دریای خزر در محاصرة دولت هاي سرمايه داري در خطر نابودي
است. اين بخشي از تخريب جهانيِ محيط زيست توسط سرمايه داري هار و افسارگسيخته و سيري
ناپذير است. عمال سرمايه در مسابقة سود با يکديگر منابع حيات مردم را نابود ميکنند.
جنگل ها، باروري زمين، ماهيان درياها، اکسيژن اقيانوس ها، کوه هاي يخ قطب ها و ...
هدفِ اين مسابقة تخريب کسب سود و حداکثر سود است. شرايط
و چارچوبة اين مسابقه که تحت فرماندهي سود است منطق «گسترش بياب يا بمير» براي سرمايه
است. فقط سرمايه هايي از دور اين مسابقه خارج نمي شوند که قوانين بازي را رعايت کنند.
يعني، با هزينة کم تخريب بسيار کنند؛ رقبا را ببلعند و بزرگ شوند و گرنه در شکم هيولايي
بزرگتر از خود حل و بازسازي مي شوند و در شکلي ديگر به کار گرفته مي شوند. اين قصه
سر دراز دارد. قدمت آن طول عمر نظام سرمايه داري از زمان تولد خونين آن تا امروز است.
بياييد به اين سياره آبي از بالا نگاهي بياندازيم. يک منطقه را زير نظر
بگيريم و ببينيم اين مسابقه در آن جا چگونه پيش مي رود. درياي خزر، بزرگترين درياچه
جهان، مرواريدي در قلب پنج کشور. ايران، آذربايجان، روسيه، قزاقزستان و ترکمنستان که
مهمانداران و ميدانداران مسابقة بزرگ جهاني تخريب در اين منطقه از جهان هستند.
بازيگران اصلي کمپاني هاي «ميهمان» هستند؛ از کشورهاي
1+5 کمپاني هاي نفتي جهاني از ب.پ (بريتيش پتروليوم) تا توتال، شورون و غيره. از جنوب
درياي خزر و ساحل 760 کيلومتري ايران شروع مي کنيم.
نظام جمهوري اسلامي از ابتدا خود را بازنده اعلام ميکند چون به گفته آمارها
هنوز پتانسيل هاي نفتي و گازي خود را در اين منطقه به کار نگرفته است و از ديگران عقب
مانده است. اما دارد خود را در اين زمينه سازماندهي ميکند تا بازنده نهايي نباشد (حفاري نفت در درياي خزر و گاز
در منطقه ترکمن صحرا و غيره).
اما پيشاپيش، اين درياچه و سواحل آن توسط آلاينده هاي
نفتي، صنعتي، شيميايي و فاضلاب هاي خانگي و بيمارستاني در بازي مرگ و زندگي قرار گرفته
اند. استان هاي ساحلي گلستان، مازندران و گيلان به علت آلودگي ميکروبي آب هاي ساحلي
در وضعيت نامطلوبي قرار دارند و بيماري هاي پوستي نه فقط شناگران را تهديد ميکند بلکه سبب مرگ دسته
جمعي بسياري از ماهي ها و بيماري گونه کفال که در جنوب ايران گاريز نام دارد شده است.
همين طور تخلية زباله ي شهرها و تعداد زيادي از روستاهاي اين سه استان در سواحل خزر
بر اين آلودگي مي افزايد. فقط در استان مازندران روزانه بيش از 2800 تن زباله خالي
ميشود. هيچ تدارکي و هزينه
اي براي سوزاندن يا دفن يا بازيافت زباله ها به جريان نمي افتد. زباله ها در طبيعت
رها شده و محيط زيست را آلوده مي کنند. طبق آمار مسئولان محلي فقط در محمودآباد روزانه
بيش از سي تن زباله در سواحل درياي خزر تخليه مي شود. رودخانه ها نيز در امان نمانده
اند. مثلا فاضلاب انساني و فاضلات پرورش دام و پرندگان و سموم دفع آفات کشاورزي، آب
اين رودخانه ها را آلوده کرده است.
به گفته رئيس پژوهشکده ي اکولوژي درياي خزر، سالانه
122 هزار و350 تن آلودگي نفتي وارد درياي خزر مي شود. به طور نمونه 304 تن کادميوم
و 34 تن سرب و 16 مورد از مشتقات نفتي سرطان زا. (جام جم آنلاين ارديبهشت 1390).
عقب ماندن ايران در مسابقه ي تخريب (به دليل تحريم
هاي بين المللي و غيره) باعث شده که سهم ايران در اين آلودگي 5 درصد و سهم بقيه در
آلودگي نفتي درياي خزر 95 درصد باشد. سهم ايران در تخريب يک به بيست است. براي همين
طبق معيارهاي سرمايه داري «بازنده» است. فعلا!
حالا به جمهوري آذربايجان نگاه کنيم. کشور علي اف پدر
و پسر و نوه .... سفر را از قدم زدن در سواحل باکو آغاز مي کنيم. بوي نفت مشام را آزار
مي دهد. با هر موج که به ساحل بتوني شهر مي خورد ذرات نفت در فضا پخش مي شود. لايه
نازکي از نفت سطح دريا را پوشانده است. از بوي گاز در محلات مختلف شهر حالت خفگي به
آدم دست مي دهد.
چرا اينطور است؟ چرا باکو و سواحلش پر از آلودگي نفتي
و هوايش پر از گازهاي سمي است؟
اين آلودگي ناشي از کاربرد تکنولوژي پايين در اکتشاف
و استخراج چاه هاي نفت و گاز و به طور کلي پايين نگاه داشتن هزينه توليد است.
کمپاني نفتي بريتيش پتروليوم يا ب.پ. بعد از فاجعه
انفجار و آتش گرفتن سکوي حفاري اش در خليج مکزيک فعاليت هاي خود را در درياي خزر تشديد
کرد. در آن فاجعه که در 20 آپريل 2010 (
1389) رخ داد، به مدت هفتاد روز، روزانه
35 تا 60 هزار بشکه نفت وارد دريا شد. پس از هفتاد روز «تا حدي» مهار شد اما نه به
طور کامل. البته ب.پ. خسارت مالي 33 ميلياردي را تقبل کرد تا بتواند به حفاري در همان
منطقه ادامه دهد. اما اين فاجعه آن چنان محيط زيست را نابود کرد که غيرقابل جبران است.
تشديد فعاليت هاي بريتيش پتروليوم جنايتکار در درياي
خزر:
در همان سال ب.پ. قرارداد جديدي براي استخراج گاز در
درياي خزر با شرکت دولتي «نفت آذربايجان» (سوکار) بست. مدت اين قرارداد سي ساله و سهم
ب.پ پنجاه درصد مي باشد. ذخاير حوزه هاي گازي «شفق» و «آسمان» حدود پانصد ميليارد متر
مکعب تخمين زده شده است. عمق بستر حوزه هاي گازي در دريا 650 تا 800 متر تخمين زده
مي شود اما حفاري تا عمق 7000 متري انجام خواهد شد. اما عمق تخريب از اين هم بيشتر
است.
بزرگترين کنسرن هاي نفت و گاز دنيا در خزر حضور فعال
دارند؛ مانند: شل، استاپ اويل، اکسون، ار.و.ا (از آلمان). اما شرکت ب.پ جايگاه ويژه
اي در درياي خزر و حوزه هاي نفت و گاز آذربايجان دارد. در واقع بريتيش پتروليوم صاحب
اصلي آذربايجان است.
شرکت ب.پ در طرح هاي نفتي آذري- چراغ- گونشلي چهل درصد
سهم و از همه مهمتر در خط لوله ي باکو- تفليس- جيهان سي درصد سهم دارد. اخيرا هم سهم
پنجاه درصدي ازحوزه هاي گاز شفق و آسمان را کسب کرده است. درحوزه گازي شاه دنيز نيز
بيش از 25 درصد سهم دارد.
پس از انفجار
سکوي نفتي ب.پ در خليج مکزيک، فعاليت هاي آن درخزر هم به لحاظ زيست محيطي زير سوال
رفت. اما محيط زيست مردم در مقابل منافع اقتصادي براي طبقه حاکمه ي کشورهاي ساحلي و
همچنين قدرت هاي اروپايي که به شدت نيازمند نفت و گاز خزر هستند، پشيزي ارزش ندارد.
ب.پ اعلام کرد که فقط در نيمه ي اول سال 2015 شانزده
ميليون تن نفت، معادل 116 ميليون بشکه، فقط از حوزه ي نفتي آذري- چراغ- گونشلي در درياي
خزر استخراج کرده است.
در آذربايجان، نفت از چاه هاي عميق درون درياي خزر استخراج مي شود. وقتي کشتي هاي نفتي کنار آبشوران
ها (سکوهاي نفتي داخل دريا) پهلو مي گيرند فاجعه آغاز مي شود. ماجرا از اين قرار است:
از آن جا که باز و بسته کردن جريان نفت هنگام
بارگيري پر هزينه و در نتيجه پايين آورنده ي سود است، خيلي ساده جريان نفت را از اين
بار گيري تا بارگيري بعدي نمي بندند! نفت به
درون دريا ريخته مي شود. اين کار کثيف از اسرار دولت آذربايجان و کمپاني هاي نفتي است
و فاش شدن آن توسط يک خبرنگار روس باعث شد او «ناپديد» شود!
يکي ديگر از جنايت هاي کمپاني هاي نفتي در آذربايجان
در فصل بهار است. فصل تخم ريزي ماهي کيلکا و انواع ماهي هاي ديگر. موج هاي عظيم ماهي
هاي کيلکا در سفرند تا خود را هرچه زودتر به ورودي رودخانه هاي آب شيرين که زادگاه
خودشان است، برسانند. ماهيان نر نيز به دنبال ماهيان ماده اين سفر را آغاز کرده اند
و گوش به زنگ هستند تا هر آنگاه که ماهي هاي ماده تخم ريزي کردند، شير خود را بر روي
تخم ها پمپاژ کنند تا تخم ها بارور شوند. از اين همه تخم هاي بارور شده فقط 3 تا 5
درصد شانس رسيدن به بلوغ را دارند. بقيه ي آن ها خوراک پرندگان و ماهي هاي ديگر مي
شوند. ماهي کيلکا بخشي از سبد غذايي فيل ماهي (بلوگا با نام لاتين هوزوهوزو که گرانبهاترين
خاويارجهان از آن استحصال مي شود) است. تا اينجا زنجيره ي طبيعت در کار است. اما فاجعه
اي نيز وارد کار شده است. شرکت هاي نفتي در مسير حرکت کيلکا مشغول انفجارات زيرزميني
هستند تا منابع عظيم نفت و گاز را کشف کنند. انفجار پشت انفجار. سطح دريا سفيد مي شود.
مهاجرين در ميان راه سقط مي شوند. زنجيره ي زندگي طبيعي بيرحمانه گسسته مي شود و صيد
ماهي کيلکا ناگهان به يک دهم و سپس تا يک سي ام سقوط ميکند. فيل ماهي هر روز گرسنه تر مي شود، محيط زيست هم آلوده
تر مي شود و پس از چند سال ماهي بلوگا و ساير ماهيان استورژن کمياب مي شوند. امروز
ماهي گيران به ندرت مي توانند اينگونه ماهيان را صيد کنند. اين وضعيت باعث مي شود که
هفتاد درصد گونه هاي اصلي ماهي هاي خاوياري و همچنين کيلکا و فوک و خيلي ماهي هاي ديگر
در خزر نابود شوند. تور مرگ نفتي ها بر سر ماهيان خزر هر روز گسترده تر مي شود.
طبق مرکز تحقيقات ماهيان خاوياري ايران، ذخاير فيل
ماهي هاي خزر تا سال 2021 به صفر خواهد رسيد. يعني نسلي از ماهي ها که متعلق به
200 تا 300 ميليون سال پيش هستند از درياي خزر محو خواهند شد.
سفري کنيم به قزاقستان. شهر آترائو (گوريف سابق). اين
شهر در کنار رودخانة خاک آلود و پر خروش اورال قرار دارد و مرکز نفتي قزاقستان و صيد
ماهي است. شهري است در صحرا با خيابان هاي
خاکي، با اشتران يک کوهانه و دو کوهانه با شير خوش مزه شتر که چال ناميده مي شود و
مردماني صبور و کويري.
هر روز عصر کارکنان دفتر کمپاني هاي نفتي در هتل براي
تفريح و گرفتن اخبار دور هم جمع مي شوند. يکي از آن ها با هيجان مي گويد: امروز در
شمال درياي خزر منبعي کشف شده است که به اندازه تمام کويت نفت دارد و خبر آن 5 سال
ديگر شنيده خواهد شد.
کف درياي خزر زلزله خيز است و مدام ريزش ميکند. (يکي
از دلايلي که بهترين شناگران هم در درياي خزر غرق مي شوند ريزش ناگهاني کف درياست).
دهانه چاه هاي نفت هم ريزش مي کنند و همچنين
لوله هاي نفت مدام ترک برداشته و نفت هميشه در حال نشت در بستر دريا است.
علاوه بر آن شرکت هاي نفتي به جاي جمع آوري هزينه دار
زباله هاي حفاري، آنها را هم در دل دريا رها ميکنند.
معاون وزير حافظ محيط زيست کازاخ، الدانا سادواکوزوا
مي گويد:«با کاهش قيمت نفت شرکت هاي استخراج کننده نفت، انجام بعضي استانداردهاي اندازه
گيري را متوقف کرده يا به تاخير انداختند.» (13 مي 2013)
يعني کاهش قيمت نفت در بازار جهاني سود کمپاني هاي
نفتي را کاهش مي دهد. اين کمپاني ها در رقابت با هم براي اينکه بتوانند به هر قيمتي
در بازار جهاني باقي بمانند مجبورند هزينه ها را کاهش دهند آنهم از جيب آيندگان و با
نابودي محيط زيست.
سايت خبري
«تنجري نيوز» قزاقستان مينويسد : فرماندار استان
خودمختار آترائو مي گويد: «در حال حاضر 1400 چاه نفت نشت کننده وجود دارد. از سال
2004 تا 2009 تلاش ها براي توقف نشت نفت آغاز شد اما بعد متوقف شد. ...» (14 اکتبر
2013)
ماخامت حکيم اف به خبرگزاري قزاق سرويس مي گويد: «از
زمان حادثه اي که سه ميليون تن نفت و ده ها ميليارد متر مکعب انواع مختلف گاز سوخته
اند انواع حيات وحوش منطقه آترائو را آسيب بخشيده اند. ... جبران اين لطمات ممکن نيست»
(14 اکتبر2013 - تنجري نيوز)
هر 5 کشور ساحلي نقشه ادامه بهره برداري از ذخاير نفتي
خزر که 44 تا 50 ميليارد بشکه تخمين زده مي شود را دارند. اين پروژه ها يعني حفاري
چاه هاي جديد، ريختن بيشتر نفت و زباله هاي حفاري به درون بزرگترين درياچة روي زمين.
غير از کشورهاي آذربايجان و قزاقستان، در سه کشور ديگر
(روسيه و ترکمنستان و ايران) بهره برداري نفت در حال توسعه است. لوکويل در بخش روسي
درياي خزر استخراج نفت را آغاز کرده است. ايران نيز اخيرا حفاري چاه هاي نفت در بخش
جنوبي درياي خزر که عميق ترين بخش درياي خزر است را آغاز کرده است.
جمهوري ترکمنستان هم داراي منابع نفت و گاز عظيم و
به همان اندازه نيز در حال تخريب محيط زيست است. ترکمنستان همراه شرکاي خارجي اش مشغول
بهره برداري از ذخاير جزاير تپه نماي درياي خزر و همچنين توسعه منابع جديد است. اين
نه تنها موجب تخريب محيط زيست انواع ماهيان بلکه موجب آلودگي و تخريب منزلگاه صدها
هزار پرنده و بيش از چهل نوع از پستانداران مي شود.
اوضاع اضطراري است.
همه چيز را دارند نابود مي کنند. چه بايد کرد؟
نابودي خزر نمونه دلخراشي از ويراني بزرگ محيط زيست
در سراسر جهان است. هر جا که سرمايه داري بيشتر نفوذ ميکند، ريتم و سرعت اين نابودي هولناک تر مي شود. وقتي که محدوديت
هاي تحريم از دست و پاي جمهوري اسلامي برداشته شود، اين چپاولگران اسلامي هزاران بار
بيشتر درياها، آب ها، رودخانه ها، جنگل ها، کوه ها و دشت و صحراها و منابع طبيعي حفاظت
شده را در سوداي سودآوري بيشتر و انباشت هرچه بيشتر ثروت در دست يک مشت انگل، نابود
خواهند کرد.
چرا قدرت هاي سرمايه داري بزرگ و کوچک نمي خواهند اضطرار
و فوريت حل مسائل محيط زيست را در دستور کار خود قرار دهند و اگر هم قرار دهند نمي
توانند محيط زيست در حال نابودي را نجات دهند؟
آيا قدرت هاي سرمايه داري صرفا نادان هستند؟ آيا
آنقدر فاسد هستند که نمي خواهند کاري بکنند؟ آيا صاحبان شرکت هاي سرمايه داري
دندان گرد و خسيس هستند؟ آيا اين گونه تخريب بخشي از ذات انسان است؟
خير. مساله عميق تر از اينها است. سرمايه داران و قدرت
هاي سرمايه داري حريص، نادان و متفرعن هستند. شک نيست. اما دستان بزرگتري در کار است و آنهم دستان نظام
اقتصادي سرمايه داري است. کارکرد معمول و متعارف نظام اقتصادي سرمايه داري به طور اجتناب
ناپذير اينطور است. اين تخريب در ذات اين نظام اقتصادي است. سرمايه داري قوانيني دارد
که سرمايه دار بايد به ساز آن برقصد. در سرمايه داري همه چيز کالا است و گرنه ارزشي ندارد. يعني بايد قابليت مبادله با
چيز ديگري را پيدا کند. در سرمايه داري هر کاري بايد سود توليد کند وگرنه وقت تلف کردن
حساب مي شود. توليد سرمايه داري يک امر خصوصي و بر پايه مالکيت خصوصي است و بر مبناي
«گسترش بياب يا بمير» جلو مي رود. توليد سرمايه داري با رقابت بيرحمانه ي سرمايه داران
مختلف درهم تنيده است. همين رقابت، آنارشي و تخريب عظيم نيروهاي توليدي را به وجود
مي آورد. در مرکز نيروهاي توليدي، انسان قرار دارد. بيکاري صدها ميليون نفر و زندگي
بيش از يک ميليارد انسان با روزي يک دلار فقط گوشه اي از اين تخريب انساني است. در
جهان امروز توليد سرمايه داري بر مبناي تقسيم جهان به کشورهاي امپرياليستي و کشورهاي
تحت سلطه امپرياليسم پيش مي رود. سرمايه داران بزرگ امپرياليستي مانند بريتيش پتروليوم
توليد و چگونگي توليد و فرآيند توليد را در کشورهايي مانند آذربايجان، ايران، ترکمنستان
و غيره کنترل و ديکته مي کنند و سرمايه داران محلي را هم شريک مي کنند تا با همدستي
آن ها اين کار را پيش ببرند.
امروزه مي بينيم که اين وزير و آن وزير از نابودي محيط
زيست شکايت مي کنند. اما اين ها حتا اگر عوامفريبي هم نباشد کاري از پيش نمي توانند
ببرند. هيچ قانوني نمي تواند قانون «سود در فرماندهي» را محدود کند. تنها راه نجات
محيط زيست و بشريت انقلاب کردن و نابود کردن نظام سرمايه داري و جايگزين کردن آن با
نظامي است که با منطق سود کار نمي کند. يعني نظام سوسياليستي.
«اين سيستم و حاکمان آن قادر نيستند اقتصاد را براي
تامين نيازهاي کنوني مردم توسعه دهند و هم زمان با نيازهاي نسل هاي آينده و الزامات
حفظ محيط زيست، تعادل برقرار کنند. تنوع غني کره زمين و انواع موجودات، ذخايري که در
دل زمين نهفته است براي اينان هيچ اهميتي ندارد مگر زماني که بتوانند اينها را تبديل
به منبع سودآوري خود کنند. ... اين ها شايستة نگهباني کره زمين نيستند».* n
م . قزل
* از کتاب پايه ها (بيسيکس)، باب آواکيان صدر حزب کمونيست
انقلابي آمريکا. نقل شده از مقاله «موقعيت اضطراري! غارت سياره ي ما، فاجعه ي زيست
محيطي و راه حل واقعي انقلابي»
- آپريل 2010 نشريه انقلاب شماره 199
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر