رضا کاکاوند
به جای مقدمه
56 درصد بیمارستانهای کشور فرسودهاند و وزارت بهداشت 60 هزار نفر کسری پرسنل
دارد.
مراکز درمانی ایران
برای رسیدن به استانداردهای پذیرفته شده با کمبود 200 تا 250 هزار پرستار روبرو
هستند.
پرستاران،
بهیاران، پرسنل آزمایشگاه، پاتولوژیها و..... در کل پرسنل بیمارستانها (دولتی، خصوصی) عمدتاً
محرومند و ازخانوادههای کارگران و کشاورزان و کارمندان.
پرستار
به علت موقعیت شغلیاش و ارتباط با قشرهای دیگر جامعه مستقیماً با شرایط تهیدستان
و معضلات اقتصادی، جسمهای بیمار، روحهای دردمند و روانهای آشفته در ارتباط است.
پرستار باید پذیرای مشکلات بسیار و پاسخگوی نیازهای بیشمار باشد. باید ساعات طولانی
در اطاق عمل با تمام وجود در خدمت تیم پزشکی باشد. باید سالها در بخش سرطان یا سوانح و سوختگی،
دردمندترین بیماران را تر و خشک کند و در حد توان به آنها برسد.
شغل
پرستاری نیازمند نظم و دقت است و لاجرم با سختگیری همراه است. کار پرستار با دعا و
صدقه پیش نمیرود؛ باید در محدودۀ وظایف خود علمی فکر کند؛ علمی رفتار
کند؛ باید دانش خود را به روز کند.
دستمزد متوسط یک
پرستار حدود 600 هزار تومان در ماه است.
نزدیک به 30 درصد از فارغالتحصیلان رشته پرستاری از
اشتغال در این حرفه انصراف میدهند.
بخش بزرگی از آنها
یا در نهادهای دیگر مشغول به کار میشوند؛
یا مهاجرت میکنند
و یا نهایتا خانهنشین
میشوند.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
دو ماه پیش در
اعتراض به طرح سراسری دولت به نام «تحول سلامت» حدود 15 هزار پرستار و دانشجوی
پرستاری و .... طوماری را امضاء کردند و 23 آذر ماه تجمعی با حضور صدها پرستار در
برابر دفتر ریاست جمهوری بر پا شد. در مورد وضعیت پرستاران و اعتراضات اخیر آنان
به طرح تحول سلامت که رژیم جلو گذاشته، با چند نفر از کارکنان زن یک بیمارستان
دولتی در شهری حوالی تهران گفتوگو کردم. این گفتوگو به صورت تک به تک انجام شده ولی پاسخهایی که به سوالات واحد و یا در یک
زمینۀ خاص داده شده را پشت هم آوردهام.
یکی از امضاء
کنندگان طومار که بیشتر از 5 سال سابقۀ کار دارد علت اعتراضشان را این طور توضیح داد: اساس
کادر درمانی کشور را پرستاران تشکیل میدهند نه پزشکان. هشتاد درصد این کادر، پرستاران هستند.
تعدادمان بالای 100 هزار نفر است. حالا دولت طرحی جلو گذاشته که به اصطلاح از هزینههای درمانی خودش کم کند. میخواهند به جای پرستارانی که مدرک
دارند و سابقۀ کار دارند، از دانشجویان رشتۀ پرستاری استفاده کنند. به صورت
قراردادی. این طوری دولت فقط ساعتی 5000 هزار تومان بابت این شغل هزینه میکند. با این حساب کسانی که سالها سابقه و تجربۀ کار دارند و
استخدام رسمی هستند بازخرید یا اخراج خواهند شد.
«فرق معامله»
برای دولت چقدر است؟
خوب گفتید!
«فرق معامله»! وقتی که میخواهند در مورد شغل پرستاری شعار بدهند، ما را به عرش اعلی میرسانند و میگویند جای مان از حالا در بهشت
رزرو شده است، ولی روی زمین دقیق حساب و کتاب میکنند و ما را مثل همین گاز و باند و سرنگ استفاده شده
دور میاندازند. میگویند شما ساعتی 30 هزار تومان برای
ما هزینه بر می دارید.
یعنی تجربه را
دور میاندازند. در واقع کیفیت کار برایشان اهمیتی ندارد. مهم نیست که بیمار از چه خدماتی
برخوردار میشود؟
این حرفها که شوخی است. مردمی که الکی
زندهاند چه احتیاجی به پرستار
کارآزموده دارند. به هر صورت، نمیشود ساکت نشست. یک نهاد صنفی داریم به اسم خانۀ پرستار.
طومار را آنها جلو
گذاشتند. امثال من هم امضایش کردیم. البته مشکل ما فقط این طرح تحول سلامت نیست.
مدت هاست که نسبت به فشار کار معترضیم. مدت هاست که قرار است برای خدمات پرستاری
تعرفه بگذارند و مشخص شود که هر کاری چقدر دستمزد دارد، ولی شش هفت سال است که
دولت فقط حرفش را میزند.
برای گرفتن این
خواستهها روی خانۀ پرستار حساب میکنید؟ ازشان آبی گرم میشود؟
کار دیگری نمیشود کرد. بالاخره باید از جایی حرف
مان را به گوش دولت برسانیم.
فعلا بحث مان
بر سر این جور نهادهای صنفی رسمی نیست. اگر چه فکر نمیکنم فرق چندانی مثلا
با «خانۀ کارگر» داشته باشد. یعنی نهادی است که با هدف مهار کردن و کانالیزه کردن
خواستهها و اعتراضات به یک مسیر بی خطر برای حکومت درست شده. حالا اگر میشود بیشتر در مورد فضای
اعتراض در بین پرستاران بگویید. از شهرهای دیگر هم خبری دارید؟
اگر میشود بعدا برایم از خانۀ کارگر و
اهدافش بیشتر بگویید. اما در مورد پرستاران. خبر دارم که اعتراضات صنفی در بیمارستان
امام خمینی تهران هم بوده. از آشنایان شنیدم که اخیرا در اهواز هم اعتراضاتی شده.
یک دانشجو که
ترم پایانی پرستاری را میگذراند گفت: نزدیک 700 نفر از پرسنل بیمارستانها تجمع داشتند مقابل دفتر ریاست جمهوری. من هم رفته
بودم. اعتراض مان به کم بودن حقوق و گردن نگذاشتن دولت به تعیین تعرفۀ خدمات بود.
بچهها از شهرهای دیگر هم آمده بودند.
از رشت و لاهیجان و چند تا شهر دیگر شمال هم آمده بودند. پرستاران اصفهان را هم دیدم.
البته همکاران خودم خیلیهایشان نتوانستند
شرکت کنند. صبح کار بودند و نمیشد بیمارستان را ترک کنند. راستش را بخواهید بعضیها هم ترسیدند شغلشان را از دست بدهند. برای خیلیها پیامک هشدار رفته بود که مبادا
در تجمع اعتراضی شرکت کنید. اطلاعاتیهای بیمارستان هم بین همه شایعه انداخته بودند که «می گویند هر که
در تجمع شرکت کند پدرش را در میآورند»!
از یک «سوپروایزر»
پرسیدم که خواستههای اصلی پرستاران چیست؟
کلا پرستار هر
جا که هست با بی عدالتی روبروست. تهران و اصفهان و اهواز... هم ندارد. همه جا همین
است. چند درصد کادر درمانی و پرسنل بیمارستانها، پرستار هستند؟ بیشتر از 80 درصد. چند درصد مدیر بیمارستان
و کادر بالای مدیریت و پزشک متخصص.... هستند؟ حداکثر 5 درصد. اما بالای 90 درصد
درآمد بیمارستانها به جیب همین 5 درصد میرود. این عدالت است؟ در بعضی شهرستانها آنقدر وضع خراب است که پرستاران
هر طور شده از آنجا مهاجرت میکنند و سعی میکنند در شهرهای بزرگ شغلی پیدا کنند. درست مثل روستاییهای مهاجر. دولت سر ما منت میگذارد که ده هزار میلیارد تومان به
طرح تحول نظام سلامت اختصاص داده. ولی این پول کجا رفته معلوم نیست. حتی یک ریال
افزایش دستمزد نداشتهایم. یکی از موارد اعتراض پرستاران اهواز همین اضافه نشدن دستمزدها بود.
پرستاران جلوی در اصلی بیمارستان امام خمینی تهران هم تجمع داشتند. اعتراضشان به
سختی کار و شکلهای مختلف تبعیض و غلبۀ رابطه بر ضابطه در دادن امتیاز و امکانات از طرف مدیریت
به پرسنل بود.
موارد دیگری از
اعتراض هم جریان دارد؟
یک پرستار
نسبتا قدیمی جواب داد: اعتراض فردی و پراکنده به شرایط سخت کار همیشه بوده. شرایط
اعصاب خرد کن است و پرستاران خیلی وقتها این اعصاب خردیها را به بیمار منتقل میکنند. هر چقدر هم که دلسوز باشند و حواسشان جمع باشد باز هم پیش میآید. بیمار هم هزار گرفتاری دارد.
مخارج بیمارستان خودش فشار زیادی روی روح و روان بیمار میگذارد. گرفتاریهای بیرون بیمارستان به کنار. اینها همهاش باعث تنش و درگیری است. تحت این شرایط پرستار واقعا میخواهد از فشار کار کم شود و فرصت بیشتری
برای استراحت و تمدد اعصاب داشته باشد. این در حالی است که ما با اضافه کاری اجباری
درگیریم. اضافه کاری اجباری همیشه هست؛ مسئله یک بار و دو بار نیست. فکر میکنید ساعتی چند برای اضافه کاری میدهند؟ فوق فوقش چهار هزار تومان. میدانید در ماه چند ساعت اضافه کاری
اجباری داریم؟ بالای 150 ساعت! این یعنی تقریبا به اندازۀ ساعت کاری که هر نفر پرستار در ماه انجام میدهد. یعنی هرکدام از ما مجبوریم
تقریبا اندازۀ دو نفر
در ماه کار کنیم. حقوق مان کم است که هیچ؛ با این فرسوده و داغان شدن چکار کنیم؟
ما به کمبود نیرو اعتراض داریم. حالا به جای رفع کمبود نیرو دارند با بازخرید و
اخراج مان مسئله را «حل» میکنند! آن پرستاران جدیدی که میآیند جای ما را میگیرند باید همین شدت کار، همین حقوق کم، همین اضافه کار
اجباری را تحمل کنند. وضعشان از ما هم بدتر و بی ثباتتر است. راحتتر میتوانند بیرونشان کنند.
اگر میشود در مورد شغل خود و
مشکلاتی که به طور کلی در محیط کار دارید بیشتر بگویید.
ببینید من با
15 سال سابقۀ کار هنوز از خودم مسکن ندارم. پیش خانواده ام زندگی میکنم. البته شانس آوردم که مجرد
باقی ماندم. خوب، این از وضع اقتصادی و رفاهی ما. در مقابل چشم امثال من، پزشکانی
در بیمارستانها کار میکنند که درآمد رسمی و زیرمیزیشان نجومی است. این تبعیض آشکار
را همه میبینند و از آن
رنج میبرند. کار درمان، کار تیمی است.
اما این شکاف آشکاری که بین درآمدها وجود دارد خیلی آزاردهنده است. یک پرستار باتجربه
که دست کمی از یک پزشک تازه وارد ندارد تفاوت دستمزدش با او دو سه میلیون تومان
است! احساس میکنیم که قدرمان را نمیدانند. طرح تحول سلامت طوری تنظیم شده که درآمد پزشکان میتواند چندین برابر چیزی که هست
شود ولی حقوق پرستاران ثابت باقی بماند. منطقش چیست؟
به هر حال
پرستاران هم مثل بقیۀ قشرها اساسا با دولت روبرو هستند؛ نه با این یا آن پزشک. طرحها را این نظام میدهد. تقسیم کارها را این
نظام میکند. دستمزدها را این نظام تنظیم میکند. ولی با هر پرستاری که حرف میزنم انگار دشمن اصلی
را پزشکان میبیند. به نظرم نقش نظام و منافع حکومت این وسط نادیده گرفته میشود. قبول دارید؟
متوجه هستم چه
میگویید. ولی واقعیتش اینست که دولت
دارد به پزشکان امتیاز میدهد و اینها هم بدشان نمیآید. به فکر بی عدالتی و تبعیضی که بقیه تحمل میکنند نیستند. البته قبول دارم که دولت اهمیتی به دوا و
درمان مردم نمیدهد. به جایش بودجۀ مدرسههای مذهبی و بسیج و هستهای را افزایش میدهد.
خوب گفتید! برای
سال 94 بودجۀ سپاه را 65 درصد افزایش دادهاند! بحث مان عوض نشود. در مورد وضعیت خودتان میگفتید.
بله. برای اینکه
ببینید ما چه میکشیم خوب به اینها فکر کنید: 44 ساعت کار هفتگی. بالای 10 ساعت شیفت شبانه در هفته. محیط
آلوده و خطر ابتلا به بیماریهای مسری. آرتروز کمر و گردن و زانو. خودشان آمار میدهند که در اروپا برای هر 100 نفر
یک پرستار است؛ اینجا برای هر 600 نفر! شیفت شب قبلا حداکثر 8 ساعت در هفته بود
حالا تا 12 ساعت هم میرسد. نتیجۀ مستقیمش بالا رفتن اشتباهات کاری ما بوده. بالای 10 درصد افزایش
خطا داشتهایم. تاوانش
را هم پرستار خاطی میدهد و هم بیمار. پرستار زن بودن یعنی دردسرهای ویژه. فشار روحی روی زنان
پرستار آنچنان زیاد است که موارد خودکشی در بینشان کم نیست.
چه فشاری؟
در معرض تحقیر
بودن از طرف بیمار و خانواده اش؛ از طرف همکاران مرد. همیشه یک قسمت از بار تقصیرها
و درمان نشدنها و تلف شدنها را گردن پرستار میگذارند. این روزها بعد از ماجرای
اسیدپاشیها خیلی حرف از
خشونت بر زنان است. خوب، ما دائما مورد خشونت واقع میشویم. خشونتی که شکل فحش و زخم زبان و تحقیر دارد.
یک پرستار جوانتر بحث را چنین به پایان
برد:
هیز بازی
درآوردن مردان، بیمار یا همکار، خودش اعصاب خرد کن است. با شوخیهایشان آدم را دست مالی میکنند. اینها همهاش خشونت است. خشونت که فقط مشت و لگد نیست. درد کتک
بالاخره تمام میشود؛ اثر مشت روی صورت بالاخره میرود؛ اما اثر نگاه کثیفی که به تن آدم دوخته شده انگار
همیشه باقی میماند و آزارت میدهد .
درد دل
پرستاران کم نیست و همچنان ادامه دارد. نظام سرمایهداری و رژیم سیاسی نمایندهاش با پرستاران کاری میکند که از کارشان بیزار شوند؛ به شغلی که باید با روحیۀ
تعاون، همبستگی، نوع دوستی و خدمت به مردم پیش برده شود صرفا به عنوان منبع درآمد
و رفع تکلیف نگاه کنند. زیر فشارهای گوناگون بشکنند و اعصابشان خرد شود. و اگر غم نان نباشد،
این شغل را رها کنند و خانهنشین شوند. فشارهایی که گوشهای از آن را بازگو کردیم گاه به اعتراض جمعی دامن میزند و گاه باعث عکس العملهای فردی میشود. حرکت اعتراضی پرستاران مثل
بخشهای دیگر مردم در درجۀ اول عدم
آگاهی عمیق نسبت به ریشۀ نابسامانیها و بیعدالتیها را منعکس میکند. بی بهره ماندن از تشکل مبارزاتی درد آشکار دیگر
پرستاران معترض است.
بخش عمدۀ
پرستاران بخشی از طبقۀ کارگرند؛ طبقهای که در صورت کسب
آگاهی انقلابی طبقاتی میتواند به ستون فقرات
انقلاب کمونیستی تبدیل شود؛ در عین حال قشر پرستار نیرویی عمدتا زنانه است و تجربه
نشان داده که پرستاران ظرفیت زیادی برای متشکل شدن و سهم گرفتن در جنبش رهایی زنان
دارند. در تبلیغ و ترویج خط و استراتژی و برنامۀ انقلاب اجتماعی، در سازماندهی
جنبشی سیاسی برای انقلاب، در مسیر یافتن پیشروان پرولتر و گسترش صفوف حزب پیشاهنگ
کمونیستی باید توجهی شایسته به این قشر داشت.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر