۱۳۹۹ دی ۶, شنبه

مسائل و درس های یک خیزش

 


(به مناسبت سالگرد خیزش توده ای آبان ۹۸)

پیروت

 امسال اولین سالگرد خیزش توده ای آبان ماه بود. اتفاقات آن ماه با چنان سرعت و شدتی رقم خورد که ردش به سختی از اذهان پاک خواهد شد. ساده نبود؛ ۱۵۰۰ کشته در عرض ۴ الی ۵ روز. حضور دوشکا در ماهشهر، شلیک به معترضان در نیزارها، شلیک مستقیم به جوانان در شهریار، تک تیراندازهایی که از پشت بام سر و سینۀ مردم را هدف قرار دادند، شلیک از هلی کوپتر به معترضان خیابان در شهرک صدرا، خون های جاری بر سنگفرش های مریوان، ربودن دانش آموزان معترض از مدرسه و تعرض به آنان؛ همۀ این ها و بیشتر از این ها در حالی که دسترسی به اینترنت، تقریبا، به کلی قطع شده بود. نه، این تصاویر از آن دست خاطراتی نیستند که بدون خراش بر اذهان، بتوانند بایگانی شوند.

در هر حال آبان «گذشت»؛ اما به واقع هم آن خشم ادامه دارد و هم آن سرکوب. ما نمی دانیم، کی و چگونه دوباره این خشم سربرخواهد آورد تا خروش خیزش دیگری پایه های تمامیت دولت را به لرزه درآورد، اما بیش و پیش از هر چیز، بر کمونیست ها است که از این خیزش های توده ای جمع بندی به عمل آورند؛ تا بدین ترتیب – با سلاح پیشرفته ترین فرمول بندی ها و مفهوم پردازی های تئوریک- هم بتوانند تصوری از شرایط ذهنی موجود و محدودیت های آن حاصل کنند و هم مختصات و تحولات شرایط عینی و چالش هایش را بسنجند و راه چیره شدن بر محدودیت ها و چالش ها را باز کنند؛ تنها بدین طریق است که می توانند «با قدرت بجنگند» و «مردم را برای انقلاب تغییر دهند».

آبان و مسئلۀ گسل ها

حزب ما پیش از خیزش آبان ۹۸ در اردیبهشت ۹۷ سند مهمی را، تحت عنوان «بیانیۀ انقلاب (هفت توقف)» منتشر کرد. در این سند مهم ترین گسل های جامعۀ ایران تحلیل و بررسی شده است. گسل ها، شکاف هایی هستند که هنگام تشدید تضادهای اساسی ساختار روابط اقتصادی و سیاسی، جامعه از آن شکاف ها به لرزه در می آید. یعنی، همه گسل ها در اعماق مربوط به حرکت تضاد اساسیِ واحدی هستند و فشار این اعماق است که شکاف ها یا گسل ها را ایجاد می کند. قشرهای مختلف جامعه از طریق این گسل ها، ستم و استثمار کل این ساختار را تجربه می کنند و در واکنش به آن به حرکت در می آیند. در آبان ۹۸ مشخصا آن گسلی که کل جامعه را به لرزه در آورد، گسل فقر و بی کاری بود.

درصد بالای بیکاری در ایران، موجب شده بود که بسیاری از طبقات فرودست، که شمار زیادی از آن ها در حاشیۀ شهرها زندگی می کنند، با اخذ وام و قرض، ماشین یا موتوری بخرند تا با استخدام در شرکت هایی چون تپسی و اسنپ، و از طریق باربری یا مسافرکشی مایحتاج روزانۀ خود را تأمین کنند. این روند به شکلی بود که با بالا رفتن تورم و کاهش واقعی دستمزد کارمندان، بخش هایی از خرده بورژوازی شهری نیز در کنار شغل ثابتشان به مسافرکشی می پرداختند. افزایش سه برابری قیمت بنزین به صورت مستقیم زیست روزانۀ این افراد را، به درجات مختلف، تحت تأثیر قرار می داد. بی دلیل نبود که محلات پایین تعداد زیادی از شهرها و همچنین تعداد زیادی از شهرهای حاشیه ای کانون های شورش بودند: برای مثال محلات کوزه گری و پانصد دستگاه در شیراز، زینبیه در اصفهان، یا مناطق حاشیه ای مثل آق تپه، مارلیک، رباط کریم، شهریار، قلعه حسن خان و…

اما علی رغم این که گسل های مختلف خودویژگی هایی دارند و در این معنا از یکدیگر جدا هستند، همگی آن ها از درون بستر یک واقعیت ساختاری برخاسته اند؛ و فعال شدن هر کدام از گسل ها، می تواند سایر گسل ها را نیز فعال کند و توده هایی که به شکل های متفاوت تحت ستم هستند را در صفی واحد به خیابان بکشد. به واقع نیز وقایع آبان ۹۸ مؤید این موضوع است: حضور زنان، که بیش از ۴۰ سال است سنگین ترین شلاق های مردسالاری سنتی و مدرن جمهوری اسلامی را بر گرده های خود احساس می کنند، در اعتراضات ۹۸ چشم گیر بود. در عمدۀ مواقع بنا به مشاهدات نگارنده حدود ۴۰ تا ۶۰ درصد از جمعیت معترض در تهران، کرج و حاشیه های آن را زنان تشکیل می دادند. یکی از گسل های مهم دیگر وجود دولت تئوکراتیک در رأس این نظام سرمایه داری وابسته است (گسل ادغام دین و دولت). در آبان دیدیم که واکنش توده های به پا خاسته به این تضاد در شکل به آتش کشیدن نمادهای مذهبی، نمود پیدا کرد.  گسل دیگر که ستم گری ملی است خود را در شدت درگیری ها و سرکوب در بخش هایی از مناطقی که از ستم ملی در رنج اند نشان داد (مریوان، جوانرود، سنندج و همچنین مناطق عرب نشینی همچون ماهشهر که بخشی از ملل تحت ستم در ایران اند).

 

آبان و مسئلۀ سازماندهی

خیزش آبان حامل تجربیات مهمی بود و گام هایی به پیش برداشت. توجه مردم به مسائل امنیتی یکی از مهم ترین آن ها بود. حضور جوانانی که  صورت های خودشان را پوشانده بودند تا شناسایی نشوند چشم گیر بود. افراد در مقابل فیلم برداری دیگران که ممکن بود، چهره شان را مشخص کند، واکنش نشان می دادند. روحیه ها بسیار تعرضی بود، در مواردی مثل شادگان، توسط مردم و با شلیک گلوله، یکی از مزدوران جمهوری اسلامی از پا درآمد. در شهریار و شهرهای حاشیه ای کرج بسیاری از لمپن ها، بسیجی ها و لباس شخصی های مزدور جمهوری اسلامی با سلاح سرد کشته شدند.

علاوه بر این ها آبان پرسش هایی را نیز پیش کشید. از جمله پرسش در بارۀ سازماندهی. مردم به چشم دیدند که چگونه در مقابل تفنگ های تک تیرانداز و دوشکا و پیشرفته ترین وسایل کنترلِ ارتباطات، قرار گرفته اند. بنابراین طبیعی بود که مسئلۀ سازماندهی مطرح شود. این مسئله را باید به فال نیک گرفت. اما نکته ای که نباید به فراموشی سپرده شود، این است که سازماندهی با چه افقی و برای چه هدفی؟

مسئلۀ سازماندهی، مسئله ای خودبنیاد نیست و بسته به افق ها و خطوط سیاسی مختلف اشکال گوناگونی از سازماندهی را می شود سراغ گرفت. آیا بنا است سازماندهی کنیم برای مقاومت یا برای مبارزه؟ اگر سازماندهی ما برای مبارزه است، هدف این مبارزه چیست؟ صرفاً اعمال فشار بر دولت؟ براندازی؟ جابه جایی حکومت؟ یا انقلاب؟ اگر انقلاب، محتوای این انقلاب چیست؟ خط سیاسی اش کدام است و استراتژی اش چیست و رهبری اش کدام جامعه را نمایندگی می کند؟ از خلال پاسخ به این پرسش هاست که می توان به آن سازماندهی ای که ضرورت دارد رسید.

آبان و مسئلۀ رهبری

توده ها در جریان مبارزه خلاقیت هایی به خرج می دهند که برای پیروزی  استراتژی انقلابی، ضروری هستند اما استراتژیِ ضروری برای دست یافتن به پیروزی بر دشمن از دل خلاقیت های توده ای بیرون نمی آید.  توده ها نه به خودی خود مسیر مبارزه را می دانند و نه الزاماً به خودی خود مصمم هستند مسیر مبارزه را تا انتها طی کنند. فراموش نکنیم که صحنۀ مبارزۀ طبقاتی، مملو از کنش ها و تأثیرات افکار و برنامه های سیاسی گوناگون  است که هر یک به نحوی منافع طبقات مختلف را نمایندگی می کنند و به علت مسلط بودن طبقۀ بورژوازی، بسیاری از ایدئولوژی ها و برنامه های سیاسی، فارغ از نیات رهبران آن، در محدودۀ افق و کارکردهای نظم بورژوایی هستند.  به عبارت دیگر، ایدئولوژی طبقۀ مسلط نفوذ زیادی در میان توده های مردم دارد. هر گاه مبارزۀ طبقاتی حاد می شود، بورژوازی عرصه را وا نمی نهد و بسیاری از ایده هایی که توده ها از قضا از آن ها به عنوان سلاح جنگی استفاده می کنند، ایده های خود طبقۀ مسلط است. بگذارید واقعیتی تراژیک را به صراحت گوشزد کنیم؛ صحنه های مبارزۀ طبقاتی در سطح جهان پر است از مبارزۀ شجاعانۀ توده ها با سلاح های ایدئولوژیک-سیاسی خصم طبقاتی شان ؛ مبارزۀ شجاعانه برای بندگی بهتر.

به این ترتیب هستۀ مرکزی ضرورت رهبری برای انقلاب، شجاعت و رشادت و… نیست، بلکه شناخت تضادهای وضعیت و راه حل آن تضادهاست. کمونیست ها نمایندۀ این راه حل هستند. بدون این شناخت، رهبری و سازماندهی توده ها برای انقلاب بی معناست.

 

 سخن آخر

آبان ماه فرصتی فراهم آورد که توده هایی که از جهات مختلف تحت ستم بودند، خشم خود را بیان کنند. اما وظیفۀ کمونیست های انقلابی چیست؟

پیش و بیش از هر چیز شناخت صحیح تضادهای اجتماعی و تحلیلی علمی از وضعیت. بدون این شناخت نمی توانیم دخالت گری موثرِ انقلابی داشته باشیم. با اتکا به علم کمونیسم نوین و شناخت مشخص از شرایط مشخص، باید به دخالت گری در وضعیت عینی و آگاهی بخشی به توده ها، در جهت بسیج شان برای انقلاب، بپردازیم.

نکتۀ دیگر این که علی رغم فعال شدن گسل های چند گانه در آبان ۹۸، حضور طبقات میانی پررنگ نبود. این در حالی بود که چه افزایش سه برابری قیمت بنزین و چه سایر گسل هایی که در آبان فعال شدند، مستقیماً بر زندگی روزمرۀ آنان تأثیر داشت. اما توهمات و ایدئولوژی طبقۀ متوسط جان سختی زیادی در مقابل آبان نشان داد که نهایتاً موجب شد، حضور گسترده ای در خیابان نداشته باشند. فقدان حضور کافی طبقۀ متوسط دست رژیم را در سرکوب قشرهای تحتانی باز می گذارد و هم زمان فضا را برای گسترش نفوذ انقلاب محدود می کند.

یکی از ضرورت های جنبش انقلابی این است که بتواند لایه های پیشرو طبقات میانی را به خود جذب کند. تا بدین صورت هم از محاصره و سرکوب نیروهایی که ستون فقرات انقلاب آینده را می سازند جلوگیری کند و هم اتحاد هر چه گسترده تری را حول انقلاب کمونیستی به وجود آورد. تضادها و گسل های جمهوری اسلامی همچنان پابرجا هستند، ستم و استثمار و خشم توده ها نیز. پیشاپیش نمی توان گفت که تضاد های جمهوری اسلامی در بستر رقابت های  امپریالیستی (به ویژه میان ایالات متحده و چین) چه سمت و سویی پیدا می کنند. اما در هر صورت ضمن تحلیل مشخص از وضعیت مشخص در هر وهله، کمونیست های انقلابی باید در اتحاد حداکثری توده های مردم علیه دولت جمهوری اسلامی بکوشند، اتحادی که چهارچوب هایش را نفی دو پوسیده تعیین می کند و نافی هر گونه بدیل امپریالیستی و بنیادگرایی است.

خیزش آبان هم مانند خیزش دی ماه پس از مدتی سرکوب شد و رو به افول گذاشت؛ با توجه به شرایط و تضادها می توانیم بگوییم که باز شاهد چنین خیزش هایی خواهیم بود.  اما مسالۀ تعیین کننده این است که آیا یک جریان انقلابی و هستۀ رهبری کمونیستی واقعی در بطن این خیزش ها شکل خواهد گرفت که بتواند این خیزش های مکرر را تبدیل به جنبشی برای انقلاب یعنی، جنبشی برای سرنگونی جمهوری اسلامی با هدف استقرار جمهوری سوسیالیستی نوین در ایران کند.

 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر