۱۳۹۲ آذر ۲۹, جمعه

امیر حسین و سردار و سپ بلاتر



امیر حسین و سردار و سپ بلاتر
سعید سبکتکین
بر صفحۀ تلویزیون کودکی را با جثۀ کوچک میبینیم که در زمین فوتبال مثل یک بازیکن حرفهای دریبل میزند، فانتزی بازی میکند و توپ را با شوتی سنگین و دقیق در کنج دروازه جای میدهد. عادل فردوسی پور با چشمهای گرد شدهاش میگوید «چکار میکرد این بچه؟ چه فوتبالیستی خواهد شد!» هنوز یک روز از پخش این برنامه نگذشته که روزنامهها نام این کودک را اعلام میکنند: امیر حسین حاجی زاده، 9 ساله، اهل اردبیل. بلافاصله از قول سردار رویانیان (وارد کنندۀ خودروهای چند صد میلیون تومانی به بالا به بازار ایران) خبر میدهند که «باشگاه پرسپولیس با او قرارداد بسته است» و در گوشهای دیگر مینویسند که «در صدد بستن قراردادی با رئال مادرید و انتقال امیر حسین به آکادمی این باشگاه مشهور اسپانیا هستند.» همۀ اینها فقط طی چند روز اتفاق میافتد و هیچکس نمیداند و اهمیتی هم نمیدهد که در ذهن امیر حسین چه میگذرد، یا والدینش چطور به مساله نگاه میکنند.
چندی بعد سپ بلاتر رئیس فیفا به ایران سفر میکند. مقامات فدراسیون فوتبال و مدیران باشگاهها و مربیان و پیشکسوتان برای ملاقات با او سر و دست میشکنند. بلاتر از قبل مشتاقانه اعلام کرده است که با حسن روحانی دیدار خواهد کرد. دیدار صورت میگیرد و روحانی او را درست مثل یکی از همتایان خارجیاش در آغوش میکشد. تعجب ندارد. سپ بلاتر خودش یک پا رئیسجمهور است. رئیسجمهور یک مافیای رسمی بینالمللی که فدراسیون بینالمللی فوتبال نام دارد و مرکز تجارت پُر سود در زمینههای مختلف است. گاه به گاه خبری از رسواییهای مالی و تقلبات مالیاتی و عقد قراردادهای جعلی مقامات فیفا به رسانهها درج میکند. گاه به گاه نام مقامات گردن کلفت و پیشکسوت صنعت فوتبال به عنوان متهم و مجرم به میان میآید اما این ساختار عظیم از جایش تکان نمیخورد؛ فرو نمیریزد. این ماشین کسب سود همچنان زنده است و به کار خود ادامه میدهد. به نوشتۀ بعضی از نشریات اقتصادی اروپا، «صنعت فوتبال جزء معدود عرصههایی است که بحران جاری دامنش را نگرفته است.»
آذر ماه امسال، شبکه تلویزیونی «فرانس 2» در برنامۀ “Cash Investigation” (از کجا آوردهای؟) به موضوع مسائل پشت پرده و پولهای کثیف در بیزنس فوتبال میپردازد. بخشی از افشاگریهای این برنامه در مورد کار کودکان در بیزنس فوتبال و نقش برده وار آنان در مراکز کشف و تربیت استعدادهای فوتبالی در باشگاههای اروپایی است. در اینجا دلالان بی چهرهای را میبینیم که در گوشه و کنار دنیا بو میکشند و کودکان مستعدی مثل امیر حسین را پیدا و شکار میکنند. قارۀ آفریقا و منطقۀ آمریکای لاتین بیش از همه جا عرصۀ فعالیت این دلالان است. اولین کارشان راضی کردن والدین کودک به وسیلۀ پول است. مقدار پولی که برای عقد قرارداد غیررسمی به آنها میپردازند ممکنست از نظر این والدین که معمولا تنگدست هستند قابل توجه باشد اما نسبت به سودهای کلانی که در پی کسب مالکیت این کالای سودآور (کودک فوتبالیست) نصیبشان خواهد شد هیچ است. این مرحله از قرارداد غیر رسمی است چون طبق قوانین اروپا هیچکس نمیتواند با یک کودک قرارداد ببندد. پدر و مادر هم نمیتوانند به جای کودک، قرارداد کار ببندند. بنابراین پولی رد و بدل میشود و کودک برای تست اولیه به اردوگاه باشگاه مرتبط با دلال منتقل میشود. اینجا واقعا یک اردوگاه است که کودکان را به جای کودکی کردن، با پندار قهرمانی و شهرت و  رفاه به اطاعت از انضباط و نظم خشک پادگانی وا می دارد. اینجا کارخانۀ گلادیاتور سازی است با فرهنگ رقابت فردی و بالا کشیدن خود به قیمت له کردن بقیه؛ فرهنگ غرور کاذب و سودجویی؛ فرهنگ دنیای مردانه.
اینجا صدها کودک خارجی را میبینیم که به اجرای حرکات فردی با توپ مشغولند یا درگیر مسابقهاند . دور تا دور دهها چشم آنان را میپاید. بعضی هاشان دلالها و نمایندگان دیگر باشگاهها از گوشه و کنار اروپا هستند که آمدهاند تا استعدادها را همانجا روی هوا بزنند. یعنی پولی به دلال اول و یا باشگاهی که حالا دیگر مالک کودک است بدهند و او را به باشگاهی در یک کشور دیگر منتقل کنند. در گوشهای یک زن و مرد اطو کشیده پرونده به دست ایستادهاند . اینها نمایندگان یکی از بانکهای بزرگ اروپا هستند که برای تسهیل در اجرای تعهدات مالی باشگاهها و انتقال وجوه فی مابین و البته برای گرفتن کارمزد از طرفین در ازای این خدمات در صحنه حاضرند. بقیۀ حاضران مسئولان و مربیان تراز اول باشگاه مربوطهاند که آمدهاند از بین این بردگان، بهترینها را سوا کنند و بقیه را بفرستند به جای اول شان. کودک و والدینش دچار استرس شدهاند . کودک میترسد که مبادا در آزمون قبول نشود. والدین میترسند که پولی نصیبشان نشود. کم نیستند بچههایی که به هم میریزند و خراب میکنند و سرخورده زیر نگاه سنگین و متاسف والدین از زمین خارج میشوند.
کودکانی که پذیرفته میشوند و امیر حسین هم میتواند یکی از آنان باشد از این لحظه به بعد دیگر مایملک یا بردۀ باشگاهند . باشگاه میتواند بعدها بابت هر یک سال حضور کودک فوتبالیست در آکادمیاش 90 هزار یورو از معامله با باشگاه دیگری که او را خواهد خرید به دست بیاورد. از همان ابتدا پای شرکتهای تولید کننده کالاهای ورزشی و غیر از این هم به میان میآید. کودک فوتبالیست در مجامع علنی و در مقابل دوربینها فقط باید با لباسی که مارک فلان کمپانی را دارد ظاهر شود و یا فقط قوطی فلان نوشابه را در دست داشته باشد. کودک فوتبالیست تبدیل میشود به یک ماشین چاپ اسکناس در سالهای آتی. از آنجا که در جریان عقد قراردادهای رسمی با فوتبالیستهایی که دیگر بزرگ شدهاند تقلبات مالی و مالیاتی زیادی صورت میگیرد، این بازیکنها به هیچ وجه مجاز به صحبت علنی در مورد مبلغ و شرایط قرارداد خود نیستند و در صورت تخطی جریمه میشوند. باشگاهها ادعا میکنند سودهای کلانی که در نتیجۀ جذب این فوتبالیستها نصیبشان میشود حقشان است چون کار شناسایی استعدادها و تربیت فنی و روانی آنان توسط خودشان انجام شده است. خیلی از فوتبالیستها هم که خواهان حفظ موقعیت یا شهرت خود هستند مساله را این طور برای خود حل کردهاند که باشگاه مثل کارخانه است و ما مثل محصولاتی که کارخانه تولید کرده است. اما واقعیتی که این وسط مخدوش میشود انتقال مالکیت و کنترل یک موجود انسانی (یک کودک) به یک باشگاه و در واقع به سرمایهدارانی است که مالک باشگاهاند . البته مساله فراتر از عضویت یک بازیکن فوتبال در یک باشگاه ورزشی است. او به مثابه سرمایه وارد بورس سهام شده است. این سرمایه، دیگر به بنگاههایی تعلق دارد که در بازار خرید و فروشش میکنند. 30 درصد از او میتواند متعلق به فلان مجتمع تولید اسلحه باشد. 20 درصدش در اختیار یک بنگاه بزرگ رسانهای که در صنعت پورنوگرافی فعالیت دارد. 15 درصدش را ممکنست چند شرکت استخراج اورانیوم و الماس صاحب شده باشند. و سند بقیهاش هم به نام باشگاه رسمی اوست.
حالا سردار رویانیان احتمالا دارد خواب حق دلالیاش در معامله بر سر کودک اردبیلی را میبیند. والدین کودک هم احتمالا دارند خواب پول و امکاناتی را میبینند که قرار است از این رهگذر نصیبشان شود. سرپرست باشگاه رئال مادرید احتمالا به راههای کنترل سیستماتیک و بهرهکشی حداکثر از کودکان مستعد فکر میکند. سپ بلاتر اما به فکر امپراتوری بزرگ کسب سود و پول شویی و بازار سهام و زد و بندهای چند جانبه با بانکها و بنگاههای بزرگی است که در صنعت فوتبال فعالاند . حسن روحانی به افکار و رفتار و اهداف بلاتر میاندیشد و میگوید چقدر شبیه خودمان بود. اما امیر حسین؛ امیر حسین 9 ساله حتما به فکر دنیای ناشناختهای است که پیش رو دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر