تعداد بیکاران ایران در آخر سال 92 بر مبنای آمار اعلام شده از طرف وزیر کار و
تعاون، به ده میلیون نفر رسیده است. مقامات حکومتی این تعداد زیاد بیکاران را
نتیجه سیاستهای دولت قبلی و تحریم ها می
داند. وعده های زیادی هم در ایجاد کار و از بین بردن بیکاری داده اند.
طبق آمار رسمی حدود یک میلیون و چهارصد هزار نفر در پاییز سال 92 نسبت به
تابستان آن سال، به تعداد بیکاران اضافه شده است. این رقم نسبت به سالهای قبل
افزایش چشمگیری داشته است. نصف این تعداد بیکار شده مربوط به بخش کشاورزی در این
سال بوده است. میزان جوانان بیکار نسبت به کل بیکاران را وزیر کار در اسفند 92، بیست و شش درصد عنوان
کرده است که نشان دهنده فشارهای ویژه وارده به جوانان طبقات زحمتکش می باشد. مثل
همیشه در این نظام ارتجاعی سرمایه داری زن ستیز جمهوری اسلامی، زنان از اولین
قربانیان بازار تعدیل کار هستند.
علت افزایش جهش وار بیکاری در ایران به عملکرد نظام جهانی سرمایه داری که
ایران نیز بخشی از آن است برمی گردد و شرایط ویژه ایران نیز در این امر تاثیر
دارد. یکی از عملکردهای ذاتی سرمایه داری بوجود آوردن بحران هایی است که باعث
بیکاری تعداد زیادی از کارگران در نقاط مختلف جهان شده است. همینطور که در
کشورهایی مثل یونان، اسپانیا، ایتالیا و پرتغال و در آمریکا تاثیر این بحران را در
بیکار شدن تعداد بسیاری از کارگران و حمله بیشتر سرمایه داری به معیشت و موقعیت
زندگی زحمتکشان می بینیم، در ایران نیز با تاثیرات این بحران و رکود اقتصادی در افزایش بیکاری و فقر زحمتکشان روبرو هستیم. سیاست
های تحریم ايران نيز به دلیل وابستگی ساختار اقتصادی ایران به نظام امپریالیسم، تاثیرات مشخص خود را بر کل اقتصاد ایران به شكل
ركود در اقتصاد و افزايش بيكاري گذاشته است. برخی از کارخانه ها بخاطر سیاست های
تحریم به ورشکستگی رسیده و یا با کاهش
تولید مواجه شده اند . که این مسائل نیز منجر به افزایش بیکاری شده است. کارخانه
های زیادی بخاطر سیاستهای اقتصادی که موقتی کردن کار کارگران را نیز در بر می گیرد
و در راستای سیاستهای لیبرالیزه کردن اقتصاد سرمایه داری است، بسته شدند و یا
تعدیل نیروی کار داشتند.
زنان با سیاستهای دولت و تایید مجلس جمهوری اسلامی، با قوانینی مانند کاهش
ساعات کاری و کار از راه دور مواجهه شده
اند و این امر موجب شده زنان بیشتری کار خود را از دست دهند و یا شانس کمتری برای
بدست آوردن یک فرصت کاری داشته باشند.
کارگران بیکار کرد و بلوچ بخاطر نبود کار در مناطق خودشان مجبور به کولبری یا
بارکشی و قاچاق کالاهایی برای سرمایه داران هستند و زندگیشان هر روز در خطرانفجار
مین ها و تیراندازی ماموران مرزی رژیم جمهوری اسلامی قرار دارد.
کشاورزانی که نیمی از آمار بیکاران سال 92 را تشكيل مي دهند، به دلیل واردات
مواد غذایی با قیمتی ارزان تر، ناتوان از پرداخت قروض و وام های شان و... به
ورشکستگی کشانده شده و به بدنبال کار به شهرها مهاجرت می کنند. اما در شهرها نیز شانس
پیدا کردن کار ادامه دار در این اوضاع
برایشان بسیار کم است و اغلب مجبور به کار کارگری در ساختمان سازی ها یا
دستفروشی کنار خیابان یا چهار راه ها و بخشی در کارهای خدماتی هستند.
این وضعیت بیان یک اقتصاد سرمایه داری
تحت سطله ی امپریالیسم در شهر و روستا است که نتیجه ای جز فقر و بیکاری و استثمار
برای زحمتکشان ندارد.
آیا کارگران بیکار و زحمتکشان جامعه
محکومند که در این زندگی جهنمی دست و پا بزنند و یا راهی دیگر غیر از این وجود
دارد؟ مثلا در کشورهای سابقا سوسیالیستی شوروی و چین که مناسبات حاکم در خدمت
منافع اکثریت کارکنان جامعه بود، با به کارگیری سیاستهای طبقاتی متفاوت از سرمایه
داری، مشکل بیکاری و گرسنگی و فقر از بین رفت. سیاستهای مربوط به نیازهایی مانند
مسکن، بهداشت، فرهنگ و آموزش به طریقی جلو می رفت که تضمین کننده سلامت و آسایش
توده های مردم باشد. در آن جوامع انقلابی، مرکز سیاستهای جامعه را منافع طبقه سرمایه دار استثمارگر تعیین نمی کرد بلکه
منافع مردم بود که جهت و زیربنای تصمیم گیری و برنامه ریزی های اقتصادی و... را
تعیین می کرد.
بیکاری و سایر مصائب اقتصادی و اجتماعی محصول نظام سرمایه داری است. این نظام
را می توان و باید برانداخت. برای این کار نیاز به رهبری حزب کمونیست و کار
آگاهگرانه کمونیستی است. نیاز به راه انداختن جنبشی برای انقلاب هست تا مناسبات
حاکم زیر و رو شود، مناسباتی که در آن ستم و استثمار از بین رفته و با پیشروی به
سمت جامعه کمونیستی، ریشه های طبقاتی ستم در زیربنا و روبنا نیز به سمت نابودی می
رود.
هيوا كمالی