معرفي کتاب «نقد جهان اوجالان»
مؤخره: انديشه و خطِ اوجالان
به رهايي منجر نميشود، جهان ديگري بايد ساخت
نام کتاب: نقد جهان اوجالان
نويسنده: صلاح قاضيزاده با همکاري اميد بهرنگ
ناشر: انتشارات حزب کمونيست
ايران
(مارکسيست لنينيست مائوئيست)
سال نشر: چاپ اول آذر
1395
از نشریه آتش شماره 74
نقد جهان اوجالان عنوان
کتابي است که ازسوي حزب کمونيست ايران (م ل م) منتشر شد. موضوع کتاب، نقدي همهجانبه از موضعِ کمونيستي
نسبت به نظرات و خط سياسي و ايدئولوژيک عبدالله اوجالان رهبر در حبسِ پ.ک.ک (حزب کارگران
کردستان) است.
کتاب، شامل يک مقدمه و
يک نتيجهگيري
و 8 فصل مجزا با عناوين متفاوت است. معرفيِ مقدمه و فصلِ اول تا هشتم کتاب را در شمارههاي پيشين آتش خوانديد.
در اينجا به
معرفي بخشِ نتيجهگيري ميپردازيم.
عنوان اين بخش:
انديشه و خطِ اوجالان به رهايي منجر نميشود، جهان ديگري بايد ساخت
بخش نتيجهگيري کتاب به اين مسئله پرداخته که دستگاه فکري اوجالان
دو ويژگي اساسي دارد: اول ايدهآليستي و ذهني است و قادر به بازتاب درست واقعيت نيست و بدون
شناخت واقعي از جامعه و جهان نميتوان آن را تغيير داد و
دوم اينکه رفرميستي
و سازشکارانه است و اساسا تئوريسازي اوجالان براي خدمت به اين سازش است. در اين بخش به بررسي افق طبقاتي انديشههاي اوجالان و پ.ک.ک پرداخته شده و اينکه کدام عواملِ داخلي و
منطقهاي و بينالمللي به رو آمدن و تکوين
و گسترش جريان پ.ک.ک پا داد. آنچهکه در افقِ برنامه و در متن تئوري و خط و مشي و استراتژي عملي
اوجالان و پ.ک.ک و ساير سازمانهاي متحد با آن در جنبش کردستان قرار گرفته است، چشمانداز بورژوازي کُرد است که هدف دست يافتن به خودمختاري
و خودگرداني و استقلال عمل بيشتر در ساية ادغام شدن با روابط توليدي و مناسبات طبقاتي
حاکم بر جمهوري ترکيه و ساختار بورژوا- کمپرادوري آن را دنبال ميکند.
پ ک ک، چنانکه در فصلهاي پيشين کتاب گفته ميشود، مانند بسياري از جريانات و احزاب ناسيوناليستي ديگر
در قرن بيستم و در شرايط جنگ سرد و جهان دو قطبي با رگههايي از انقلابيگري خردهبورژوايي پرچم مبارزة عادلانه و برحق با ستم ملي در جمهوري
ترکيه را بر افراشت. پ.ک.ک از همان آغازِ مبارزه مسلحانهاش اميدوار بود با کسب کمکها و حمايتهاي سوسيال- امپرياليسم شوروي، اهداف مليگرايانة کُرد را متحقق کند. اما پس از سقوط شوروي و همچنين در پرتو تحولات عميق سياسي و اقتصادي کردستان و ترکيه
و خاورميانه، متعاقبِ دستگيري عبدالله اوجالان و بهطور مشخص با آغاز تدوين اسناد دفاعيههايش يک پروسة بورژوا- ناسيوناليستي خالص را در دستور
کار خود قرار داد که بهصورت تئوريسازيهاي رهبري آن در نظام مفهومي و ارزشيِ «مدرنيته دمکراتيک»
و «پارادايم جديد آپوئيستي» فرموله شده است. در مرکز اين پروژه، دست شستن از سرنگون
کردن دولت ترکيه و انکارِ ضرورت کسب قدرت سياسي قرار دارد که بهصورت نظريهپردازي پيرامون ملغمهاي از تئوريهاي آنارشيستي و با هدف رسيدن به توافق و همزيستي با بورژوازي تُرک و متحدين بينالمللي آن و نظرية «کنفدراليسم دمکراتيک» فشرده شده است.
تغيير و تحولات گوناگوني
طي سه دهه اخير در سطح جهان اتفاق افتاده است که عموماً بر خاورميانه و کردستان و حتي
بر جنبشهاي
ملي بهصورت
عام نيز تأثر گذاشتهاند. بهطور کلي اين تحولات را ميتوان در دو دسته 1) تغييرات زيربنايي و ساختاري اقتصادي
و 2) دگرگونيهاي
سياسي و روبنايي و فکري، تقسيمبندي کرد که با يکديگر ارتباط داشته و بر هم اثر گذاشتهاند. رشد مناسبات سرمايهداري طي چند دهه گذشته و بهخصوص در جريان جهش و گسترش روابط سرمايهداري در فرايند جهانيسازي (گلوباليزاسيون)، ساختار اقتصادي و روابط اجتماعي
و ترکيب جمعيتي و طبقاتي بسياري از کشورهاي پيراموني و ملل تحت ستم را دچار تغييرات
مهم و ريشهاي کرده
است. مجموعة اين دگرگونيهاي زيربنايي بهلحاظ سياسي و فرهنگي نيز فاکتورهاي جديدي به معادلات سياسي
کشورها و جوامع افزوده است. در مورد مسئلة کُرد بهطور مشخص گسترش روابط سرمايهداري در هر چهار پارچة کردستان – بهويژه در ايران و ترکيه – بر ساخت اجتماعي و طبقاتي
کردستان تأثيرات عميقي گذاشته است. رشد روابط کالايي، تضعيف نهادها و روابط فئودالي
و نيمه فئودالي، افزايش تعداد کارگران و مزدبگيران، مهاجرت روستاييان به شهرها، ورود
هر چه بيشتر زنان به روابط اجتماعي خارج از خانه و جذب شدن در بازار کار، افزايش تعداد
تحصيلکردهها و دانشجويان و نهادهاي آموزشي و گسترش دانش و اطلاعات
عمومي از طريق شبکه جهاني اينترنت همگي از نتايج رشد روابط سرمايهداري در کردستان بوده است که البته پديدههاي دهشتناک ماهوي اين نظام مانند فقر و فلاکت و بيکاري و حاشيهنشيني و غيره را نيز بايد بر آن افزود. اين رشد سرمايهداري در کردستان با تحولات مهم منطقه و سقوط صدام حسين
و پيش از آن تشکيل حکومت خودمختار و سپس دولت نيمهرسمي و دوفاکتوي کُردي در جنوب کردستان از سال 2003 به
بعد، همراه بود. مجموعه اين عوامل اقتصادي و سياسي باعث شکلگيري و تقويت قشري از بورژوازي جديد و نوخاستة کُرد در
منطقه بهويژه
در شمال و جنوب کردستان يعني کردستان عراق و ترکيه شد. اين بورژوازي به منابع نفتي
بالفعل کرکوک و بالقوه دهوک و اربيل اميد بسته و تلاش دارد روابط خود را با بورژوازي
منطقه، خصوصا در ترکيه و با شرکتهاي بزرگ تجاري و نفتي- گازي و دولتهاي امپرياليستي و حتي دولت اسرائيل گسترش داده و تقويت
کند. بخش مهمي از اين قشرِ در حال گسترش بورژوازي کُرد در شمال کردستان از اواخر دهة
90 ميلادي و پس از دستگيري اوجالان و شروع پروسة گفتگوي دولت ترکيه با وي، به اين جمعبندي رسيد که با حمايت
از پ.ک.ک و مشخصا شخص اوجالان و روند مذاکرات ميتواند موضع قدرتمندتري در کل ساختار بورژوازي ترکيه به دست آورد. از اين
رو احزاب رسمي و قانوني کُردي مانند حزب صلح و دمکراسي (BDP) و پس از آن حزب دمکراسي خلقها (HDP) در نتيجة وحدت بورژوازي کُرد با پ.ک.ک و اوجالان،
براي فعاليت علني و رقابت سياسي با جناحهاي مختلف بورژوازي تُرک تشکيل شدند. رفرميسم پارلماني
و قانوني احزاب کُردي اهرمي در دست بورژوازي کُرد است که بهعنوان مکمل بازوي ديگر اين استراتژي يعني رفرميسم مسلح
پ.ک.ک عمل ميکند.
اگر کوهستان قنديل، مأمن و نقطه اميد زنان و مردان جوان و عصيانگر کُرد است، احزاب قانوني دستآويز و تجلي آرمانهاي ناب بورژوازي کُرد و طبقات ميانه و متوسط جامعه کردستان
هستند.
زاوية ديگري از تحولات
مهم منطقه که بر روند حرکت پ.ک.ک و جنبش کردستان
تأثير گذاشت، تغييرات سياسي و ژئوپوليتيکي خاورميانه طي دو دهه اخير است. پس از سقوط
بلوک شرق، توازن قوا در ميان امپرياليستها و قدرتهاي بزرگ به نفع امپرياليسم آمريکا تغيير کرد. اما اين
مساله سرآغاز دور جديدي از رقابت ميان قدرتهاي امپرياليستي و شکلگيري تضادهاي جديد و بلوکبنديهاي تازه در ميان آنها بود. آمريکاييها براي پيشي گرفتن از رقبايي مانند روسيه، چين و اتحاديه
اروپا تلاش دارند تا با طرح «خاورميانه جديد»، سلطه و هژموني سياسي و نظامي خود در
اين منطقه را تثبيت و بازسازي کنند. در اين طرح، نقش ترکيه به عنوان قديميترين متحد استراتژيک آمريکا و ناتو در منطقه بسيار حائز
اهميت است و آمريکاييها کوشيدهاند از طريق ايجاد تغييرات و اصلاحات مهم در ساختار اقتصادي
و سياسي جمهوري ترکيه، اين کشور را به يکي از نقاط اتکاي خود و کل نظام سرمايهداري امپرياليستي در منطقه تبديل کنند. اصلاحات و تغييرات
در هئيت حاکمه و ترکيب بورژوازي ترکيه عمدتا شامل فعال و شريک کردن جناح جديدي در بورژوازي
بود که به برآمدن و قدرتيابي حزب عدالت و توسعه (AKP) منجر شد.
اين حزب و دولت رجب طيب اردوغان قرار بود الگويي از وحدت اسلام سياسي و بورژوازي و
نئوليبراليسم براي دولتهاي اسلامي_بورژوايي
در طرح خاورميانه جديد باشد. براي تبديل شدن ترکيه به ژاندارم منطقه و يک قدرت تأثيرگذار
منطقهاي،
اين کشور به ثبات اقتصادي و سياسي بيشتر نياز داشت و به همين دليل مساله کردها و تضاد
دولت ترکيه با پ.ک.ک براي ايالات متحده اهميت پيدا کرد. بنابراين شريک کردن بورژوازي
کُرد در بخشي از ساخت قدرت در ترکيه يکي ديگر از خطوط اصلاحات و برنامههاي امپرياليسم آمريکا در اين کشور بود. اين طرح مستلزم
برخي رفرمهاي
اجتماعي و فرهنگي در رابطه با موقعيت و وضعيت کردها در ترکيه بود که آزادي زبان و آموزش
زبان کُردي يا راهاندازي برخي رسانههاي فرهنگي و خبري کُردي را در بر ميگرفت. اما بايد توجه کرد اين اصلاحات بورژوايي هرگز بهمعناي از بين رفتن ستم
ملي در کردستان نيست و کماکان ستم ملي عليه کردها و ديگر ملل تحت ستم يکي از ارکان
مهم دولت بورژوايي در جمهوري ترکيه و ساير مناطق کردستان در ايران، عراق و سوريه است.
نقش بورژوازي کُرد در منطقه
بهويژه
در دولت اقليم کردستان البته از سطح گسترش روابط با بورژوازي ملل غالب فراتر رفته و
به سطح همکاريهاي اقتصادي، سياسي و نظامي- امنيتي با دولتهاي امپرياليستي نيز رسيد. فئودال- کمپرادورهايي چون عشيره و خاندان و حزب بارزاني و طالباني مدتها است به متحد سياستهاي امپرياليسم آمريکا در عراق تبديل شدهاند و جنبش کردستان عراق و توان نظامي و مردمي آن را به
پياده نظام امپرياليستها و مجري بالقوه سياستهاي آنها در عراق تبديل کردهاند. عبدالله اوجالان اين تغيير فاز امپرياليستي در مساله
کُرد بعد از جنگ کويت و سپس سقوط صدام و تشکيل دولت خودمختار کُردي در جنوب کردستان
را دريافت و از آن به «چارهيابي مساله کُرد بر اساس مدرنيتهي کاپيتاليستي» نام برد. (اوجالان 1391: 102-103) اما
او همزمان
دريافت که به اين مساله ميتواند بهعنوان يک فرصت براي پ.ک.ک و کل بورژوازي کُرد در شمال کردستان
(کردستان ترکيه) نيز نگاه کند. او در کتاب نقشه راه مينويسد:
همزمان با جايگزيني هژموني
ايالات متحده آمريکا در عراق، اقدامات سنتي گلاديوي ناتو در مورد کردستان و کُردها
يعني زمينه تداوم متدهاي کُنترا-گريلايي به شکل سابق به ميزان زيادي تضعيف شد. تنش
مابين جمهوري ترکيه و ايالات متحده آمريکا که ناشي از موضع گيري در برابر پ.ک.ک و
دولت فدرال کُرد –در عراق– بود در سال 2007 و همزمان
با توافق واشنگتن وارد مرحله اي نوين شد. مي توان درک کرد که در برابر دست کشيدن پ.ک.ک از مبارزه مسلحانه،
توافقي کلي در ساختار دولت-ملت بر مبناي راه حل هاي اجتماعي، اقتصادي،
سياسي و فرهنگي که در آن ها راه حل نظامي نقش اساسي را
بر عهده ندارد، حاصل شد.... (همان 102-103)
به همين دليل بهرغم قرار گرفتن نام پ.ک.ک در
ليست کذايي «سازمانهاي تروريستي» ايالات متحده و
اتحاديه اروپا، رهبران شاخهي غربي ک.ج.ک يعني حزب اتحاد
دمکراتيک (پ.ي.د) از سال 2006 به بعد به صورت رسمي و غير رسمي با مقامات وزارت خارجه
آمريکا مشغول مذاکره و گفتگو شدند. اين مساله بهويژه پس از گسترش جنگ داخلي در سوريه و شکلگيري مناطق آزاد شده در روژئاوا توسط پ.ک.ک و متحدينش و سپس قدرت گرفتن داعش در
اين کشور ابعاد وسيعي به خود گرفت. رهبران پ.ي.د و پ.ک.ک هرگز تمايلشان براي نزديکي هر چه بيشتر به آمريکاييها و ديگر قدرتهاي امپرياليستي را پنهان نکردند
و به جنگ ائتلاف آمريکا و متحدينش عليه داعش به صورت يک فرصت براي نزديکي هر چه بيشتر
به امپرياليستها نگاه ميکنند. در واقع رهبري پ.ک.ک سعي دارد از توان نظامي، قدرت بسيجکنندگي، پايه اجتماعياش و اخيراً منطقة آزادشدة روژئاوا
را بهعنوان برگهاي برنده براي مشارکت در رقابتهاي منطقهاي و سهم گرفتن از روابط قدرت
موجود استفاده کند.
اما خط و مشي و استراتژي اوجالان و پ.ک.ک فقط از تغيير
و تحولات سياسي و اقتصادي بينالمللي متأثر نشد بلکه دگرگونيهاي عرصة تفکر و نظريههاي سياسي، فلسفي و اجتماعي در سطح
جهان طي سه دهه اخير نيز به انديشههاي اوجالان راه يافت و بر پ.ک.ک و
جنبش کردستان تأثير گذاشت. با شکست سوسياليسم در چين و سپس فروپاشي شوروي و بلوک شرق،
يک کارزار تبليغاتي و سياسي عظيم و گسترده از سوي راست جهاني و ايدئولوگها و رسانههاي آن عليه کمونيسم و انقلاب به راه
افتاد با اين مضمون که «کمونيسم شکست خورده است و سرمايهداري و ليبراليسم حقانيت خود را به
اثبات رسانده و راهي جز پذيرش نظام سرمايهداري وجود ندارد». اين هجمة وسيع تبليغاتي-
سياسي عليه کمونيسم توانست بخش اعظم جريانات رويزيونيست و طرفدار بلوک امپرياليستي
شرق و همچنين تعدادي از روشنفکران انقلابي و سابقاً چپ را نيز با خود متحد کند يا به
شکل غير مستقيم بر آنان تأثير بگذارد. اين بخش عمدتا به شکل ضديت با مارکسيسم و گسترش
ايدههاي پستمدرنيستي، پساساختارگرايانه، آنارشيستي،
نسبيتگرايي فرهنگي، جريانات سياست هويتي و معجوني از ايدههاي بورژوا-دمکراتيک تبارز يافت. وجه
اشتراک تمامي اين گرايشات به ظاهر چپ و راديکال، انحلال دستآوردهاي نظري و عملي علم کمونيسم و
جنبش پرولتري، رّد تئوري مارکسيستي دولت و انکار ضرورت کسب قدرت سياسي و ارائه درکهاي ايدهآليستي و شبه آنارشيستي در رابطه با
مسالة قدرت سياسي و پيش گذاشتن يک درک ذهني و فرا طبقاتي از دمکراسي بود. اوجالان براي
تئوريزه کردن پارادايم جديدش و نظرية کنفدراليسم دمکراتيک تقريبا از تمامي اين گرايشات
استفاده کرد و معجون چند رنگي از اين ايدهها را از فيلتر ناسيوناليسم کُردي عبور
داد و آن را با تعابير ديني و عرفاني و اسطورهاي نيز مخلوط کرد. هستة اصلي تفکر التقاطي
اوجالان، ضديت با علم مارکسيسم و ايدئولوژي انقلابي آن بود. نظرية کنفدراليسم دمکراتيک
و مدرنيتة دمکراتيک محصول چنين التقاط و ترکيب غير انقلابي، غير علمي و واپسگرايانهاي است.
در پاراگراف پاياني کتاب
نوشته شده:
«کردستان، کردستانِ خسته
از ارتجاع و امپرياليسم و سرمايه، متنفر از فئوداليسم و پدرسالاري و دين، زخم خورده
از خيانت و دروغ و سازش، کردستان رنگين به خون شهيدان و مبارزات مردمش، استوار و سربلند
از شورشها و
سرهلدانها به
رغم تمامي تغيير و تحولات گوناگون و با وجود قدرت يافتن گرايشات و نيروهاي ناسيوناليستي
و کمپرادوري و ارتجاعي هنوز هم پتانسيل انقلابي و مبارزاتي عظيمي را در اعماق جامعهاش حمل ميکند. هنوز هم کارگران و زحمتکشان، دهقانان و بيچيزان، زنان و مردان جوان و دانشجويان و دانشآموزان انقلابي کُرد روياي يک جامعة عاري از ستم و تبعيض
و بهرهکشي،
يک جامعه ساخته شده از آزادي و برابري و حق تعيين سرنوشت و همزيستي آزادانه خلقها را در سر ميپرورانند. براي تحقق اين آرمان، براي به فعليت در آوردن
پتانسيل دگرگونيخواهي جوانان کردستان، براي جامه عمل پوشاندن به آرزوها و شور
و شوقهاي
مردم بايد انقلاب و کمونيسم و نه کمتر از آن را به شعار و خواست و ايدئولوژي و آگاهي و آرمان
و هدف شمار هر چه بيشتري از تودههاي مردم کردستان و ديگر مناطق ايران و کل منطقه و جهان
تبديل کرد. بايد به راه انداختن جنبش مردمي براي انقلاب سوسياليستي و تدارک براي جنگ
انقلابي خلق را به دغدغه روز و شب پيشروان تودهها در همه جا تبديل کرد. بايد انترناسيوناليسم پرولتري
و نغمه رهاييبخش
و جهانشمول
آن را به راهنماي عمل و افق ديد و آهنگ زبان و طنين فرياد و آتش مسلسل تودههاي مردم در کردستان
و سراسر جهان تبديل شود. کردستان را چنين جنبش و جنگ و انقلابي ميبايد...»
«آتش»
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر