وقایع نگاری سوریه به اختصار
از نشریه آتش – شماره 62
قدرتهاي امپرياليستي در طول 100 سال گذشته بر سوريه
سلطه راندهاند. محدودهي جغرافيايي که امروز کشور
سوريه است تا قبل از جنگ جهاني اول بخشي از امپراتوري عثماني بود. جنگ جهاني اول، جنگي
ميان قدرتهاي سرمايهداريِ امپرياليستشده براي تقسيم جهان، بهويژه تقسيمِ مناطق آسيا و
آفريقا ميان خودشان بود. در حين جنگ جهاني اول، در سال 1916 کشورهاي امپرياليستي فرانسه
و بريتانيا با همراهي روسيه يک قراردادِ مخفي که به توافق نامه «سايکس- پيکوت»
معروف شد، ميان خود بستند. طبق اين قرارداد، قلمرو تحت فرمان امپراتوري عثماني را ميان
فاتحين جنگ تقسيم کردند. در سال 1917 در روسيه، انقلاب کمونيستي تحت رهبري حزب بلشويک
و لنين صورت گرفت که در يکي از اولين اقدامات تمام عهدنامههاي مستعمراتي روسيهي تزاري را افشا و پاره کرد.
کلِ امپراتوري عثماني، بهجز قلمرويي که تبديل به کشور ترکيه شد، ميان دو
قدرت امپرياليستي فرانسه و بريتانيا تقسيم شد. علت آنکه مرزهاي کشورهايي مانند عربستان، سوريه و عراق و
اردن مانند خط مستقيمي است دقيقا در همينجا نهفته است.
در اواسط دههي 1950 سرمايهداري در شوروي احيا شد و
شوروي به يک کشور سرمايهداري و سپس يک کشور سرمايهداري امپرياليستي تبديل گشت
که در سراسر جهان با امپرياليستهاي غربي رقابت ميکرد و مانند روسيهي تزاري در پي کسب نفوذ اقتصادي
و سياسي در خاورميانه بود. در اين راستا، از طريق احزابِ بهاصطلاح «سوسياليستي» بعث
در سوريه و عراق نفوذ يافت. اما در دههي 1990 پس از فروپاشي شوروي،
مناطق تحت نفوذ آن در داخل نظم امپرياليستيِ تحت سلطهي آمريکا و متحدين غربياش ادغام شدند. رژيم حافظ
اسد در اردوي متحدين امپرياليسم آمريکا در جنگ اول عراق قرار گرفت. با اين وجود، امپرياليستهاي آمريکايي در چارچوب جنگهاي خاورميانهاي خود از تلاش براي سرنگون
کردن اين رژيم دست نشستند.
در بهار سال 2011 امواج اميد از ميان دههها تاريکي طولاني، سربرون
آورد. دهها هزار نفر از مردم از طبقهي
مياني و جوانان شهري، تا دهقانان و روشنفکران و سنيهاي بهحاشيه راندهشده، شجاعانه عليه رژيم منفور
بشار اسد که خاندانش با مشتهاي خونين از سال 1970 بر سوريه حکم ميرانند، بهپا خاستند. اين خيزش، تضادهاي عميق نظم ستمگرانهي حاکم بر سوريه و منطقه
و پتانسيل واقعي براي متحول کردن اوضاع در جهت مثبتتر و انقلابي را نشان داد.
اما براي فعال کردن اين پتانسيل نياز به وجود يک رهبري کمونيستي بود که مردم سوريه
نداشتند. خيزش مردم، توسط رژيم اسد وحشيانه سرکوب شد. رهبري مبارزات و مقاومت آنان
بهدست اسلامگرايان از انواع و اقسام و نيروهاي تحت حمايت عربستان
و قطر و ترکيه افتاد. جريان جديدي از اسلامگرايي بهنام «داعش» تبديل به مانعي
در مقابل آمريکا و غرب و جمهوري اسلامي شد. تضادهاي مختلف درهم گره خورده و صحنهاي بسيار پيچيده به وجود
آوردند. شکست طرحهاي آمريکا براي بازسازي و تثبيت اوضاع خاورميانهي تحت رهبري و سلطهاش، يکي پس از ديگري شکست
خوردند. امپرياليسم روسيه، فضايي براي بازيابي منطقهي تحت نفوذ خود در سوريه
يافت و از اين فرصت استفاده کرد. لايهي ديگري به تضادهاي پيچيده اضافه شد و جنگ داخلي
در سوريه تبديل به نمونهاي از وضعيت جهان شد. (براي تحليل در اين مورد به
سرسخن رجوع کنيد)
در طول چند سال، نيروهاي ارتجاعي جهادي مانند داعش و النصره که بهشکلهاي گوناگون توسط قدرتهاي منطقهاي و جهاني پشتيباني ميشدند، بخشهاي بزرگي از سوريه را تحت
کنترل خود در آوردند.
ايران و حزبالله لبنان بهطور نظامي وارد عرصهي سوريه شدند. براي جمهوري
اسلامي، نجات رژيم اسد بهبهاي قتل عام مردم سوريه، تبديل به يک مسالهي «امنيتي» و حفظ رژيم پوسيدهي خود و تثبيت حاکميتش بر
تودههاي تحت ستم و استثمار در ايران شد. ايران و حزبالله، نيروهايشان را روي زمين بهکار گرفتند و روسيه بمبارانهاي هوايي را بهپيش برد.
اوباما و حاکمين آمريکا خواستند از فرصت استفاده کرده و رژيم «مشکلساز» اسد را سرنگون کرده و آن را با رژيمي دوستانهتر با اهداف آمريکا و اسرائيل
جايگزين کنند. با اين کار، آنان ميخواستند نفوذ منطقهاي ايران را قطع کنند و پاي
روسيه را از خاورميانه ببُرَند. آنها خوستار کنارهگيري اسد شدند و سعي کردند
نيروي مخالفِ «دمکراتيکي» طرفدار آمريکا را سرهم بندي کنند.
درهمينحال، متحدين آمريکا مانند ترکيه و عربستان سعودي نيز بوي خون را حس کردند
و تلاش کردند تا نفوذ ايران در منطقه را کم کرده و نفوذ خودشان را در منطقه تقويت کنند. ميليونها دلار بهشکل کمک مالي و اسلحه به
سازمانهاي جهادي اسلامي مانند النصره و القاعده در سوريه دادند. ترکيه، کمکهاي تعيينکنندهي لجستيکي به داعش کرد.
همهي اينها نيروهاي ارتجاعي ضد اسد
(جهاديهاي سُني) را که پس از جنگ آمريکا در عراق و مستقر شدن رژيم دستنشاندهي آمريکا در آنجا به سوريه سرازير شده بودند،
تقويت کرد. جهاديهاي پراکنده در جهان نيز از طريق ترکيه وارد سوريه
شدند. سالهاي 2013 الي 2014 داعش مناطق وسيعي از سوريه را
تحت کنترل خود درآورد. النصره مناطق ديگري را کنترل ميکند و نيروهاي جهادي ديگر، مناطقي ديگر را و همهي آنها
اهداف ارتجاعي داشتند. جنگ داخلي سوريه از کنترل همه ازجمله از کنترل آمريکا خارج شد.
جهاني که ما ميشناختيم در حال از هم گسيختن است. هيچکدام از قدرتهاي مدعي، اوضاع را تحت کنترل
ندارند. هرکدام با تضادهاي فزاينده روبهرو هستند، مشتمل بر ترک خوردن
سوريه و خاورميانه. آيندهي خاورميانه هنوز نوشته نشده است. n
«آتش»
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر