۱۳۹۵ بهمن ۱, جمعه

واقعیت کمونیسم چیست؟

به مناسبت پنجاهمين سالگرد کمون شانگهاي
از کمون پاريس تا کمون شانگهاي

از نشریه آتش  شماره ۶۳

بسياري از روشنفکران و جريانهاي «چپ» در جنبش سياسي ايران و ديگر نقاط جهان، الگوي کمون پاريس (1871) را بهعنوان الگوي ايدهآل از «حکومت کارگري» و «سوسياليستي» در مقابلِ تجربة انقلابها و دولتهاي سوسياليستيِ در شوروي (1917-1954) و چين (1949- 1976) ميگذارند. هرچند کمون پاريس اولين نمونه از استقرار دولتِ ديکتاتوري پرولتاريا بود اما در واقع گام اول و ابتدايي در انقلاب کمونيستي و داراي ضعفهاي جدي بود. تجربة کمون پاريس توسط مارکس و انگلس، سپس توسط لنين و مائوتسه دون سنتز شد و درسهاي آن راهنماي استقرار دولتهاي ديکتاتوري پرولتاريا در روسيه و سپس در چين شد. بي­شک در چين سوسياليستي، بهويژه در ده سال «انقلاب کبير فرهنگي پرولتاريايي» (1966- 1976) تجربة دولتِ ديکتاتوري پرولتاريا کيفيتا پيشرفتهتر از تجربة آن در شوروي سوسياليستي (1917- 1954) بود. کمونيستهاي چيني اصولِ بنيادين کمون پاريس را نه در شهري کوچک مانند پاريس آن زمان و در فاصلهي دو ماه (عمر کمون پاريس دو ماه بود) بلکه در کشوري هفتصد ميليون نفري و در فاصلهي ربع قرن پياده کردند. آنها با پيچيدگيهاي عظيم اين تلاش بزرگ دست و پنجه نرم کردند و توانستند بسيار بيشتر از مارکس و لنين خصلت و تضادهاي ذاتي و کارکرد دولت ديکتاتوري پرولتاريا بهمثابه دولت «دوران گذار سوسياليستي» بهسمت استقرار کمونيسم در سراسر جهان را مفهومسازي کنند. کمونيستهاي انقلابي در چين مائوئيستي ضعفهاي جديِ دولت و حزب پرولتري را به­روشني ترسيم کردند و هشدار دادند اينها ابزاري هستند که براي حفاظت از انقلاب سوسياليستي بهشدت ضرورياند اما دقيقا به علت آنکه ابزارِ برخاسته از جامعة طبقاتياند، ميتوانند به ضد انقلاب کمونيستي تبديل شوند و براي مهارِ جنبههاي منفي آن به چارهجويي برخاستند. اين انقلابيون کمونيست، دانش عميق و گرانبهايي از پيچيدگي انجام يک انقلاب رهاييبخش برجاي گذاشتند که در سنتزنوين باب آواکيان در بدنة تئوريهاي کمونيستي بافته شده است و آواکيان بر پاية آموختن از اين تجربه و جمعبنديهاي  بيشتر، الگوي رهاييبخشتر و معتبرتري از دولتِ ديکتاتوري پرولتاريا براي جوامع سوسياليستيِ آينده ارائه ميدهد.
يکي از تجارب آموزندة انقلاب کمونيستي، تجربة استقرار «کمون شانگهاي» در چين سوسياليستي به سال 1967 است. اکنون نيم قرن از آن تجربه ميگذرد. استقرار اين کمون، فصلي از پيشبرد «انقلاب کبير فرهنگي پرولتاريي» (انقلاب فرهنگي) بود. (براي آشنايي با اهداف و فرآيند «انقلاب کبير فرهنگي پرولتاريايي» به مطالب همين ستون در نشرية  آتش شمارة 60 وبهويژه کتاب تاريخ واقعي کمونيسم اثر ريموند لوتا رجوع کنيد).
شانگهاي بزرگترين مرکز شهري و صنعتي چين سوسياليستي بود.  بنابراين چگونگي پيشرفت انقلاب فرهنگي در اين شهر، تاثير بهسزايي  بر کليت فرآيند انقلاب فرهنگي داشت و درواقع آزمون مهمي براي آن بود.
پيشدرآمد  استقرار «کمون شانگهاي» قيامي بود که به «توفان ژانويه» معروف شد. اين شورش توسطِ يکي از رهبرانِ «کميته انقلاب فرهنگي» يعني، چان چون چيائو رهبري ميشد. اين شورش، قدرت رويزيونيستها را از پايين سرنگون و «کمون شانگهاي» را برقرار کرد. چان چون چيائو از کمونيستهاي انقلابيِ پيرو مائوتسه دون و تئوريسين بزرگي بود که در سالهاي اول پس از پيروزي انقلاب سوسياليستي، مقالهي مهمي در مورد «حق بورژوايي» و لزوم محدود کردن آن در جريان پيشبرد انقلاب سوسياليستي نوشت1. وي براي روشن کردن منظورش، در اين اثر به تجربة کمون پاريس و اثر مارکس به نام نقد برنامة گوتا رجوع ميکند و مينويسد، جامعة سوسياليستي در کلية جوانب اقتصادي، اخلاقي و فکري هنوز آثار جامعة کهنهاي که از بطن آن زاده شده است را با خود حمل ميکند. بهطور مشخص، توزيع ثروت برحسب «از هر کس به اندازة توانش و به هرکس به اندازة کارش» صورت ميگيرد و نه «از هر کس به اندازة توانش و به هر کس به اندازة نيازش» و اين نشانة به کاربردن «حق بورژوايي» و نظام هيرآرشيک (سلسلهمراتبي) اجتماعي است. به گفتة چان، هرچند جامعة سوسياليستي به فوريت نميتواند کلية نابرابريهاي برجايمانده از جامعة کهنه را ريشهکن  کند اما بايد نسبت به آنها آگاه بوده و مرتبا محدودشان کند. اما چان ادامه داده و تاکيد ميکند که منظور مارکس از نشان دادن واقعيت اين نبود که چون واقعيت است پس بايد آن را توجيه و نهادينه کرد. چان اعلام کرد اتخاذِ اقدامات انقلابي توسط کمون پاريس که کمتر بر منافع مادي تاکيد داشت بخشي از تلاش براي محو نظامِ سلسلهمراتبي «حق بورژوايي» بود. چان بر اهميتِ آموزش کمونيستي براي محو کامل «حق بورژوايي» از جمله نظام دستمزديِ هيرآرشيک تاکيد مي‌‌گذارد. مائوتسه دون در نامهاي اين مقاله را تحسين کرد و گفت، «اساسا صحيح است و فقط اين کمبود را دارد که در تشريح فرايند تاريخي حق بورژوايي جامع نيست.»2 (نقل شده در کتاب «کمون پاريس تا کمون شانگهاي»)
با وجود حمايتِ مائوتسه دون، بسياري از رهبران حزب شروع به نظريهپردازي عليه اين نظريه کرده و بهشدت از نظام دستمزديِ چند لايه حمايت و آن را نهادينه و تحکيم کردند. پس از آغاز «انقلاب فرهنگي» و در جريان آن، چان چون چيائو، بار ديگر در اثري به نام «اعمال همه جانبة ديکتاتوري پرولتاريا» اين نظام چندلايه را به چالش گرفت. پس از پيروزيِ «انقلاب فرهنگي» در سرنگون کردن قدرت رويزيونيستها (رهروان سرمايهداري) از مقامات بالاي حزبي و دولتي، دگرگونيهاي انقلابي بزرگي در عرصهي روابط توليدي و اجتماعي و افکار بهوجود  آمد و ميدان «حق بورژوايي» محدود شد. بهطور  مثال، شکاف در نظام دستمزدي کمتر شد. نقش افراد در تقسيم کار اجتماعي دچار تغيير شد. در کارخانه، کارگران در زمينهي طراحي و مديريت شرکت ميکردند و مديران و مهندسان در توليد. زنان کارگر و کارکن، در طول هفتة عادت ماهانه­شان دگمهاي  قرمز بر سينه ميزدند و به آنان وظايف سبکتر  داده ميشد. تامين نيازهاي رفاهي و اجتماعي رايگان شد. کساني که فرزندان بيشتر داشتند با وجود انجام کار برابر، دستمزد بيشتري دريافت ميکردند. کارگران و کارکنان کارخانهها ، بخشي از روز کاري را به مطالعهي تئوريک و مباحث سياسي اختصاص ميدادند. همه به دخالتگري در مهمترين امور و سياستهاي دولت تشويق ميشدند. در مقابل، رويزيونيستها که کماکان به شکلهاي  مختلف به حيات و نفوذ خود ادامه ميدادند، اين سياستها را موجب گسترش هرج و مرج در توليد قلمداد ميکردند و وظيفة کارگران را، کار کردن و رعايت اکيدِ انضباط کاري ميدانستند و نه بحث و مطالعهي تئوريک و دخالت در سياستهاي دولت.

کمون شانگهاي چگونه زاده شد3
در دههي60 کميتهي  حزبي شهرداري شانگهاي تبديل به ميدان مبارزهاي حاد بين خط انقلابي مائو براي پيشبرد انقلاب سوسياليستي و خط رويزيونيستي شد. البته خط رويزيونيستي در قالب واژههاي مارکسيستي بيان ميشد. اين خط، وظايف اساسي انقلاب را چنين تعريف ميکرد: توسعهي  اقتصادي سريع، قرار دادن تخصص در مقام فرماندهي، ايجاد ساختارهاي کنترل سياسي و تشکيلاتي براي تحميل انضباط کاري شديد و اطاعت کارگران. اين خط نسخهاي از خدمات رفاهي را نيز براي کارگران ميپيچيد تا آنان را به لحاظ سياسي گيج و خواب کند. در ابتداي انقلاب فرهنگي، رويزيونيستها کنترل واحد حزبي در شهرداري شانگهاي را در دست داشتند اما کمونيستهاي انقلابي پيرو مائوتسه دون نيز در آن بودند.
در آگوست 1966، بيانيه 16 مادهاي انقلاب فرهنگي انتشار يافت. اين سند با جمعبندي از چند ماه فعاليت حاد انقلابي، فراخوانِ انتقاد تودهاي، مباحثه تودهاي و بسيج تودهاي براي «سرنگون کردن افراد صاحب قدرتي که راه سرمايهداري در پيش گرفتهاند » را صادر کرد. «قيام ژانويه» در شانگهاي، از اين اصول پيروي ميکرد و رخدادي تعيينکننده براي انقلاب فرهنگي بود. شورشگران، دستگاه رهبري رويزيونيستي در کميته حزبي شهرداري شانگهاي را با حملات سياسي پيگيرانه سرنگون کردند. در طولِ ماه ژانويه، سطوح مختلف حکومت و دستگاه اداري شانگهاي سرنگون شد. نيروي اولية اين حرکت، دانشجويان راديکال (گارد سرخ) بودند اما جنبش به سرعت در کارخانهها و محل سکونت کارگران گسترش يافت. در همهجا گروههاي کارگري شورشي شکل گرفت. البته تودههاي کارگر، جمعي يک­دست نبودند. برخي از تشکلهاي کارگري که به ظاهر از مائوتسه دون حمايت مي‏کردند درواقع تحت رهبري رويزيونيستها بودند و رويزيونيستها از آنها براي حمله به کارگران و دانشجويان انقلابي استفاده مي‏کردند.
يک گروه کارگري راديکال به نام «ستاد فرماندهي عمومي کارگران» رهبري حرکت را به دست گرفت. اين گروه از اتحاد چند تشکل کارگري شورشي و تحت رهبريِ مقر فرماندهي مائوئيستيِ حزب کمونيست شکل گرفت. همين گروه، رهبري حزب کمونيست در شهرداري شانگهاي را بهخاطر  پشت کردن آنها به انقلاب و برنامهي احياي سرمايهداري بر کنار کرد و کارگران و ديگر تودههاي مردم را براي مقابله با اين رهبري بسيج کرد و خواست شکل گرفتن و استقرار نهادهاي جديد قدرت پرولتري را طرح کرد. تشکلهاي شورشي تودهاي مرتبا از سوي رهبري رويزيونيست شانگهاي کنار زده شده بودند. يکي از تاکتيکهاي رويزيونيستها اين بود که به گرايشاتِ فردگرايانه و عقب­ماندة افراد بدمند و با ارائهي  انواع و اقسام امتيازهاي اقتصادي نظير افزايش دستمزدها و پاداش دادن مبارزه را به کجراه  بکشند. کمونيستهاي انقلابي، اين حملاتِ رويزيونيستي به خط انقلابي را «وزيدن باد اکونوميستي» خواندند. هرچند بخشي از کارگران اين خواستهها را طرح مي‏کردند اما رويزيونيستها بهطور حسابشده به آن دامن ميزدند تا توجه و انرژي را از مباحث و مبارزات بزرگ سياسي بر سر اين که آيا چين بر مسير سوسياليستي و حزب کمونيست چين بر مسير کمونيستي خواهد ماند يا نه، منحرف کرده و بر روي مسايل حاشيهاي متمرکز کنند. کمونيستهاي راستيني چون چان چون چيائو بهطور خستگي ناپذير مبارزه کردند تا توجه کارگران را مجددا بر مسايل حياتي پيشِ پاي انقلاب فرهنگي و بهويژه اين مسألهي حاد که کدام خط بايد در رهبري کميتهي  حزب در شانگهاي باشد، متمرکز کنند. در چند روز اول ژانويهي 1967 با روشن شدن چارچوب مبارزه و انباشت قوا توسط نيروهاي انقلابي، جهشي در مبارزهي طبقاتي حاصل شد. روز سوم ژانويه، راديکالها يکي از سه روزنامهي عمده شهر را تسخير کردند. در روزهاي بعد، فرماندهي مرکزي کارگران طي بيانيه­اي اين خط اکونوميستي را افشا کرد و تودهها را دعوت به وحدت حول خط انقلابي کرد. يک ميليون نفر براي شرکت در افشاي خط رهبري سابق شهر گرد آمدند. از روز ششم ژانويه شهرداري تسخير شد و ده روز بعد، نيروهاي شورشي ادارهي راه آهن و بنادر را در دست گرفتند. اما نيروهاي شورشي نگذاشتند تا در حيات اقتصادي شهر و تامين تسهيلات شهري خللي وارد شود. رهبري انقلابي به آنان آموخته بود که در حين «انقلاب فرهنگي» بايد وظايف عمومي را نيز پيش ببرند. روز 15 ژانويه شورشيان موفق به اعلام رهبري جديد شدند. چان چون چيائو و وان هون ون (رهبر ستاد فرماندهي کارگران) مسئول بازسازي رهبري شهر شدند. هم­زمان ارتش رهاييبخش خلق نيز به کمک تشکلهاي شورشي آمد و به تحکيم آنان ياري رساند.
همهي اينها در راستاي خطي بود که ستاد «انقلاب فرهنگي» تحت رهبري مائو و ديگر رهبران کمونيست حزب جلو گذاشته بودند. مائو فراخوان بمباران مقرهاي فرماندهي رويزيونيسم در حزب کمونيست را صادر کرده بود. «توفان ژانويه» اعتراضاتِ عظيم تودههاي شانگهاي، هرج و مرج انقلابي رهاييبخش، سربلند کردن تشکلهاي جديد، انقلابيتر شدن روابطِ ميان بخشهاي مختلف مردم، حضور دانشجويان در کارخانهها براي دامن زدن به اين شورش و... بود.
روز پنجم فوريه «کمون شانگهاي» به رهبري چان چون چيائو رسما اعلام موجوديت کرد. مائوتسه دون فورا تسخير قدرت توسط شورشيان در شانگهاي را تحسين کرد زيرا بيانِ يک تکامل سياسي کيفيتا نوين و رهاييبخش و پيشروي بزرگي در زمينهي ادغام تودههاي انقلابي در ساختار قدرت بود. يکي از درسهاي کليدي کمون پاريس (1871) که با آغاز انقلاب فرهنگي در سال 1966 در نشريات انقلابيِ تبليغ ميشد اين بود: تودههاي انقلابي نميتوانند ماشين دولتي قديمي را به کار بگيرند بلکه بايد اشکال جديدي از قدرت سازمانيافته را بيافرينند. کمون شانگهاي مرکب از نمايندگان سازمان تودهاي انقلابي بود و اصول حاکميتِ آن عبارت بود از: يک نظام انتخابات عمومي براي تشکلهاي تودهاي دايمي بر اساس اسامي کانديداهايي که تودهها جلو گذاشته و يا آن را بازبيني مي‏کردند؛ در هر زمان اعضاي گروههاي انقلاب فرهنگي از طريق فراخواندن اعضا يا هيئتهايي که عدم صلاحيتشان ثابت شده بود و جايگزيني آنها از طريق انتخابات، ميتوانستند مورد انتقاد قرار بگيرند.
کمون شانگهاي، قبل از هر چيز بيانِ انقلابي بود که در چين سوسياليستي عليه قدرتِ «رهروان سرمايهداري» و براي سرنگوني آنها در جريان بود. بيانِ پس گرفتن قدرتِ سياسيِ پرولتاريا در شانگهاي که به زير نفوذ رويزيونيستهاي درون حزب در آمده بود. «ستاد فرماندهي عمومي کارگران» نيروي مهمي در کمون بود و رفقايي مانند چان چون چيائو رهبران انقلابي کمون بودند. اين رهبري انقلابي، خط مائو را به اجرا گذاشته و از نتايج کار جمعبندي ميکرد. در کمون «به روي همه» باز نبود. مشارکت و انتخابات بر اساسِ معيارهاي سياسي انجام ميشد. رويزيونيستها و فراکسيونهاي مختلفي که به پيشاهنگان اين نيروي انقلابي حمله کرده بودند کنار گذاشته شدند. اصول کليدي کمون اين­طور شکل گرفت که کارگران و نمايندگاني که کارکنان کمون را تشکيل ميدادند، نمايندگان سازمانهاي تودهاي بودند. اين سازمانها اسامي کانديداهاي خود را ميدادند. اين نمايندگان تابع انتقاد و بازرسي تودهاي بودند و تودهها ميتوانستند آنان را عزل کنند. نمايندگان بايد در کارِ توليدي شرکت مي‏کردند تا تفاوت ميان آنها و اعضاي عادي سازمانهاي تودهاي به حداقل برسد. هيچ نقش ويژه يا مقامي به هيچ نيروي سياسي تعلق نگرفت. حزب کمونيست نقش نهادينة رهبري در کمون نداشت. هرچند که رهبراني مانند چان چون چيائو بهطور عيني نقش اين رهبري را بازي مي‏کردند.
به اين ترتيب، کمون شانگهاي هم تجسم برخي شاخصهاي کليدي کمون پاريس بود و هم گسستي از سيستم قدرت سياسي در دورة قبل از انقلاب فرهنگي. سيستم قبلي ادغام همة ساختارهاي حاکميت در يک نظام دولتي واحد بود که حزب کمونيست آن را رهبري ميکرد. با تشکيل کمون شانگهاي کميتة قديم حزب در شهرداري جاي خود را به يک نوع نظام نمايندگي داد که به سازمانهاي تودهاي متصل بود.
مائوتسه دون و ديگر رهبران «انقلاب فرهنگي» تحولات شانگهاي و تشکيل کمون و کارکرد آن را از نزديک دنبال کرده و نقاط قوت و ضعف آن را جمعبندي مي‏کردند. در نهايت، به اين نتيجه رسيدند که کمون شکل مناسبي براي پيشبرد انقلاب همهجانبه در شرايط مشخص مبارزهي طبقاتي در چين و جهان نيست. مائو در صحبت با چان چون چيائو به وي گفت، شکل کمون را نميتوان تبديل به الگو و ساختار پايهاي در مناطق و محلهاي گوناگون کرد زيرا هنگاميکه پاي سرکوب ضد انقلاب به ميان بيايد، بسيار ضعيف خواهند بود.
ميتوانيم اين پرسشها را مطرح کنيم: در نظام کموني، شکل قدرت سراسري چه خواهد بود؟ آيا ارتشي وجود خواهد داشت؟ چه کسي آن را رهبري خواهد کرد؟ مشاجراتِ ميان کمونها چگونه حل و فصل خواهد شد؟ شکافِ ميان شهر و روستا چگونه محدود خواهد شد؟ اگر نظام قدرت سراسري، از پيوستن کمونها به وجود آيد، چه کسي آن را رهبري خواهد کرد؟ در اين نظامِ قدرت سراسري که کمونهاي محليِ متفاوت را در بر خواهد گرفت و در واقعيت و بر حسب ضرورت بايد آنها را تابع خود کند، آن جنبه از دموکراسي مستقيم که شکل کموني به وجود آورده است، ديگر همان معنا را نخواهد داشت.
دقيقا همين عوامل بود که مائوتسه دون را به اين نتيجه رساند که کمون شانگهاي را نميتوان تعميم داد. دو هفته پس از شکلگيري کمون شانگهاي، شورشگران استانِ ديگري (Heilongjiang) الگوي متفاوتي از حکومت انقلابي را ارائه دادند. اين الگو، کميتة انقلابي بود و از سه عنصر تشکيل ميشد: يکم، نمايندگانِ سازمانهاي تودهايِ انقلابي کارگران و دهقانان، از جمله گارد سرخ. دوم، نمايندگانِ ارتش رهاييبخش خلق. سوم، نمايندگانِ کادرهاي حزبي که فرآيند پرتلاطم انقلاب فرهنگي را از سر گذرانده و حول خط انقلابي مائوتسه دون متحد شده بودند. مائو کميتة انقلابي را شکل مناسبتري براي گسترش جنبش انقلابي و پيشبرد مبارزهي طبقاتي تحت رهبري انقلابي ديد. اما خصوصياتِ مهم الگوي کمون حفظ و در کميتههاي انقلابي ادغام شد. از جمله، انتخابات در سازمانهاي تودهاي و شرکت کادرها در کار توليدي.
چان چون چيائو در تلويزيون ظاهر شد و نقصانهاي شکل کمون را در جزئيات تشريح کرد و مسائل تئوريک و عملي آن را با تودهها در ميان گذاشت. روز 24 فوريه کمون شانگهاي منحل شد و کميتهي انقلابي جاي آن را گرفت و توانست اکثريت بزرگِ کارگران شانگهاي را متحد کند.
(کليه مطالب بالا از مقالة "سياست رهاييبخش" آلن بديو: کمونيسمي در قفس دنياي بورژوايي  به قلم ريموند لوتا، نايي دونيا، استخراج شده است. مگر در مواردي که منبع ذکر شده است) 
ادامهي اين مطلب در آتش شماره 64 منتشر خواهد شد. n
«آتش»
يادداشت:
1 Zhang Chunqiao Pochu zichanjieji de faquan sixiang (Eradicating Bourgeois Rights), in Peoples Daily (Renmin
Ribao), Oct. 13, 1958. نقل شده در کتاب: «کمون پاريس در شانگهاي» 2010
The Paris Commune in Shanghai by Hongsheng Jiang. 2010
2 Mao Zedong, Introduction for Eradicating Bourgeois Rights, in Peoples Daily (Renmin ribao), Oct. 11, 1958
3  براي شرح وقايع کمون شانگهاي و جمعبندي از آن به اثر بسيار مهمي که توسط ريموند لوتا، نايي دونيا، ک.جي.آ نگاشته شده است رجوع کنيد. عنوان اثر:  "سياست رهاييبخش" آلن بديو: کمونيسمي در قفس دنياي بورژوايي. مکان جستجوي اثر به فارسي:
www.cpimlm.com


هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر