۱۴۰۰ شهریور ۸, دوشنبه

این حزب، نه حزب مائو و انقلاب… بلکه یک حزب ضدانقلابی و سرمایه دار- امپریالیستی است

بزرگداشت صدمین سالگرد تاسیس حزب کمونیست چین  توسط دولت چین

ریموند لوتا. ۵ ژوئن ۲۰۲۱

به مناسبت صدمین سالگرد حزب کمونیست چین مراسم جشن رسمی ای در سراسر چین برگزار شد. شی جین پینگ و سایر رهبران حزب کمونیست حاکم طوری وانمود می کنند که گویی زنجیر ناگسسته ای بین کنگره ی موسس حزب کمونیست چین در ژوئیۀ ۱۹۲۱ تا حزب کمونیست چین فعلی برقرار است. روایت آنها از حزب کمونیست چین این است که رسالتش تبدیل چین به یک قدرت جهانی است که در مقابل اراده و تهدید خارجی کمر خم نمی کند.

امپریالیست های آمریکا و دیگر امپریالیست های غربی نسخه ی خاص خودشان از روایت «زنجیر ناگسسته» را تبلیغ می کنند. روایت آنها، داستان حزب تاریخا «اقتدارگرایی» است که از بدو تاسیس، در پی کنترل زندگی ها و تسلط بر دنیا بوده است.

هر دو روایت فوق عمیقا دروغ و غلط هستند و به اهداف ارتجاعی خدمت می‏کنند.

روشن شدن در مورد برخی از واقعیت هایی پایه ای انقلاب چین و ضد انقلاب

حقیقت این است: تاریخ صد سالۀ حزب کمونیست چین، از زمان تاسیس تا کنون، نه تنها زنجیری ناگسسته نبوده است بلکه برعکس با مبارزه بین انقلاب و ضدانقلاب رقم خورده است.

حزب کمونیست حاکم بر چین، همان حزب کمونیستی نیست که مائو از اوایل دهه ۱۹۳۰ تا مرگش در ۱۹۷۶ آن را رهبری کرد. حزب کنونی چین، حزبی نیست که تحت رهبری مائو، از انقلاب، سوسیالیسم و جهان کمونیستی بدون استثمار و ستم، حمایت کرد و مردم چین را برای انجام انقلاب رهبری کرد. انقلاب سوسیالیستی ای که توسط مائو رهبری شد، در سال ۱۹۷۶ یعنی اندکی پس از مرگ مائو و دستگیری نزدیک ترین پیروان برجسته ی او سرنگون شد.

حقیقت این است: چین امروز جامعه ای سراسر سرمایه دارانه است- یک قدرت امپریالیستی نوظهور. حاکمان چین، برای تحکیم ادعای مشروعیت خود، نام «حزب کمونیست» و برخی ظواهر و پیرایه های انقلاب را حفظ کرده اند. اما کشوری که زمانی از استحکامات انقلاب بود اکنون مردم خودش را بی رحمانه استثمار می کند و برای برتری جهانی با آمریکا رقابت می کند.

برخی پس منظر های تاریخی اساسی

در ۱۹۴۹، انقلاب چین پیروز شد. این انقلاب، نقطه ی اوج بیش از ۲۰ سال مبارزه ی مسلحانه بود که از مراحل مختلفی گذر کرد: علیه نیروهای سرکوب گر جنگ طلب، علیه امپریالیسم ژاپن که به چین هجوم برد و بخش های زیادی از چین را اشغال کرد… علیه مرتجعین مورد حمایت آمریکا. انقلاب تحت رهبری مائو ده ها و هزاران و میلیون ها دهقان، کارگر و بخش های وسیع تری از جامعه را در مبارزه ای قهرمانانه و به منظور پایان دادن به وحشیگری های سلطه ی امپریالیستی و حکومت زمین داران بسیج کرد. اما همانطور که مائو تاکید کرد، تصرف قدرت در ۱۹۴۹، نه نقطه ی پایان بلکه آغاز یک روند پیچیده ی مبارزه برای تحول جامعه و تفکر بود.

مائو مردم را در جاده ی سوسیالیسم رهبری می کرد. صدها میلیون، از هدف حدادی جامعه ای عاری از استثمار و ستم حمایت کردند. اما طبقه ی سرمایه دار جدیدی در درون ساختارهای حزب کمونیست چین و دولت جدید سوسیالیستی ظهور کرد- آنها برای بردن چین به مسیر سرمایه داری سازماندهی کردند. مائو تحلیل بی سابقه ای درباره ی خطر احیای سرمایه داری در دوران سوسیالیسم و چگونگی مبارزه با آن ارائه داد.

مائو در سال ۱۹۶۶، بر اساس این تحلیل، انقلاب فرهنگی را راه اندازی کرد. او برای سرنگونی نیروی های بورژوازی جدید و جلوگیری از احیای سرمایه داری (و پیشبرد انقلاب به سوی جهان کمونیستی) توده های مردم را به خیزش فراخواند. مبارزه ی شگفت انگیز و تحولات فوق العاده ای که در حدفاصل ۱۹۶۶ تا ۱۹۷۶ صورت گرفت مسیر و منبع الهام بشر تحت ستم و تمام کسانی بود که در پی رهایی کامل و جهانی نوین بودند.

اما در اکتبر ۱۹۷۶، رهروان سرمایه دار با انجام کودتایی خشن، یک ماه پس از مرگ مائو، پیروز شدند.

 

انقلاب و ضد انقلاب… تحلیل تاریخی باب آواکیان

در سال ۱۹۷۷، باب آواکیان تحلیل تاریخی ای از آخرین نبرد بزرگ مائو ارائه داد: مبارزه در سطوح بالای حزب کمونیست چین، بین نیروهای انقلابی از یک سو و نیروهای سرمایه داری جدید که در لباس مبدل سوسیالیست های «عملی» رخ می نمودند. او عوامل حیاتی و مهمی که مبنای کودتای نظامی اکتبر ۱۹۷۶ بود را شناسایی و بررسی کرد. او عواقب شکست سوسیالیسم چین را برای همه ی آنهایی که در سراسر جهان مشتاق آزادی بودند را طرح کرد.

در برهه ای از گمراهی و روحیه باختگی نیروهای کمونیستی در سطح جهانی، باب آواکیان، در مواجهه با این شکست وحشتناک و با آموختن از آن، مسئولیت رهبری جنبش کمونیستی به سمت جلو را برعهده گرفت. باب آواکیان چارچوب نظری برای فهم عمیق مبارزه بین انقلاب و ضدانقلاب درون حزب کمونیست (چه در قدرت و چه فاقد قدرت) را بیشتر توسعه داده است. یعنی این مسئله که یک حزب کمونیست ، همانطور که باب آواکیان گفته است، «پیشتاز ِآینده خواهد بود یا بازمانده ی گذشته»؟

دامن زدن به شوونیسم- ناسیونالیسم… تشدید رقابت میان قدرت های معظم

ضدانقلاب ۱۹۷۶، حزب کمونیست چین را به ابزار سرکوبی بدل کرد که به منافع طبقه ی حاکمه ی سرمایه دار و استثمارگر جدید خدمت می کند. در فاصله ی سال ۲۰۰۵ تا ۲۰۱۰، رهبری حزب کمونیست چین هستۀ سختّ قشری بود که به یک طبقه ی حاکمه ی امپریالیستی تکامل یافته بود. اقتصاد چین حول سود سازماندهی شده است و شرکت های سرمایه داری دولتی، کارگاه های عرقریزان، تجمعات عظیم سرمایه خصوصی، و مقدار عظیمی از سرمایۀ تولیدی که به خارج از کشور صادر می شود در فرماندهی هستند.

حاکمان سرمایه دار- امپریالیست چین از صدمین سالگرد تاسیس این حزب برای دامن زدن به ناسیونالیسم و شوونیسم استفاده کردند. آنها قدرت نظامی فزاینده شان را به معرض نمایش گذاردند. و توجه  آمریکا و سایر امپریالیست ها را به این مسئله جلب کردند که چین به عنوان یک قدرت معظم منافع «مشروع» اقتصادی و استراتژیک در آسیای مرکزی، آفریقا و آمریکای لاتین دارد که آن را تعقیب خواهد کرد و هیچ مداخله ای را در این امر تحمل نخواهد کرد.

امپریالیست های آمریکا نیز به نوبۀ خود از صدمین سالگرد حزب کمونیست چین برای دامن زدن به  شوونیسم ضدچینی استفاده کردند و همچنین از این فرصت برای ابراز «حق» و «مسئولیت» شان در ممانعت از اینکه  که چین نظم بین المللی جهانی را سرنگون کند، استفاده کردند. این نظمی است که پس از جنگ جهانی دوم توسط آمریکا مستقر شد و و شالوده اش را شبکه ی عظیم جهانی شده ی استثمار و اعمال زور نظامی عریان تشکیل می‏دهد. علی رغم اختلافات شدیدی که در طبقه ی حاکمه ی امپریالیست آمریکا وجود دارد و علیرغم تشدید این اختلافات، اما میان آنها وحدت نظر اساسی وجود دارد که  چین رقیب و «تهدید» اصلی برای برتری جهانی آمریکا است.

هر دو سو، در حال شعله ور کردن تنش ها هستند. و خطر حرکت به سوی جنگ بین این دو قدرت ها که به یک اندازه سرکوب گر و استثمارگرند، در حال افزایش است. فهم دینامیک های رقابت و ستیز بین آمریکا و چین شدیدا مهم است – و ما در سایت  جزب کمونیست انقلابی آمریکا با عمق هر چه بیشتری به این مسئله خواهیم پرداخت.

کسب چشم انداز… پیرو باب آواکیان شدن به منظور انجام انقلابی که حقیقتا رهایی بخش است

انقلاب چین در سالهای ۷۶-۱۹۴۹، به ویژه انقلاب انقلاب فرهنگی ۷۶-۱۹۶۶، نقطه ی اوج و به شدت متحول کننده در مرحله اول انقلاب کمونیستی بود. این مرحله مرحله ای بود که با حیات کوتاه کمون پاریس در سال ۱۸۷۱ آغاز شد. پس از آن، شاهد انقلاب روسیه ۵۶-۱۹۱۷ بودیم. سند مهم «کمونیسم: آغاز مرحله ای جدید- مانیفستی از حزب کمونیست انقلابی آمریکا» مرحله ی اول را جمع بندی کرده و راهی به پیش را ارائه داده است.

مصاحبه با باب آواکیان در مورد «انقلاب فرهنگی در چین… هنر و فرهنگ… مخالفت و جوش و خروش… و پیشبرد انقلاب به سوی کمونیسم» (که جوف این نوشته است) بصیرت های ارزشمندی را درباره ی تجربه انقلاب چین، چالش های مقابل انقلاب در آن زمان، فراهم می آورد و همچنین درس های مهمی از آن تجربه ارائه می دهد. آواکیان در آن مصاحبه بر اهمیت مخالفت و جوشش فکری-فرهنگی در جامعه ی آینده ی سوسیالیستی پرتو می افکند. همچنین چکیده ای از مصاحبه با من ضمیمۀ این نوشته است که به تاریخ واقعی انقلاب چین و به ویژه انقلاب فرهنگی و مقابله با بهتان های و تحریف های معمول می پردازد.

باب آواکیان تحلیل مهمی از گشایش های عظیم چین زمانی که یک کشور اصالتا سوسیالیستی بود و همچنین معضلات آن دوره ارائه داده است. و در این تحلیل ها مسائل مربوط به روش و رویکرد را پیش کشیده است و عمیقا به دلایل شکست آن انقلاب پرداخته است. او میدان وسیع مرحله ی اول انقلاب کمونیستی را رصد و جمع بندی کرده است. او به دفاع از پیشرفت های فکری مهم رهبران آن انقلاب ها برخاسته و آن دانستنی ها را تقطیر و بر آنها تکیه کرده است. و در جهات مهمی از آنچه در آن مرحله گذشته است، گسست کرده است. و در این فرایند، او به شکل کیفی علم کمونیسم و انقلاب برای رهایی بشریت را تکامل داده است

در سال ۱۹۷۵، کمونیست بودن به معنای پیروی از مائو و راهی بود که او حدادی کرده بود. امروز اما، کمونیست بودن به معنای پیروی از باب آواکیان و راه جدیدی که او حدادی کرده، یعنی کمونیسم نوین است. این مبنای شروع مرحله ی جدید انقلاب کمونیستی و پیش رفتن بس بیشتر و بهتر در دنیای امروز است. در زمانی که انقلاب می رود که هر چه بیشتر امکان پذیر شود.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر