کلاه پهلوی نام سریالی است که حدود 10 ماه از آغاز پخش آن از شبکۀ اول سیمای جمهوری
اسلامی میگذرد. این فیلم بنا بر اظهارات ضیاء الدین دُری (کارگردان) بر اساس
فیلمنامهای تهیه شده که خود او در سال 1365 نگاشته است. کلاه
پهلوی علاوه بر پرداختن به سیاست بسیار مهم کشف حجاب توسط رضا شاه سعی دارد عوامل
پشت پردهای چون نقش استعمار خارجی، افکار سنتی داخل کشور،
سودجویی مقامات داخل حکومت و مواردی دیگر را به نمایش درآورد.
سریال با
نمایش مقطعی از زندگی یک دانشجوی جوان به نام فرخ آغاز میشود. او در پاریس درس میخواند و در میان نگرشهای مختلف دانشجویی سوسیالیست شناخته میشود. فقر شدید و شرایط اجتماعی کشور فرانسه که
همچون سایر کشورهای اروپایی در بحران اقتصادی به سر میبرد، او را حساس میکند و باعث شکل گرفتن افکار انقلابی در وی میشود. روزها درس میخواند و شبها برای امرار معاش در یک رستوران کار میکند. حضورش در یک میهمانی اشرافی در فرانسه که توسط
یکی از ایرانیهای با نفوذ شکل
گرفته سبب میشود توجه بسیاری از
افراد مهم از جمله سفیر وقت ایران در انگلیس را به خود جلب کند.
فرخ هم
از سوی سیاستمدار مشهور تقی زاده و هم از جانب
تریگانو یکی از عوامل پشت پرده کشور فرانسه برای تحقق نقشههای استعماری در ایران در نظر گرفته میشود. او به سفارش تقی زاده از کمک هزینه
تحصیلی بهره مند شده و تریگانو نیز از طریق بلانش (دختر
خوانده اش) او را تحت نظر میگیرد. رفت و آمد با افرادی از این دست از فرخ فرد
دیگری میسازد: یک فرد وابسته
به حکومت. پس از آنکه درسش به پایان میرسد به همراه بلانش به عنوان همسرش به ایران بر میگردد. این ظاهرا بخشی از یک نقشه استعماری است که
پسرهای ایرانی با دختران اروپایی ازدواج کنند و آنان را به عنوان الگو همراه خود
به ایران ببرند.
فرخ پس
از ورود به ایران فرماندار یک شهر محروم میشود. از وی میخواهند که از آنجا
شهری مدرن بسازد. سریال میخواهد نشان دهد که
نقش و اقدامات فرخ در آبادانی شهر طبق طرح کشورهای اروپایی برای نفوذ در جامعه
ایران انجام میگیرد. کارگردان سریال
طی مصاحبهای اعلام کرده که از
نظر او این گونه طرح ها عملا به نفع کشور تمام شده است. او تاکید
دارد که برخوردش به غرب یکجانبه و خصمانه نیست و جوانب مثبتشان را هم در کنار کارهای منفیشان میبیند! در واقع این حرف
کارگردان بیان گرایش کلیتر طبقۀ حاکمه اسلامی
است که علاقمند به استفاده از سرمایهها و فنآوری و تواناییهای مدیریتی غرب امپریالیستی است اما تقاضا میکند که اربابان به ایدئولوژی کهنه و فرهنگ و
باورهای اسلامیاش کاری نداشته
باشند.
آنچه بیش از هر چیز در این سریال مورد توجه میباشد،
تلاش بلانش و دیگر زنان تجدد خواه است که میکوشند
مردم به ویژه زنان را برای پذیرش تغییرات مدرن آماده کنند اما با مقاومت مذهبیون
سنتی و تفکر مرد سالار روبرو میشوند. بلانش در ابتدا سعی میکند
با آموزش زبان فرانسه راه را برای ارائه فرهنگ فرانسوی میان دختران بومی شهر باز
کند. اما نماد مقاومت در برابر این «تهاجم فرهنگی» زنی است محجبه که مدیر تنها
مدرسه شهر است. زنی به نام فروغ که همسرش از کسبه بازار است. سریال او را زنی
روشنفکر و مطلع از علم و تاریخ جهان و اروپا نشان میدهد.
این البته تحریف واقعیات تاریخی است. در آن دوره زنانی که روشنفکر و علاقمند به
علم روز و هنر بودند با حجاب سر سازگاری نداشتند. نمونه فروغ که هم محجبه و ضد
مدرنیته باشد و هم اهل علم و آشنا به تاریخ اروپا و مدیر یک مدرسه دخترانه در شهری
کوچک را در هیچ جای آن تاریخ نمیتوان پیدا کرد. ضیاء الدین دُری در واقع فروغ را
از بین زنان مرتجع حکومتی امروز با ماشین زمان به آغاز قرن بیستم منتقل کرده است
تا حرفهای
مردسالارانه و عقب ماندۀ امروز جمهوری اسلامی را از زبان او بزند.
فروغ با بلانش وارد چالشهای
بسیار میشود و عملاً نویسنده از زبان فروغ ایدئولوژی مذهبی
و مردسالار را بازگو میکند. در اکثر موارد این
بلانش است که از پس استدلالهای فروغ بر نمیآید
و در بحث مغلوب میشود. اولین جدل این دو زمانی است که بلانش برای
دانش آموزان
از فمینیسم میگوید و فروغ که گویی از زیر و بم و تاریخچه فمینیسم
(و شاید از سه موج آن!) مطلع است در اعتراض به وی قوانین اسلام را به عنوان راه
رهایی زن بر می شمرد.
دفاع از حجاب توسط فروغ در برابر بحثهای بلانش علیه این عامل
اسارت زن، نقطۀ اوج نماد سازی و قهرمان تراشی از فروغ است.
سریال
کلاه پهلوی هنوز به پایان نرسیده است اما تا همین جای داستان روشن است که این
سریال سفارشی بر اساس سیاست گذاریهای چند ساله اخیر صدا و سیما و دستگاه فرهنگی رژیم
(و رهنمودهای شخص خامنهای) علیه فمینیسم و
جنبش رهایی زنان و به قول معروف با هدف «فرار به جلو» ساخته شده است. دستگاه
تبلیغی و ایدئولوژیک جمهوری اسلامی میخواهد با تولید
اینگونه سریالها نقطه ضعف آشکار
نظام را در مواجهه با مخالفت و اعتراض زنان، و نارضایتی بر حقی که علیه حجاب
اجباری از همان روز به قدرت رسیدن جمهوری اسلامی در جامعه ایران شکل گرفته،
بپوشاند و گریبان خود را از برچسب قرون وسطایی بودن و زن ستیز بودن خلاص کند. اما
چه محتوا و جزییات خود سریال کلاه پهلوی، چه حرفهای سازندهاش و چه تفاسیر هواداران کهنه پرستش در سایت رسمی
کلاه پهلوی، تاکیدی دوباره است بر ماهیت ارتجاعی و ایدئولوژی مردسالارانه شان.
اینان نقطه قوت سریال را در به نمایش در آوردن «غیرت ایرانی» و «حفاظت زن مسلمان
از چادرش تا دم مرگ» میدانند. از پشت این
غیرت، خشونت خانگی علیه زنان و گشت ارشاد و سنگسار و قتلهای ناموسی سرک میکشد و در پس آن «حفاظت»، اشاعه فکرِ تسلیم و تمکین
و گردن گذاشتن به فرودستی زن و قبول اینکه زن مایملک و تابع مرد (پدر، برادر،
همسر، قیم مردی از انساب و یا از جانب حکومت شرع) خودنمایی می کند.
در پایان
باید به سازشکاری، فرصت طلبی یا منفعت جویی بازیگرانی اشاره
کرد که به بازی در این سریال مرتجعانه تن دادهاند و در این کارزار ضد فمینیستی و زن ستیزانه با صدا
و سیمای جمهوری اسلامی همداستان شدهاند. حساب عناصر
رسوایی مانند شریفی نیا و امین حیایی به کنار، زنان بازیگری چون مریلا زارعی و
شقایق فراهانی چه پاسخی برای زنان ستمدیده و آزادۀ کشور دارند؟
نسیم
ستوده
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر