۱۳۹۴ آبان ۲, شنبه

واقعیت کمونیسم چیست؟


قدم به قدم
با انقلاب اکتبر چین
   
اکتبرماه سالگرد دو انقلاب بزرگ سوسیالیستی است. دو انقلاب سوسیالیستی در روسیه و چین که در قرن بیستم به پیروزی رسیدند، عمری کوتاه داشتند اما برای همیشه چهره جامعه بشری را تغییر دادند. چون راه رهایی از چنگال نظام سرمایهداری را آشکار ساختند.
اما دفن این دو تجربه عظیم تاریخی جهانی، یک فاجعۀ سیاسی به بار آورده است. امروز ما با این فاجعه در مقیاس جهانی مواجه هستیم که در اقصی نقاط جهان کارگران و زحمتکشان و قشرهای مختلف مردم که محکومین نظام سرمایهداری هستند علیه بیدادگریها و ویرانگریهای سرمایهداری و دولتهای حاکم در کشورهای مختلف شورش و طغیان میکنند اما در میدان نبرد با این دشمن راه واقعی را نمییابند و علت مرکزیاش هم دفن این تجارب است. این مسئله را به همین شکل گذاشتن و گذشتن بزرگترین جنایت علیه بشریت است.
 اما عیان کردن واقعیت این انقلابها کار یک روز در سال نیست. چون هر روز برای دفن واقعیت آنها از سوی دولتهای امپریالیستی جهان و دولتهای محلی ارتجاعی، تلاشهای غول آسا میشود.
در همین جمهوری اسلامی پا به پای تبلیغ و ترویج خرافۀ دینی، علیه کمونیسم کارزارهای ایدئولوژیک بزرگ و قتلهای خونین به راه افتاده است. نشریات متعلق به خدمۀ فکری و ایدئولوژیک جمهوری اسلامی مانند مهرنامه و اندیشه پویا و غیره بیوقفه به تجربه انقلابهای سوسیالیستی روسیه و چین و رهبران آن میتازند.
و متأسفانه روشنفکرانِ مردمی و چپ ما که باید بهتر عمل کنند مسخ و بهت زده هستند و گاه خودشان به کاروان حمله به موج اول انقلابهای کمونیستی میپیوندند. گویی که اگر صاحب قدرتان بگویند زمین تخت است، پس زمین تخت است.
در این شماره میخواهیم مروری داشته باشیم بر دستاوردهای یکی از آن دو تجربۀ عظیم: انقلاب اکتبر در چین.
وقتی در چین انقلاب شروع شد اکثریت جمعیتش دهقانان فقیری بودند که در سالهای قحطی برگ درخت میخوردند و بعضی سالها میلیون میلیون میمردند. زنان وضعیتی بدتر از چهارپایان داشتند. کلان شهر شانگهای میان قدرتهای استعماری امپریالیستی تقسیم شده بود و پشت در رستورانها نوشته بودند ورود سگ و چینی ممنوع است. صدها هزار تن فروش داشت. كار و زندگی چینیها بر عرشه کشتیها، در باراندازها و انبارها، کارخانهها و خدمتکاری در خانه ثروتمندان و غیره میگذشت.
در چنین شرایطی بود که حزب کمونیست چین با الهام از انقلاب سوسیالیستی در روسیه توسط مائوتسه دون و دیگران تأسیس شد. قبل از آن، چین هیچوقت چنین تشكیلاتی را به خودش ندیده بود. این حزب با عدهای قلیل، شاید کمتر از انگشتان دست درست شد اما در شهر و روستا رشد پیدا کرد. ستون فقراتش را باربران اسكلهها، معدنچیان و سایر بخشهای طبقه كارگر تشكیل میدادند. هنگام شروع جنگ انقلابی، نیروی عمدۀ ارتش سرخ تحت رهبری حزب دهقانان فقیر و سایر روستانشینان بودند. این ارتش طی 28 سال جنگ ارتش اشغالگر ژاپن را شکست داد و مثل گردبادی ارتش ارتجاعی چانكایشك را با همه تانکها و هواپیماها و نفراتش كه با کمکهای مالی و تسلیحاتی آمریکا تغذیه میشد، خرد کرد.
وقتی جنگ انقلابی شروع شد تعداد زیادی از پرولترها به مناطق روستایی رفتند تا ارتش سرخ را تقویت كنند. باقی در شهرها ماندند و تشكلات زیرزمینی حزب و سازمانهای كارگری را درست کردند.
وقتی انقلاب در سال 1949 پیروز شد، پیشاپیش تغییر و تحولات سیاسی و اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی عظیمی در میان صدها میلیون دهقان چینی به ثمر نشسته بود. دولت سرخ قبل از پیروزی نهایی در مناطق روستایی بنا شده بود. دهقانان نه تنها برگ درخت نمیخوردند بلکه بلافاصله پس از پیروزی انقلاب، گندم و جو و مواد غذایی شهرهای بزرگ را تأمین کردند.
 بزرگترین باز توزیع ثروت در تاریخ بشر رخ داد. زن و مرد روستایی به تساوی زمین دریافت کردند. یکی از ارکان نظام فئودالی، اسارت زنان در چنگال دین و پدرسالاری طایفه و شوهر بود. انقلاب همۀ این زنجیرها را پاره کرد.
زنان چین در مناطق آزاد شده در دهۀ 1930 حق طلاق گرفتند. در حالی که حتی تا سال 1950 زنان اروپایی نه حق رأی داشتند و نه حق طلاق.
 توده زنان یك نیروی قدرتمند در سرنگون كردن كل مناسبات اجتماعی كهنه و ایدهها و ارزشهای اخلاقی عقب مانده بودند.
بر پایۀ همین دگرگونی عظیم در روابط اقتصادی و اجتماعی و سیاسی و فرهنگی، اقتصاد کشاورزی چین شکوفا شد به طوری که فوراً خودکفا شد چیزی که امپریالیسم آمریکا میگفت امکان ندارد. بنابراین امپریالیستها دیگر قادر نبودند چین سوسیالیستی را تهدید به محاصره و گرسنگی کنند.
در مدت بسیار کوتاهی میلیونها نفر چینی از شر كثافت و تعفن رها شدند و صاحب آب آشامیدنی تمیز شدند. چیزی كه همین امروز میلیاردها نفر از مردم جهان ندارند.
ارتش سرخ شهرهای بزرگ چین را یكی پس از دیگری فتح كرد و به سرعت، به مصادره بزرگترین بانکها، كارخانهها و سایر مراكز اقتصادی پرداخت و بهطور اضطراری تأمین محصولات مورد نیاز شهر را كه در روستا تولید میشد، سازمان داد.
قبل از انقلاب زنان جوان کارگر  در كارخانههای نساجی را شبها مثل برده زندانی میکردند. مردان و نوجوانانی کارگر در معادن کتک میخوردند و حکم چارپایان را داشتند.
انقلاب همه اینها را یک شبه تمام کرد. كار كودكان ممنوع شد. ساعات كار از 12 تا 16 ساعت به 8 ساعت تقلیل یافت. در چند سال اول پس از پیروزی انقلاب، دستمزدها دو تا سه برابر شد. کارگران در شمار میلیونی به حزب کمونیست پیوستند. اتحادیهها و سایر انجمنهای سراسری كارگران را شكل دادند و اداره اماکن عمومی را در دست گرفتند. كارخانهها به ساختن مسكنهای جدید، شیرخوارگاهها، چایخانهها و سایر تسهیلاتی كه تا آن زمان در چین ناشناخته بود پرداختند..
اعتیاد در فاصله چند سال ریشهکن شد. میلیونها تنفروش آزاد شده و صاحب کار شدند و درهای تحصیل به رویشان باز شد. خیلی از اینها كسانی بودند كه فروخته شده یا دزدیده شده بودند و برده بودند. سازمانهای زنان تحت رهبری حزب کمونیست، اینها را سازمان دادند و به آنان کمک کردند که دلایل ستم دیدگی خود را بفهمند. این سازمانهای زنان با هر شکل تحقیر و تبعیض نسبت به زنان تنفروش مقابله میکردند.
طی مدتی كوتاه، خیابانها و جادههای كشور كه در جهان جزء ناامنترین و خطرناکترین راهها بود نسبتاً امن شد. دولتهای سرمایهداری همیشه میگویند راه خاتمۀ جرم و جنایت سرکوب است. چین عكس این را ثابت كرد. چین سوسیالیستی فقط چند هزار زندانی داشت و آنها آزاد بودند هر زمان كه بخواهند بدون ترس به هر جا كه خواستند بروند
در دوران مائو، یعنی از سال 1949 تا 1976 میانگین طول عمر در چین از 32 سال به 65 سال رسید. در سال 1949 فقط 15% مردم چین خواندن و نوشتن میدانستند. در سال 1976، یعنی سال درگذشت مائو، این رقم هشتاد درصد بود. در دهه 1960 مصادف با دهۀ 1340 شمسی مبارزات تودهای در سراسر جهان جریان داشت. تنها دولتی که انتقاد و شورش تودهای علیه روسای دولت و حزبی خودش را که دارای سیاستهای نخبه گرایانه و خفقان آور بودند تشویق میکرد چین سوسیالیستی بود. نه اروپا و آمریکای به اصطلاح «آزاد». در اوایل سالهای1970 درصد مرگ و میر نوزادان در شهر شانگهای کمتر از شهر نیویورک بود.
از زمان سرنگونی حاکمیت پرولتاریا و احیای سرمایهداری در چین، یعنی از سال 1976 تا به امروز طبقه حاكمه جدید همه چیز را وارونه كرده است. حتی سیستم بهداشت عمومی دولتی دیگر موجود نیست. کمونهای خلق در روستاها و کمیتههای انقلابی در کارخانهها را در هم شكستهاند. تعداد قلیلی از دهقانان ثروتمند شده و بیش از صد میلیون به شكل بیخانمان و نیمه گرسنه و در جستجوی كار از گوشهای به گوشه دیگر مهاجرت میكنند. كارگران را از اداره امور كنار گذاشتند و به آنها گفتند کار کارگر کار کردن است. "مدرنیزاسیون" چین به معنای تعطیل اكثر صنایع سنگین این كشور و بیکار شدن کارگران بود. هرجا كه صنایع جدید مثل قارچ سر بلند كردند معنایش استخدام كار ارزان چینی زیر چكمه سرمایه خارجی و به خاطر نیازهای بازار خارجی بود. امروز چین از نظر فساد و رشوه خواری در بالاترین ردههای جهانی قرار دارد. بزرگترین رقم اعدام در جهان را دارد. خیزشهای دهقانی مهمی علیه بار سنگین مالیاتها و سایر اشكال نوین استثمار بلند شده و سرکوب شدهاند. نوزادان دختر به قتل میرسند. تنفروشی زنان و اعتیاد بار دیگر سیر صعودی یافته است. بیماری ایدز میرود تا حتی میزان تلفات بیماریهای مسری را كه انقلاب 1949 چین آنها را ریشهکن کرد، پشت سر بگذارد. اسم حزب حاکم کماکان حزب کمونیست است اما اثری از کمونیسم در آن نمیتوان یافت.
احیای سرمایهداری در روسیه و چین و تبدیل آنها به یکی دیگر از جوامع زشت دنیای کنونی یک بار دیگر ثابت میکند که راه نجات بشریت همان راهی است که این دو کشور در ابتدای قرن بیستم در پیش گرفتند. در چین هم مثل همه جای دیگر باید یک بار دیگر انقلاب سوسیالیستی بشود. واژگونی قدرت سوسیالیستی به معنای بازگشت به نقطه صفر نیست. زیرا تجربه سوسیالیسم را داریم. خط و درسهایی را داریم كه زندهاند و باید راهنمای آغاز موج جدیدی از انقلابهای سوسیالیستی باشند. درس آموزی علمی از دستاوردهای آن انقلابها و شناختن و تجزیه و تحلیل کردن از اشتباهات و کاستیهایشان را یک رهبر انقلابی کمونیست به نام باب آواکیان انجام داده است. آواکیان، رهبر انقلاب در آمریکا و حزب کمونیست انقلابی در آن کشور است.  از این رهگذر علم کمونیسم را که راهنمای انجام انقلاب کمونیستی بوده و توسط رهبران بزرگی مانند مارکس و لنین و مائوتسه دون تکامل یافته، باب آواکیان نیز تکامل داده است و سنتزنوینی از کمونیسم را مدون کرده است که میگوید موج دوم انقلابهای کمونیستی را چرا و چطور باید شروع کنیم و تکامل دهیم و مرتباً در طول راه سنتز نوین کمونیسم را هم با فکر کردن بیشتر و جمعبندی بیشتر از تجارب همه جانبۀ بشر تکامل بدهیم و بازهم راه را بگشائیم و ....
انقلابهای سوسیالیستی قرن بیستم در همان ابتدای راه ماندند و محاصره و سرکوب شدند و اشتباهاتی که طبیعت هر گام ابتدایی و آغازین است گریبانشان را گرفت. مسلماً انقلابهای سوسیالیستی بعدی باید در سطحی عالیتر باشند تا بتوانند سرمایهداری ویرانگر را که حتی موجودیت کره زمین را تهدید میکند نابود کنند. ما در دورانی هستیم که آغاز موج دوم انقلابهای سوسیالیستی ضروریترین و عاجلترین نیاز بشریت است؛ و احزاب کمونیست انقلابی سخنگویان و عاملان اجرایی این نیاز هستند.
 آتش
- این نوشته اساسا اقتباسی است از یکی از مقالات ریموند لوتا اقتصاددادن کمونیست انقلابی

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر