۱۳۹۳ فروردین ۲۹, جمعه

کرامت با طعم تعفن



عزیز نسین را نسل چهارم و پنجم کم تر می شناسند. از غیب گویان دوره خودش بود. حکایت هایش این روزها بد به دل آدم می نشیند. مخصوصاً وقتی در بعد از ظهری بهاری پای تلویزیون وطنی و مجاز نشسته باشی و هر یک دقیقه یک بار تیزر های تبلیغی دولت تدبیر و امید برابر چشمت رژه برود. که قربان قد و بالای پر کرامت تان جان هر که دوست دارید برای حفظ بیضه اسلام هم شده دست از جیب دولت بیرون بکشید و بگذارید که کلید علما توی قفل خوب بچرخد. آدمی زاد دست خودش که نیست. کفری می شوی و بالا و پایین همه را فحش می دهی. بعد که دیدی افاقه نمی کند عطای تلویزیون را به لقایش می بخشی. اما مگر دست از سرت بر میدارند. توی روزنامه، در سایت و اداره، افاضات پیش از دستورِ طبق دستورِ نماز جمعه، بیلبورد های خیابان ها و اتوبان ها، همه جا را قرق کرده اند. نمایش های چندش آوری از روشنفکران و سیاستمداران، علما و هنرمندان و ورزشکاران و ... خلاصه هر کسی که فکر کرده اند می تواند برشی روی مردم داشته باشد را کشیده اند وسط گود تا مردم را راضی کنند که کرامت نداشته را بیش از نان شب شان دوست بدارند.
داشتم از عزیز نسین می گفتم. داستان هایش آدم را قلقلک می دهد. بس که نزدیک است. با این بساط یارانه ها که رسما انگار افتاده ایم وسط یکی از همان ها. هر جا که میروی بحث یارانه ها داغ است. علما نظر می دهند که تا دیروز که می دادیم بیت المال مسلمین بوده و با جیب خالی و از محل درآمد های نداشته و وسط سیلی از تحریم ها با زور من بمیرم تو بمیری جمع و پرداخت شده است. حالا ما مانده ایم و یک اقتصاد فلج که اگر مردم بزرگواری کنند و دست شان را از توی بیت المال بیرون بکشند، آن وقت است که چوب جادوی علما به کار می افتد و می شود آن کاری که باید بشود.  فضلا نظر دیگری دارند. چوب بر داشته اند می زنند تو سر دولت قبلی و با کلی مدارک و اسناد که همیشه موجود است و شاهدی که از غیب میرسد ثابت می کنند که هر چی بدبختی داشتیم مال همین 8 سال گذشته بوده است. ولی این بار کلید طلایی تدبیر سوراخش را درست پیدا کرده است و قرار شده با صبر و درایتی که مردم به خرج خواهند داد همه چیز مدیریت جهادی شود.  دانشمندان میزگرد گذاشته اند اندر مزایای اقتصاد مستقل و خودکفا که خودش خودش را می سازد و بهتر است دولت و آقا زاده ها را کمی افسار بزنیم. روشنفکران حکومتی هم از قافله عقب نمانده اند. از اتاق فرمان مقاله پشت مقاله بیرون می دهند که آقا هیچ مملکتی بدون گذراندن این دوره سختی ها و با درایت و مدیریتی اصلاح گرانه نتوانسته روی پایش بایستد. راه دیگری نداریم. از عصبانیت خنده ات می گیرد.
شرط می بندم علی داستان عزیز نسین هم حال و روز مرا دارد. گیرم با زبان دوره خودش. علی اهل جماعتی است که روستای شان در حسرت آفتاب و نان بود. نماینده دولت با لحنی مملو از تدبیر و امید پای میز بحث نشسته است. مجری دارد سوالاتی از نحوه ثبت نام یارانه ها و واجدین شرایط ثبت نام می پرسد. هر دو خوشحال اند. مجری که به سیاق هم قطارهایش باید روحیه مستقل و منتقد خود را به هزار عشوه و ادا ثابت کند. سوالات پیامکی مردم را از رو می خواند. نماینده دولت امیدوارانه از ناتوانی دولت در تامین نیازهای اولیه مردم سخن می گوید. توضیح می دهد که از دید دولت چه کسانی واجد شرایط دریافت هستند. چرا باید انصراف داد و دولت چه نیازی به این پول ها دارد. تلویزیون زیر نویس می کند: توانمندی کشور در گرو عظم جهادی ملی برای ساخت پایه های اقتصادی و فرهنگی آن است. مجری می خندد. سوالات مردم اما پرده از امیدهای دروغین بر می اندازد. مردم را به گدایی انداخته اند. نماینده دولت پوزخند می زند. مجری تماس های تلفنی را پخش می کند. خیلی نگذشته از روزی که کلید روحانی چشم امید خیلی ها شده بود. اولین قول اصلاح اوضاع نابسامان اقتصادی و رسیدگی به نان شب مردم بود. کابینه ی جدید به یک سالگی خود نرسیده بیست جور پیام و برنامه و سیاست کلی جهت مشغول کردن سر ملت بیرون داده است. کلید دار بزرگ هم سخت درگیر بازی شده. آب و برق و تلفن که بیست و پنج درصد گران شد فلک به داد باقی امورات مردم بیچاره برسد. دم خروس ها از در و دیوار بیرون می زند.
برای اینکه صدای غرغر مردم بلند تر نشود، بازی های مختلفی را در می آورند. این یکی بر سر آن یکی می کوبد و آن یکی یقه این یکی را سفت چسبیده که آی بیت المال را چاپیدند. فقط برای این که مردم نپرسند مقصر کیست و چرا به اینجا رسیده ایم. کی مسئول شل کن سفت کن هایی است که دولت بر سر مردم در می آورد. می خواهند آنچنان مردم را درگیر بدبختی های روزمره و نان شب شان بکنند که نای حرف زدن هم نداشته باشند. دستگاه شستشوی مغزی هم فعال تر شده و همه سوراخ سنبه هایی را که ممکن است بنی بشری در آن یافت شود اشغال کرده است. دیگر توی توالت عمومی های بین راه هم آرامشی نداری. همه جا آخوندی منتظر نیازمندی های ماست.
این وسط فیلم هایی که کابینه ی جدید بر سر مردم در می آورد چندش آور تر است. روزنامه را باز می کنی نوشته 11 نفر از وزرای اصلاحات از دریافت یارانه نقدی انصراف داده اند. خوب شما جای من کفرتان بالا نمی آید؟ دلتان نمی خواهد هر چی از دهن تان درآمد نثار این همه فضل و کرم کنید. این دفعه حتما یکی پیدا می شود که بگوید مردم فریب ها شما که ماهیانه تان حداقل 10 میلیون تومن است آن هم به صورت مادام العمر و زیر میز و روی میزتان صد برابر ماهیانه های تان چرا تا حالا از گرفتن این چندرغاز انصراف نداده بودید؟ وقتی اعلام می کنند که 50 درصد نماینده های مجلس هم یارانه نقدی دریافت می کنند دیگر انتظار ندارید که قاطی نکنم. با این حقوق مادام العمر آن وقت این ها هم یارانه می گیرند. یعنی همه جوره دست شان به بالا و پایین بیت المال این مردم است. دوستی می گفت بچه های پایین شهر بسیاری شان در ماه بهترین غذایی که می خورند ماکارونی سفید است. در گزارشی در همین رادیو کودکی با همان صداقت کودکانه اش وقتی نام چلوکباب را شنید معطل مانده بود که حرف بر سر چیست. فرصت نفس کشیدن هم به خلق نمی دهند.
تشت رسوایی دروغ های دولت تدبیر و امید چون دروغ های همه قبلی ها یکی یکی از پشت بام می افتد. چاله های بزرگی پیش روی شان است. بازار شایعات را داغ نگه داشته اند. مردم مشغول اند. قیمت ها بالا می رود. همه رسانه های دولتی و غیر دولتی که دست به کار همین بازی اند دروغ می گویند. اوضاع شان خوب نیست. دروغ ها بیشتر می شود. دایره ای مکرر که دائم خود را باز تولید می کند. بازی های خود را می سازد و بازیگرانش را تجدید می کند. حرف ها و دستورات و راهکارها اما یکی است. صبر کنید. درست می شود. نباید درایت تان را از دست بدهید. کارگران، معلمان، زحمت کشان، کشاورزان، زنان و مردان و کودکان، صبر کنید. همه جای دنیا اوضاع همین است. دین در هر کشوری مهم است حالا دخالت اش در سیاست کم و زیاد دارد. رقابت و بازار و پول مهم است و تنها بعضی ها دست شان در این کار بهتر است و بعضی دیگر باید یواش یواش وضع شان را بهبود ببخشند. دنیا تا بوده همین بوده است. پس بهتر است به جای اینکه همه چیز را یکهو به هم بریزیم، عاقل باشیم و راهی را برویم که عقل می گوید. از هر طرف که نگاه کنی فرقی نمی کند. دست آخر بازنده همانی است که چیزی برای از دست دادن ندارد. هر قدر که می خواهد این دروغ ها تکرار شود، در سوی دیگر این بازار تعفن و دروغ توده آتشی در حال گر گرفتن است. توده ای که نه فقط برای نان فردای اش که برای باز پس گرفتن امید گذشته و آینده ی جهان اش بر در خواهد کوبید.

سلین شکوهی

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر