۱۳۹۷ اردیبهشت ۴, سه‌شنبه

سرسخن


اول ماه مه!

تنها با انقلاب کمونیستی  طبقه کارگر و کل بشریت از بردگـی رها خواهند شد!

سرسخن از نشریه آتش  شماره 78

ايران، جهان و کل اين سياره آبي، يک انقلاب عظيم را بهاضطرار طلب ميکند. درد و رنجِ اکثريتِ مردم تحت نظام سرمايهداري و حاکميت ديني، فقر و بيکاري گسترشيافته در ايران و جهان، جنگهاي ارتجاعي، نابودي روزافزون محيط زيست، همه دلايل کافي براي اين اضطرار است. انقلابي که نقطه پاياني بر نظام سرمايهداري امپرياليستي حاکم بگذارد و جهاني نوين را سازمان دهد.
جهاني رها شده از قوانينِ ضد بشري سرمايه. جهاني که بهجاي اشتهاي سيريناپذير طبقه سرمايهداران حاکم براي بهدست آوردن بيشترين سود، نياز زندگي اقتصادي و فرهنگي مردم  تعيين ميکند چه چيزي توليد و توزيع شود و بهجاي نابودي طبيعت به آن احترام گذاشته و از آن حفاظت ميشود.
جهاني رها شده از روابط اقتصادي/اجتماعي که انسانها را به استثمارگر و استثمارشونده، ستمگر و ستمديده، بالادست و فرودست، تقسيم کرده و کل بشريت را در گرداب اين روابط بهاسارت کشيده است. جهاني رها شده از شکنجه و زندان و اعدام، از نيروهاي سرکوبگر و ارتشهايي که براي تقويت و حفظ اين روابط سياره ما را زير پا ميگذارند، جنگهاي ارتجاعي راه مياتدازند و زندگي کنوني و آينده نسلها را به تباهي ميکشانند. جهاني که بهجاي اين فجايع، تودههاي مردم آگاهانه، آزادانه و براي منافع کل بشر وارد ياري و تعاون ميشوند.
جهاني رها شده از ايدهها و افکاري که بر پايه روابط استثمارگرانه حاکم شکل گرفته و تقويت ميشود، تقسيمبندي و ستمگري طبقاتي و اجتماعي را نهادينه کرده و زنان را در وضعيت بَرده در بَرده قرار داده، انسانها را بر اساسِ جنسيت، مليت، رنگ پوست، دين و مذهب، رتبهبندي کرده است. بهجاي آن، جهاني که در آن همه انسانها فارغ از جنسيت و رنگ پوست، آگاهانه، آزادانه و براي منافع کل بشر وارد ياري و تعاون ميشوند. جهاني که در آن وحشت، حماقت و تعصبات ديني که امروزه مردم را به زنجير کشيده و زيرِ بردگي ضرورتها و سياستهاي نظام سرمايهداري بهجان هم انداخته، به گذشته سپرده شده و انسانها با ذهني باز، کنجکاو و با لذت، آگاهانه، آزادانه و براي منافع کل بشر به جسنجوي حقيقت دست ميزنند و زندگي اجتماعي را بر اين پايه سازمان ميدهند.
جهاني رها شده از تفکراتي که شالودهاش نظام طبقاتي/اجتماعي/سياسي سرمايهداري حاکم است و بر اساس ايدئولوژي و فرهنگ اين نظام، ميتوان ديگري را زير پا له کرد، خود را «به هر قيمتي» و براي «اول من»، بالا کشيد. جهاني رها شده از تقسيمبنديهاي ميان کساني که با دستانشان کار مي کنند با آناني که با فکرشان کار ميکنند و به همين جهت در موقعيت اجتماعي بالاتري قرار ميگيرند. در برابر ايجاد جهاني که مردم آگاهانه، داوطلبانه، آزادانه با دست و ذهن، براي تغيير جهان و زندگي خودشان بدون هيچ تبعيضي کار و تلاش ميکنند.
اين جهان، جهانِ کمونيسم است! و نبرد براي اين جهان تنها راه رهايي است!
آيا رويا و تلاش براي دستيابي به چنين جامعه و جهاني امکانپذير است؟ بله!
طبقه بورژوازي حاکم با انحصارش بر منابع توليدي و فکري جهان دهههاست که تلاش ميکند تا واقعيت و امکانِ سازماندهي چنين جامعهاي را نفي کند. اما بشر ميتواند و امکانِ رسيدن به چنين جامعه و جهاني را دارد. تمايزات طبقاتي و نهادها و افکار ستمگرانهاي که امروز بر مردم سراسر جهان سنگيني ميکند، هميشگي و بخشي از «ذاتِ بشر»، نبوده است. همه اينها در مقطعي از تاريخ شکل گرفته و بهوجود آمده و ميتواند تغيير کرده و به جهاني بهتر منجر شود.
مردم در ايران و سراسر جهان در برابر مصائب و بيدادگريهاي نظام سرمايهداري و دولتهاي ارتجاعي حافظِ اين نظام مبارزه و مقاومت ميکنند اما بهخصوص در چند دهة گذشته اين مبارزه و مقاومت در شرايطي صورت گرفته که توهمات توليد شده توسط همين نظام بر ذهن مردم سنگيني کرده و راهنماي حرکتشان بوده است. بسياري به اين باور رسيدند که با توهمات ديني و بازگشت به گذشته ميتوان نيروهاي افسارگسيختة سرمايهداري را مهار کرد و عدهاي ديگر بر اين باورند که نميتوان سرمايهداري و قدرت مهيب سياسي و نظامياش را سرنگون کرد و بايد مسير اصلاح و «به سر عقل آوردن » آن را در پيش گرفت. علت عمدة چنين وضعيت اسفناکي اين است که کمونيسم انقلابي، يعني تنها افق و برنامه و جنبشِ واقعا رهاييبخش، به طور موثر در صحنة مبارزات تودههاي مردم حضور ندارد، اثري از جايگاه و اهميت تاريخ انقلابهاي کمونيستي و تجربة رهاييبخش آن در اذهان تودههاي مردم نيست يا بسيار ضعيف است. اين بزرگترين مشکلي است که امروز گريبانگير اردوي مقاومت عليه نظام منسوخ سرمايهداري شده است.
دولت جمهوري اسلامي، مردم ما را زير بار سنگينِ بهرهکشي و فقر و بيکاري، ستم بر زنان و ستمگري ملي عليه ملل غير فارس خُرد کرده، زندگي و آيندة جوانان را لگدمال کرده. دو قطبيِ فقر و ثروت ابعادي بيسابقه يافته است. نيروي کار ماهر و ساده در مقياس بزرگ از بازار کار اخراج ميشوند و صدها هزار نيروي آماده به کار جديد و تحصيلکرده عاطل و باطل مانده و استعدادها و عمرشان به هرز ميرود. وجود چنين نيروي انساني، جغرافياي بزرگ با منابع کشاورزي و صنعت از يک سو و از سوي ديگر اتلاف نيروي جوانان (با بيشترين نرخ بيکاري در ميان جوانان فارغالتحصيل)، رشد بيسوادي، تخريب محيط زيست، اعتياد، تنفروشي، کودکان کار و... مغاک هولناکي را بهوجود آورده که هيچ وعده و وعيدي آن را تحملپذير نميکند. حاکمان ايران تحت عنوان «توسعه اقتصادي »، در را به روي سرمايهداران بينالمللي باز کردهاند تا در استثمار هرچه بيشتر کارگران و ديگر قشرهاي کارکُن جامعه و غارت مضاعف منابع طبيعي ايران، شريک جمهوري اسلامي باشند. جمهوري اسلامي براي حفظِ ارکان نظامش، با مشارکت در جنگها و آشوبهاي منطقهاي و جهاني، زندگي مردم ايران و کشورهاي ديگر منطقه را در نزاعي ارتجاعي با قدرتهاي امپرياليستي و ساير دولتهاي مرتجع منطقه، به خطر انداخته است. در ايرانِ تحت حاکميت جمهوري اسلامي از يک طرف با استبداد و خفقان سياسي، ستم ديني و مذهبي، سرکوب انديشههاي مترقي و جهانبيني علمي، ممنوعيت آفرينش هنري و فرهنگ نوين مواجهيم و از سوي ديگر، اشاعة سازمانيافتة جهل ديني و خرافات مذهبي را شاهد هستيم. سرنگوني و نابودي دولت جمهوري اسلامي و رهايي جامعه از اين شرايط و نبرد براي بنيانگذاري يک نظامِ نوين سوسياليستي بهعنوان مسيري در راه دستيابي به کمونيسم جهاني ، ضرورتي عاجل است. تاخير در تحقق اين ضرورت، هر ثانيه بر فلاکت و رنج اکثريت قاطع مردم ميافزايد. مبارزه امروز ما براي رهايي جامعه ايران از استثمار و ستم، بخشي از مبارزه براي رها کردن کل جهان از ستم و استثمار بوده و با اين هدف پيش ميرود.
زنده باد اول ماه سرخ!                             «آتش»


هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر