جنبش مطالباتی و بایدها و نبایدها
در ماه های آذر و دی، گوشه و کنار ایران شاهد چندین تجمع اعتراضی
کارگران بود که بازتابی گسترده تر
از همیشه داشت. از تراکتورسازی تبریز تا مجتمع پتروشیمی رازی ماهشهر، از نیروگاه
دماوند تا ایران خودرو در تهران و نقاط دیگر. تعدادی از کارگران مبارز زندانی و
چند تشکل فعالان و مدافعان جنبش کارگری نیز اعتراض خود را به وضع موجود و بی عدالتی های طبقاتی و نابسامانی های اجتماعی بلندتر از قبل
فریاد کردند. حرف مشترک همۀ کسانی که به شکل های مختلف در این اعتراضات درگیرند
این است: وعده های
حکومت شکم گرسنه را پُر نمی کند!
علیرغم هیاهوی تبلیغاتی حسن روحانی و وزیرانش در مورد «مهار تورم» کماکان گرانی و
فقر و بیکاری به صورت مردم سیلی می زند. هزینه های خوراک و دارو و مسکن بیداد
می کند. فراغت و آرامش و تفریح هیچ معنایی برای خانواده های کارگری و میلیون ها تودۀ محروم ندارد. اگر طی
چند سال اخیر شعار پرداخت دستمزدهای معوقه بیش از سایر شعارها در اعتراضات کارگری
به گوش می رسید
اینک خواست افزایش دستمزد هم با قدرت طنین انداز شده است. گسترش شتابان
جنبش مطالباتی، پاسخ طبیعی و خودجوش کارگران به وضع کنونی است. این مقاومت و
اعتراض که هر روز شمار بیشتری از کارگران را درگیر می کند به موقع است و لازم. نه فقط
همۀ کارگران بلکه سایر قشرها و گروه هایی که از نظام سرمایه داری حاکم و دستگاه دولت
سرکوبگر اسلامی در رنجند نیز باید از این مقاومت و اعتراض پشتیبانی کنند.
اگر چه این اعتراضات در سراسر کشور جریان دارد اما کماکان با یک جنبش
اعتراضی سراسری روبرو نیستیم. هنوز نه شعارهای واحدی به صورت متداوم و پیگیر در
سطح سراسری جلو گذاشته و نه حداقلی از پیوند و همفکری در سطح سراسری برای
سازماندهی و تعیین تاکتیک های
این جنبش اعتراضی وجود دارد. بدون شک سطحی از سازماندهی وجود دارد اما پراکنده و
محدود است. جمع هایی
به شکل خودجوش شکل می گیرد
اما بعد از گذشت مدتی در مواجهه با وعده ها و قول های مدیران، رسیدن به خرده امتیازات و یا تشدید
فشار و تهدید از سوی کارفرمایان و مقامات حکومت پراکنده می شود و می رود تا در فرصتی دیگر دوباره
گروهی گرد هم آیند. در جریان اعتراضات جاری شاهد گرایش های گوناگون هستیم. بیشتر خواهی در مقابل دلخوش کردن به حداقل ها و
وعده ها
قرار گرفته است. این سوال که تا کجا پیش رویم و تا کی ادامه دهیم هر لحظه مطرح
است. در مقابل، دولت و مدیران و کارفرمایان هم دست روی دست نگذاشته اند و طرح های
مهار و سرکوب و تفرقه اندازی
را دنبال می کنند.
یک اهرم دائمی شان
برای پیشبرد این طرح ها،
تهدید به اخراج و تنبیه و حتی دستگیری رهبران و فعالان جنبش مقاومت کارگری است.
تشکل های مستقل موجود (مستقل از حکومت) که بخشی از فعالان و مدافعان
جنبش کارگری را در خود جای داده اند
به درستی پاره ای نقاط ضعف و نیازهای جنبش اعتراضی موجود را احساس می کنند. برای رفع این نقاط ضعف
تلاش می کنند
شعارهای مشخصی را تدوین و تبلیغ کنند. تلاش می کنند با اتحاد بر سر بیانیه های مشترک در افشای طرح های تشدید بهره کشی و سرکوب طبقۀ حاکمه و در
حمایت از مبارزات کارگری روحیۀ وحدت را انتشار دهند و رشته های پیوند اولیه ای را برای رسیدن به سطحی از
تشکل مبارزات سراسری سامان دهند. در این مسیر وقتی که اینجا و آنجا می بینند که شعار یکسانی در چند
مبارزۀ مشخص فریاد شده به وجد می آیند.
این شادی بر حق و قابل درک است اما نباید لَنگ زدن ها و محدودنگری های تشکل های فعالان و مدافعان جنبش
کارگری را بپوشاند. واقعیت اینست که اوضاع جنبش کارگری (در همان چارچوب محدود
مقاومت و اعتراض حق طلبانه
و خودجوش) اساسا فرقی با گذشته نکرده است. اگر دخالتی آگاهانه و فعال در این جنبش
صورت نگیرد و ذهنیت پیشگامان و بدنۀ این جنبش دستخوش تغییری کیفی نشود، سطح و
گستره و توان این جنبش نیز اساسا تغییر نخواهد کرد. پس چه باید کرد؟ یکم تشخیص
صحیح آن عواملی که می تواند امکان یک همسویی و اتحاد مبارزاتی را به وجود آورد.
این عوامل برخلاف تصور بسیاری از فعالان و علاقمندان جنبش کارگری، صرفا و در درجۀ
اول موضوعاتی تشکیلاتی نیستند. مسالۀ اصلی دیدگاه و سیاست و دورنمایی است که باید
مبارزات را رهبری کند. باید این نگرش و سیاست را به میان فعالان و پیشروان و بدنۀ
جنبش جاری برد که هیچ توهمی نسبت به هیچ جناح و شخصیت و نهادی از طبقۀ سرمایه دار و حکومت سرکوبگر نباید
داشت. هیچ تردیدی در تضاد آشتی ناپذیر
میان منافع اساسی و واقعی طبقۀ کارگر و زنان و مردان زحمتکش جامعه با طبقۀ
استثمارگر و ستمکار حاکم نباید داشت. و مهم تر از همه اینکه، اعتراض و شورش
با هدف دگرگون کردن ریشه ای
وضع موجود و تبدیل شدن به رهبران و برنامه ریزان و سازمان دهندگان حیات سیاسی و اقتصادی و
فرهنگی جامعه حق ماست.
بنابراین بحث و جدل بر سر اینـکه فرم های سندیکایی صحیح تر است و بهتر جواب می دهد یا فرم هایی مثل کمیته های مخفی و نیمه مخفی اعتصاب،
شکل های
شورایی، یا تشکل رزمنده ای
که تسخیر کارخانه و خنثی کردن جاسوسان و مزدوران حکومت و اعتصاب شکنان را به اجراء می گذارد، اگر چه به جای خود مهم
است اما کلید راهگشایی و پیشروی جنبش نیست. تامین منافع اساسی کارگران و زحمتکشان
و خلاص شدن از دور باطلِ سرکوب، مقاومت، وعده شنیدن، یک قدم پیش رفتن و دو قدم به
عقب گذاشتن نیز با مقاومت و اعتراضات حق طلبانه و خودجوش به دست نخواهد آمد حتی اگر بسیار
متحدتر و متشکل تر
از مبارزات امروز باشد. کارگران و در درجۀ اول فعالان و پیشروان طبقۀ کارگر باید
باور کنند و به طرق مختلف از نظر علمی این واقعیت را درک کنند که آنان ظرفیت انجام
انقلاب اجتماعی، به دست گرفتن قدرت سیاسی، ساختن یک نظام مردمی و برقراری مناسباتی
کیفیتا متفاوت در بین انسان ها را دارند.
بردن این نگرش و سیاست در میان توده ها نه یک شبه انجام می گیرد و نه
یک بار برای همیشه. اما این فرایند طولانی یک سری بایدها و نبایدها دارد که باید
از همان اول در دستور کار قرار گیرد و تبلیغ شود. یکم اینکه مبارزۀ حق طلبانۀ صرفا اقتصادی و رفاهی
حتی اگر به عقب نشینی
های موقتی و قسمیِ نظام سرمایه داری منجر شود و مرهمی بر زخم های عمیق توده های زحمتکش گذارد
نهایتا تغییری اساسی در وضع موجود ایجاد نمی کند و استثمار و ستم همچنان
بازتولید خواهد شد. فقر، فلاکت، بیکاری ، تبعیض طبقاتی و اجحافات موجود (از دستمزد
معوقه گرفته تا بی حقوقی
کارگران پیمانی و موقت، دستمزد کمتر زنان نسبت به مردان و....) چیزی جدا از دستگاه
حکومتی سرکوبگر و روابط ستمگرانۀ جنسیتی و ملی و مذهبی که کل جامعه را در بر گرفته
نیست. مبارزات کارگران نمی تواند
و نباید یک وجهی
باشد. کارگران باید مقاومت و اعتراض خود به وضع سیاسی حاکم و ستم ها و رنج هایی که بر بخش های مختلف مردم روا می شود را در شعارهای خود منعکس
کنند. باید نقش مخرب و اسارت بار
آلودگی هایی
مثل ستم مرد بر زن، تبعیض و تحقیر علیه مردمی که ملیتی دیگر، زبان و فرهنگی دیگر،
بینش و آیین و مذهبی دیگر دارند (منجمله زحمتکشان مهاجر افغانستانی) را بفهمند.
این را درک کنند که نمی شود
با افکار و باورهای تبعیض گرایانه
و برتری جویانه
از شر یک نظام و ساختار ستمگر واقعا آزاد شد. مبارزه برای کسب آزادی های سیاسی و اجتماعی (آزادی
عقیده و بیان و تشکل و...)، مبارزه برای آزادی کلیۀ زندانیان سیاسی و عقیدتی،
مبارزه برای جدایی دین از دولت، مبارزه علیه قوانین ستمگرانۀ مدنی و احکام واپس گرایانۀ شرعی که بخش های مختلف جامعه به ویژه زنان و
جوانان را آماج قرار می دهد، باید بخشی همیشگی از باور و دستور کار کارگران باشد و
در فرصت های
مناسب در خواسته ها
و شعارهای شان
منعکس شود. این نکتۀ مهمی است که پرداختن به سیاست و مشخصا انجام مرزبندی سازش ناپذیر سیاسی با قدرت سیاسی
حاکم در کلیتش، یک رشتۀ پیوند اساسی است که می تواند زنان و مردان استثمار زده
و ستمدیده را (از هر ملیت و با هر زبان، با هر خواستۀ مشخص اقتصادی و رفاهی،
روشنفکر یا غیر روشنفکر) با هم نزدیک و متحد کند.
استفاده از روش ها
و شعارها و تاکتیک هایی
که نسبت به جناح ها
و شخصیت ها
و نهادهای ضدمردمی (چه مربوط به جمهوری اسلامی و چه بورژوازی بین المللی) توهم می آفریند و دست آنان را در فریب
دادن مردم معترض و سوار شدن بر جنبش های خودجوش برای به کج راه بردن شان تقویت می کند جنبش کارگری را به زنجیر می کشد و به قهقرا می برد. تلاش هایی که در دورۀ اخیر از سوی
برخی از تشکل های
فعالان و منتسبان به جنبش کارگری به شکل نامه نگاری و رجوع سیاسی و ارائۀ
پیشنهاد به رئیس جمهور و وزیر کار و مجلس شورای اسلامی صورت گرفته و انعکاس به
اصطلاح بیطرفانۀ «همسویی» و «ابراز حمایت» برخی از مقامات عوامفریب جمهوری اسلامی
نسبت به کارگران و محرومان، بدون شک تاثیری منفی بر ذهنیت توده های کارگر می گذارد و نگاهشان را برای رسیدن
به خواسته های
شان متوجه وعده ها
و فریبکاری های
ستمگرانی می کند
که خود باعث و بانی بدبختی های شان هستند. به جای ترویج این
خوشخیالی ها
و توهمات باید مرتبا این آگاهی را انتشار داد که سیاست عمومی طبقۀ حاکمه سرمایه
دار که توسط دستگاه دولت و مقاماتی مثل روحانی و ربیعی به اجراء در می آید چیزی جز تشدید استثمار و بر
مبنای طرح های
نئولیبرالیستی و ریاضت اقتصادی نیست؛ که نتیجه اش برای کارگران و زحمتکشان
تداوم و حتی بدتر شدن وضع کنونی خواهد بود.
موقعیت جنبش جاری کارگری و مسائل عاجلی که نه فقط جهت گیری و سرنوشت این مبارزات حق طلبانه بلکه کل جریان انقلاب
اجتماعی در جامعۀ ما را تعیین می کند
به ما حکم می کند
که از تکرار و تاکید بر نکاتی که گفتیم باز نایستیم و با پیش گذاشتن و ترویج
دورنمای نظام و روابطی کاملا نوین و متفاوت که با ساختمان سوسیالیسم در راستای
ایجاد یک دنیای کمونیستی رقم می خورد،
ظرفیت های
انقلابی جامعه را در نبردهای پیشِ رو بالفعل و شکوفا کنیم.