۱۳۹۶ بهمن ۲, دوشنبه

جواب اين مرتجعين را بايد با کمونيسم انقلابي و اعتقادي راسخ داد!



واقعیت کمونیسم چیست؟


دربارة پوستر ضدکمونيستي دانشجويان طيف اصلاحطلب
نشریه آتش- شماره 75 
خيزش دي ماه محرومان امواج قدرتمند خود را به هر گوشة ايران فرستاد، به مردم اميد داد و بر پشت حاکمان جمهوري اسلامي لرزه انداخت. دانشجويان دلير دانشگاه تهران در تعيين سمت و سوي خود ترديد نکردند: در سمت زحمتکشان و عليه تماميت حکومت. آنان شجاعانه شعار سر دادند: «اصلاحطلب، اصولگرا ديگه تمومه ماجرا»! نيروهاي امنيتي، از فرداي ان روز شروع به دستگيري دانشجويان فعال دانشگاه کردند. همزمان، پوستر تحريکآميزي از سوي دانشجويان طيف اصلاحطلب دانشگاه عليه مارکسيسم، عليه دانشجويان تظاهرکننده و چپ منتشر شد. عکسي از تظاهرات روز قبل روي پوستر نقش بسته بود و زير آن نوشته بودند: «مارکسيسم سالهاست که به زبالهداني تاريخ پيوسته است اما شما؟؟؟» و در کنار عکس: «چپ هم که نيستيد»!
اين پوستر، بخشي از کارزارِ اصلاحطلبان حکومتي عليه خيزش مردم بود که سراسيمه به دولت فراخوان «سرکوب» را دادند. آنان با نفرت جوانان مبارز خيزش اخير را «کرکس» و «آشغال» خواندند و دست آخوندهاي نماز جمعه را در فحاشي به مردم  از پشت بستند. اصلاحطلبان عصبانياند چون در خيزش دي، طشت رسواييِ آنان نيز با سر و صدا از بام افتاد. اين به خودي خود، يک رويداد سياسي بود. پوستر ضد کمونيستي، واکنش دانشجويان طيف اصلاحطلب به اين رويداد بود.
با وجود آن که حتا سران و سلاطين اصلاحطلب اعلام کردهاند، پروژة اصلاحطلبي شکست خورده و حکومتشان در حال فروپاشي است اما  راه دراز و سختي در پيش است که طي موفقيتآميز آن نيازمند علم انقلاب يعني مارکسيسم است؛ دقيقا همان چيزي که خُدام دانشگاهيِ حکومت دينمدار فاشيست جمهوري اسلامي، از آن بيزارند و آرزوي پرتابش به «زبالهدان تاريخ» را ميکنند.
 جناح اصلاحطلب و کل حکومت از اين که شمار هرچه بيشتري از دانشجويان سراسر کشور به اين خيزش بپيوندند هراسناک بودند و کابوسشان آن است که دانشجويان بهواقع به مارکسيسم، اين کليد رهايي همه استثمارشوندگان ايران و جهان روي بياورند و آن را موضوع درجه اول در تحصيل علم کرده و تودههاي مردم را به آن آگاه کرده و عزم کنند که آن را براي پيشبرد يک انقلاب اجتماعي راديکال و بيمانند در ايران به کار برند.
اين براي حاکمان کابوس است و براي ما آرزويي مطلوب و ممکن. اما بياييد لحظهاي درنگ کنيم و بپرسيم پشتوانة تفرعني که در پوستر ضد مارکسيستي دانشجويان اصلاحطلب نهفته است، چيست؟ در اردوي حاميانِ تغيير اجتماعي راديکال چه نقاط ضعفي بوده است که دشمنان مارکسيسم را هار کرده است؟ به قول رفيق مائوتسه دون، اگر ميخواهي وارد صد نبرد شوي و پيروز شوي، دشمن را بشناس و خودت را بشناس.
در چهل سال گذشته، نه فقط کشتار کمونيستها بخش تعيينکنندهاي از سياستِ «ثبات» و «استحکام»بخشي جمهوري اسلامي بوده است، بلکه لشگري از ايدئولوگهاي دينمدار و «سکولار» و «ليبرال» و «چپ» وابسته به اين حکومت، از راه دروغپراکني عليه تاريخ کمونيسم رانتخواري کردهاند. با اين وصف، در سه دهة گذشته هرگز موج قدرتمندي در دانشگاهها در مقابل آن قد علم نکرد. اسفناک آن که کمابيش با وضعيتي روبهرو بوديم که «ييتس»، شاعر ايرلندي ترسيم ميکند، «در حالي که بدترينها با شهوت تهاجم ميکردند، بهترينها از هر اعتقاد راسخي تهي بودند.»
در چند دهة گذشته، پا به پاي گسترش شکاف طبقاتي و فقر، بيدادِ ظلم و سرکوب سياسي، اجتماعي و فرهنگي، کارزارهاي ضد کمونيستي جمهوري اسلامي بدون مواجهه با مانع جدي پيش ميرفت. بر خلافِ دهة چهل و پنجاه (شمسي)، دانشجويان مبارز تلاشي براي به ميدان آوردن کمونيسم بهمثابه علم انقلاب و هدف يک جنبش رهاييبخش سياسي نکردند و آبشخور اغلب توليدات فکريشان انواع نظريات ضد مارکسيستي پُستمدرن بود. در جنبشهاي اجتماعي، پنهان کردن عقايد کمونيستي توسط فعالين سياسي نسل قبل، حتا کساني که بهخاطر کمونيست بودن و حزبيت سالها در سياه‌‌چالهاي اين رژيم در حبس و شکنجه بودهاند، تبديل به عادت و امري «عادي» شد. هنگاميکه در دهة هشتاد گرايشهاي مارکسيستي در دانشگاهها سربلند کرد، عمدتا به مجراي «مارکسيسم قانوني» رانده شد. «مارکسيسمي» به دانشجويان ارائه شد سترون و دُم بريده و تهي از هرگونه اعتقاد راسخ به کمونيسم و امکان انقلاب کمونيستي. در بسياري از محافل روشنفکري، مارکسيست بودن به سبک زندگي تقليل يافت و ابزاري براي روشنفکر چپ شد که با آن فکري ببافد و دستي در بازار مکارة توليد فکر داشته باشد. حاکمان نيز با چنين «مارکسيسمي» مشکلي نداشتند و بيشتر از سابق آن را تحمل کردند. به اين ترتيب، کاروان دفن واقعيت تاريخ کمونيسم، راهيان با «حسن نيت» نيز داشت! اين واقعيتي تکاندهنده است اما با تمام تلخياش بايد با آن روبهرو شد و آن را علاج کرد زيرا دفن کمونيسم جنايت بزرگي عليه بشريت است. تا زماني که اين وضع بهطرز راديکال اصلاح نشود، جمهوري اسلامي و جناحهاي اصلاحات و غير اصلاحطلب آن، با وجود فرو ريختن مشروعيتشان بردوام خواهند بود و اگر هم واژگون شوند، تراژدي 57 تکرار خواهد شد؛ و اگر چنين شود، زمين سوختهاي برجاي خواهد ماند که شايد تا نسلها ترميمناپذير باشد. تاريخ بشر دفن شدن هزاران سالة دانشها و يافتههاي گرانبهاي زيادي را به خود ديده است.
اصلاح راديکال اين وضع در گروي چيست؟
يکم، واقعيت کمونيسم، آنگونه که واقعا در تئوري و پراتيک بوده است بايد آموخته شده و بهطور گسترده در جامعه تبليغ و ترويج شود، بهويژه در ميان کساني که در اين خيزش نشان دادند چيزي براي از دست دادن ندارند بهجز زنجيرهايشان. کتاب «تاريخ واقعي کمونيسم»* بايد در سراسر کشور در دسترس قرار بگيرد و در شبکههاي اجتماعي تبليغ شود.
دوم، مارکسيسم نيز مانند هر علم ديگري بايد خود را از نقصانهايي که به مرور آشکار شدهاند، رها کند. در غير اين صورت، سترون شده و عملکرد خود را بهعنوان قطبنماي انقلاب سوسياليستي از کف ميدهد و تبديل به نظريهاي ميشود که به جاي کمونيست انقلابي، بورژوا دموکراتهايي با گرايشهاي کمونيستي توليد ميکند. پالايش علم کمونيسم از اشتباهات و نقصانهايش را باب آواکيان انجام داده، هسته انقلابي، صحيح و علمي مارکسيسم را به اثبات رسانده و به سطوح بالاتري تکامل داده است. در عين حال، جوانب نادرست آن را شناسايي کرده و کنار گذاشته است. باب آواکيان سنتز نويني از کمونيسم پيش گذاشته که چارچوب تئوريک تکامل يافتهتري را براي پيشبرد انقلاب کمونيستي ارائه ميکند؛ آن هم در دوراني که دشمنان کمونيسم مرگ آن را اعلام کرده‌‌اند. درنتيجه، کمونيسم، در برابر چند دهه تهاجم وحشيانه دوباره قد علم کرده، از دل عظيمترين چالش سياسي و ايدئولوژيک خود بيرون آمده است؛ اما نه به صورت «دست نخورده»! بلکه، دوباره سنتزشده؛ به درسهاي گذشته مجهز شده؛ از شناخت کسب شده توسط نوع بشر در حيطههاي گوناگون سيرآب شده است و داراي حس قويتري نسبت به رسالتي است که بر دوش دارد و مهمتر از آن، روش و رويکردي عميق تر و علمي تر براي پيشبرد و رساندن انقلاب کمونيستي به مرحلة آتي ارائه ميکند.
خيزش فرودستان به ما نهيب ميزند که به مارکسيسم، اين کليد رهايي استثمارشوندگان و ستمديدگان،  نياز عاجل دارند. اين ضرورت، بزرگترين چالش را  در مقابل روشنفکران و بهطور مشخص، در مقابل دانشجويان قرار ميدهد. جواب به اين ضرورت تعيين خواهد کرد که کدام يک با استواري و به هر قيمتي، در کنار محرومان خواهند ايستاد و چه کساني به آنان پشت خواهند کرد. کاملا روشن است که مبارزين نسل گذشته که هنوز تعلق خاطري به کمونيسم دارند نميتوانند و نبايد يک پا در ساحل و يک پا در قايق داشته باشند. جواناني که به اشتياق رهايي استثمارشوندگان و ستمديدگان، به کمونيسم روي ميآورند بر اساس «کمونيسم» قديم هرگز کمونيست نخواهند شد. بيترديد بسياري با درگير شدن در مباحث کمونيسم نوين و قبول آن، درک عميقتري از هدف کمونيسم پيدا خواهند کرد و به عملي بودن انقلاب پرولتري اطمينان خواهند يافت. به ارزش کارهايي که بايد انجام شود روشنتر پي برده و در راه انقلاب کمونيستي با اعتقادي راسخ قدم برخواهند داشت. براي اين که ميليون ها نفر بار ديگر در سراسر جهان به پا خيزند، جنبش کمونيستي بايد گرد و غبار از تن بشويد و بعد از عقبگرد وخيمي که چهل سال به طول انجاميده دوباره قد علم کند. آنچه طلب ميشود صرفا تکرار تجربة انقلابهاي کمونيستي در قرن گذشته نيست. بلکه نياز به انقلاب بيشتر است. انقلابي که پژواکِ رساي منافع ستمديدگان و استثمارشوندگان ايران و جهان باشد. انقلابي که هدفش بهواقع انجام «ريشهايترين گسستها» از «روابط مالکيت سنتي» و «ايدههاي سنتي» باشد.
کرکسهاي اصلاحطلب بايد بدانند: هيچچيز از تاريخ را نميتوان به زبالهدان انداخت، حتا طبقة انگلي و نظام دينمدار فاشيست اسلامگراي شما را. زيرا، تاريخ چنين جايي ندارد! اما تاريخ بشر با جهش کمونيستي آيندهاش، براي هميشه طبقات و تمايزات طبقاتي و اجتماعي، کلية نهادها و افکار کهنة برخاسته از مالکيت خصوصي را به «موزة تاريخ» خواهد سپرد و نظام اجتماعي منسوخ شما نيز در اين مجموعه جايي خواهد داشت.

پانوشت:
* تاريخ واقعي کمونيسم. نوشته ريموند لوتا. ترجمه و انتشار حزب کمونيست ايران (م.ل.م). در وبسايت زير در دسترس است
www.cpimlm.com

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر