدمي در جهت عملي کردن آن بردارد، اما حالا شرايطي پيش آمده که عراق توسط داعش، نيروهاي عشايري و ارتش اسلامي مقتدي صدر، و در اثر سياستهاي حکومت مالکي عملاً تجزيه شده است. «حکومت اقليم کردستان» از سال 1991 در نتيجه جنگ اول امريکا عليه عراق بهتدريج شکل گرفت و در جنگ دوم امريکا در 2003 به شکل امروزي در آمد و اکنون در ادامه اين جنگها توسط داعش شرايط عملي کردن استقلال فراهم شده است. در واقع «حکومت اقليم کردستان» تاکنون عملاً شبه مستقل بوده و برگذاري رفراندوم و اقدامات بعدي اين شکل از اعمال حق تعيين سرنوشت را به استقلال صوري يا رسمي تبديل ميکند. بايد بگويم در بيست سال اخير تعدادي از کشورهاي جديد بر اساس موازين حقوق بينالملل از راههاي مشابه ايجاد شدهاند، مثلاً سودان جنوبي يا تيمور شرقي يا اندکي قبل از آنها کشورهايي که با تجزيه يوگوسلاوي و شوروي به وجود آمدند. اما استقلال کردستان، اگر عملي بشود، در شرايط ويژه بينالمللي منطقهاي صورت ميگيرد. شرايطي که در کردستان عراق، ناسيوناليسم کرد از قبل در قدرت بوده است. اين دولت خودمختار نمايندة ناسيوناليسم به قدرت رسيدة کرد است که داراي قوه مقننه (پارلمان)، قوه اجرائيه (کابينه، دستگاه اداري، ارتش يا نيروي پيشمرگه، پليس، دستگاه امنيتي، زندان)، و قوة قضائيه است، اگرچه ميزان اختياراتش بهپاي استانهاي کانادا يا ايالتهاي امريکا نميرسد. اما از آنجا که دولت مرکزي عراق قدرت زيادي نداشته، «حکومت اقليم کردستان» حالت نزديک به استقلال داشته است و مخالفت امريکا و ايران و ترکيه با استقلال يکي از علل عملي نشدن اين پروژه بوده و اين وضع ممکن است تغيير بکند. اين درست است که در حال حاضر آمريکا با «استقلال کردستان» مخالفت ميکند اما مسئله اصلي آمريکا اين نيست که دولت کرد تشکيل نشود. مسئلة آمريکا تأمين نفوذ سياسي و اقتصادي و نظامي در کل منطقه است، اينکه مثلاً منطقه چه وضعي پيدا کند که منافع آمريکا و متحدانش از جمله اسرائيل تأمين شود. اين نيز روشن است که اگر آمريکا با استقلال مخالفت بکند رهبران کرد اطاعت ميکنند.
سؤال: شما ميگوييد که کردستان عراق «دو فاکتو» مستقل بوده است. اما بعضي نيروهاي سياسي ميگويند اگر کردستان مستقل شود، در منطقهاي که اسلامگرايي و نيروهاي ارتجاعي از هر طرف دارند سر بلند ميکنند، ميتواند پايگاهي باشد براي حکومت سکولار غير ديني. يعني حکومتي که طبعاً در آن پدرسالاري فئودالي و غيره بر خواهد افتاد و از جنگهاي ديني و قومي که در بقية نقاط عراق هست هم خبري نخواهد بود. اين تصوير چقدر واقعيت دارد؟
 امير حسن پور: اين بيشتر به خواب و خيال نزديک است تا واقعيت. تجربة بيست و سه سال «حکومت اقليم کردستان» واقعيت ديگري را نشان داده است. درست است که کردها با سقوط رژيم صدام براي مدتي در منطقه اقليم از ستم ملي رهائي پيدا کردند و خيليها از تجربة دستگاه اداري و نظامي و قضائي به زبان کردي خوشحال بودند اما اين شادي چندان طول نکشيد و فهميدند که طبقه سرمايهدار تازه به دولت رسيدة کرد به زبان کردي به قهر متوسل ميشود. اما اگر ستم ملي تا حد زيادي در اقليم از بين رفته، ستم مستعمراتي امريکا جاي ستم ملي رژيم صدام را پرکرده است، اين بار از طريق وابستگي کامل حکومت کرد و اقتصاد و سياست آن با آمريکا. از نظر منافع مردم کرد بهويژه اکثريتي که استثمار ميشوند و نيمي از جمعيت يعني زنان، «حکومت اقليم کردستان» و استقلال رسمي نميتواند تغييري در اين روابط به بار بياورد. اين ادعا که کردستان مستقل پايگاهي براي سکولاريسم بشود و در مقابل جريان تئوکراسي از نوع ايران و افغانستان و عراق قرار بگيرد نيز بسيار نادرست است. دو حزبي که در رأس حکومت کردي قرار داشتهاند يعني «اتحاديه ميهني کردستان» و «پارت دمکرات کردستان» با به قدرت رسيدن تئوکراسي در ايران مانند بيشتر رژيمهاي خاورميانه سعي کردند خودشان را بيشتر اسلامي بکنند و بيشترِ ناسيوناليستهاي کردستان عراق که غيرمذهبي بودهاند به نماز و روزه روي آوردهاند. و اصولاً با وجود اينکه جنبش ملي بعد از جنگ جهاني دوم ديني نبوده، روشنفکران و رهبران احزاب کرد سکولاريسم را حتي در حد بسيار محدود جدائي دين و دولت جزو برنامه سياسي خود قرار ندادهاند، و در واقع خيلي با نيروهاي ديني سازش کردهاند. کردستان تحت حکومت اينها پر از مسجد شده و شهرها، شهر منارهها شدهاند. اين حکومت با وضعي که دارد نميتواند يک نيروي سکولار باشد. اينکه به بقيه مردم عراق کمک کند يا بتواند يک نيروي مترقي در منطقه باشد نيز جاي ترديد است چون خود مردم کردستان را در عرض بيست و سه سال اخير بيشتر به دامان دين انداخته است. اين حکومت، عليرغم اختلافات درون رهبريش، در منطقه با اسرائيل و ترکيه و ايران هم سويي داشته و هيچ معيار ترقيخواهي و آزاديخواهي را در حرف و عمل آن نميتوانم ببينم.
سؤال: گفتيد که حکومت کردستان عراق با اسرائيل و ترکيه همسو بوده است. اما خيلي از کردها اين را اصلاً چيز بدي نميدانند. معتقدند که اسرائيل هم يک ملت تحت ستم را صاحب دولت کرد و در درونش دمکراسي است. درست است که دين هم هست ولي مثل ديگر کشورهاي منطقه ظالمانه و استبدادي نيست. ميگويند همسويي با دولت ترکيه يا ايران هم طبيعي است چون کردستان عراق خود را دولت ميداند و آنها هم دولت هستند و بايد همکاري داشته باشند. اگر در گذشته افرادي مثل شما به کمونيست انترناسيوناليست تبديل ميشدند و مسئله اسرائيل (موضعگيري عليه اسرائيل و نسلکشي عليه فلسطينيها) يک شاخص ترقي خواهي بود، الان چنين نيست. خيلي ها همسويي با اسرائيل را عيب نميدانند. حتي خيليها آرزو دارند که قدرتهاي جهاني همانطور که اسرائيل را درست کردند الان دولتي مثل اسرائيل را منطقة کردستان درست کنند.
امير حسن پور: درست است. يکي از آرزوهاي بسياري از ناسيوناليستهاي کرد در بيست سال اخير اين بوده که مثل اسرائيل بشوند، از برنامههايي که قدرتهاي امپرياليستي دارند استفاده کنند و کردستان هم مثل اسرائيل شود. حتي بدتر از اين، بعضي از روشنفکران ناسيوناليست کُرد، پروژه صهيونيستي را بهعنوان يک جنبش آزاديبخش ملي ايده اليزه کردهاند. عدهاي تروريستي مانند مناخم بگين را مبارز و آزاديخواه بهحساب ميآورند و براي تبليغ نظراتش نوشته او را به کردي ترجمه و منتشر کردهاند. در حالي که بعضي از يهوديهاي مترقي در اسرائيل و خارج از آن رژيم صهيونيستي را رژيمي آپارتايد و استعمارگر بهحساب ميآورند، بسياري از ناسيوناليستهاي کرد آن را نمونة دمکراسي و رهائي ملي جا ميزنند. من در آزاديخواه بودن خود اينها ترديد جدي دارم. آنها که عملکرد اسرائيل را در مورد ملت فلسطين نميبينند، از جمله پاکسازي نژادي و قومي، جنايت جنگي، جنايت عليه بشريت، و به آن اعتراض نميکنند و با مردم فلسطين همدردي نميکنند و در واقع اين جنايتها را انکار ميکنند نه تنها خودشان آزاديخواه نيستند بلکه دانسته يا نادانسته و خواسته يا ناخواسته به تداوم اين جنايات کمک ميکنند. اين بخشي از محدوديتهاي هر جنبش ناسيوناليستي مشخصاً جنبش ناسيوناليستي کرد است که منافعش را با منافع قدرتهاي امپرياليستي همجهت و هم سو ميداند و در واقع هم هست. حساب ميکند که در چارچوب اين سيستم کار کند نه عليهاش. حکومت کردستان عراق به پيچ و مهرهاي از اين نظام تبديل شده و ميخواهد بشود. آرزويش اين است که چيزي مثل اسرائيل بشود. ولي اگر کل روابط منطقه را در نظر بگيريم اصلاً فکر اينکه اين کشور مستقل خواهد بود (حتي اگر رفراندوم بشود و عضو سازمان ملل بشود) فکر نادرستي است. از هر نظر تمام ارکانش به رژيمهاي منطقه و بيش از همه به ايران و ترکيه و مسلماً اسرائيل و همينطور آمريکا وابسته خواهد بود؛ بيشتر به آمريکا تا اتحاديه اروپا. حالا هم چنين است. در اين 23 سال حيات «حکومت اقليم کردستان» چيزي غير از اين نبوده است. اقتصادش کاملاً وابسته است و حتي آب آشاميدني در بطري هم از ترکيه و ايران ميآيد. مواد خوراکي نيز از ترکيه و ايران و امريکا وارد ميشود و حتي رانک و چوغه (لباس مردانه) کردي ساخت چين است. اقتصاد کشاورزي کردستان توانائي تأمين خوراک مردم اقليم را ندارد.  صدام در جريان ژنوسيدِ انفال روستاهاي کردستان را ويران کرده بود و حکومت نتوانسته است اين روستاها را حيات تازهاي ببخشد که بتوانند بهطور خودمصرف هم روي پاي خود بايستند. يا صدور نفت را در نظر بگيريد. حکومت کردستان بدون وابستگي کامل به ترکيه امکان صدور نفت را ندارد. وضع جنوب عراق معلوم نيست چه خواهد شد ولي ناسيوناليستهاي کرد حتي اگر فکر استقلال هم بکنند در عمل نميتوانند اجرايش بکنند. اين حکومت از آغاز پيدايش تا الان از نظر اقتصادي، سياسي و نظامي وابسته بوده است. استقلال رسمي اين وابستگي را رسميت خواهد بخشيد، نه اينکه نفياش کند.
سؤال: خيليها به واقعيات حکومت اقليم کردستان عراق اشاره ميکنند. ميگويند حاکميتش ستمگر است؛ قتل هاي ناموسي جهش وار رشد کرده؛ اسلامگرايي رشد کرده است؛ دانشگاههاي کردستان حتي يک کتابخانه درست و حسابي هم ندارند و روشنفکران کُرد که در نقاط مختلف دنيا تحصيل کردهاند رغبت ندارند به کردستان برگردند؛ چون اصلاً به آنها اجازة آزادي عمل نميدهند تا بتوانند دانش و سواد و فرهنگ را بين مردم رواج دهند؛ کردهاي ايران دارند در کردستان عراق استثمار ميشوند و سلسله مراتبي بين کردهاي ايران و کردهاي عراق برقرار شده است؛ علاوه بر اين کارگران و خدمتکاران فيليپيني و نپالي و بنگلادشي هم دارند در کردستان عراق بهشدت استثمار ميشوند؛ نه تنها کشاورزي احيا نشده بلکه خبري از صنايع پايهاي هم نيست. با همة اينها ميگويند در شرايطي که کل خاورميانه در آتش ميسوزد اينجا پناهگاهي خواهد شد براي ملت کرد و بقيه کساني که ميخواهند به آنجا پناه برند. بارزاني هم در مصاحبهاش چنين درکي را ميدهد که عراق آتش گرفته و ما ميخواهيم «اين اتاق» را از اين حريق در امان نگاهداريم. يعني بالاخره جنبة مثبتي هم دارد. آيا اين واقعيت ندارد؟
امير حسن پور: اگر دولت يک خط مشي انقلابي داشت ميتوانست اين کارها را انجام دهد ولي ندارد.
سؤال: مثلاً در جنگ جهاني دوم روسيه سوسياليستي نتوانست خود را از آتش جنگ کنار بکشد. هم خودکفا بود هم انقلابي بود هم صنعت داشت. البته کشتههاي زيادي داد. در اين شرايط چقدر امکان دارد به هر دليل بتواني «يک اتاق» را امن نگاه داري؟
امير حسن پور: در اين آتشي که بر پا شده است، حفظ يک اتاق از شعلههاي آن براي حکومت کرد ميسر نيست. قبل از هر چيز به خاطر ماهيت و خط مشي «حکومت اقليم کردستان». اينها تحت راهنمايي ترکيه و در سازش با آن يک بار با پ ک ک جنگيدند و دست به کشتار پ ک ک زدند. هر دو حزب حاکم در اين برنامه شرکت داشتند. اخيراً که نيروهاي کرد سوريه در مناطقي از آن کشور اعلام خودمختاري کردند، «حکومت اقليم» تحت رهبري بارزاني تصميم گرفت در مرز سوريه و عراق در منطقه کردنشينش خندق درست کند و دو قسمت کردستان را از هم جدا بکند. جنگهاي اواسط دهة 90 بين اتحاديه ميهني و پارت دمکرات که مشهور به «جنگ خودکشي» شد نمونه ديگري است. پارت دمکرات از ارتش صدام براي سرکوبي اتحاديه کمک خواست. اين ايده که کردها يک ملت واحد هستند، همه پشت هم را ميگيرند درون کردستان همه به هم کمک ميکنند تا حالا عملاً بر عکس بوده است. در مورد نيروي کاري که از ترکيه يا ايران ميآيد و يا رفتار با نيروهاي سياسي کُرد و نيروي کارکرد اينها هم نمونههاي ديگري هستند. نميخواهم بگويم که اصلاً هيچ نوع رابطه ديگري وجود ندارد. بعضي کردهاي ايراني يا کردهاي ترکيه در آنجا دکان يا رستوران يا فعاليتهاي اقتصادي ديگر دارند. ولي بهطور کلي خط سياسي و ايدئولوژيک حکومت کرد مثل بقية حکومتهاي ناسيوناليستي است. مثلاً در هندوستان که از سال 1948 مستقل شد، اين شبهقاره تحت سلطه يک نيروي ناسيوناليستي عمده قرار گرفت. اين کشور قدرت نظامي دارد و تا حد زيادي قدرت صنعتي. بسياري امکانات هم دارد اما فقر در آنجا بيداد ميکند. بيشتر از هر جاي دنيا در هند بردگي وجود دارد. وضع زنان در هند را هم که ميدانيم. حاکميت نيروي ناسيوناليستي در هندوستان نتيجهاش اين شد. نيرويي که تا حدي بشود با کردستان مقايسهاش کرد جنبش ملي فلسطين است. الان بخشي از آن جنبش که حکومت فلسطين (سلطه فلسطين) را در دست دارد به ژاندارم دولت اسرائيل تبديل شده است. بخش ديگرش هم جريان تئوکراتيک حماس است. اينها توانايي برداشتن حتي يک قدم براي رهايي مردم فلسطين را ندارند. البته کردستان منطقه خودش را دارد و مثل فلسطين نيست که کاملاً اشغال شده و پروسه پاکسازي قومي در آنجا بهشدت ادامه دارد. اما کارنامة حکومت منطقه کردستان واقعاً درخشان نبوده است. مسئلة ديگر، خط سياسي و برنامه سياسي و ايدئولوژيک رهبري ملي کرد است که با آن ناسيوناليستهايي که در سالهاي اخير يا قبلتر به قدرت رسيدند تفاوت زيادي ندارد. خلاصه اينکه رهبران ملي کرد افتخار ميکنند به پيچ و مهره نظام امپرياليستي تبديل شوند. علناً اين را ميگويند. هيچ آلترناتيو ديگري در مقابل شان نيست و نميخواهند هم باشد. افتخارشان اين است که در کردستان برخلاف خيلي از کشورهاي خاورميانه رسانههاي جمعي آزادي دارند. ولي به وضع کردستان که نگاه کنيم ميبينيم در بيست سال اخير کشتار روزنامهنويسها و خفه کردن هر نوع صداي انتقادي در سطح وسيعي صورت گرفته است. به هر جايش که نگاه ميکنم پيشرفتي نميبينم. خيليها ميگويند کردستان عراق فرودگاه بينالمللي دارد. جادهسازي شده است. پر از شاپينگ مال شده است. يا مثلاً تأسيسات جذابي در مناطق کوهستاني براي توريستهاي داخلي و خارجي درست کردهاند. ولي وقتي به مردم کردستان نگاه کني با اين همه ثروت نفتي، ميبيني که دست به گريبان يک اقتصاد ويران شدة کشاورزياند و يک اقتصاد شهري و صنعتي که بتواند وضعيت اقتصادي را بهتر کند و شغل ايجاد کند و غيره هم وجود ندارد. من براي کردستان مستقل آينده درخشاني نميبينم نه به خاطر محدوديتهاي خلق کرد بلکه به خاطر ماهيت طبقاتي رهبري ناسيوناليستي و ايدئولوژي ناسيوناليستي.
سؤال: پس مثل همه جاي دنيا، راه حل مردم انقلاب کردن است. انقلاب سوسياليستي و تشکيل دولتهاي سوسياليستي. چيزي که در حال حاضر مثل قبل مُد نيست. به نظر شما در کل مناطق کردنشين چنين انقلابي چقدر پايه مادي و پتانسيل دارد؟ چقدر ميشود اين را ديد که از درون ويراني جنبش چپ در کردستان يک نيروي کمونيستي بتواند سر بلند کند؟
امير حسن پور: فعلاً در عراق عرصه در اختيار جريانات بنيادگراي اسلامي و نيروهاي ناسيوناليست عرب و کرد و آسوري و ترکمن و روساي عشاير عرب است. اينها ابتکار عمل را در دست دارند به استثناء منطقهاي در کردستان سوريه که نيروي رهبري کنندهاش با عشاير يا با جريانات اسلامي تفاوت دارد. راهي که کل منطقه در پيش گرفته در چارچوب روابط سرمايهداري بحرانزده است. البته نيروهاي سرمايهداري خودشان هم در شرايط آشوب هستند و با هم تضاد دارند و درگير همين تضادهاي منطقهاند. يا بهتر بگويم خودشان بخشي از اين تضادها هستند. من در اين ميان، چيزي بهعنوان انقلاب يعني انقلابي که نيروهاي کمونيستي در رهبرياش باشند نميبينم. و درست است که انقلاب تنها راهي است که بتوان کردستان و منطقه را از اين منجلاب بيرون آورد. از نظر تاريخي بيش از هر زمان مشخص است که واقعاً غير از اين انقلاب هيچ راهي نيست. اما در مورد وضعيت جنبش کمونيستي، در منطقه يک جنبش کمونيستي که بتواند از عهدة اين وظايف سنگين برآيد وجود ندارد. بيشتر به خاطر اينکه بعد از رجعت سرمايهداري در شوروي و نهايتاً در چين و تجربة اين شکستها، جنبش کمونيستي منطقه در حالت يک نوع بيهوشي و فقدان ابتکار عمل به سر ميبرد. درس گيري از اين گذشته وجود ندارد و نميتواند خودش را بازسازي و نوسازي کند. اين را در مورد جنبش کمونيستي در کل منطقه ميگويم و نه فقط در کردستان. طي اين مدت در همه جا نيروهاي جنبش کمونيستي منطقه در حال عقب رفت و عقبنشيني بودهاند. اما شرايطي که ميبينيم در عين حال بهترين شرايط هم هست. ما در شرايط آشوب جدي در نظام امپرياليستي و نظم دولتي که اينها بعد از جنگ جهاني اول درست کردند به سر ميبريم. حالا شرايطي هست که ميشود اين نظم را به هم زد. اما اين کار بدون وجود جنبش کمونيستي و يک خط مشي سياسي و ايدئولوژيک و تشکيلاتي صحيح هرگز صورت نخواهد گرفت.
سؤال: بنابراين هيچ اميدي نيست! يعني هيچ کاري هم نبايد کرد!
امير حسن پور: چرا که نه، مسئله خط مشي هميشه جدي بوده اما در شرايط تاريخي سي چهل سال اخير تعيينکننده است. روشن است که بدون تئوري انقلابي نميتوان انقلاب کرد و اگرچه مارکسيسم چنين تئوري هست اما آن هم بدون نوسازي و سنتز انقلابي از پيروزيها و شکستهاي گذشته کافي نيست. امروز عنصر ذهني از عنصر عيني عقبمانده است.
سؤال: در اين وضع خراب، پايه مادي يا پتانسيل انقلاب کجاست؟
امير حسن پور: همين وضع خراب خودش بخشي از پايه مادي است. يعني وضع خراب فرياد ميزند که ميتوانم يک جور ديگر بشوم. ميشود اوضاع را تبديل کرد به يک چيزي ضد شرايطي که فعلاً در آن بنيادگران اسلامي و قدرتهاي امپرياليستي ابتکار عمل را در دست دارند. شرايط جوري است که جنبش کمونيستي ميتواند آن را به هم بزند، خوب هم ميتواند به هم بزند. البته يک جنبش کمونيستي که خط مشي درستي داشته باشد، بتواند اين وضعيت را درک کند و به ضد خودش تبديل کند.
سؤال: آيا پيام ديگري براي کساني که ميخواهند دنيا را عوض کنند ولي از وقايع جاري و شرايط موجود و ميدانداري نيروهاي رنگارنگ ارتجاعي و امپرياليستي بهتزده شدهاند داريد؟
امير حسن پور: چيزي که ميتوانم بگويم اين است که وضع فعلي «يا اين يا آن» است. يک طرف بنيادگرايي اسلامي و امپرياليستها و طرف ديگر مردم و نيروهاي کمونيستي و هر نيروي آزاديخواهي که عليه آن دو قطب ضد مردمي است. وسط نميشود ماند. اگر نيروهاي کمونيستي و انقلابي باشند که فکر کنند ميشود وسط ايستاد بايد از آنها پرسيد که کدام تجربه تاريخ چنين وضعي را به خود ديده است. افراد و نيروهاي آگاه بايد بهطور جدي تصميم بگيرند که آيا به بخشي از اين وضع اسفناک تبديل ميشوند و در آن دست و پا خواهند زد يا به خلق دنياي ديگري ميپردازند و زنجيرهاي اسارت را  پاره ميکنند. کمونيستها و جنبش کمونيستي ميتوانند در ضمن بازسازي و نوسازي خود روند تاريخ را عوض کنند همانطور که در گذشته بارها توانستند بکنند.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر