۱۳۹۴ دی ۳۰, چهارشنبه

دانشکدۀ علمی - کاربردی مداحی!

 
 
   طنز  نيست. در کشورمان دانشکده هاي مداحي تشکيل ميشود. دانشجو ميپذيرد. مداح تربيت مي‌‌کند. ليسانس و فوق ليسانس ميدهد و استانداردهاي مداحي را تنظيم ميکند. طنز نيست و جاي خنده هم ندارد. 57 هم طنز نبود. ضدانقلابي که با ايدئولوژي اسلامي توده ها را با خود همراه کرد و سياست خود را تا انتها پيش برد. سياستي که روابط سرمايه دارانه را در قالب ديني تحکيم بخشيد و راه  فوق استثمار را بيش از پيش هموار کرد. مهم نيست که چقدر به آمريکا فحش داد. مهم نيست که چه اندازه با روضة رشادت حسين و مبارزه اش، نهضت راه انداخت. جمهوري اسلامي در همه اين سالها ياد گرفت چگونه روي دو پا راه برود. روابط سرمايه دارانه و ارتجاع ديني.
اسلام سياسي که در سالهاي اول جمهوري اسلامي شکل عوامفريبانه و دروغين عدالت خواهي و رزمندگي داشت، اکنون با شعار  اطاعت و تسليم جلو ميرود. اين اطاعت و ولايت در همه حوزه ها عميقا مورد تاکيد قرار ميگيرد. اطاعت کوچک از بزرگ، زن از مرد، مردم از ولي فقيه و  ولي از خدا. البته اين موارد خلق الساعه نيست و پيشاپيش درون انديشة مذهبي وجود و قوام دارد. مسئله اصلي دقت به پروسه هاي مختلفي است که گاه اين و گاه آن سويه ارتجاع ديني را عمده کرده و سياست کلانش را بر آن اساس پي ريزي ميکند. بي نتيجه نيست اگر به صورت کلي نگاهي به ادبيات مُحرم و صفر در کل اين سي و چند سال حاکميت رژيم اسلامي بياندازيم.
امروز ادبيات رزمندهي ديني تبديل به  ادبيات زبون و حقير مطيع شده است. روزي براي رشادت و رزمندگي عباس ميخواندند امروز براي برادري و حمايتي که او تا به آخر از برادرش داشته. روزي براي زينبي ميخواندند که پرچم علي را زنده نگه داشت و پيام عاشورا را در محضر يزيد فرياد زد و  اکنون براي زينبي که يتيمانِ برادر را زير چادر عفت خود در امان داشته و شِکوه تنها به خدا ميبرد. اين تحولات هر چند در کليت خود درون متني ارتجاعي و با هدف تخدير و تحميق توده هاي ميليوني صورت ميگيرد، در دل خود عناصري از ضرورت هاي عيني پيش پاي حاکمين را نيز آشکار ميکند.
جناح هاي مختلف درون رژيم نيز از همين فضا براي بهره گيري هرچه بيشترِ سياسي استفاده ميکنند. مخالفين و حذف شده ها و دردانه هاي «دورة طلايي امام» که اکنون مورد غضب قرار گرفته اند ياد اسلام رزمنده و مبارزه و جهاد و زينب قهرمان را زنده ميکنند. و دارودسته هايي که در دوره آشکار شدن کثافت هاي رژيم ساخته شده اند و از آن ارتزاق کرده اند اطاعت و تسليم و زينب عفيفه را تبليغ ميکنند. دانشکده مداحي طنز نيست. ضرورتي است براي پاسخ گفتن به سياست هاي روز و دعواهاي روز. اگر قرار است مُحرم و صفر اسلام را نگه دارد لازم است که مراقب باشند کدام روايت از آن ارائه ميشود. دوره، دوره جنگ و جهاد نيست. پس روايتي بايد بازگو شود که مشکلات و معضلات امروز را پاسخ گويد. دانشجوهاي اين مراکز که هنوز باز نشده حدود بيست هزار نفر تخمين زده شده است. قرار است قرائت رسمي و کارآمدي از ارتجاع مذهبي را تبليغ کنند تا سيستم کمتر با خودش در  تضاد قرار گيرد.
فرقي نميکند کجاي دنيا زير لواي کدام دين زندگي ميکنيم. کارکرد دين بازتوليدِ نظام اقتصادي حاکم بر جامعه و روابط حقوقي و سياسي و فرهنگي آن است. با تحولات اخير منطقه خاورميانه و ظهور بنيادگراياني مانند داعش هم چيز جديدي ظاهر نشده است. صرفا بازارِ رقابت مارک هاي مختلف اسلام گرايي داغ شده است. جمهوري اسلامي در اين بازار، رقباي جديد ، پيدا کرده است. رقبايي که قسم خورده اند دست جمهوري اسلامي را در  تحميل جهل و خرافه و وحشت آفريني ديني بر ميليون ها نفر مردم خاورميانه از پشت ببندند. گويي دولت هاي ارتجاعي و قدرت هاي امپرياليستي کافي نبودند. اينان نيز به ياري شان شتافته اند تا نظام هاي سياسي و اجتماعي کهنه و پوسيدة حاکم در اين منطقه  زجرآورتر شوند.  اين مارک هاي مختلف اسلام گرايي با هم ميجنگند. با قدرت هاي امپرياليستي ميجنگند. در برابر هم قرار ميگيرند تا به هم رسميت دهند و به هم رسميت ميدهند تا تداوم يابند.
 سيستم مداحي که برايش دانشکده و دانشگاه و بودجه و کتاب و برنامه ريزي و سياست گذاري و ... ترتيب داده ميشود طنز نيست. ضرورت طبقة حاکم است در شکل دادن به افکار مردم، آنان را سردرگم کردن، آنان را در درياي جهالت خفه و مطيع کردن. اتفاقي که در گستره اي وسيع تر به شکلي جهاني در حال وقوع است.
توده هايي که اينک در صفوف ارتجاعي ترين نيروهاي محلي و منطقه اي به نام اسلام و به کام سرمايه بسيج ميشوند، توده هايي که عاشورا و مُحرم را براي جهاد و مبارزه زنده نگه ميدارند تا خود در پوشش آن حيات خويش را معني دهند. توده هايي که قرآن به سر ميگذارند و تحت قوانين شرع زندگيشان محصور ميشود. اين توده ها توانايي آگاه شدن و گسست کردن از اين تورِ کهنه و در هم پيچيدة مذهب و خرافه را دارند. آگاه کردن توده ها وظيفه اساسي نيروهاي انقلابي است. هدفي با تکيه بر نيرو و ابتکار عمل توده ها و علم انقلاب. ايدئولوژي کهنه پرده بر ديدگان زحمتکشان و حذف شده ها کشيده است. پس زدنِ اين پردة پندار از مقابل ديدگان زحمتکشان و تمامي کساني که اسير در منجلاب دين زندگي ميکنند، ميانديشند، کار ميکنند و اميدوارند، وظيفه اي عاجل است.
بيش از صد و پنجاه سال است که ايدئولوژي و اگاهي ديگري پرورده شده است. ايدئولوژي که براي رهايي انسان است نه به بند کشيدنش، برپاية اعتماد و اتکا به قدرت فهم و سازندگي انسان است نه بر پاية ترس و کنترل روحية جستجوگر و پرسشگرش. ايدئولوژي که در آن انسان برده هيچ خدايي نيست. ايدئولوژي که پايه هايش زميني هستند و نه «آسماني». ايدئولوژي اي که اخلاقش را از جامعهي بي طبقه اي که بايد ساخته شود ميگيرد. اين ايدئولوژي کمونيستي انقلابي است که بايد در مقابل و در مقايسه با تفکر برده کنندهي ديني به ميان مردم برد.  ناديده گرفتن دين و گرايشات ديني، کم  بها دادن به قدرت تاثيرگذاري چنين انديشه هايي و نيز همراهي کردن با اين انديشه ها به بهانه احترام گذاشتن به فرهنگ و سنت هاي مردم تحت ستم تنها به تحکيم هر چه بيشتر حکومت هاي ارتجاعي که جان و جسم مردم را به يغما ميبرند و قدرتمندتر شدن نيروهاي ارتجاعي و امپرياليستي و نظام هاي اجتماعي آن ها منجر ميشود. جنگ ايدئولوژي نو عليه تمامي تبارزات ايدئولوژي هاي جهان کهن!
اما آيا دانشکده اي هم براي پروش ايدئولوژي و سياست حذف شدگان تاريخ وجود دارد؟ آنها سياست و راه خود را چگونه ميسازند؟ چگونه بايد بر تمامي اين عناصر ارتجاع بشورند؟ کجا متوجه قدرت مخرب و در عين حال سازندة خود خواهند شد؟ دانشکده اي که قرار است دانش آموزان آن بر هر دو سياست جهان کهنه سرمايه داري اسلام گرا و  سرمايه داري امپرياليستي بشورد و روابط نوين کمونيستي را جايگزين آن کنند، مبارزه طبقاتي تاريخي - جهاني پرولتاريا است.
همانطور که«مانيفست کمونيست» ميگويد، کمونيسم راديکال ترين گسست از روابط توليدي و همچنين راديکال ترين گسست در عرصه ي افکار است. اين به معناي آن است که اگر توده هاي تحت ستم و استثمار زحمتکش از  افکار کهنه اي که عمل آنان را در زندگي هدايت ميکند گسست نکنند، به ضرورت و امکان تغيير انقلابي وضعيت موجود پي نخواهند برد. در نتيجه محکوم خواهند شد که در همين وضعيت زندگي کنند و بميرند. نه فقط منافع اکثريت مردم در ايران بلکه در خاورميانه و سراسر جهان وابسته به آن است که با افکار کهنه که امروز بيشتر از هر جا در افکار ديني فشرده شده است سازش نکنيم. بايد با جسارت براي مردم شرح دهيم که چگونه افکار ديني به تداوم وضعيت ستم و استثمار آنان کمک ميکند. بايد حقايق را جلوي توده ها گذاشت و افکار آنان را به چالش کشيد و اطمينان داشت که آنان قدرت تشخيص واقعيت را هنگامي که مي شنوند، دارند. بايد به مردم فراخوان داد که خود را از اين مادهي مخدر زهرآگين به نام دين سم زدايي کنند. بايد به آنان فراخوان داد که زنجيرهاي ذهني شان را پاره کنند و جهان را به طور راديکال عوض کنند. هر کمونيستي، هر فعال کارگر، هر فعال جنبش هاي اجتماعي زنان و معلمان و غيره بايد راهي براي اين کار پيدا کند. n
سلين شکوهي

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر