کمونيستها بايد کمونيست باشند!
نامه ارسالي يکي از خوانندگان نشرية آتش درباره سخنراني سانسارا
تيلور
از نشریه آتش شماره 74
سانسارا تيلور (Sunsara Taylor) از فعالين حزب کمونيست انقلابي آمريکا (RCP) است که در جنبش تودهاي ضد رژيم فاشيستي ترامپ/پنس (Refuse Fascism) هم فعاليت ميکند و بهعنوان يکي از سخنگويان اين جنبش هم شناخته شده است. صفحه فيسبوک آر.سي.پي در تاريخ 15 سپتامبر 2017 فيلمي از او به اشتراک گذاشت که حاوي درسهاي مهمي درباره نحوه عملکرد و خط سياسي کمونيستها در اين جنبشها بود. مطمئناً نميتوان تمامي ابعاد و جزئيات عملکرد و خط کمونيستها در اين جنبشها را از روي يک فيلم چند دقيقهاي استخراج کرد. مبارزه در يک کارزار تودهاي وسيع، ابعاد مختلفي دارد که بايد براساس سنتز
نوين کمونيسم و از روي آثار و بحثهاي باب آواکيان آنها را بيرون کشيد و جمعبندي کرد. اما اين فيلم کوتاه چند نکته داشت که اصول عام آن ميتواند بهعنوان نمونه و الگوي کار براي کمونيستها در ساير نقاط جهان و ساير
جنبشها هم باشد. به اعتقاد من هر کمونيستي (و معتقدم سنتز نوين کمونيسم
امروزه خط تمايز ميان مارکسيسم و رويزيونيسم است) بايد از خودش بپرسد در فعاليت تبليغي و ترويجياش در مبارزات تودهاي و جنبشها و تشکلهاي تودهاي که فعاليت ميکند، در سخنرانيها و نشريات و پالتاکها و آکسيونهاي اين جنبشها و تشکلها، خودش و ساير کمونيستهاي فعال در آن، چقدر براساس
اين خط پيش رفتهاند؟ چقدر سنتز
نوين کمونيسم، موجوديت حزب کمونيست، برنامه و اهداف و استراتژي يک حزب کمونيست در اين
جنبشها و مبارزات طرح شده و در اختيار مردم قرار ميگيرد؟ اين يکي از مهمترين شاخصهايي است که تفاوت استراتژي کمونيستي در مبارزات تودهاي را از خط و مشي و استراتژي بورژوا دمکراتيک جدا
ميکند.
سانسارا در اين فيلم ميگويد:
«ما اينجا خارج از محوطه ممنوعه پليس،
جمع شدهايم تا درباره
تحريف مفهموم «آزادي بيان» و ميراث حقيقي «آزادي بيان» صحبت کنيم. در زماني که مسئولان
دانشگاه يو،سي،ال تصميم گرفتهاند براي يک فاشيست، فرش قرمز پهن کنند و دعوت کردهاند تا به اينجا بيايد و درباره برتري پنداري نژاد سفيد و بيگانه
هراسي صحبت کند... الان زماني است که بيش از هر زمان ديگري به جدل و مباحثه واقعي نياز
داريم. به صحبت کردن واقعي و گفتگوي واقعي نياز داريم. نه صحبت درباره برتري پنداري
نژاد سفيد و اينکه آيا مشروعيت
دارد يا نه، و نه صحبت درباره فاشيسم بلکه درباره زهرابهاي که از کاخ سفيد بيرون ميآيد و مردم را مورد آسيب قرار ميدهد. ما بايد راه را براي گفتمان واقعي دراين باره
باز کنيم که چطور شد دچار چنين وضعيتي شديم. در زمانيکه برتري پنداري نژاد سفيد و فاشيسم با دندانهاي تيز کرده باز ميگردند در اين باره صحبت کنيم که چه نوع سيستمي اين
چيزها را ميپروراند و چه
نوع دنيايي امکانپذير است؟ خوب
با در نظر گرفتن اينها، بهعنوان نماينده
سايت(Revcom.us) و نويسنده روزنامه انقلاب، من خبر
بسيار مهمي براي اعلام دارم. باب آواکيان راديکالترين انقلابي زنده، رهبر حزب کمونيست انقلابي آمريکا،
نويسنده «قانون اساسي براي جمهوري نوين سوسياليستي در شمال آمريکا»، دانشجوي سابق دانشگاه
برکلي و عضو فعال در جنبش واقعي «آزادي بيان» در آوريل 2018 به دانشگاه برکلي ميآيد و سخنراني خواهد کرد. باب آواکيان در بخشي از
اين برنامه درباره تحريف مفهوم آزادي بيان و دروغهاي «کريس» رئيس دانشگاه درباره آزادي بيان افشاگري
خواهد کرد. باب آواکيان زماني در اينجا، برکلي، سخنراني خواهد داشت که «کريس» رئيس دانشگاه و مقامات دانشگاه برکلي،
آسيبهاي بزرگي به مفهوم آزادي
بيان وارد کردهاند. با دعوت
کردن و تريبون فراهم کردن براي تحريکات اولترا فاشيستي، براي يک فاشيست، تصوير غلطي
از آزادي بيان ارائه داده و آزادي بيان را به صورت غلطي به کار گرفته اند. به حق و
عادلانه است که جلوي آنان گرفته شود. در شرايطي که دانشگاه برکلي با اين کار چنين ضربه
بزرگي به مفهوم واقعي آزادي بيان وارد کرده، دو رويي و نفاق بسيار بزرگي خواهد بود
و آسيب بزرگتري به کاربرد
آزادي بيان خواهد بود اگر که مقامات دانشگاه سعي کنند به هر صورت يا شيوهاي مانع سخنراني باب آواکيان بشوند که به اين دانشگاه
ميآيد تا درباره علم رهاييبخش کمونيسم، آزادي بيان و رابطه آنها صحبت کند. باب آواکيان درباره آزادي بيان واقعي
و انقلاب کمونيستي در آوريل 2018 در اينجا صحبت خواهد کرد. اين سخنراني است که بايد شنيده
شود. باب آواکيان دروغهايي که درباره آزادي بيان گفته شده را رد خواهد کرد. ... دانشجويان با هر ديدگاهي
که دارند بايد به مسائل خارج از دانشگاه بپردازند. ... جنبش واقعي آزادي بيان و چيزي
که باب آواکيان به آن مي پردازد درباره حق دانشجويان است که بيايند و عليه برتري پنداري
نژاد سفيد و فاشيسم و جداسازي صحبت کنند. اين به جا نيست که فاشيستها بيايند و افکار بيمارشان درباره برتري پنداري
نژاد سفيد را در دانشگاه بپراکنند. اين چيزي است که اتفاق خواهد افتاد.
اگر ميخواهيد که در اين فعاليت شرکت کنيد و بخشي از سازماندهي آن باشيد
بياييد و با من صحبت کنيد. اگر ميخواهيد ببيند که اين دانشگاه درگير جنبش آزادي بيان واقعي است، در گرو اين سوال
است که چه دنيايي امکانپذير است و به جايي برسيم که ديگر دروغهاي بزرگ، نامشروع و پر آسيب کساني مثل «مويس پت» که دو هفته
ديگر اينجا سخنراني خواهد
کرد را تحمل نکنيم. کسي که ميگويد سياهپوستان به صورت نژادي از سفيدپوستان فروتر هستند. اين ضد علم است، خرافه
است، به اين افراد تريبون براي ابراز نظر داده ميشود. چرا ما کماکان چنين چيزي را تحمل ميکنيم؟ اگر ميخواهيد بدانيد که اين مسايل از کجا ناشي ميشود و چطور ميشود از شر آن خلاص شد، بايد به سخنراني باب آواکيان
گوش کنيد. من بعدا با بيانيه ديگري درباره رئيس دانشگاه و اينکه اينجا چه خبر است باز خواهم گشت ولي الان اين را ميگويم، چشمهاي دنيا به ما اينجا در برکلي دوخته شده است.»
نکته اول) سانسارا در جلسهاي اين بحث را مطرح ميکند که موضوعش دفاع از آزادي بيان و اعتراض به سخنراني
يک فاشيست در دانشگاه برکلي است. يعني مضمون اين ميتينگ در چهارچوب فعاليتهاي ضد فاشيستي جنبش رفيوز فاشيسم است و نه ميتينگهاي آر.سي.پي. تيشرتهاي رفيوز فاشيسم که بر تن
شنوندگان و مجري است و بنرهاي رفيوز فاشيسم نشان ميدهند که ميتينگ را رفيوز فاشيسم برگزار کرده است
و در چهارچوب آن تشکيلات در حال برگزاري است.
اما سانسارا تيلور در اين جلسه و در حاليکه تيشرت رفيوز فاشيسم
را بر تن دارد به صراحت از انقلاب کمونيستي و نماينده فکري آن در زمانه ما يعني باب
آواکيان و تشکيلات آن در آمريکا يعني حزب کمونيست انقلابي صحبت ميکند. به عبارت ديگر کمونيستها در تشکلهاي تودهاي ميتوانند و بايد از ضرورت کمونيسم صحبت کنند. کمونيستها در مبارزات تودهاي و تشکلهاي جبهه متحد هم کار تبليغ و ترويج کمونيستيشان را پيش ميبرند و چنين
نيست که چون در مبارزه و جنبشي کمتر از انقلاب کمونيستي (در اينجا درباره آزادي بيان و اعتراض به سخنراني يک فاشيست) فعاليت ميکنند پس فعاليت و پيامشان نبايد کمونيستي بلکه
الزاماً در چهارچوبهاي غير کمونيستي باشد. يعني کمونيستها در تشکلات تودهاي هم کمونيست هستند نه سخنگوي ساير طبقات و از جمله بورژوادمکراسي.
نکته دوم) توجه کنيم کمونيسمي که سانسارا از آن صحبت ميکند يک کمونيسم مبهم، شرمنده، رقيق شده و التقاطي
نيست که گرايشات غيرکمونيستي مدعي کمونيسم هم بتوانند در آن قرار بگيرند. يا مخاطب
را گيج کند که هر کس که خودش را کمونيست مينامد پس در چهارچوب همين کمونيسمي است که سانسارا از آن حرف
ميزند. او خط تمايز اين کمونيسم،
بنيانگذار و تدوينگر آن، ظرف حزبي و تشکيلاتياش و حتي برنامه و سند تدوين شدهاش براي جامعه آينده (سند پيشنويس قانون اساسي براي جمهوري نوين سوسياليستي در شمال آمريکا) همه را نام
ميبرد که مشخص باشد از چه کمونيسمي
و از چه انقلابي صحبت ميکند.
نکته سوم) او با گفتن اين
جمله که «بهعنوان نماينده Revcom.us و نويسنده در روزنامه انقلاب، من خبر بسيار مهمي
براي اعلام دارم» درواقع اعلام ميکند که به پلاتفرم
مقرر با متحدين غير کمونيستشان در جنبش رفيوز فاشيسم وفادار است و در اينجا نه بهعنوان سخنگوي
رفيوز فاشيسم بلکه بهعنوان يکي از فعالين اين جنبش که در عينحال کمونيست و عضو حزب کمونيست است، در ميتينگ رفيوز
فاشيسم درباره انقلاب و کمونيسم صحبت ميکند. پس مرزهاي جبهه متحدي که با غيرکمونيستها تشکيل دادهاند را مخدوش نميکند اما پيام کمونيستياش را به مردم ابلاغ ميکند. در چهارچوبه تشکل تودهاي در حالي که تلاش ميکند به حداکثر ممکن تودهها را حول يک مبارزه مشخص عليه دولت و سيستم متحد کند اما در عينحال پيام کمونيستياش براي جذب تودههاي پيشرو و مشتاق را پيش ميکشد و آن را سانسور يا پنهان نميکند.
نکته چهارم) سبک کار او در تبليغ و ترويج همان سبکي است که لنين
در اثر «چه بايد کرد؟» و بعدها باب آواکيان در اثر «چه بايد کرد غنيشده» و ساير آثارش آن را فرموله کردند. از يک موضوع خاص و مشخص يعني مبارزه براي
آزادي بيان و اعتراض به يک امر مشخص يعني سخنراني يک فاشيست در دانشگاه برکلي شروع
ميکند. اين موضوع مشخص بخشي
از همان جنبش مقاومت عليه فاشيسم در آمريکا و بر انداختن رژيم فاشيستي ترامپ/پنس است.
سانسارا مخاطبينش را فرا ميخواند تا در برابر تريبون
دادن به يک نژادپرست فاشيست مقاومت کنند. در ادامه ميگويد ما به بحث نياز داريم، به بحث واقعي و جدل
واقعي و قرار است باب آواکيان در اين باره بحث و جدل کند. صرفاً به اين بسنده نکرده
که بياييد مقاومت کنيم نگذاريم فاشيستها در اينجا صحبت کنند. بلکه علاوه بر اين به ضرورت بحث و جدل و در پيش گرفتن روش علمي براي
فهميدن ريشههاي اين معضل
يعني فاشيسم و بازگشت فاشيستها در آمريکا صحبت ميکند و اين سؤال را پيش ميکشد که «چطور شد دچار چنين وضعيتي شديم... چه نوع
سيستمي اين چيزها را مي پروراند و چه دنيايي امکانپذير است؟». و سپس برنامه سخنراني باب آواکيان را به اين دو سؤال پيوند ميدهد و مخاطبش را فرا ميخواند که براي فهم اين دو سؤال به علم
کمونيسم باب و سخنراني او نياز دارد.
سانسارا از اين هم فراتر رفته و به مخاطبش در يک ميتينگ جبهه
متحدي عليه فاشيسم ميگويد در صورت تمايل براي نقش ايفا کردن در سازماندهي سخنراني باب آواکيان به سانسارا
رجوع کنند و با او صحبت کنند. يعني زمينه همکاري تشکيلاتي را هم فراهم ميکند و باز تأکيد ميکنم همه اينها در چهارچوبه ميتينگ رفيوز فاشيسم صورت مي گيرد.
در پايان بگويم نميتوان در هر سخنراني و فراخوان در مبارزات تودهاي همانند اين سخنراني عمل کرد اما اين فيلم و سبک
کار رفيق سانسارا نکات مهمي در مورد خط کمونيستها و چگونگي تبليغ و ترويج آنها در جنبشهاي تودهاي دارد که به واقع خط تمايز با هرگونه تفسير راست
يا التقاط بورژوادمکراتيک از آن است. اين خط و اين سبک کار بايد الگوي هر کمونيست واقعي
در مبارزات و تشکلهاي تودهاي باشد. در غير اين صورت رويکرد ما به اين مبارزات
و تشکلها، رويکردي با استراتژي انقلاب کمونيستي نيست بلکه به قطع در
خدمت اهداف ساير طبقات و بهويژه بورژوازي قرار گرفته
و تودهها و پتانسيل آنها را به زير بال و پر بورژوازي و نمايندگان و سخنگويان آن هدايت
ميکند و اين خيانت به مردم
و به انقلاب است.
اميدوارم اگر مطلب نادرست يا مبهمي در اين نوشته بود، دستاندر کاران نشريه آتش و خوانندگان حتماً آن را طرح کنند تا زمينه بحثهاي بيشتري در اين مورد شود.
آذر 1396
لينک فيلم سخنراني سانسارا
تيلور:
https://www.facebook.com/tuneintorevcom/
videos/1763443897017145/?hc_ref=ARQ0cGN_wlEwhgQeVDbgdVP1FnS1Ru66JGVH9WxAdRh1zo5JDxC1X8-vcwKGFLU7b8w
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر