۱۳۹۳ بهمن ۲۹, چهارشنبه

واقعیت کمونیسم چیست






















بهمن ماه امسال شبکة تلويزيوني «من و تو» مستندي پخش کرد تحت عنوان «سقوط فوجيموري». سازندة اين فيلم، «اِلِن پِري» است. فوجيموري رئيسجمهور کشور پرو بين سالهاي 1992 تا 2000 بود که مدتي بعد از پايان دورة رياست جمهورياش به جرم اختلاس، فساد، دزدي از خزانه و زير پا گذاشتن قانون اساسي کشور براي از ميدان خارج کردن رقباي سياسي و دستگيريها و قتلهاي غيرقانوني شهروندان، تحت تعقيب قرار گرفت و به ژاپن فرار کرد. چند سال پيش او در کشور شيلي دستگير و به پرو تحويل داده شد؛ محاکمه شد و به زندان افتاد. در حال حاضر او دوران محکوميت 25 سالهاش را ميگذراند.
دوران رياست جمهوري فوجيموري، دوران تلاش متمرکز طبقة حاکمه براي سرکوب انقلاب تودههاي محروم شهري و روستايي بود. وقتي که فوجيموري به قدرت رسيد، پرو در آستانة يک انقلاب اجتماعي قرار داشت. جنگ انقلابي که از سال 1980 از روستاهاي دور افتاده کوهستاني شروع شده بود، جهش وار گسترش مييافت و شهرها را نيز تحت تاثير قرار ميداد. قشرهاي مختلف از کارگران و حاشيه نشينان گرفته تا دانشجويان و معلمان، روشنفکران مترقي و حتي بخشهاي پائيني طبقه متوسط شهري به طور روز افزون به انقلاب ميگرويدند. ثروتمندان و منتسبين به هيئت حاکمه به فکر انتقال داراييهايشان به خارج و مهاجرت بودند. حکومتهاي قبل از کابينة فوجيموري هم ترفندهاي انتخاباتي را به کار بسته بودند و هم به اعلام حالت فوق العاده و شکلهايي از حکومت نظامي متوسل شده بودند، اما عليرغم کشتارهاي وحشيانه و دستجمعي نتوانسته بودند انقلاب را متوقف کنند. امپرياليسم آمريکا ميديد که در حياط خلوتش يعني منطقة آمريکاي لاتين، انقلابي واقعي تحت رهبري کمونيستها در حال وقوع است و در صورت پيروزي ميتواند يک قطب الهامبخش جديد براي مردم کشورهاي لاتين ايجاد کند. بنابراين مستقيما دست به کار شد. امپرياليستهاي غربي مست فروپاشي بلوک سوسيال امپرياليستي شرق بودند و با استفاده از اين واقعه، کارزار جهاني «کمونيسم مرد» را به راه انداخته بودند. نميشد گذاشت يک مشت روستايي فقير و زحمتکش شهري به رهبري کمونيستها قدرت بگيرند و سور و ساتشان را به هم بريزند.
آلبرتو فوجيموري وقتي که به قدرت رسيد ناشناخته بود. او با دخالت مستقيم سازمان جاسوسي آمريکا (از جمله از طريق مهرة امنيتي بدنامي به اسم مونته سينوس) بر سر کار آورده شد تا سر انقلاب را ببرد. او از شمار مرتجعان لوده و پوپوليستي بود که از دهة 1980 به بعد در کشورهاي مختلف به سر کار آورده شدند تا نقش معيني را در روزهاي بحران و بي ثباتي دولتها بازي کنند. فوجيموري شخصيتي بود از قماش احمدي نژاد. اولين کاري که امپرياليستها به عهدهاش گذاشته بودند اجراي سياست رياضت کشي اقتصادي براي سر و سامان دادن به اقتصاد بحران زدة پرو بود که به «فوجي شوک» مشهور شد. همزمان سازمان اطلاعات مرکزي آمريکا «سيا»، کميته مخفي ويژهاي را به کمک مونته سينوس و فوجيموري (و حتي از بالاي سر دستگاه اطلاعاتي پرو که به کارآيي و نفوذ ناپذيريش شک داشتند) ايجاد کرد که وظيفهاش جمع آوري فوري اطلاعات در مورد رهبري حزب کمونيست پرو بود. اين کار از طريق دستگيريهاي فلهاي و شکنجة وحشيانة دستگيرشدگان انجام شد. براي جلوگيري از روندهاي دست و پا گير و به حداقل رساندن مزاحمتها، قانون اساسي پرو به حالت تعليق درآمد و مطبوعات مخالف خوان تعطيل شدند. نتيجة اين اقدامات، شناسايي و دستگيري اکثريت اعضاي کميته مرکزي و کادرهاي حزب کمونيست پرو و رهبران جنگ انقلابي بود. قدرداني آشکار آمريکا و امپرياليستهاي غربي و حاکمان مرتجع کشورهاي آمريکاي لاتين از حکومت فوجيموري در فاصله فقط چند ساعت از اعلام خبر دستگيري آبيمال گوسمان مشهور به رفيق گونزالو رهبر حزب کمونيست پرو نشان ميداد که بريدن سر انقلاب چقدر براي اربابان دنيا حياتي است.
پيامي که مستند «سقوط فوجيموري» بعد از گذشت نزديک به سه دهه از آن واقعه براي بينندگانش دارد اينست که مهم نيست فوجيموري چه کارهاي «بدي» در حق مردم کرد، مهم نيست چقدر فاسد بود و از قدرت چه سوء استفادههايي کرد، هر چه که بود او کشور پرو و دنيا را از شر کمونيستها نجات داد. صاحبان شبکة هايي مانند «من و تو» که هم طرفدار قسم خوردة سرمايهداري و امپرياليسماند و هم دشمن قسم خوردة کمونيسم و انقلاب، با نمايش اين مستند ميخواهند همين پيام را به مردم ايران منتقل کنند. «من و تو» هر چقدر هم که هزينه ميکرد و عوامل توليدش را به کار وا ميداشت نميتوانست مستندي در اين سطح توليد کند که به اين خوبي توجيهگر کشتار کمونيستها و سرکوب انقلاب باشد. ساختن مستندهايي چنين عوامفريبانه و تاثيرگذار، کار هر کس نيست. صد تا صد تا هم توليد نميشود. قابل توجه است که نقش فوجيموري در اين مستند تا حدي ياد آور عملکرد محمد رضا پهلوي آخرين شاه ايران هم هست. انتخاب و نمايش اين فيلم از سوي شبکة «من و تو» که آشکارا رويکرد دفاع از رژيم شاه دارد، اتفاقي نيست. به ويژه اينکه در حول و حوش سالگرد وقايع بهمن 57 و سقوط رژيم سلطنتي انجام ميگيرد. تحت حکومت شاه هم مثل فوجيموري هم «کارهاي خوب» انجام شد و هم «اتفاقات ناگوار» رخ داد. شاه هم مثل فوجيموري «نيات خوب» داشت اما «دور و بري هايش بد بودند.» شاه هم مثل فوجيموري نگذاشت کشور به دست کمونيستها بيفتد. ناگفته نماند که تلاش ضدکمونيستي شبکة «من و تو»، هم جهت و بسيار شبيه طرح امسال جمهوري اسلامي براي ساختن چند مستند ضدکمونيستي و ضدانقلابي در مورد اهداف و عملکرد اتحادية کمونيستهاي ايران و نبرد مسلحانة سربداران در سال 1360 است. هم مستند «سقوط فوجيموري» و هم مستندهايي از قبيل «شهر هزار سنگر» اهداف انقلابي را تحريف ميکند؛ حرکت کمونيستها را جدا از منافع تودههاي مردم و عليه آنان تصوير ميکند؛ نبرد مسلحانة انقلابي و ضربه زدن به دستگاه ستم و استثمار حاکم را جنايت معرفي ميکند.
«سقوط فوجيموري» مثل تمامي آثاري که مدافعان نظم موجود توليد ميکنند آميزهاي از واقعيت (آن هم نه همة واقعيت) و دروغهاي بسيار است. در اين مستند، جايي براي تودههاي محروم و سرکوب شدة دهقان فقير و کارگر و روشنفکران انقلابي که از نزديک جنگ خلق و مناسبات متفاوت و روزهاي رهايي را تجربه کردند و طعم قدرت سياسي انقلابي را در مناطق آزاد شده چشيدند نيست. در اين مستند، صحنههاي انفجار بمب و تخريب و خون و آتش که «مسئولش» کمونيستها هستند با صحنة رقص رهبران حزب کمونيست پرو و رژة زندانيان کمونيست همراه شده تا «خونخواري» و «ماهيت شيطاني» کمونيستها را به بيننده القاء کند. تيم دوبلة شبکة «من و تو» براي ارائة يک چهرة آنتي پاتيک از رهبران کمونيست، خلاقيت به خرج داده و از صداي يک تيپ جاهل ديوانه براي آبيمال گوسمان مشهور به رفيق گونزالو، رهبر حزب کمونيست و انقلاب پرو (استاد سابق فلسفه در دانشگاه آياکوچو) استفاده کرده است! اين همان صحنة مشهور سخنراني گونزالو در يک قفس آهنين است که در دنيا سر و صداي زيادي به پا کرد و باعث شد که شمار زيادي از شخصيتهاي سياسي، هنرمندان و حقوقدانان کشورهاي مختلف عليرغم اختلاف نظرهاي سياسي و ايدئولوژيکي که با حزب کمونيست پرو داشتند به حمايت از رفيق گونزالو و محکوم کردن اقدامات حکومت فوجيموري برخيزند.
پيام مستند «سقوط فوجيموري» و البته شبکههايي مثل «من و تو» اينست که سرمايهداري هر چقدر هم استثمار کند، آدم بکشد، محيط زيست را نابود کند، بر سر مردم بمب بريزد، زنان را مورد تجاوز قرار دهد، جهل و خرافه تبليغ کند، فقر و نابرابري بگسترد، باز هم بهتر از کمونيسم است! حتي جنايتهاي آشکار ارتشهاي سرکوبگر و نيروهاي امنيتي دولتهاي سرمايهداري به حساب کمونيستها نوشته ميشود. در جاي جاي اين مستند، حزب کمونيست پرو مسئول قتل 35 هزار نفري که طي دهسال جنگ خلق کشته شدند معرفي ميشود. براي اين مستندسازان مهم نيست که چه تعداد از اين 35 هزار نفر، روستائياني بودند که به جرم حمايت از چريکهاي کمونيست شکنجه و قتل عام شدند. چه تعدادشان دانشجوياني بودند که به جرم تماس با چريکها ربوده شدند و بعدها اجسادشان در گورهاي جمعي پيدا شد. چه تعدادشان خبرنگاراني بودند که جرات کرده و دروغهاي دولت را برملا کرده بودند. چه تعدادشان زندانيان سياسي و در واقع اسراي جنگي بودند که در چند نوبت به طور جمعي کشتار شدند. و چه تعدادشان زنان و مردان شجاعي بودند که براي رهايي جهان از چنگال سرمايه اسلحه به دست گرفته بودند و در سنگرهاي جنگ خلق جان باختند.
اهميت و جايگاه تاريخي جنگ خلق در پرو تحت رهبري حزب کمونيست آن کشور اما در اسناد تاريخي و در حافظة بسياري از مردم و کمونيستهاي انقلابي دنيا مدون و تثبيت شده است. در پرتو اين تجربة انقلابي، سياست کسب قدرت سياسي توسط پرولتاريا و انجام پيشرويهاي انقلابي که در نتيجة شکست سوسياليسم در چين کمرنگ و مخدوش شده بود دوباره قدرت گرفت. حزب کمونيست پرو کوشيد پرچم مائو تسه دون را در مواجهه با احياي سرمايهداري در چين و بحراني که جنبش بينالمللي کمونيستي را فراگرفت بالا نگه دارد. اين حزب با اتکاء به تئوري جنگ خلق مائو سالها در ميان روستائيان فقير و بي زمين فعاليت تبليغي ـ ترويجي و تشکيلاتي کرد؛ در اول ماه مه 1980 (1359) جنگ را با امکانات اندک آغاز کرد؛ چندين بار تا مرز نابودي پيش رفت ولي هر بار قويتر بيرون آمد و تعداد بيشتري از دهقانان و کارگران و جوانان را به صفوف خود کشيد. ايدئولوژي رهايي بخشي که اين جنگ را هدايت ميکرد بيش از هر چيز در شرکت وسيع زنان در اين جنگ تبارز مييافت. هيچ کجاي تاريخ مبارزات مسلحانه چنين شرکت فعالي از جانب زنان و در ردههاي مختلف رهبران و کادرهاي حزبي، فرماندهان نظامي و رزمندگان مسلح را به خود نديده بود. زنان انقلابي و کمونيست پرو الهام بخش زنان جهان و کابوس ارتجاع بودند.
کمونيستهاي پرويي در بسياري زمينههاي ديگر نيز نوآور و مبتکر بودند. سازماندهي ارتش و مبارزه مسلحانه امکان شرکت فعال همه زحمتکشان را به درجات مختلف در جنگ فراهم ميکرد. اين جنگي بود براي نابودي سرمايهداري و فئوداليسم و در خدمت انقلاب جهاني. ترکيب جنگ دراز مدت با فعاليتهاي تکان دهنده در شهرها چشم جهانيان را به خود خيره کرده بود. پل زدن بين انقلاب در شهر و روستا، امکان سرکوب بي سر و صداي روستائيان انقلابي را تحت پوشش «قاچاقچي مواد مخدر»، «اراذل و اوباش» يا «عضو باندهاي تبهکار» از مرتجعان حاکم ميگرفت. مبارزات زندانيان حزب کمونيست پرو که در رسانهها به «راه درخشان» مشهور بود معني مبارزه در زندان را دگرگون کرد. با اتکا به مبارزه بي اماني که در خارج از ديوارهاي زندان جريان داشت و روحيه ارتجاع را در هم ميشکست، اسيران جنگي زندانها را به سنگر درخشان نبرد (به قلمرو خود) تبديل کرده بودند. زاغههاي اطراف ليما پايتخت پرو نيز به منطقة نفوذ حزب تبديل شده بود و تهيدستان حاشيهها سازماندهي زندگي در اين محلات را به دست گرفته بودند.
دستگيري رهبران و کادرهاي اصلي حزب، ضربهاي تعيين کننده به روند انقلاب در پرو زد. رخدادهاي بعدي که مهمترينش چرخش رهبري حزب يکسال بعد از دستگيري به سمت خط مذاکره و اعلام آتش بس و خاتمة جنگ خلق بود اين ضربه را تکميل کرد. بدون شک، اشکالاتي که از قبل در بينش و تفکر و رويکرد حزب کمونيست پرو وجود داشت در مجموعة اين وقايع نقش داشت. از جمله اينکه، حزب کمونيست پرو عليرغم تلاشهاي ارزشمند نتوانست يک پاسخ تئوريک و عملي صحيح در برابر بحران گريبانگير جنبش بينالمللي کمونيستي قرار دهد و جمعبندي و سنتز نويني که تکامل علم کمونيسم به آن نياز داشت ارائه کند. اين راه سترگ را باب آواکيان رهبر حزب کمونيست انقلابي آمريکا طي سه دهة گذشته با جمعبندي از پيشرويها و عقبگردهاي انقلاب پرولتري در سراسر دنيا از جمله تجربة جنگ خلق پرو هموار کرد.
   «آتش»



*تجربة جنگ خلق پرو حاوي درسهاي مهمي است که همواره به کار انقلابيون ميآيد. رجوع کنيد به شمارههاي متعدد نشرية انترناسيوناليستي «جهاني براي فتح» و نيز جزوهاي تحت عنوان «آنان آغازگران بودند» نوشتة رويا زماني (نشر تجربه ـ 1389). اينها همه در نشاني www.cpimlm.com موجود است. 


هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر