۱۳۹۲ خرداد ۳۱, جمعه


جشن تعاملی فوتبال


عصر سه شنبه 28 خرداد 92 به محض اینکه سوت پایان مسابقه فوتبال تیمهای ملی ایران و کره جنوبی به صدا درآمد و ایران با پیروزی یک بر صفر موفق شد به عنوان تیم اول گروهش مستقیما به جام جهانی 2014 برزیل صعود کند، میلیونها نفر در شهرهای مختلف ایران به خیابان آمدند.
در مورد ارتباط مستقیم فوتبال با ایدئولوژی و سیاست زیاد شنیدهایم. اینجا و آنجا در مورد نقشی که در مقاطعی این ورزش پر طرفدار در بسیج ناسیونالیستی تودههای محروم در کشورهای آمریکای لاتین یا آفریقا زیر پرچم حکومتهای مرتجع بازی کرده مقاله و گزارش خواندهایم. میدانیم که جذابیت و نفوذ بینالمللی فوتبال به حدی است که در دهۀ 1980 هنری کیسینجر استراتژیست طبقۀ حاکمۀ آمریکا تصمیم به رواج این ورزش در ایالات متحده گرفت که تا قبل از آن در تسخیر «بیسبال»، «فوتبال آمریکایی» و بسکتبال بود. او با تبلیغات گستردۀ رسانهای و هزینههای کلان، فدراسیون فوتبال آمریکا را بنیان نهاد. هدف کیسینجر در درجۀ اول تاثیرگذاری بر تودههای محروم به ویژه لاتین تبارهایی بود که به شکل کارگران تحتانی مهاجر در محلات فقیرنشین ایالات غربی و جنوبی کشور جای میگرفتند.

در ایران نیز حداقل از بیست سال پیش، جمهوری اسلامی تلاش کرده با یک برنامه ریزی سیستماتیک فوتبال را به ابزاری ایدئولوژیک در دست خود تبدیل کند. اینکه گاهی تحت تاثیر برآمدها و تنشهای سیاسی ورزشگاهها به صحنۀ اعتراض و شعاردهی ضدرژیمی تبدیل میشود نمیتواند سوء استفاده منظم حکومت از این ورزش را زیر سوال ببرد. بیهوده نیست که مدیران عامل تمامی باشگاههای فوتبال از بین سرداران سپاه پاسداران منتصب میشوند و کانونهای هواداری را مزدوران اطلاعاتی و بسیجی میچرخانند. همینها هستند که شعارهای سیاسی و مذهبی روز حکومت را بر پیراهن بازیکنان و هواداران نقش میکنند. همینها هستند که دعا و آیه و آیینهای عاشورایی را همراه با شعارهای لومپنی و فحشهای «ناموسی» در فضای ورزشگاهها جاری میکنند و برای سلامتی آقا صلوات میفرستند.

عصر سه شنبه 28 خرداد 92 همه به خیابان آمده بودند: از مرفهترین قشرها با ماشینهای شاسی بلند و لباسهای مارک دار گران قیمتشان تا زحمتکشان فقیری که به نان شب محتاجاند. از مردم دلمرده و سرخوردهای که به دنبال فضایی موقتی و یک دلخوشی ساده برای جمع شدن و شادی کردن و رقصیدن میگردند تا طرفداران جوان جنبش سبز سال 88 که حالا خوشخیالانه خود را پیروز انتخابات 92 میدانند و شعار عجیب و غریبشان در شب 25 خرداد گویای تناقضات فکریشان بود: «دیکتاتور دیکتاتور! تشکر تشکر!». از نگاههای شهوانی و پر عقدۀ جوانان حاشیهای و بیکار به دختران بیپروای مایهدار تا نگاه کنجکاو همان دختران به رقص و پایکوبی تهیدستان که گویی برای سرگرم کردن آنان به صحنه رفتهاند. از پیرمردهای محترمی که با دمیدن در بوق احساس جوانی و سرزندگی میکردند تا گروههای متشکل ضربت بسیج که از فردای 25 خرداد 92 بی سر و صدا در چهارراهها و میدانهای اصلی تهران مستقر شده بودند مبادا اتفاق غیر منتظرهای بیفتد و آنها در صحنه نباشند. و البته حضور این گروه سرکوبگر در جشن صعود به جام جهانی چندان هم خود به خودی نبود!

برای اینکه فوتبال بتواند ابزاری برای بردن ایدئولوژی و سیاست حکومت در بین مردم باشد به کسانی نیاز است که با برنامه در فرصت مناسب این ابزار را به کار بگیرند. بدون شک مهمترین کار را رسانههای عمومی و مشخصا صدا و سیمای جمهوری اسلامی انجام میدهند. از همان روز برگزاری انتخابات 24 خرداد تا لحظۀ پایان مسابقۀ ایران و کره جنوبی، تبلیغ مرکزی صدا و سیما این بود که «انشاءالله پیروزی نظام و ملت ایران در تحقق حماسه سیاسی (شرکت در انتخابات) با تحقق حماسه ورزشی یعنی صعود به جام جهانی همراه خواهد شد.» و زمانی که بازی تمام شد، بسیجیها را میدیدی که از پیش آماده، سوار بر موتور یا پای پیاده، با پرچمهای جمهوری اسلامی در خیابان دسته راه انداختهاند و میکوشند تنها یک شعار را در بین جمعیت جا بیندازند: «ایران! ایران! ایوالله ایوالله ایوالله!!» لودگی میکردند و به سبک هولیگانها در ورزشگاهها مردم را به دم گرفتن این شعار میکشاندند. حواسشان بود که جوانان جمع نشوند و شعار سیاسی ندهند. شعارهایی که البته از سطح «پا قدمِ روحانی، رفتیم جام جهانی!» یا «عالیه عالیه جای ندا خالیه!» فراتر نرفت. و بالاخره باید از پیامهای تبریک ولی فقیه و رفسنجانی و احمدینژاد و شخص حسن روحانی یاد کرد. بدون شک بلبل زبانی کردن روحانی در مورد فوتبال خیلی راحتتر از اعلام موضع بر سر تعلیق غنی سازی، بحران سوریه و یا آزادی زندانیان سیاسی بود. او جهت گیری و تاثیر ایدئولوژیکی که امروز جمهوری اسلامی از فوتبال انتظار دارد را به روشنی در پیامش بیان کرد: «تعامل و وحدت ملی» که چیزی جز آشتی، سازش و یا تسلیم مردم زخمخورده و ستمدیده در برابر ستمگران هفت خط حاکم نیست.

شهاب نجومی

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر