۱۳۹۳ بهمن ۲۹, چهارشنبه

به تماشای یک نمایش



شورش ارجمند
از 15 بهمن ماه در تئاتر شهر نمايشنامه «عزيز شنگال» به نويسندگي و کارگرداني قطبالدين صادقي براي چند شب به روي صحنه آمد. تئاتر به شكل موزيكال انجام ميشد و جمعي از ژيمناستها و پاركور كارها در آن شركت داشتند.
زني با لباس کُردي با پرچمي در دست و با حنجرهاي جادويي لالايي گويان کودکي را همراه خود به سن ميآورد. عزيز شنگال به عنوان نماد مظلوميت کردهاي ايزدي با جسمي خسته و کمي لنگان به دنبال زن در تلاش است تا دستي به پرچم برساند. يکباره با غرش طبل گروه زنان و مردان از جاي ميخروشند و هي هي گويان به دور هم ميچرخند. و اين شروع نمايش است....
در ادامه، جمعي از زنان و مردان را در حال چكش زدن ميبينيم كه كار و كارخانه را تداعي ميكند. به ناگهان جماعت هفت هشت نفرهاي از داعشيها با نقاب و لباسهاي مشكي عربي ظاهر ميشوند كه با حركات آكروباتيكشان، آموزش ديده بودن و ستيزه جو بودنشان تداعي ميشود. روايت با صحنة فرار و آواره شدن مردم كرد ادامه مييابد در حالي كه راوي با استفاده از آواز «شوان پرور» در مورد حلبچه با صدايي بسيار حزن انگيز به وضعيت آواره بودن كردها اشاره دارد: «بار ديگر پرواز هواپيما و كشتار و آوارگي كوردها... بار ديگر رنج و ستم... فرمان است فرمان است......».
صحنة بعدي با خطابهاي كوتاه در لزوم استواري و پايداري و مبارزه عليه ستم شروع ميشود. صداي بلند طبلها وضعيت خطير و بحراني و آوارگي مردم كرد را با حركات زيباي بازيگران اعلام ميكند و هم زمان داعشيها در صحنه ميچرخند. در ادامه مردم آواره را ميبينيم كه حين فرار سراسيمه به اطراف خود نگاه ميكنند و تلاش ميكنند كتابهايي كه در دست دارند را هم مطالعه كنند. اين نشانهاي از لزوم آگاهي و درس گيري از تجارب گذشته براي کسب رهايي است.
در صحنهاي ديگر، بشكههاي نفت از آسمان به زمين آمده و داعشيها حول آن ميرقصند. نشانة تلاش داعش براي به دست گرفتن منابع نفت. زن و مردي آواره كه هر كدام نوزادي به بغل دارد در حال گريز نمايان ميشوند. آنگاه مردم در تاريكي با در دست داشتن فانوس و با فرياد از دوردستها تقاضاي كمك ميكنند.
دو خبرنگار دوربين به دست وارد صحنه ميشوند و تلاش ميكنند كه از وضعيت عكس و فيلم تهيه كنند كه داعشيها به صحنه آمده و آنها را دستگير و كمي بعد سر از بدنشان جدا ميكنند. دو تاجر با چهرههايي حريص تلاش دارند از وضعيت به وجود آمده پول به جيب بزنند اما داعشيها آنها را نيز دستگير كرده و ميكشند. باز هم بشكههاي نفت در صحنه بالا و پائين ميشود. ميداندار داعشيها هستند و راوي هر بار با آوايي حزن انگيز مرثيه ميخواند. داعشيان به روي مردم پارچه سياه بزرگي ميكشند.
در ادامه دستهاي از پيشمرگان وارد شده و مردم به دور آنها حلقه ميزنند. غرش هواپيما و صداي شليك مسلسلها خبر از جنگ و درگيري دارد. داعشيها در ميان جمعي بزرگتر از مردم و پيشمرگهها رفته رفته گم ميشوند. مردم و پيشمرگهها به رقص در ميآيند در حالي كه بشكههاي نفت هنوز روي هواست و غرش توپ و تانك و تيراندازي ادامه دارد.
بدين ترتيب كارگردان با هنرمندي در فرصتي حدود يك ساعت بخشي از تجربة اخير ستمديدگي كردهاي ايزدي در شنگال را به تصوير ميكشد.
تئاتر «عزيز شنگال» نمايشي بود قدرتمند هرچند پيامهاي ناصحيح نيز با خود داشت. نقش نفت در درگيريهاي كردستان و اهداف داعش مرکزي تصوير شده بود. نقش امپرياليستها و قدرتهاي ارتجاعي منطقه از جمله حاکمان اقليم کردستان عراق در اين جنگ نيز ناديده گرفته شده بود. نمايش به گونهاي به پايان ميرسد كه انگار سرنوشت محتوم مردم كرد اينست كه تا ابدالدهر در رنج و محنت ناشي از جنگ به سر برند. تصوير روشني از آينده، رهايي و برابري حتي به شكلي نمادين هم ديده نميشود.
کارگردان از شخصيت زن راوي که به زبان کردي با لهجة هورامي سخن ميگويد استفاده کرده. اين مسئله فهم متن را براي فارسي زبانان و حتي بسياري از كرد زبانها ناممکن کرده. شايد راه حل اين بود که ترجمة حرفهاي رواي با استفاده از تکنيک اسلايد روي پرده به نمايش در ميآمد. ممکنست که نويسندة نمايش به خاطر تاکيد بر کُرديت و ناسيوناليسم کُرد عامدانه از تک زبان استفاده کرده است. به طور کلي در اين نمايش اثري از همسرنوشتي تودههاي منطقه در مبارزه عليه مرتجعان حاکم و بنيادگرايان اسلامي و قدرتهاي امپرياليستي نيست. وقتيکه نمايش پايان گرفت به حرف مردم گوش ميکردم. خيليها كنجكاو بودند از ماجراي شنگال و كوباني بيشتر بدانند.  

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر