۱۳۹۵ شهریور ۱۰, چهارشنبه

بی‌راهه‌ها

بیراهه‌ها
دربارهی اعدامهای اخیر زنیان سیاسی-عقیدتی کرد

حسام سیهسرائی
از نشریه آتش  شماره ۵۸


مثل همیشه، خبر کوتاه و دردناک بود: نزدیک به 20 زندانی سیاسیـعقیدتی کُرد در زندان رجاییشهر کرج بهدار آویخته شدند. وزارت تبهکار اطلاعات، طی بیانیهای بهتاریخ 18 مرداد 1395 همگی آنها را به عضویت در گروهی بهنام توحید و جهاد متهم کرد و مدعی شد این گروه مرتبط با سازمانهای سلفی اهل سنت بوده است و سپس لیستی از اقدامات نظامی و سیاسی را به آنها نسبت داد. پیام این کشتار جمعی از سوی رژیم به داخل و خارج ایران این بود که: تیغ جلادی حاکمیت، هرگز کُند نشده است و دم و دستگاه دار و داغ و درفش به راه است.
جمهوریاسلامی در حالی دست به این کشتار زد که تا خرخره در جنگهای ارتجاعی خاورمیانه که گاهی شکل رویارویی دو جبههی مذهبی شیعه و سنی به خود میگیرد، فرو رفته است. ازسوی دیگر، ستمگری ملی یکی از اجزای دولت بورژوایی در ایران است که در مناطقی مانند کردستان، بلوچستان و ترکمنصحرا با سرکوب مذهبی آمیخته و تشدید میشود. این رژیم برمبنای فقه شیعه تشکیل شد و سرکوب و محدودیت دیگر ادیان و مذاهب، همواره در دستگاه ایدئولوژیک، تبلیغاتی و قضاییاش اعمال شده است. مجموعهی این عوامل به تقویت احساسات مذهبی در میان مردم در بخشهایی از کشور منجر شده که ساکنین آن از اهلسنت هستند. قبلا این مسئله را بیشتر در بلوچستان شاهد بودیم، اما حالا در چهارچوب رشد حریقوار اسلامگرایی در خاورمیانه، موج اسلامگرایی به کردستان هم رسیده است.
هرچند آمار و ادعاهای وزارت اطلاعات، غیر قابل اتکا هستند، اما واقعیت دردناک آن است که جریان اسلامگرایی در میان جوانان کردستان روبه رشد است. اکثر اعدامشدگان اخیر بین 25 تا 35 سال سن داشتند و از دانشجو تا مُلّا و از کارگر تا روستایی هم بینشان بود. بیشتر اعدامشدگان، اهل دو شهر مهاباد و سنندج هستند؛ یعنی خاستگاههای اصلی احزاب و سازمانهای قدیمی کردستان مانند حزب دموکرات و کومله. اما در سایر شهرها و مناطق مانند جوانرود، روانسر، پاوه، پیرانشهر و سقز نیز گرایش به گروههای اسلامگرا حتی در میان زنان جوان درحال گسترش است. درمورد خاستگاهها و فعالیتهای این گروهها، هنوز اطلاعات کاملی درز نکرده است، اما فیلم صحبتهای تعدادی از زندانیان این جریان، بیانگر گرایش قوی وهابی و سلفیگری در میان آنان است. همچنین، شنیدههای محلی و سایتهای همفکرشان (ازجمله شبکهی جهانی کلمه) نشان از فعالیت سازمانیافته و هدفمند آنان دارد. بسیاری از این گروهها و جریانات، توسط دولت عربستان و شبکهی تبلغیاتی وهابیون سعودی حمایت میشوند، درست همانطورکه گروههای مرتجع شیعی در لبنان، بحرین، یمن و عربستان، مورد حمایت رژیم ایران هستند.
بهجز سران این گروهها، اکثر اعضای آنان جوانان معترض و متنفر از تبعیض، ستم، فقر و بیآیندهگی در جمهوری اسلامی هستند که به گرداب بیانتهای اسلامگرایی و گروههای سلفی کشیده شدهاند. این جوانان باید آگاه شوند و بدانند، جهانی که براساس نقطهنظرات هر مفتی و امام و خلیفهای ساخته شود، بهتر از جهنمی نیست که آیتاللهها و مفتیان مرتجع و مفتخور در ایران، عربستان، افغانستان و دولت اسلامی (داعش) تاکنون ساختهاند. نیروهای کمونیست، چپ و انقلابی در هر گوشهای از خاک کردستان، علاوه بر تبلیغ و افشاگری علیه رژیم جمهوری اسلامی و احزاب کُرد طرفدار امپریالیستها باید علیه تبلیغات اسلامی و رشد جریانات اسلامگرا نیز دست به افشاگری و روشنگری بزنند. دین در هر شکل و روایت و خوانشی باید بهزیر تیغ نقد علمی و روشنایی افشاگری و بیآبرو شدن برود.
در نبود یک جنبش بهواقع کمونیستی و انقلابی در منطقه و کردستان، زمینههای عینی و ذهنی برای گسترش جریانات اسلامی مهیا است. خاک سیاسی کردستان، دیگر فقط برای رشد گروههای کمونیست یا انقلابی یا بورژواـناسیونالیستها مساعد نیست. خاک این جامعه از کرکوک و سلیمانیه تا آمِت و قامیشلی و از مهاباد و ارومیه تا سنندج و اورامان برای سر بر آوردن طاعون اسلامی نیز مساعد شده است. این یکی از ویژگیهای وضعیت حاکم بر منطقه و جهان است که دو نیروی مرتجع و پوسیده یعنی امپریالیستها و دولتهای متحدشان ازیکسو و نیروهای اسلامگرا ازسوی دیگر در غرقاب یک جنگ ارتجاعی، تودههای مردم را میان خود تقسیم کردهاند و به دنبال شعار و پرچم خود کشاندهاند و به قتلگاه و بیراهه میبرند. امروزه فضای کردستان هم متأثر از این تضاد است و اگر ازیکطرف این احزاب و سازمانهای بورژوا-ناسیونالیست مانند پارت دمکرات، اتحادیهی میهنی، گوران، پکک و شاخههای چندگانهاش، حزب دمکرات و کوملهی مهتدی هستند که به اشکال مختلف مردم کردستان و جوانان را به وحدت و سازش با امپریالیستها و دولتهای سرکوبگر دعوت میکنند، در طرف مقابل، این گروههای اسلامی هستند که جوانانی ازجمله 20 اعدامی اخیر را به پیادهنظام پرچم جهل و تباهیشان تبدیل کردهاند.
نه با انواع مختلف ناسیونالیسم و نه با اشکال گوناگون رفرمیسم نمیشود این دو قطبی ارتجاعی را بر هم زد. چارهی عینی و واقعی بیرون کشیدن تودههای محروم و تحت ستم از زیر پرچم این دو قطب ارتجاعی، ترسیم راه دیگری است که به رهایی تمام مردم از ستم و استثمار خواهد انجامید. فقط با برپا کردن جنبشی برای انقلاب کمونیستی از طریق دفاع و بهکاربستن سنتز نوین کمونیسم که توسط باب آواکیان تکامل یافته است، میتوان از کشیده شدن تودههای مردم و جوانان معترض بهسوی این دو نیروی منسوخ جلوگیری کرد. این علم انقلاب را که تنها قطبنمای رهاییبخش در جهان کنونی است باید تبدیل به آگاهی شمار گستردهای از جوانان این خطه کرد و خشم و نفرت تودهها از تبعیض و ستم و محرومیت را تبدیل به امید برای نابودی سیستم حاکم در ایران و جهان و ساختن یک جامعه و جهان متفاوت کرد. با این علم میتوان به آنان نشان داد که این راه، یعنی انقلاب کمونیستی، نه تنها ضروری بلکه ممکن و مطلوب است و انرژی و توانشان را در این راه سازماندهی کرد. میتوان و باید کردستان را تبدیل به مشعلدار انقلاب کمونیستی در خاورمیانه کرد، زیرا نجات مردم این منطقه و کل بشریت چنین امری را طلب میکند و این، تنها راه و آیندهای است که ارزش زیستن و مُردن دارد.  n


هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر