لوتا: نخستین برنامه پنج ساله در اتحاد شوروی از سال 1928 آغاز شد. «ما داریم
دنیای نوینی می سازیم» شعار این برنامه
بود. میلیون ها کارگر و دهقان با چنین روحیه ای برانگیخته شدند. مردم در
کارخانه ها و مزارع برنامه پنج ساله را به بحث گذاشتند. از این صحبت می کردند که
چه تغییری در زندگی مردم شوروی و مردم دنیا ایجاد می کند. در کنفرانس های کارخانه
مردم در باره تجدید سازماندهی فرایند تولید بحث می کردند. گروهی داوطلب کمک به
ایجاد خط آهن در نواحی صعب العبور شدند و گروهی دیگر داوطلب انجام شیفت های طولانی کار. کارگرانی که به سمت کوره
های ذوب آهن می رفتند سرودهای انقلابی بر لب داشتند. هیچ گاه در تاریخ مردم این
چنین اگاهانه برای رسیدن به اهداف نقشه مند اقتصادی و اجتماعی بسیج نشده بودند. و
بگذارید از نو این سوال را مطرح کنم: آن موقع در بقیه دنیا چه اتفاقی داشت می افتاد؟
اقتصاد جهانی سرمایه داری در کسادی اوایل دهه 1930 دست و پا می زد. نرخ بیکاری از
20 به 50 درصد رسید. مردم در شهرهای بزرگی مثل نیویورک و برلین گرفتار گرسنگی
بودند. فیلم خوشه های خشم تصویری از وضع کشاورزان خرد در آمریکا که ثروتمند ترین
کشور دنیا بود به دست می دهد.
به اتحاد شوروری برگردیم که تحول در کشاورزی را از سر می گذراند. کشاورزی
شوروی در حال کلکتیو شدن بود.
سوال: کسانی که به کلکتیویزاسیون کشاورزی در شوروی اشاره می کنند آن را به عنوان
امری منفی تصویر می کنند.
لوتا: خوب کاملاً اشتباه می کنند. چنین تحولی پاسخگوی نیازها و تضادهای واقعی
جامعه و نیز اوضاع جهانی آن دوره بود. در شهرهای شوروی کمبود خوراک وجود داشت به ویژه
آن که جمعیت شهری در حال رشد بود. بعد از کسب قدرت، زمین ها در بین دهقانان تجدید
تقسیم شده بود. اما طی سال های 1920 بخشی از دهقانان ثروتمند در اقتصاد روستا دست
بالا را پیدا کردند.
این را هم بگویم که اقتصاد کشاورزی کماکان اقتصادی خصوصی در دست زمینداران خرد
بود. دهقانان ثروتمند یا کولاک ها زمین های وسیعی داشتند و توانسته بودند مالکیت
بزرگتر خود نسبت به بقیه را تحکیم کنند. قطب بندی اجتماعی بین کولاک ها و دهقانان
فقیر در حال شدت گرفتن بود.
استالین و بقیه افراد رهبری احساس کردند که باید سریعاً در روستاها دست به
ایجاد واحدهای بزرگ کشاورزی بزنند. این کار می توانست بارآوری تولید را بالا برد و
کولاک ها را نیز محدود کند. به علاوه چنین اقدامی جریان «پرولتریزه کردن» دهقانان
را نیز شدت می بخشید، تعداد بیشتری را روانه
شهرها و مناطق صنعتی می کرد و از تنش بین جامعه نوین با دهقانان که کماکان
وابسته به مالکیت خصوصی بودند می کاست.
کلکتیویزاسیون یک جنبش عظیم اجتماعی بود که فقیر ترین بخش کشاورزان را به
مثابه پایگاه خود به حرکت در آورد، فعال کرد و برای درگیر کردن شمار بیشتری از
افراد تا آنجا که امکان داشت تلاش کرد. کارگران متهد و افراد داوطلب که از نواحی
شهری برخاسته بودند به مناطق روستائی رفتند تا کلکتیو ها را تشکیل دهند. هنرمندان،
نویسندگان و سینماگران به خطوط اول جبهه رفتند تا داستان آنچه را که در حال وقوع
بود بازگو کنند. کتابخانه های سیار در اختیار تیم های فعال در مزارع قرار گرفت. مزارع
در بعضی از مناطق هر کدام محفل تاتر خود را داشتند. دین، خرافه و سنت های خرفت
کننده به چالش گرفته شد.
مردم چشم باز کردند و خود را با آنچه در کل جامعه در حال وقوع بود تطبیق
دادند. آنان برنامه ها و تحولات سراسری را به بحث گذاشتند. زنانی که زندگیشان با
سنت های ستم گرانه و قیود پدرسالارانه رقم می خورد تراکتور راندند و به رهبران
کلکتیوها تبدیل شدند .
سوال: اما در برابر کلکتیویزاسیون مقاومت زیادی هم صورت گرفت؟
لوتا: بله. این مسئله از یک طرف مربوط می شد به مبارزه طبقاتی در روستا. در
آنجا کولاک ها و سایر نیروهایی که به طور سنتی از امتیازاتی برخوردار بودند در
برابر تحولات و نیروهای اجتماعی پشت این تحولات دست به مقاومت زدند و متشکل شدند.
این جنبه عمده مقاومت بود.
از طرف دیگر، بعضی مقاومت ها هم رخ داد که به اشتباهات انجام شده ربط داشت. در
دهه 1950 مائو مقالاتی منتشر کرد که در آن ها در عین حال که خصلت عظیم و بی سابقه
کلکتیویزاسیون در شوروی را به رسمیت می شناخت، انتقاداتی جدی نیز از نحوۀ رفتار
استالین در زمینه کلکتیویزاسیون انجام داد. این اشتباهات پیش از آن رخ داد که
دهقانان تجربه تعاون با یکدیگر و کار جمعی در مزارع و استفاده جمعی از ابزار را به
دست آورده باشند. یعنی برای ایجاد شناخت و حال و هوائی که دهقانان بتوانند آگاهانه
تر به مالکیت کلکتیو اجتماعی دست یابند به اندازه کافی کار سیاسی و ایدئولوژیک
انجام نشده بود. بعلاوه دولت بیش از حد از مناطق روستائی غله گرفت و این باعث
اعمال فشار غیر ضروری بر دهقانان و دامن زدن به نارضایتی آنان شد.
سوال: اجازه بده. منظورت از کار ایدئولوژیک چیست؟
لوتا: منظورم این است که فقط نباید به کاری که مردم دارند انجام می دهند
پرداخت و آن را تغییر داد بلکه باید مردم را قانع کرد که به شیوه های جدید
بیاندیشند. باید قوه ابتکار مردم را برانگیخت تا بر این اساس دنیا را متحول کنند. زندگی
کشاورزان خرد باعث می شود که آنان در برابر یکدیگر قرار گیرند و این وضعیت طرز
تفکرشان را شکل دهد. زندگیشان چگونه است؟ هر شخص قطعه زمین خود را دارد و بقا یا
عدم بقایش بستگی به تلاش های شخصی دارد. این مسئله او را در برابر سایرینی که
رقیبش هستند قرار می دهد. گرایش استالین این بود که اگر شما بتوانید کشاورزی را
مکانیزه و کلکتیو کنید طرز تفکر مردم طبعا عوض خواهد شد. اما کل این فرایند بسیار
پیچیده تر از این حرف هاست و شما باید نه فقط برای متحول کردن آنچه مردم می
اندیشند فعالیت کنید بلکه باید حتی قبل از انقلاب و طی مراحل مختلف انقلاب برای
چگونه اندیشیدن مردم نیز کار کرده باشید. همانطور که گفتم این همان نکته ای است که
مائو بر رویش انگشت گذاشت و باب آواکیان هم بر آن متکی شده و آن را در سنتز نوین
به سطحی نوین ارتقا داده است.
خب دوباره به استالین برگردیم. او تلاش می کرد مشکلات واقعی جامعه را حل کند
او می خواست چگونه جلو رفتن و پشت سر گذاشتن کشاورزی خصوصی را در شرایطی که اتحاد
شوروی گرفتار محاصره بین المللی بود تبیین کند. اما برخورد وی تا حدی مکانیکی بود.
همانطور که قبلا گفتم استالین فکر می کرد ایجاد سطوح عالی تر مالکیت و مزارع
بزرگتر که در آنها فناوری پیشرفته تری به کار گرفته می شود قلب مسئله است. او
اهمیت کافی به بعد ایدئولوزیک نمی داد و نمی فهمید که ارزش ها و طرز تفکر مردم و
رابطه ای که در جریان تولید و جامعه با یکدیگر دارند باید تغییر کند و رهبری باید
به این جور مسائل بپردازد.
همین مشکل در برخورد به برنامه ریزی صنعتی هم وجود داشت. این دیدگاه مکانیکی
وجود داشت که با تقویت صنایع سنگین سوسیالیستی
شالوده مادی سوسیالیسم را تضمین می کنی. اما مائو چندین سال بعد از این
تجربه چنین گفت «مالکیت دولتی بر کارخانه ها و تعمیرگاه ها چه فایده ای دارد اگر
ارزش های تعاونی شکل نگرفته باشد؟» تحول اقتصادی سوسیالیستی باید در جهت پر کردن
شکاف های موجود میان صنعت و کشاورزی، کار فکری و یدی، کارگران و دهقانان باشد.
استالین تا حدی به مسئله حل تضاد ها توجه داشت اما این را وظیفه فرعی نسبت به پی ریزی
شالودۀ صنعت و کشاورزی مدرن می دید.
«آتش»
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر