۱۳۹۱ بهمن ۳۰, دوشنبه

اینجا زنان هنوز سرِ زا می روند



جامعهای که درآن هنوز هم کودکان فقیر و ساکنان نواحی محروم و دوردست به سادگی «از یک تب دو ساعته میمیرند»، جامعهای سالم نیست. درهر گوشهاش نشانی از افسردگی و پیری زود رس به چشم میخورد.
اینجا و آنجا دراخبار کردستان از مرگ زنان باردار میشنویم و ازافزایش آمار ابتلا به سرطان و سكته مغزی و قلبی. از تلفات بسیار زیاد ناشی ازحوادث جادهای و سوانح ناشی از برف و سرما. همین یک ماه پیش به خاطر برف سنگین هزاران نفر در منطقه پیرانشهر زمین گیرشدند و ارتباط صدها روستا با شهرها قطع شد.
حدود 40 درصد مردم كردستان درروستاها زندگی میكنند. وضع اهالی بسیاری از شهركها در حاشیۀ شهرهای بزرگ استان هم چندان فرقی با وضع روستاها ندارد. اكثر روستاها فاقد مراكز بهداشتی درست و حسابی هستند. از درمانگاه هم خبری نیست. در سالهای اخیر حكومت منت بر سر روستاییان گذاشته و مراكزی به نام «خانه بهداشت» درست کرده است. به گفتۀ «بیدار پور» معاون بهداشت درمانی دانشكده علوم پزشکی کردستان در مصاحبه با خبرگزاری فارس (دی ماه 1391) در حال حاضر 605 خانه بهداشت در روستاهای استان وجود دارد که قرار است تا خرداد ماه سال آینده این تعداد به 700 برسد. با توجه به اینکه در کردستان نزدیک به 1600 روستای فعال (غیر متروکه) وجود دارد این تعداد خانۀ بهداشت به نظر قابل توجه میآید. (هر خانه بهداشت حدود 0051 نفر را از یک یا چند روستا پوشش میدهد.)
اما خانه بهداشت چیست و چطور کار میکند؟ خانه های بهداشت را «به ورز» ها اداره میکنند. یعنی افرادی که سطح دانش بهداشتی و درمانیشان از «بهیار» پایینتر است. سواد ابتدایی دارند و مسئولیتشان واکسن زدن است و کنترل کیفیت آب روستا و دادن برخی آموزشهای اولیه بهداشتی به خانوارها. اما در بسیاری از روستاها خانههای بهداشت اصلا آزمایش پاکیزگی و میکروب شناسی آب آشامیدنی را انجام ندادهاند. بیش از نیمی از روستاهای کردستان از توالت بهداشتی محروماند و در این مورد خانههای بهداشت هیچ کمکی به اهالی نکردهاند. خانههای بهداشت معمولا تعطیل هستند. یعنی به ورزان در آن حضور دائمی ندارند. با توجه به هزینههای رو به افزایش معیشتی و نیز نبود حداقل امکانات رفاهی و تفریحی، یا حداقل دلخوشی و انگیزه برای خدمت به مردم، قاعدتا این به ورزان سر خود را به شغل و درآمدی در شهرهای بزرگتر گرم کردهاند یا دارند دنبال کار میگردند.
بنابراین اگر در روستا کسی بیمار شود خانوادهاش باید بگردند تا شاید مسئول خانه بهداشت را پیدا کنند که بیاید و دفتر را باز کند و به آنان آسپرین یا قرص اسهال و استفراغ بدهد. اگر مساله جدیتر بود به آنان بگوید که باید خود را به نزدیک ترین درمانگاه یا بیمارستان منطقه برسانند. طبق آمار رسمی 72 مرکز درمانی (درمانگاه با حداقل امکانات) در کردستان وجود دارد که در شهرکها یا روستاهای بزرگ به روستاییان خدمات میدهد. این درمانگاهها نه فقط 005 هزار اهالی روستاهای مختلف بلکه ساکنان شهرکها را هم که تعدادشان روز به روز بیشتر میشود باید پوشش بدهند. درمانگاه همیشه شلوغ است. در مواردی این ازدحام باعث سرایت بیماریهای گوناگون به مراجعان میشود. هیچیک از این درمانگاهها تخصصی نیستند.
متاسفانه وقتی بیماری در خانۀ مریض را میکوبد نگاه نمیکند که پزشک مناسب و امکانات و وسائل درمانش در آن منطقه موجود است یا نه؟ آیا مریض توانایی تامین هزینههای درمان را دارد یا نه؟ در نتیجه راهی جز سفرهای پر خرج و طولانی به مرکز استان یا در مواردی به پایتخت باقی نمیماند. چیزی که بسیاری از خانوادههای روستایی از پس آن بر نمیآیند. در چنین وضعیتی، نه فقط میزان آسیبها و تلفات ناشی از بیماریهای ساده و یا شناخته شده و قابل علاج در کردستان بالاست بلکه حتی بارداری و زایمان نیز مدام از بین زنان قربانی میگیرد. برای نمونه، اقبال محمدی نمایندۀ مریوان در مجلس شورای اسلامی از مرگ 7 زن که اخیرا حین زایمان در این شهرستان اتفاق افتاد پرده برداشت. او گفت استاندارد مرگ هنگام زایمان در دنیا 22 نفر به ازای هر 100 هزار زایمان است. اما در شهرستان مریوان ما شاهد رشد 3500 درصدی (!) چنین مرگی هستیم.
رسیدگی به مسائل بهداشتی و درمانی در روستا و تامین نیازهای مردم در این زمینه هم در گرو تخصیص منابع مالی کافی است و هم در گرو توجه به نیروی انسانی کارآمد و به کارگیری تخصص هایی که لازمۀ این مناطق است. در این کار، امر پیشگیری از بیماریها و آسیبهای اجتناب پذیر جایگاه مهمی دارد. برای مثال، مردم به ویژه کودکان و جوانان برای ایمن سازی بدن خود نیاز به مصرف شیر و میوه دارند. اما فقر و محرومیت این محصولات خوراکی ضروری را بیش از پیش از دسترس مردم دور میکند. یا بررسی وضع بهداشتی هر روستا بر اساس موقعیت بیماریهای مشترک میان دام و انسان نیازمند آزمایشها و مطالعه منظم افراد متخصص است. برای این کار باید نیروی انسانی، وقت و تخصص و بودجۀ معینی اختصاص داده شود. در سایر بخشهای بهداشتی و درمانی نیز شاهد گرایش پزشکان و متخصصان به کار در مراکز و شهرهای بزرگ و پردرآمد هستیم. شرایط موجود انگیزه لازم برای خدمت به تودههای محروم را در این افراد ایجاد نمیکند. ایدئولوژی و نگاه نخبه گرا و سودپرستی را طبقۀ حاکمه و نظام بیرحم سرمایهداری بر جامعه مسلط کرده است.
نظام حاکم به روستاها اهمیت نمیدهد. سرمایه در مکانها و بخشهای دیگر سودهای كلان را جست و جو میکند. اقتصاد روستایی که عمدتا بر تولید کشاورزی استوار است اقتصادی هزینه بر است. چرخۀ انباشت و افزایش سود در کشاورزی به ویژه در کردستان ایران که کماکان با فن آوری نازل انجام میگیرد، سال به سال است و هنوز شرایط آب و هوا نقش مهمی در میزان بارآوریاش بازی میکند. نرخ سودآوری در این بخش نازلتر است و مدت تحقق آن طولانی است. در حالی كه در عرصه هایی مثل زمین خواری، ساخت و ساز شهری، نزول خواری شرعی توسط بانک ها، واردات انحصاری کالا به شکل قانونی یا قاچاق از خارج، رانت خواری از نفت و گاز و... كسب سودهای كلان ساعتی و روزانه است. نقشی که جمهوری اسلامی برای روستاییان قائل است این است که جزیی از ارتش ذخیرۀ کار باشند. در حاشیۀ بخشهای تولیدی و خدماتی دم دست بمانند و نیروی کارشان را از سر ناچاری و نیاز به قیمتی بسیار ارزان عرضه کنند. یا اینکه بخشی از نیروی جوان روستا به عنوان سرباز ساده جذب دستگاه نظامی سرکوبگر شود. به طور خاص اما، جمهوری اسلامی روستاهای کردستان را در محرومیت نگاه میدارد.
سیاست بهداشت و درمان جمهوری اسلامی یك سیاست طبقاتی، جنسیتی و ملی است. یعنی منابع و امكانات در اختیار اقلیتی ثروتمند، عمدتا مردان و عموما شهرها و مناطق مركزی قرار میگیرد. نابرابری و تبعیض ملی یکی از پایههای قدرت جمهوری اسلامی است. هنگام تخصیص سرمایهها و امکانات، مراکز قدرت سیاسی و اقتصادی و مذهبی در اولویت قرار میگیرند. یعنی استانهای مرکزی فارس نشین و شهرهای مذهبی شیعه نشین. به علاوه در تامین بودجۀ استانی مثل کردستان هم اولویت با بخشهای امنیتی و انتظامی و مراکز و تبلیغات مذهبی است.
تا وقتی که این نظام اقتصادی و اجتماعی، این حاکمیت سیاسی، این ایدئولوژی ضدمردمی را از راس امور به زیر نکشیم امکان ساختن جامعهای سالم به دست نخواهیم آورد.
کاوه اردلان

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر