۱۳۹۴ دی ۳۰, چهارشنبه

این نظام آموزشی فرزندان مردم را به کشتن می دهد

 
 
- برخي حوادث چهره نماي مصائب و مشكلات جامعه هستند. فقط در دو ماه گذشته داستان خودکشي، پايان دادن به زندگي در ميان جوانان (دانش آموزان نوجوان) در شهرها و روستاها، چهرة زشت و پليد فرهنگ استبداد مذهبي جامعه ايران را نشان مي دهد. خودکشي دانش آموز 15 ساله در روستاي «کهنه جلگه» از توابع شهرستان مانه و سملقان در استان خراسان شمالي پس از اخراج از مدرسه، خودکشي هاوري قادرشوان، دانش آموز 11 ساله در شهرستان اشنويه در استان آذربايجان غربي، حلق آويز شدن دانش آموز 10 ساله تهراني با روسري از حلقه بارفيکس، پايان دادن فرشاد به زندگي اش در «رستم کلا» واقع در استان مازندران،  مرگ مشکوک دختر 15 سالة هنرستاني در رباط کريم به خاطر داشتن تلفن همراه در مدرسه که مورد «لطف» مدير مدرسه اش قرار گرفت و در خانه خود جان باخت... اينها تصاويري از انحطاط فرهنگي يک جامعة ارتجاعي ديني است. آنچه در مقابل چشم جامعه مي گذرد فکر نکنيد حرف های زيادي بد بينانه و يا حدس و گمان هايي بعيد است. اينها نمونه ها و نشانه هايي از نوعي خشونت متکي برآموزه هاي ديني و پدرسالارانه است که مرتب در مدارس و موسسات آموزشي کشور اعمال ميشود.
- بعد از گذشت سي و هفت سال از شکل گيري نظام آموزشي جمهوري اسلامي از يک سو عقب رفت انديشه و تفکر علمي و تلاش روز افزون نظام براي انتشار نگرش خرافي و ضد علمي و از سوي ديگر دلزدگي نسبت به مطالعه آکادميک و درس خواندن به خاطر فضاي بسته و تاريک حاکم بر محيط هاي آموزشي را شاهد هستيم. اين نظام آموزشي متکي به شيوة مکتبي و عاري از هرگونه نقد و تفکرخلاقانه است. رابطة معلم و دانش آموز، مبتني بر دستور و اطاعت بوده و روحيه تسليم در شاگردان تقويت مي شود. اين سبک آموزش از هر گونه تفکر علمي و ايده هاي جايگزين محروم است. در مقابل، قطب آموزش ديني به طور مداوم تقويت مي شود. مغزشويي، ترويج افکار کهنه و سياست هاي مرتجعانه در مدارس از طريق مراسمي نظير جشن تکليف و نماز جماعت و کلاس قرآن پيگيرانه دنبال مي شود.
نظام اسلامي از روز اول تولدش تلاش کرد حجاب را اجباري کند و سياست تفکيک جنسيتي را در اماکن عمومي پيش ببرد. تلاش رژيم در تقويت مردسالاري بود و سرکوب مستقيم نيمي از جامعه و علي الخصوص زنان انقلابي. اين تلاش درحوزة آموزش نيز بازتاب يافت. تفکيک جنسيتي، تعيين شکل و رنگ پوشش زنان، کنترل ساعات رفت و آمد دختران دانشجو، تفتيش کيف دختران دانش آموز و ... از جمله اقدامات دهة اول زندگي جمهوري اسلامي بود.
امروز نظام حاکم شيوه هاي ديگري را بر شيوه هاي قبلي سرکوب و کنترل دختران دانش آموز و دانشجو افزوده است: گسترش موارد تفکيک جنسيتي در دانشگاه ها، بومي گزيني، سهميه بندي جنسيتي رشته ها، تأسيس دانشگاه هاي تک جنسيتي و جنسيتي کردن محتواي دروس آموزشي. امسال نيز در پي سند تحول بنيادين (حذف علوم انساني) که در دوره احمدي نژاد کليد خورد و دولت روحاني آنرا اعلام کرده، نقشه براي تأسيس مدارس «خاص» علوم انساني دارند. اينها دانش آموزي را ميخواهند که تاريخ و ايدئولوژي اسلامي را بشناسد؛ در حقيقت بحث پرورشي است نه آموزشي. اکنون اصلاح محتواي متون درسي بايد براساس علوم ديني و به دست حوزه علميه قم انجام گيرد. همچنين رژيم ميخواهد با آزمون ورودي نخبگان را گزينش و هدايت کند، پرورششان دهد تا وفادار به نظام ارزشي حکومت باشند.
اين اقدامات، نگاهي جدي و برخوردي جدي را از جانب همه ما مي طلبد. عاجل ترين كاري كه بايد انجام شود افشاء و محكوم كردن هر چه وسيعتر اين رفتارهاي خشونت آميز و وحشيانه عليه دانش آموزان و نوجوانان و توضيح ريشه هاي چنين رفتاري در ميان زحمتکشان و به طور كلي در سطح جامعه است. همپاي اين بايد مبارزه و اعتراض عليه اين نوع خشونت را در همکاري با معلمين و کارکنان دلسوز و مردمي نظام آموزشي سازمان داد.
 
رويکرد نظام  سوسياليستي  به آموزش و پرورش
در هر جامعه اي، سياست آموزشي، سياست طبقه اي است که بر آن جامعه حکم مي راند و در خدمت به حفاظت و باز توليد منافع و ارزشهاي آن طبقه است. بنابراين آموزش و پرورش بخش بسيار مهمي از روبناي جامعه را تشكيل مي دهد و نقشي قاطع در حفظ و تقويت مناسبات طبقاتي حاكم بازي مي كند. آموزش و پرورش در جامعه كنوني، توده ها را با جهان بيني و اصول طبقات ارتجاعي تعليم مي دهد. اين نظام آموزشي، تاريخ را ساخته و پرداخته نخبگان و "پيامبران" و آيت الله ها و شاهان نشان مي دهد و توده ها را تنها بصورت دنباله روان كور تصوير مي كند. اين آموزش و پرورش، بينش ايده آليستي و متافيزيكي و جهل و خرافه را در مغز توده ها مي كند. از ميان بردن كامل اين نظام آموزشي براي ساختن جامعه نوين، اهميتي حياتي دارد.
دامن زدن به انديشه و بحث و جدل جمعي بر سر معناي جامعه نوين (سوسياليستي) و دگرگونيهايي که بايد در هر عرصه اي انجام گيرد، از وظايف نظام آموزشي در جامعة انقلابي است. ما اصول و عملکردهاي دولت نوين در عرصه هاي گوناگون و مشخصاً در نظام آموزشي را با رويکرد علمي تبليغ ميکنيم، روحيه انتقادي و تفکر مبتني بر خِرد را بر مي انگيزانيم تا انسان ها در جست و جوي حقيقت باشند. ما معيار حقيقت را همخواني شناخت و ايده ها با واقعيت عيني مي دانيم.
در نظام آموزشي جامعه نوين، باورها و مناسک مذهبي از نقطه نظر محتوا و نقش اجتماعي و فرهنگي و نيز ريشه ها و سير تکامل تاريخي شان مورد تجزيه و تحليل و مباحثه قرار مي گيرند. به همين ترتيب، و بر حسب همين رويکردها و معيارها، تمامي پديده هاي اجتماعي و تاريخي ديگر نيز تجزيه و تحليل ميشوند و موضوع بحث و جدل قرار مي گيرند.
در جامعه نوين رابطه معلم و شاگرد به كلي تغيير مي كند. اقتدار مطلق معلم و مدير بر شاگردان و اقتدار مطلق سلسله مراتب آموزشي بر معلمان ملغي مي شود. اين برخلاف جامعه ارتجاعي كنوني است كه مي خواهد از دانش آموز يك عروسك كوكي سر به راه بسازد. از نظر مرتجعين، همه پاسخ هاي صحيح نزد معلم و كتاب است و كار محصلين فقط تكرار طوطي وار همين ها با اشاره و دستور بزرگترها است. از نظر مرتجعين، جوانان توانائي و حق قضاوت كردن را ندارند. اما در جامعه انقلابي، جوانان حق انتقاد از بزرگترها و مقامات و حق انتقاد از مهمترين و تعيين كننده ترين سياست هاي آموزشي و ساير حيطه ها را دارند. انضباط مطلق و يكطرفه وجود ندارد. به جاي مجازات و توبيخ ، روش بحث و مبارزه و اقناع حاكم مي شود. برخلاف نظام ارتجاعي كه آموزش را جرياني يك سويه "از استاد به شاگرد" مي داند و براي شاگردان نقشي منفعل و پذيرنده قائل است، آموزش نوين بر پايه اي كاملا متفاوت استوار است. توده ها سازنده تاريخند و قادرند با شركت مستقيم در عرصه تئوري و پراتيك، بر قوانين حاكم بر طبيعت و مبارزه طبقاتي آگاه شوند.
شناخت جهان تنها با شركت در فرايند تغيير آن بدست مي آيد. تصحيح و تعميق اين شناخت، از طريق تحليل نقادانه پديده ها و مبارزه ناگزير با تئوريهاي نادرست و برداشت هاي كهنه شده و سنتي ممكن مي شود. در اين مبارزه نه فقط معلم، بلكه شاگردان و كل توده ها درگيرند. وظيفه معلم در نظام آموزشي نوين، خدمت به دانش آموزان، آموختن از آنها و تحقيق دوشادوش آنهاست. اين نظام به دنبال پر كردن شكافي است كه بين معلمان و مقامات از يك سو و محصلين و بطور كلي توده ها از سوي ديگر وجود دارد.
ما دروغ ها و تحريفات نظام آموزشي کنوني در مورد زنان و ملل مختلف در ايران و جهان را نقد و افشاء ميکنيم. در نظام آموزشي نوين، محتواي طبقاتي و منافع طبقاتي نهفته در پشت مردسالاري و شووينيسم ملي بطور همه جانبه نقد و افشاء خواهد شد و نشان داده خواهد شد كه چگونه همه اينها بمثابه زرادخانه ايدئولوژيك طبقات ارتجاعي، به حفظ مناسبات ستمگرانه خدمت مي کنند. اما اين آموزش، از طريق مطالعه و بحث عمومي در كلاسها، برگزاري كلاس هاي درس مخصوص براي يادگيري تاريخ ستم بر زن در جامعه طبقاتي، تاريخ واقعي خلقها و ملل مختلف در ايران و در سراسر جهان، به پيش خواهد رفت. نمايندگان توده هاي تهيدست و ستمديده به كلاس هاي درس رفته و درك زنده اي از جنايات جامعه طبقاتي، به دانش آموزان خواهند داد.
در نظام آموزشي نوين، اصول كمونيستي و انترناسيوناليسم پرولتري راهنماي توده ها خواهد بود. جوانان با روحيه خدمت به خلق پرورش خواهند يافت و با روش و روحيه اي انقلابي و نوگرايانه تربيت مي شوند تا با سنت و "نيروي عادت" به نبرد برخيزند. جرات شورش عليه قدرت ها و اتوريته هاي ارتجاعي، حتي آنها كه ادعا و ظاهر كمونيستي دارند را به خود بدهند و بطور علمي و نقادانه از حقيقت دفاع كنند. دولت سوسياليستي با اتكاء به توان و انرژي و خصوصيات ويژه جوانان، مبارزه براي انقلابي كردن مداوم حزب و دولت و جامعه را به پيش برده و از تبديل ايدئولوژي كمونيستي به مذهب و متون ماركسيستي به آيه جلوگيري مي كند. در اين كار، نظام آموزشي نوين نقش مهمي به عهده خواهد داشت. n
 
فواد کعبي


هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر