انتخابات و رویکردها در کردستان
رژیم
جمهوری اسلامی میزان مشارکت مردم را در سراسر کردستان 62 درصد اعلام کرد. از
تقلبات آشکار و پنهان حکومت که بگذریم بنا بر اظهارات شاهدان عینی در برخی شهرها
مانند سنندج میزان مشارکت مردم نسبت به انتخابات در دورههای قبل بیشتر بود. اینکه رژیم انتخابات شورای شهر
و ریاست جمهوری را هم زمان به پیش برد بر میزان مشارکت مردم تاثیر گذاشت. اما
تفکیک اینکه چه تعداد از مردم برای انتخابات شورا آمده بودند و چه تعداد برای
ریاست جمهوری مشکل است. این بار در برخی شهرها تعداد بسیار زیادی کاندید شورای شهر
شده بودند که اکثرا هم رد صلاحیت نشدند. مثلا در شهر سنندج 150 نفر کاندید شورای
شهر بودند. قبل از انتخابات، کاندیداهای مختلف در شهرهای کردستان اقدام به تبلیغات
خیابانی و ایجاد ستاد انتخاباتی کرده بودند که عمدتا با بی تفاوتی مردم روبرو شده
بود. در شهر سنندج چند مورد اعتراض مردمی به مبلغان کاندیدها نیز صورت گرفت. در هر
صورت، حسن روحانی و محسن رضایی در کردستان همایشهای انتخاباتی برگزار کردند.
تفاوت
کردستان با سایر نقاط ایران این است که دارای احزاب و سازمانهای شناخته شدهای است که پایگاه تودهای دارند. به علت همین فضای سیاسی است که در حال
حاضر، صدها فعال سیاسی، خبرنگار و یا هوادار احزاب سیاسی کرد در زندان و یا در
تبعید به سر میبرند. در جریان
انتخابات اخیر نیز هر حزبی بنا بر ایدئولوژی و اهداف سیاسی خود و با توجه به وضعیت
بسیار بد اقتصادی و اجتماعی تلاش کرد بر روند انتخابات تاثیر بگذارد. تا چند روز
مانده به انتخابات تقریبا اکثر تشکلات و احزاب به علتهای مختلف از جمله نبود آزادیهای سیاسی و سرکوب صحبت از تحریم انتخابات میکردند، اما با نزدیک شدن به زمان رای گیری و حمایت
رفسنجانی و خاتمی از روحانی لحن بعضی از احزاب مانند حزب دمکرات و پژاک تغییر کرد.
قبل از
انتخابات به طور کلی با رویکردهای متفاوت مواجه بودیم. گروهی بر این باور بودند که
انتخابات وسیلهای برای مشروعیت
بخشیدن به رژیم است و ابزاری برای به سرکار آوردن حافظان جدید نظام جمهوری اسلامی.
بنابراین برای زحمتکشان کرد هیچ نفعی در بر ندارد و برای رفع ستم و نابرابری ملی
هیچ روزنهای را باز نمیکند. اما آنها استدلال سیاسی و تبیین تئوریک کمرنگی از کارزار انتخاباتی رژیم داشتند،
شاید به این علت که فرآیند آگاه شدن زحمتکشان و به خصوص کارگران را شرکت آنان در
مبارزات اقتصادی میدیدند و تمرکز
تبلیغاتشان نیز عمدتا در این
راستا بود.
رویکرد
گروهی دیگر این بود که با فشار آوردن و مبارزه میتوان حکومت را وادار به عقب نشینی کرد. اینها میگفتند که اگر از جانب
کاندیداها در مورد تغییر در کردستان برنامهای اعلام شود مردم بهتر است به آنها رای بدهند تا فضا تغییر کند. برای مثال پژاک که به علت دست زدن به قهر
و سابقه مبارزاتی هم فکرانشان در ترکیه از نفوذ قابل ملاحظهای در کردستان برخوردار است طی بیانیهای که قبل از انتخابات صادر کرد گفت وجود برنامه
برای کردستان میتواند آغازی برای
تغییر در کردستان باشد و به این دلیل میتوان به کاندیداهایی که چنین رویکردی دارند رای داد. به همین خاطر نگاه
پژاک ابتدا به سوی محمد رضا عارف رفت که بیش از سایر نامزدها از «مساله قومیت ها» (اسم رمز ستمگری
ملی) حرف میزد. بعد از کنار رفتن
عارف به نفع روحانی، پژاک متوجه این یکی شد.
دیگرانی
مانند حزب دمکرات اعلام کردند که شرکت کردن یا نکردن زیاد فرقی نمیکند و به هر حال حکومت کار خودش را خواهد کرد.
بنابراین مردم بهتر است شرکت نکنند. اما اگر شرکت کردند به روحانی رای بدهند! آقای
عبدالله مهتدی از رهبران «سازمان انقلابی زحمتکشان کردستان ایران» هم مردم را به
شرکت در انتخابات ترغیب کرد با این استدلال که میخواهد رژیم را وادار به عقب نشینی و تخفیف بحران
کند. تو گویی بحران حاد اقتصادی ـ اجتماعی در جمهوری اسلامی ناشی از سیاست این یا
آن جناح است و نه برخاسته از سیستم حاکم و ساختاری که در خدمت طبقات استثمارگر و
امپریالیسم است.
به هر
حال بعد از انتخاب روحانی موضع احزاب روشنتر شد. مهتدی گفت که حکومت عقب نشسته و اصلاحطلبان نقش مهمی در این عقب نشینی داشتند. بحثش این
بود که باید منتظر بمانیم و مطالبات خودمان را از آنها بخواهیم و زیاد هم مهم نیست که رژیم به مشروعیت
ظاهری دست پیدا کند!
رویکردِ
مطالبه محور، سرانجامش این شد که: «مردم! به عوام فریبان رای بدهید!»
قابل توجه است که نیروی اصلاحطلب در کردستان کسانی
مانند جلالی زاده از خانواده شهدای حکومتی هستند که سابقا در جنگ علیه مردم
کردستان یار و یاور خمینی بودند. برنامۀ بخشی از اصلاحطلبان حکومتی در مورد کردستان عبارت است از «تغییر
نگاه امنیتی به کردستان» و شعار دادن در مورد تغییر وضعیت. اما مردم کردستان تجربه
هشت سال ریاست جمهوری خاتمی را هم دارند و میدانند که اساسا هیچ تغییر مثبتی به سود آنان انجام
نشد.
این
واقعیتی است که بخشی از طبقه متوسط و نوکیسههایی که طی دهه اخیر به ویژه در ارتباط با بیزنسهای پر سود از جمله در تجارت با کردستان عراق شکل
گرفتهاند، روحیات
سازشکارانه و سیاست مماشات با رژیم را در میان مردم کردستان نمایندگی میکنند. همینها هستند که بر مبنای تمایل طبقاتی خود در کارزار انتخاباتی رژیم شرکت میکنند. در مقابل، بخشهای دیگری از جامعه کردستان هستند که آگاهی سیاسی
عمیقتر و روحیه رادیکال تری دارند. همانهایی که حاضر به شرکت در بازی فریبکارانه انتخابات
رژیم نشدند. اینان حق تعیین سرنوشت میخواهند و خواهان رفع
ستم ملیاند؛ از جمهوری
اسلامی چیزی جز سرکوب و ستم ملی و فقر و اختلاف عظیم طبقاتی ندیدهاند و خواهان دگرگونی واقعیاند. تقلیل گرا نیستند که به
مانورهای مضحک رژیم و زندگی اسفبار و اختناق با ظاهری مدرن راضی شوند. شوراهای
واقعی مردمی را میخواهند و اقتصادی در
راستای منافع ارزش آفرینان یعنی کارگران و دهقانان و معلمان و اندیشه ورزان. این همان
نیروی واقعی است که برای پیشبرد انقلاب اجتماعی و به اجراء در آوردن یک استراتژی
رهائی بخش باید موضوع فعالیت آگاه گرانه و سازماندهی
حزب پیشاهنگ کمونیست در کردستان قرار بگیرد.
کاوه
اردلان
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر