مقابله با دو گرایشِ راست در «چپ» دانشجویی: دو پوسیده، دو بنبست
از نشریه آتش _ شماره 86 _ ژیلا انوشه
تشدید تضاد میان جمهوری اسلامی و امپریالیسم آمریکا بعد از روی کار آمدن رژیم فاشیستی ترامپ و خروج ایالات متحده از برجام، دور جدیدی از قطببندی میان نیروهای طیف موسوم به «چپ»1 را از جمله در جنبش نوپای چپ دانشجویی ایران بهدنبال داشته است. آن هم در مقطعی که موج جدیدی از گرایش چپ بعد از خیزش دی ماه 96 در دانشگاهها در حال عروج است و تحرکات امیدبخش 16 آذر امسال و پیوندهای مبارزاتی ارزشمند میان دانشجویان چپ و مبارزات کارگریِ هفتتپه و فولاد خوزستان در حال شکلگیری است. روند این قطببندی، در کلیت چپ ایران از چند سال پیش و پس از شدتیابی جنگ سوریه و حضور نیروهای امپریالیستی و منطقهای مختلف در آن، آغاز شده بود. شکلی از قطببندی منفی که تابعی از گرایش تقسیم شدن مردم و مبارزاتشان میان دو پوسیدۀ امپریالیسم و متحدینش از یک طرف و نیروهای مختلف اسلامگرا از جمهوری اسلامی و حزبالله لبنان و انصارالله یمن تا داعش و اخوانالمسلمین و سایر گروههای اسلامی در خاورمیانه و شمال آفریقا است. آنچهکه این قطببندی را پیچیدهتر کرد، درهمتنیدگی آن با تضاد میان قدرتهای امپریالیستی در منطقه و نقشی بود که مشخصا دو قدرت امپریالیستی روسیه و آمریکا در بحران منطقه ایفا میکنند. در مواجهه با این وضعیت و بهطور مشخص در مواجهه با تضاد ارتجاعی میان آمریکا و جمهوری اسلامی و در جنگ سوریه، شاهد سه گرایش عمده در چپ ایران هستیم که تا کنون دو مورد آن، در میان گرایشات و نیروهای چپ دانشجویی بروز یافته است.
یک) گرایش طرفدار امپریالیسم آمریکا و مداخلات سیاسی و حقوقی آن علیه جمهوری اسلامی. گرایشی که در برخی محافل به «چپ سرنگونیطلب» معروف شده و علنا یا تلویحا حامی فشارها و تهدیدهای نظامی، سیاسی و اقتصادی آمریکا و متحدینش مثل عربستان سعودی و اسرائیل بر رژیم ایران است. از حزب کومله کردستان (جریان عبدالله مهتدی) و سازمان چریکهای فدایی خلق ایران (جریان مهدی سامع، متحد مجاهدین) تا برخی از دانشجویان چپ دهه 80 که در خارج از کشور به همکاری با شبکه ایران اینترنشنال و دفاع از سخنرانیهای مایک پومپئو پرداختهاند. آنها سرنگونی جمهوری اسلامی به هر قیمتی (ولو با حضور مستقیم یا کمکی غرب و آمریکا) را یک ضرورت عاجل میدانند و در این راه از سمتگیری علنی یا تلویحی با نئوکانهای فاشیست آمریکا و اروپا، صهیونیستها و شیوخ مرتجع خلیج هیچ ابایی ندارند. خوشبختانه تا آنجا که ما میدانیم این گرایش تا کنون در میان دانشجویان چپ در داخل، شکل مشخص جمعی و جریانی به خود نگرفته است.
دو) گرایش طرفدار امپریالیسم روسیه و محور روسیه، جمهوری اسلامی، بشار اسد و حزبالله لبنان در منطقه. این طیف در برخی محافل به «چپ محور مقاومت» معروف شده است. آنها امپریالیسم آمریکا و متحدینش را دشمن شماره یک و خطر عاجل میدانند و معتقدند با حمایت علنی یا تلویحی از امپریالیسم روس و رژیمهای فاشیستی متحدش مانند ایران و سوریه و حتی چین باید تعادل قوای منطقهای را به ضرر آمریکا و مداخلات و جنگافروزیهای فعلی و آتی آن پیش برد. آنها در تحلیلشان از سمتگیری با جنایتهای سپاه پاسداران ایران در سوریه و تسلیح بیشتر آن هیچ تردیدی ندارند. گرایشات نزدیک به حزب توده (مشخصا سایت مجله هفته)، برخی گرایشات طرفدار سازمان فداییان خلق ایران (اکثریت)، حزب کار ایران (توفان)، باند حسین درخشان و علی علیزاده و شرکا، تعدادی از دانشجویان چپ دهه 80 و مبلغینی چون مرتضی محیط از این دست هستند. متاسفانه رد پای چنین گرایشی بهشکل محفل ده یا پانزده نفره در دانشگاههای تهران هم دیده میشود. شک نکنید که طیف هواداران این خط (چه در داخل ایران و چه در خارج کشور) با هر سطح از خوشبینی، توهم و تحلیلی که به آن نگاه میکنند، مستعد سقوط تمام عیار و همکاری سیاسی، نظامی، امنیتی و اطلاعاتی با جمهوری اسلامی هستند. آنان حقیرانه از جنایتهای سپاه پاسداران در سوریه دفاع کرده و بهدنبال تخطئه و توقف جنبشهای مبارزاتی و مردمی از خیزش دی 96 و جنبش زنان خیابان انقلاب تا جنبش کارگری هستند. تحلیلهای نادرست، سطحینگرانه، پراگماتیستی و ناسیونالیستی، خطر افتادن در دامچالۀ سمتگیری با یکی از دو پوسیدۀ آمریکا و جمهوری اسلامی یا سمتگیری با امپریالیسم آمریکا یا روسیه را تقویت میکند و میان تبدیل شدن تئوری این خط به پراتیکِ پشت کردن به تودههای مردم در ایران و منطقه و جهان، فاصله زیادی نیست.
اما گرایش سوم که چه در میان احزاب و سازمانهای چپ و کمونیست و چه در میان روشنفکران و فعالین سیاسی و دانشجویی چپ موجود است، تأکید بر مرزبندی همزمان با هر دو پوسیده و تمامی قدرتهای امپریالیستی در صحنۀ پر تضاد پیش رو است. میان طیف وسیع این گرایش، بر سر بسیاری از مسائل از جمله استراتژی انقلاب، چیستی سوسیالیسم و کمونیسم و حتی اهداف و تاکتیکها، تفاوتهای زیادی موجود است، اما آنها بر سر کشیدن همزمان خط تمایز با تمامی مرتجعین متفقند. علیرغم هر اختلاف نظری در این مورد مشخص، یک اصل پایهای وجود دارد: راه و مسیر انقلاب تودههای مردم از این دوگانههای فاجعهبار کذایی و سمتگیری با یکی از دو پوسیده یا یکی از امپریالیستها جدا است. تمامی امپریالیستها و تمامی دولتها و گروههای خواهان حفظ نظام سرمایهداری در هر شکلی از اسلامی تا سکولار، دشمن تودههای مردم جهان و منطقهاند و افتادن به حقارت سمتگیری و تقویت یکی از مرتجعین به نفع دیگری، چیزی جز بیراهه و بنبست و خیانت به مردم و تودهها نیست.
موجودیت و هژمونی خط ضدیتِ فعال با تمامی مرتجعین در هر مکان و هر سطحی بهویژه در میان تودههای وسیع مردم و از جمله جنبش دانشجویی و چپ دانشجویی، نیازمند تقویت شدن و عمیقتر و فراگیرتر شدن است. چون در میان این طیف نیز بر سر اتخاذ خط و موضع صحیح در موضوعات مختلف (مثلا مواضع پ.ک.ک و متحدینش در روژئاوا در قبال امپریالیسم آمریکا یا نقش و وضعیت گروههای اسلامگرا در اروپا) یا حتی درون برخی احزاب و سازمانها، اختلاف و گرایشات متزلزل وجود دارد. چنین نیست که مواضع فعلی همۀ طرفداران این طیف، تغییرناپذیر است و تا پایان الزاما بر خط صحیح باقی میمانند. بنابراین، مبارزه فکری و سیاسی و افشاگری هر دو خط ارتجاعی (طرفداری از غرب و آمریکا یا طرفداری از روسیه، چین و جمهوری اسلامی)، وظیفه مداوم این طیف بهویژه در میان دانشجویان است. در این مبارزه و افشاگری باید موضع تعرضی و آشتیناپذیر و در عین حال مستدل و علمی داشت. همچنین این مبارزه برای فعالین و طرفداران کمونیسم نوین، بخشی از دامن زدن به قطببندی مثبت و بهنفع انقلاب و تودهها و بخشی از آمادهسازی بستر و تودهها جهت انقلاب است.
پینوشت:
واژه «چپ» در اینجا بهمعنای نیروی کمونیست و انقلابی نیست، بلکه طیف وسیعی از احزاب، سازمانها، گروهها، جریانات، خطوط و شخصیتهایی را در بر میگیرد که با هر تحلیلی بالاخره خود را طرفدار مارکس و مارکسیسم، تفاسیر و خطوط خردهبورژوایی از مارکس و سوسیال دمکراسی میدانند.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر