۱۳۹۲ شهریور ۲, شنبه

بعد از 25 سال این زخم هنوز تازه است



بعد از 25 سال این زخم هنوز تازه است

هر چند
دایما مرثیهای هست که بنویسی
                                  با غریو دردی
                                               که دلت را بچلاند در مشتش،
و به هر حالی
                هست
                      دایما اشک غمی گرده شکن در چشم
                               که سراپای جهان را لرزان بنگری از پشتاش
هر چند                   
           نابکارانی هستند آن سو
                   ـ چیره دستانی در حرفۀ «کَت بسته به مقتل بردن» ـ
          و دلیرانی دریا دل این سو
                                    ـ چرب دستانی در صنعت «زیبا مردن» ـ
                            
                                                                  (احمد شاملو 1360)
25 سال پیش در چنین روزهایی جوخههای مرگ جمهوری اسلامی در کار یک پاکسازی بودند. پاکسازی زندانها از زنان و مردان کمونیست و دیگر مخالفین جمهوری اسلامی. جنایتی نابخشودنی و فراموش ناشدنی. در این مورد زیاد گفته شده، خاطرات نوشته شده، دادگاهها تشکیل شده است. اما باز هم باید گفت. تا زمانی که این نظام وجود دارد و تا زمانی که حسابرسی به عاملین و آمرین این جنایت تبدیل به یقین عمومی نشده و به نتیجه عملی نرسیده، باید گفت و نوشت.
فرمان قتل عام زندانیان سیاسی در سال 67 از طرف خمینی صادر شد. رهبرِ آن زمان جمهوری اسلامی در هراس از عاقبت جنگ ارتجاعی ایران و عراق و نتایج «نوشیدن جام زهر» اول از همه به یاد زندانیان سیاسی، سر موضعیها، مخالفین، افتاد و وجود «مزاحم» آنان را در فردای زهر نوشی و عقب نشینی از شعار عوافریبانۀ «جنگ تا فتح قدس» را فهمید. حال که میبایست از موقعیتی ضعیف جام زهر نوشیده شده و تسلیم میشد پس باید صحنۀ جامعه از آن دسته کسانی که به این طریق و آن طریق مخالف یا منتقد جدی این نظام بودند خالی میشد. سنگرهای انقلاب که در زندانهای جمهوری اسلامی معنی یافته بود باید تخلیه میشد. به این ترتیب بود که یکی از بزرگ ترین جنایتها صورت گرفت. در فاصلهای کوتاه هزاران زندانی سیاسی اعدام شدند. در یک نبرد طبقاتی و انقلابی. هیچ پیچیدگی در این جا وجود ندارد. آنانی که هنوز بهت زده و حیران از چرایی این جنایتاند و به دنبال کشف علل آن در «عقده»های شخصی و دلایل روان شناختی، بهترست بدانند که نیازی به این نوع کشفیات نیست. دلایل روشن است: یک نظام طبقاتی در موقعیتی اضطراری با آمرین و عاملیناش به جنگ با ایدهها و اعمال طبقاتی و سیاسی مخالف خود برخاست. این نظام چون در موقعیت دست بالا قرار داشت، چون نیروهای امنیتی سرکوبگر را زیر نگین خود داشت، قادر شد دست به چنین جنایتی بزند. جنایتی که بی شک باید پاسخگویاش باشد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر