1 - انتخابات
بار ديگر جمهوري اسلامي كارزار انتخاباتياش را به راه
انداخته تا مردم را به انتخاب از ميان ستمگران وادار كند. بار ديگر جدال هاي لفظي،
افشاگري هاي جناحي و شخصي، وعده و وعيدها و تهديد ها در فضاي پرتنش جامعه پراكنده ميشود. «فتنهگر، همکارِ
فتنه، عامل استکبار، نفوذي، فاسد، دزدِ بيت المال، عنصرِ مشکوک، غارتگر، زمينخوار و.....»
واژه هايي است که اين روزها مقامات جمهوري اسلامي از هر جناحي مثل نقل و نبات نثار
يکديگر ميکنند، عنوان بزرگ رسانه هايشان ميشود و دست
بر قضا اين بار همهشان درست ميگويند. اين
روز ها لطيفه اي در ميان مردم رد و بدل ميشود. اين لطيفه
ميگويد: «اگر طبق اين واژه ها تمام مقاماتِ کليدي جمهوري اسلامي از ابتداي سال
57 تا به امروز مزدور بوده اند، فتنه گر و عامل استکبار، فاسد و مال اندوز، انحرافي
و مشکوک، پس اين انقلابي که ميگويند نبايد بگذاريم به دست
نا اهلان بيفتد اساسا چه زماني دست اهلش بوده که ما بايد آن را نگه داريم؟!» حقيقتي
در اين لطيفه وجود دارد. اين انقلاب از همان زماني که به دستِ نيروي ارتجاعي و عقب
مانده اي که نامِ جمهوري اسلامي بر خود گذاشت، سقط شد و آمال و آرزوهاي مردم براي رهايي
را به مسلخ برد، حتا براي يک روز لياقت نگه داري را نداشت و تنها ميبايست با انقلابي
ديگر، با يک انقلاب واقعي اين گندابِ به وجود آمده را پاکسازي کرد و راه پيشرفت جامعه
را در جهت منافع توده هاي مردم بازگشايي نمود.
انتخابات اين دورة مجلس اسلامي و
خبرگان رهبري از اهميت بسيار بالايي براي جمهوري اسلامي برخوردار است. دولت هاي امپرياليستي
به ويژه امپرياليسم آمريکا روند اين انتخابات را از نزديک نظاره ميکنند به حدي
که برخي مراجع بزرگ ديني هشدار ميدهند که: «آمريکا
ميخواهد در مجلس شوراي اسلامي و اگر بتواند در مجلس خبرگان نفوذ کند......در اين
شرايط اگر کسي آماده شود و نداي هل من ناصر قرآن را پاسخ دهد بسيار ارزشمند است.»
(موحدي کرماني). اما جريان رويدادها به گونه اي است که به نظر نميآيد نداي «هل
من ناصر» تاثيري بالفعل داشته داشته باشد. رفت و آمدهاي مقامات دولت هاي غربي مانند
سفر اخير گرهارد شرودر صدراعظم سابق آلمان هرچند که به عنوان سفري اقتصادي و براي بررسي
اوضاع به منظور سرمايه گذاري هاي آتي مطرح شد اما گفتگوهاي صورت گرفته با بالاترين
مقامات ايراني نشان از اهداف سياسي، تائيد جناح حاکم در به سرانجام رساندن «برجام»
و دغدغه هاي امپرياليست هاي آلماني از روندِ انتخابات آتي و نقش ايران در چالش هاي
خاورميانه داشت.
اين انتخابات در شرايطي برگزار ميشود که با
توافق هسته اي ميان جمهوري اسلامي و امپرياليست ها، جمهوري اسلامي وارد دوران جديدي
شده که مشخصه اش تلاش بخش بزرگي از هيئت حاکمه براي ايجاد تغييرات مهم در روبناي سياسي
و ايدئولوژيک کشور و اتحادهاي بين المللي آن است. همة قدرتهاي امپرياليستي
و همچنين مراکز قدرت در جمهوري اسلامي تلاش دارند تا روندي که به جريان افتاده است
با مسالمت، با دردسرِ کمتر، بدون دامن زدن به اشتياق مردم براي مبارزه عليه جمهوري
اسلامي و «زياده خواهي» و مهار شده به جلو برود. به طوري که کمترين اخلالي در کارکرد
دولت به وجود نيايد. اما در عين وجود يک اجماع کلي ميان جناح هاي مختلف درون هيئت حاکمة
ايران، دامنة تغييرات مورد نظر امپرياليستها و موقعيت
هايي که به ناگزير تغيير ميکنند به نزاع و رقابت هاي
حادي ميان جناح هاي حاکميت منجر شده است. يک نمونة مهم اخير اتفاقاتي است که در روابط
ميان جمهوري اسلامي و عربستان سعودي رخ داد و به روشني چالش شديد ميان جناحين را به
نمايش گذاشت. اين انتخابات براي جمهوري اسلامي مهم است زيرا قرارست روابط قدرت ميان
جناح هاي حکومتي و ميان کليت جمهوري اسلامي و قدرت هاي امپرياليستي در دورة «پسا برجام»
را تعيين کند. اينکه کداميک از جناحين در مجلس قانون گذار و در مجلس تعيين رهبري (خبرگان)
دست بالاتر داشته باشد، طبق روش و سليقة خودش قوانين را نوشته و اجرا کند، اعتبارات
مالي و قراردادهاي اقتصادي چگونه و در راستاي منافع کدامشان واگذار
شود، در صورت بروز اعتراضات توده اي به چه سياقي پاسخ داده شود و غيره، تماما اهميت
اين انتخابات «پسا برجام» را براي هيئت حاکمه نشان ميدهند. بي جهت
نيست که طبقِ گفتة خودشان اين انتخابات «رقابتي ترين انتخابات تاريخ جمهوري اسلامي
است» و با وجود ردِ صلاحيت هاي گسترده توسط شوراي نگهبان کماکان «براي هر کرسي مجلس
13 نفر رقابت ميکنند». (روزنامة جوان - 27 دي)
جمهوري اسلامي براي پيشبرد اهدافش
نيازِ مبرم دارد تا مردم را به پاي صندوق هاي راي بکشاند. با اين کار براي خود نزد
امپرياليست ها اعتبار ميخرند و «همبستگي ملي» را به نمايش
ميگذارند. ميخواهند «گرما و نشاط» را به فضاي
انتخاباتي بدمند و اين را مهمترين نيازِ کنوني کشور ميدانند. اما
هر زمان اين مرتجعين از «نياز کشور، ما، ملت و...» صحبت ميکنند منظور
خودشان، طبقة بورژوازي در قدرت و پايه هاي اجتماعيشان است و
ربطي به اکثريت مردم ستمديده ندارد. گرما و نشاط واقعي تنها زماني به اين جامعه
باز مي گردد که اين طبقة صاحب قدرت
استثمارگر در جريان يک انقلاب واقعي به زير کشيده شود و جامعه اي نوين که در آن مردم
حاکم بر سرنوشت خويش اند و بازيچة دستان سود و سرمايه نيستند، بر ويرانه هاي جهنمِ
جمهوري اسلامي بنا شود. ميگويند: «با توجه به تنش ها
و تهديدات به وجود آمده در روابط خارجي، رقابتي شدن و مشارکت بالاي مردم در انتخابات
ميتواند امنيت کشور را تضمين کند.» (محسن هاشمي در گفتگو با روزنامة آرمان - 24
دي). عاجزانه ميگويند: «اگر با من و نظام هم مخالف
هستيد بيائيد به خاطر کشور راي بدهيد» (خامنه اي - سخنراني در قم). بار ديگر ميخواهند با
توسل به توهماتِ سياسي، نظامشان را تثبيت شده و منسجم
نشان دهند و مردم را وثيقة اين هدف قرار بدهند. نظريه پردازانِ مرتجع و هم يارشان،
دستگاه رسانه اي گستردهشان، امام جماعتهاي فاسدشان
و از هر جناحي، سخت در تکاپو براي اقناع مردم به راي دادن هستند.
اين درست است که مهمترين عامل بقاء
و استمرار اين حکومت، سرکوب قهرآميز مبارزات مردمي بوده و هست اما جهل و خرافه، توهمات
سياسي، ناسيوناليسم ارتجاعي، تفکرِ مرگبار انتخاب ميان «بد و بدتر» که منشاء همهشان ايدئولوژي
و فرهنگ و سياست حاکمانِ در قدرت است، در تداوم وضعيت غير قابل تحمل امروز نقش تعيين
کننده اي داشته است. فريبکاري جمهوري اسلامي يک طرف، اما خودفريبي نيز تبديل به ايدئولوژي
بخش هايي از مردم شده است. روحية تسليم طلبي در عين ضديت با نظام جمهوري اسلامي و قناعت
پيشگي روحية مخربي است که بدون به چالش گرفتن و کنار زدن آن، هيچ تغييري که به نفع
مردم باشد حاصل نخواهد شد. روي صحبت ما با آن دسته از مردم است که عينا هيچ منفعتي در اين نظام و حفظ آن ندارند و
تنها چوب توهمات و ناآگاهي خود را ميخورند و در دقيقة نود به قول
خودشان از خوف مار به اژدها پناه ميبرند!
بايد پرسيد اين چه نظامي است که
نزديک به چهار دهه جولانگاه گروه هاي زالو صفت سرمايه دار بوده و همواره حافظ منافع
قشري نازک در راس سلسله مراتب اقتصادي و سياسي؟ اين چه نظامي است که همواره رو در روي
مقاومت و نارضايتي اکثريت چند ده ميليوني کارگران و زنان و جوانان و ملل ستمديدة اين
جامعه قرار گرفته است؟ بايد پرسيد چرا اين طبقة استثمارگر و اين عناصر حکومتي که يکديگر
را فاسد و دزد و قالتاق خطاب ميکنند و با زور اسلحه، بند
و زندان و اعدام شرايط سرپا ماندن و پر کردنِ حساب هاي بانکي خود و عواملشان را مهيا
ساخته و مردم را در بيکاري و فقر و اسارت فرو برده اند، بايد هم چنان بر مسند قدرت
باشند؟ آيا در کارنامة اين جمهوري نکبت بار جز اعمال خشونت و سرکوب و خونريزي عليه
مردم و کارگران چيز ديگري مي توان يافت؟
تجربه چند سال پيش را دست كم نگيريم.
شماري از توده هاي مردم در آن روزها فريب «تدبير و اميد» را خوردند و گروهي از روشنفکران
نوميد و تسليم طلب نيز با توجيهات «تاکتيکي» بر بوقِ کليد و پرچم بنفش آنان دميدند.
در آن دوره نارضايتي اجتماعي و خشم سياسي رو به گسترش مردم، پا به پاي بحران اقتصادي
در حال ريشه دواندن بود و فشارها و كشمکش هاي جمهوري اسلامي با قدرت هاي غربي نيز داشت
بالا مي گرفت. حالا به نظر ميآيد اکثريت مردم طعم وعده
هاي دولت «تدبير و اميد» را چشيده اند. تورم و بيكاري و فقر و دروغ و سركوب بيشتر!
و وقاحت بيشتر! وضعيت فرقي نکرد و در اين ميان فقط شور و شوق و انرژي و اميد شمار زيادي
از مردم و مشخصاً جوانان به هرز رفت.
حالا باز هم عده اي از روشنفکران
مذبذب و مصلحت طلب تلاش ميکنند تا تجربة خودفريبي بزرگ
در خرداد 92 را به عنوان «تنها راه ممکن» به مردم تحميل کنند. مي گويند كه مردم بايد
توقعاتشان را تا حد مطالباتي كه بتوان آنها را عملي كرد پايين بياورند. درست در اوضاعي
كه دنياي سرمايه داري امپرياليستي، نظام طبقاتي اسلامي و دولت ستمگرش، وحشيانه ترين
تهاجمات سياسي، اقتصادي را عليه كارگران و زحمتكشان تدارك مي بيننند و از هر ابزاري
اعم از سياسي ايدئولوژيک و قهر ارتجاعي سازمانيافته براي
حفظ قدرت خود بهره ميبرند اينان مردم را به اميد بستن
«واقع بينانه» (يعني تسليم) به جناحي از همين نظام دعوت ميکنند.
اين انتخابات به هر صورتي که پايان
پبدا کند، کدام جناح حکومتي کرسي هاي بيشتري را از آنِ خود کند، کدام مرتجع صلاحيتِ
مرجعيت اش براي حضور در مجلس خبرگان رهبري تائيد شود يا نشود، کوچکترين تفاوتي براي
اکثريت مردم ندارد. ميخواهند باز هم مردم را بازيچة دست
خود قرار دهند و اشتهاي سياسي آنان براي تغيير را در مجراهاي تعيين شده توسط جمهوري
اسلامي هدايت و کنترل کننند. اين انتخابات را نه فقط بايد فعالانه تحريم کرد بلکه بايد
افق هاي ديگري را روياروي جامعه گشود.
اگر ميخواهيم اين
نکبت 37 ساله ادامه پيدا نکند و باز هم يک اقليت مرتجع بر اکثريت جامعه مسلط نباشد،
اگر ميخواهيم مغز ها با خرافه و فريب مذهبي شستشو نشود، اگر ميخواهيم نيروي
کار ديگر استثمار نشود، اگر ميخواهيم زنان بردة اين نظام
پدرسالار نباشند، اگر ميخواهيم تبعيعض و ستمگري ملي از اين
جامعه رخت ببندد، اگر ميخواهيم منابع و ثروت هاي کشور به
يغما نرود و در خدمت سرمايه داري امپرياليستي
جهاني به حراج گذاشته نشود، اگر ميخواهيم از دست باندهاي سرمايه
دار آخوند و سردار فاسد خلاص شويم، اگر ميخواهيم از اعدام و شكنجه و تجاوز عليه دختران و پسران رهايي
يابيم، اگر ميخواهيم باز فريب رنگ و کليد تکرار
نشود، بايد راهي ديگر را به سوي يک آينده درخشان و عاري از ستم و استثمار نظام جمهوري
اسلامي در برابر جامعه بگذاريم. وقتي كه ساختار حاكم جسم و روح مردم را به بند ميكشد و از هم
مي دَرَد اين ساختار را بايد در هم شکست. اين منطقي ترين و صحيح ترين كاري است كه ميتوان و بايد
انجام داد. وقتي كه قوانين حاكم ضامن استثمار و ستمگري است، بازتاب جهل و ارزش هاي
كهنه و حقير است، بايد اصل و فرع اين قوانين را زير سوال برد و از آن پيروي نكرد. وقتي
كه حفظ نظام ضد مردمي جمهوري اسلامي و تبعيت از قانون اساسي آن هدف مشترك همة مرتجعين
به اصطلاح اصولگرا يا اصلاح طلبي است كه بر سر منافع و دورنما هاي امروز و فرداي خود
به جان هم افتاده اند، بايد صف مردم را به دقت و با قاطعيت از صف مرتجعين رنگارنگ جمهوري
اسلامي جدا كرد و در درياي توفاني سياست خلاف همه اين جريان ها شنا كرد.
2 - تنش هاي منطقه اي
رويارويي جديد ميان دولت هاي عربستان
سعودي و جمهوري اسلامي را بايد در چارچوب اوضاع کنوني خاورميانه و سياست امپرياليستها براي برون
رفت از بحران تشديد يابنده اي ديد که امروز گريبانگير اين منطقه شده است. محرک اين
رويارويي تضادهاي نظام سرمايهداري امپرياليستي و سياست
هايي است که قدرت هاي امپرياليستي براي حفظ ثبات و کنترل بر خاورميانه ناگزير به اتخاذ
و اجراي آنها هستند. اما خودِ اين سياستها به عامل
تشديد کنندة همان تضادها و يا تخاصمات غيرقابل پيش بيني ديگري
تبديل ميشوند.
شنبه 12 دي دولت عربستان سعودي 47
نفر از جمله يک شيخ شيعه مذهب به نام «نمر باقر النمر» را اعدام کرد. اين شيخ سالها در حوزه
علميه قم زندگي کرده و جزو اقلام صادراتي جمهوري اسلامي براي ترويج مذهب شيعه به سوريه
و سپس عربستان بود. اعدام اين شخص واکنش تند جمهوري اسلامي و حمله به سفارت و کنسولگري
عربستان در ايران را به همراه داشت. متعاقب آن عربستان و چند کشور متحد آن روابط ديپلماتيک
و اقتصادي خود را با ايران قطع کردند. براي چندين روز فضاي سياسي جامعه را جنجال «شهادت
شيخ نمر» پر کرد و حجم عظيمي سرمايه براي برگزاري مراسم بزرگداشت وي، هزينه شد. اين
ماجرا همچنين محرک دورِ نويني از نزاع هاي درون هيئت حاکمة جمهوري اسلامي گشت. جناحِ
منتسب به دولت و وزارت امور خارجه فورا به تکاپو براي جمع کردن اين جنجال افتاده و
از مجازات عوامل حمله به سفارت عربستان خبر دادند و آن را کارِ عده اي «نفوذي» که قصد
خرابکاري در اجراي «برجام» دارند اعلام کردند. در مقابل جناحِ رقيب به افشاگري از بند
و بست هاي تاريخي خاندان رفسنجاني با خاندان آل سعود دست زد و انتقام گيري از سعودي
ها را جهاد دانسته و طرفِ مقابل را «نفوذي دشمن» ناميد.
اعتراض جمهوري اسلامي به اعدام شيخ،
اعتراض به قوانين وحشيانه اي که در عربستان سعودي اعمال ميشود، نبود.
چرا که جمهوري اسلامي به همراه عربستان و چين سه کشوري هستند که بيشترين رتبة اعدام
در جهان را دارند. ايران با رقم رسمي بيش از 700 اعدام در سال گذشته، به نسبت جمعيت
اش از چين پيشي گرفت و در جايگاه نخست قرار گرفت. دو کشور عربستان و ايران بر اساس
قوانين دين و شريعت اداره ميشوند و از اين جهت همگوني
دارند و در زمينة اجراي قوانين غيرانساني ديني نه تفاوتي با هم دارند و نه اعتراض و
انتقادي به يکديگر. خاندان سعود با اتکا به درآمدهاي سرشار نفتي، با نگهباني از «خانة
خدا» آن چنان دم و دستگاهي از سرکوب و جهل و خرافه به پا کرده که در منطقه دولت جمهوري
اسلامي با آنان شانه ميسايد. درست مانند دولت جمهوري اسلامي،
آنان نيز براي حفظ نظم کهنه شان هر صداي مخالفي را با شمشير الهي پاسخ ميدهند، شکنجه
و اعدام ميکنند. سرکوب و تحقيرِ زنان در عربستان
هرچند به دلايل ساختاري تفاوت هايي با جمهوري اسلامي دارد، اما آبشخورش همان ايدئولوژي
ارتجاعي و عقب ماندة ديني است که جمهوري اسلامي از آن پيروي کرده و طبق آن عمل ميکند. در عربستان
سعودي «آسيب زدن به وجهه خاندان پادشاهي»، اخلال در امنيت ملي و مصداق تروريسم است
و اشد مجازات را ميتواند داشته باشد. در ايران اعتراض
و مخالفت و انتقاد به نهاد رهبري و مقامات بالامرتبة حکومتي، مدعي العموم دارد و سلب
امنيت ملي تلقي شده و مجازات حبس تا اعدام را به همراه دارد.
جدالِ ميان جمهوري اسلامي و عربستان
سعودي، نزاع ميان دو دولت ارتجاعي، عقب مانده، ديني و نفتي است که جاه طلبي هايشان براي قدرت
منطقه اي بودن سال هاست اين دو را در يک چالش پيچيده قرار داده است. اين دو دولت امروز
در سوريه و يمن روي در روي هم قرار گرفته و درگير جنگي کثيف اند که ثمره اش رنج و فلاکت
و آوارگي ميليون ها انسان است. عربستان سعودي از متحدين کليدي امپرياليسم آمريکا در
خاورميانه است. اما بي ثباتي اين منطقه و رشد جريان سلفي گري اسلامي به معضل بزرگي
مقابل روي کاخ سفيد و امپرياليست هاي ديگر
تبديل شده است. اين وضعيت ضرورت تغيير رژيم هايي در خاورميانه را مقابل روي امپرياليست
ها قرار داده است. امپرياليسم آمريکا، جمهوري اسلامي را تکيه گاهي براي کمک به ايجاد
ثبات دلخواه خود در اين منطقه ميبيند. توافق هسته اي ميان
ايران و امپرياليستها و آغاز دور جديدي از گشايش هاي
ميان آنها نقطه آغاز اين تغييرات بود. اما چنين وضعيتي مرتب به ظهور لايه هاي جديدي
از تضادهاي غيرقابل پيشبيني دامن ميزند که بي
ثباتي و آشوب را به وجه مشخصة اين منطقه تبديل ميکند. تشديد
تنش ميان جمهوري اسلامي ايران با عربستان و عربستان با آمريکا يک نمونه از اين وضعيت
است.
تنها راه براي تغيير اين وضعيت تيره
و پر از رنج و ارتجاع، به ميدان آوردن يک قطب انقلابي کمونيستي است که توده هاي مردم
را در نبرد عليه دولت هاي مرتجع منطقه و حاکمان امپرياليست جهان، به سوي جامعه و آينده
اي نوين رهبري کند.
اما در هنگامة جنجال ارتجاعي برپا
شده حول تنش اخير ميان جمهوري اسلامي و عربستان سعودي، رسانه هاي ايران بر طبل شيعه
گري و ناسيوناليسم ارتجاعي و برتري طلبانه ايراني کوبيدند و بخش هايي از مردم را با
خود همراه کردند. عليه مردمِ عرب و کشورهاي کوچکي که با عربستان همراهي کرده بودند
(مانند کشور جيبوتي)، جوک هاي تهوع آور ساختند و از تخت جمشيد و معبد آناهيتا حرف زدند.
يعني اينکه: «ما اينيم!». عکس ها و کليپ هايي در شبکه هاي مجازي به اشتراک گذاشته شد
که در آنها نشان داده ميشد برج ميلاد
در تهران توسط جنگندههاي سعودي مانند برجهاي دوقلو
در آمريکا از وسط دو نيم شده است و در مقابل سپاه پاسداران کليپي ساخت که در آن نشان
داده ميشد موشکهاي ايران يکروزه عربستان سعودي
را از روي نقشة جهان محو کرده اند. در شهرهايي جواناني به خيابان ريختند و جشن قطع
رابطه با «عرب ها» را برپا کردند. ادعاهايي مانند اينکه «به جوانان خُرده نبايد گرفت
چون دنبال بهانه براي جشن و پايکوبي اند»، مزخرف و خطرناک است. چون اين يک ايدئولوژي
ارتجاعي، شووينيستي و تفرقه افکنانه است که هدايت گر اين نوع رفتارها است و نقطه اشتراک
بين مردم و جمهوري اسلامي برقرار ميکند. جشن و پايکوبي اي که
بُن مايه اش برتري جويي ايراني/آريايي، تحقير ملل ديگر و همسويي با حکام جنايتکار جمهوري
اسلامي است، جشن نيست. بلکه يک درامِ زشت ارتجاعي است که دود آن به چشم توده هاي مردم
از جمله همان کساني خواهد رفت که به خيابان ريختند و «عقده هاي آريايي» شان را با تحقير
و توهين به مردمِ عرب، باز گشودند. توده هاي مردم در ايران و در کشورهاي عربي اگر دشمنان
مشترک شان را به درستي نشناسند و در يک اتحاد انترناسيوليستي با هم به مبارزه عليه
اين دشمنان بلند نشوند، هرگز روي رهايي و يک زندگي شرافتمندانه را به خود نخواهند ديد.
n
«آتش»