۱۳۹۳ شهریور ۳۱, دوشنبه

آيا خدايی هست؟ ريکي جرويس به سؤالات پاسخ مي‌دهد (بخش دوم)



آيا خدايی هست؟
ريکي جرويس به سؤالات پاسخ ميدهد (بخش دوم)
روزنامه والاستريت که در واقع روزنامه سرمايهداران آمريکايي است در ستون مطالب متفرقة خود مطلبي از کمدين معروف انگليسي، ريکي جرويس عليه وجود خدا منتشر کرد و سپس از خوانندگان خود خواست که سؤالاتي از ريکي جرويس بکنند. در متن زير سؤال و جوابها را ميخوانيد.
-سؤال شما نوشتهايد که : «علم هميشه در جستوجوي حقيقت است و  تماماً فروتنی است. آنچه را که ميداند، ميداند و ميداند آنچه را که نميداند» . در واقع ، تفکرِ علمي غالب گهگاه نادرست هم بوده است و بهطور مداوم در حالِ تجديدنظر و تغييرِ خود است. پس شما چطور ميتوانيد مطمئن باشيد که علم از باورِ شما بر عدمِ وجودِ خدا پشتيباني ميکند؟
-ريکي جرويس: علم خود را درگير اثباتِ عدمِ وجود چيزي نميکند. جدول تناوبي چيزهاي خيالي، براي يک کلاس درس زيادي بزرگ است، بينهايت بزرگ در و حقيقت، حتي بيهوده. علم براي اثبات وجودي ماورالطبيعه هم تلاشي نميکند. چيزي که ميداند اين است که تا به امروز گواهي علمياي براي چيزي ماوراي طبيعت وجود ندارد. وقتي کسي ايدة وجود خدا را مطرح ميکند بايد بتواند آن را تست کند. اگر شواهدي مبني بر«خداييت» پيدا کرد بايد در پي گواههاي ديگر باشد که تا جاي ممکن بيشتر دريابد و به درک بهتري برسد.
اينکه علم ميگويد: «نميدانيم» دقيقاً نکتهاي است که ميخواهم به آن اشاره کنم. روش علم اين نيست که با يک مشت نتايج دلخواه شروع کند و بعد به توجيه و تصديق آنها بپردازد. بلکه گواه و شواهد را دنبال ميکند. در واقع در پي اثباتِ خطاي خودش است و اگر نتوانست خطاي آن را ثابت کند، نتايج به دست آمده را صحيح ميشمارد. خرافات، مذهب و باورِ کورکورانه شواهد را دستچين کرده و نتايج را با تغيير دادنِ اهداف (براي رسيدن به هدفِ مطلوبِ خود) توجيه ميکند. سرپوش گذاشتن و پنهانکاري در علم نيست. کار علم اين است که سر از نادانستهها در آورد و کاري ندارد که يافتههايش نيک است يا پليد. چنين معيارهاي اخلاقياي ندارد و اينگونه تصميمگيريها را به جامعه واگذار ميکند. داروهاي شفابخش را کشف و استفاده از آنها را به عهدة شما ميگذارد. کشف ميکند که شکافتن هستة اتم انرژي عظيمي را در زمان بسيار کم آزاد ميکند و بهره گرفتن يا نگرفتن از آن را به عهدة دولتها ميگذارد. چه ، چرا و چگونه را در مييابد. براي من نگرانکننده است که بعضي از خداترسان بر اين باورند که بدون وجود خدا دليلي براي خوبي و خوب بودن نيست. واقعاً !؟
- آيا اين تصور که خدا به نحوي در پيدايش اين جهان نقش داشته خيلي معقول تربه نظر نميرسد از باور به اينکه شکلي از ماده هميشه وجود داشته است و يا اينکه ماده به يکباره ظاهر شد و خود به خود به وجود آمد؟
-سؤال در واقع اين است که آيا باورکردنيتر نيست که جهانِ شناختهشده و انسان در عرض شش روز توسط موجودي ماوراءالطبيعه آفريده شده است و نه از انفجارِ عظيمِ ماده که منبسط شد و بهتدريج، در طول چهارده ميليارد سال به جهاني بدل شد که سراسر زيبايي است؟
نه باورکردنيتر نيست. اگر نميداني چه چيز باعث ايجاد جهان بوده ، سادهانگارانه است گفتن اينکه پس خدايي بايد آن را ساخته باشد. آنوقت بايد پرسيد: پس خدا را که آفريد؟ اگر مايليد بگوييد که خدا هميشه وجود داشته، ميتوان گفت که جهان هم همواره بوده است. اين طوري در وقت هم صرف جويي ميشود. مگر نه؟ راستي خدا چند وقت صبر کرد تا جهان را خلق کند؟ و آنوقت کجا بود؟ آيا جهان همانطور که انتظارش را داشت از آب در آمد؟ اگر ميخواست دنياي ديگري بسازد با دنياي الان فرقي ميکرد؟ کجا قرارش ميداد؟
-آيا علم داراي دستور کار هدفمندي است؟
-بله.
-آيا از علم براي توجيه بردهداري،نسلکشي و مطيع سازي زنان استفاده نشده است؟ چرا بايد به علم اعتماد کرد؟
-چه موقع علم بردهداري، نسلکشي و مطيع سازي زنان را توجيه کرد؟
انسانهاي بد هم بين کساني که به خداباور دارند و هم در ميان خدا ناباوران وجود دارند. اما هيچيک نميتوانند مدعي پشتيباني علم از عملکرد خود باشند. واقعاً نميدانم چه کسي هر کجا که ميرود ميگويد که علم اينها را تأييد ميکند. به هيچ عنوان اينطور نيست و هر که اين را ميگويد علم را بدنام ميکند. حتي بسياري از تئوريها تلاش ميکنند از علم براي خود تأييديه بگيرند. خيليها سعي ميکنند مدال علم را بر سينة اعمال و روشهاي خود بزنند اما اين مدالها ساختگي است. حتي دين تلاش ميکند خود را متکي بر شواهد نشان دهد اما موفق نميشود. طالع بيني تلاش ميکند بخشي از علوم بهحساب بيايد ولي نيست. علم حقيقي از راه ميرسد و در را به آنها نشان ميدهد. تنها دستور کار علم، کشف حقيقت است. علم کشف ميکند که چيزي حقيقي هست يا نيست. اعتقاد به حقيقي بودن چيزي صرفاً به دليل اينکه شما دوست داريد و آرزو داريد که حقيقت باشد، علم نيست. ايمان است.
-وودي آلِن نقلقولي دارد که ميگويد: «عدم وجود خدا را نميتوان اثبات کرد، تنها بايد به آن ايمان آورد». آيا آتئيست بودن به اندازة باور داشتن به خدا غيرعلمي نيست؟ آيا آگنوستيست بودن معقولانهتر نيست؟
-وودي آلن به طنز نکتة خوبي را مطرح کرده است.
آيا آتئيست بودن به اندازة باور داشتن به خدا غيرعلمي نيست؟ نه. مسلماً خير. چطور باور نداشتن به چيزي که هيچ شواهد تجربياي تائيدش نميکند ميتواند کمتر پاية علمي داشته باشد نسبت به باور به چيزي که نهتنها مورد تائيد شواهد تجربي نيست بلکه حتي خلاف قوانين گيتي است و در اغلب موارد خود را نقض ميکند؟
-يک کمدين چهها دربارة خدا ميداند؟
-از آنجا که چيزي نيست که بشود دربارة خدا دانست، پس يک کمدين هم همان قدر دربارهاش ميداند که ديگران ميدانند. يک آتئيست در دانستن اينکه چيزي براي دانستن نيست تنهاست، پس احتمالاً برتري دارد. يک کمدين آتئيست ميتواند مردم را با بحث در مورد ايمان و بيايماني بخنداند. يک کمدينِ خوبِ آتئيست ميتواند مخاطبين خود را با حرف زدن در مورد ايمان و بيايماني بخنداند و در عين حال به فکر عميق وادارد. يک آگنوستيست معمولاً ميگويد از آنجا که نه ميتوان وجودش را ثابت کرد و نه عدم وجودش را پس تنها پاسخ اين سؤال که «آيا خدايي هست؟» «نميدانم» است. در اصل ميگويند اين که گواهي مبني بر وجود خدا پيدا نشده است به معناي آن نيست که خدايي وجود ندارد.
خوب، اول ما بايد بدانيم تعريف اين خدا چيست. بسياري از تعريفها را ميتوان به عنوان ناممکنهاي منطقي رد و حذف کرد. و به همين صورت اگر کسي از شما بپرسد که آيا ميتواني يک مربع- دايره را تصور کني؟ بدون شک خواهي گفت «نه». بياييد فرصتِ شک کردن را به آنها بدهيم. بياييد بگوييم تعريفي از خدا ممکن است. آيا او وجود دارد؟ «من نميدانم» در واقع بهترين پاسخ است، بهترين پاسخ براي خيلي سؤالها البته. مثلاً آيا يک فيل درون پيکر تو نيست؟ حتي اگر نگاه کردهاي نميتواني بگويي: «نه». ممکن است که هنوز پيدايش نکرده باشي. لطفاً يک بار ديگر ببين که آيا فيلي آنجا هست يا نه. خدايي آن بالا هست و حتي اگر آن را پيدا نکردي ايمان بياور که هست. هر چند ممکن است ديوانگي به نظر برسد ولي هيچکس نميتواند ثابت کند که شما يک فيلِ آفريقايي دوستداشتني درون خودتان نداريد.
-کساني که به خدا باور دارند گاه لحظههايي از شکِ باور خود را تجربه ميکنند آيا شما هم چنين تجربهاي در باورتان به آتئيسم داشتهايد؟
-آتئيسم يک سيستمِ عقيدتي نيست. من سيستم عقيدتي دارم اما بر پاية آتئيسم و در کل وجود يا عدم وجود خدا نيست. من هيچکدام از تصميمگيريهاي اخلاقي، اجتماعي و يا هنريام را بر اساس خرافات و باور به خدا نميکنم. گفتن اينکه آتئيسم يک سيستم عقيدتي هست مثل اين است که بگوييم به اسکي نرفتن يک نوع سرگرمي است. بزرگترين سرگرمي مورد علاقهام! اصلاً هميشه انجامش ميدهم.
اما جواب سؤال شما.، من مرتباً با تئوريهاي مختلف در ارتباط با خدا و فرشتهها و جهنم درگير ميشوم، هر جايي صحبتش هست. همه را رد ميکنم مگر اينکه ذرهاي قابل باور و با اعتبار به نظر بيايد. بايد اين کار را بکنم. نميتواني به خودت دروغ بگويي. در غير اين صورت يک فرد فريب خورده را دست انداختهاي. اسم اين کار را که نميشود برنده شدن گذاشت. n
ترجمه فرزانه صفائي

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر