۱۳۹۴ آذر ۳۰, دوشنبه

نگاهی به روز 16 آذر

 
 
 
روز دانشجوي امسال در دانشگاهها، بيش از آنکه جنبش دانشجويي را نمايندگي کند، کنفرانسهاي تبليغاتي متنوعي را به همراه داشت که طيفهاي مختلف نظام، عرض اندام کرده و تلاش کردند تا براي انتخابات پيش رو در اسفند ماه يارگيري کنند.
جنبش دانشجويي در عمر سي و هفت سالهي جمهوري اسلامي متناسب با شرايط سياسي جامعه و به اشکال گوناگون،  اعتراض عمومي و فضاي سياسي حاکم بر جامعه را نمايندگي کرده است. سالهاي آغازين حاکميت اسلامي، دانشگاهها عرصهاي براي نبرد ميان ايدههاي گوناگون در ميان روشنفکران و احزاب بود. صحنهي بحث ها و مجادلات پرشور ميان کمونيست هاي انقلابي و ديگران بر سر سمت و سويي که جامعه بايد برود و انقلاب تا رهايي کامل ادامه يابد. اما جمهوري اسلامي براي تثبيت موقعيت خود، به اسم انقلاب فرهنگي، اين سنگرهاي مبارزاتي را به مدت چهار سال تعطيل کرد، دانشجويان کمونيست و مبارز را به بند کشيد و کشت و استادهاي مترقي را خانه نشين کرد.
در دورهي معروف به اصلاحات، 18 تير يکي از مهمترين مبارزات دانشجويي را رقم زد و پس از آن، عليرغم سرکوب دانشجويان و کشته شدن تعدادي از آنها، جنبش دانشجويي براي چندين سال با اقدامات فرهنگي و مطبوعاتي، به حيات خود ادامه داد و در سال 82 عليه شرايط وخيم اقتصادي، با شعار نان و آزادي به ميدان آمد. از همان زمان، قطب چپ دانشجويان به مدت 4 سال، جنبش دانشجويان راديکال را نمايندگي کرد. اين حضور، برخلاف سانسور آشکار اصلاحطلبان و نمايندهي دانشجويي آنها يعني دفتر تحکيم وحدت، از ديدگان دانشجويانِ آن سالها پنهان نماند و دولت وقت در سال 86  به سرکوب وحشيانهي اين طيف دانشجويي دست زد و جنبش دانشجويي با افت و خيز تا سال 88 که مردم نيز به خيابانها آمدند و جنبش سراسري عليه حاکميت را به راه انداختند، در دانشگاه پا برجا بود.
در سالهاي اخير، جنبش دانشجويي در رکود به سر ميبرد. برخي افراد چون طبرزدي (زنداني سياسي) اين پديده را نتيجهي تمايل دانشجويان در حفظ امنيت خود و پرداختن به اقدامات فرهنگي ميدانند (مصاحبهي طبرزدي با برنامهي صفحهي آخر صداي آمريکا)، برخي هم چون مهدي شيرزاد (فعال دانشجويي) اين پديده را نتيجهي دخترانه شدن فضاي دانشگاهها و عدم تمايل دختران به فعاليت سياسي ميدانند! (روزنامه شرق). تحليل اول يک تحليل رفرميستي و تحليل دوم تحليلي مردسالارانه است. درست اين است که ساختار حاکم با نقشه هاي مختلف از قبيل ستاره دارکردن دانشجويان معترض و اخراج شان از دانشگاه، شناسايي و دستگيري و سرکوب دانشجويان مبارز، اخراج و بازنشسته کردن استاداني که مورد تاييدش نبودند، سعي در کنترل دانشگاه ها و فرو نشاندن جنبش دانشجويي کرد. همراه با اين سرکوب ها، طرح هاي جداسازي جنسيتي در کلاس هاي درس، سرويس هاي حمل و نقل دانشگاه و سلفهاي غذاخوري را پيش برد. سپس اقدام به ايجاد دانشگاه هاي تک جنسيتي و محدود کردن رشته ها کرد. بومي گزيني، اجباري کردن چادر در بعضي موارد و برخورد حراست با پوشش دختران دانشجو در دانشگاهها از جمله اقدامات ديگري بود که در اين دوره صورت گرفت. اين ها تدابير مشخصي بود که براي سرکوب  و کنترل دانشجويان دختر به اجرا در آمد. دليل اصلي اين اقدامات اين بود که رژيم حضور قدرتمند زنان به ويژه نسل جوان را در مبارزات سال 88 به چشم ديده بود و به ظرفيت راديکال اين نيرو به خوبي آگاه بود. به موازات اين اقدامات طرحهاي مربوط به پوليتر کردن دانشگاهها از طريق جذب محدود دانشجويان در رشتههاي روزانه و تأسيس دانشگاههاي غيرانتفاعي و پرديسهاي بينالملل و توسعهي دانشگاههاي آزاد، در محافظهکارتر کردن دانشجويان و ترس از اخراج يا متضرر شدن در جامعهاي که تعداد زيادي از فارغالتحصيلان بيکار را در صفوف ارتش ذخيرهي خود دارد، تأثير داشت. بنابراين، رکود جنبش دانشجويي همانند افت گاه به گاه اعتراضات سياسي در جامعه و ساير جنبشهاي مردمي اساسا ناشي از سرکوبهاي وحشيانهاي است که نظام حاکم عليه فعالين سياسي اعمال ميکند و تحليل هاي رفرميستي به رکود بيشتر اين فضا دامن ميزند.
امسال در دانشگاه تهران جمعي از دانشجويان، نوعي کارزار اعتراضي و مستقل از برنامه هاي رسمي و حکومتي، عليه مشکلات صنفي و دانشجويي را در محوطهي دانشگاه برپا کردند و عدهاي از دانشجويان نيز به آنها ملحق شدند. اين اقدام از منظر خودشان حرکتي سياسي نبود اما برخي از مطالبات آنها مثل اعتراض به پولي شدن دانشگاهها در جهت حمايت از مردم زحمتکش بود. يا اعتراض به تبعيض ميان دانشجويان دختر و پسر، اقدامي در راستاي جنبش زنان بود. شعاري که نظام سرمايه داري را علت فقر و بيکاري ميدانست و اعتراض به بيکاري فارغ التحصيلان، انعکاس معضلاتِ  واقعي جامعه و اکثريت مردم بود. اما از يک حرکت دانشجويي و از چپ هاي درون اين حرکت، توقع بسيار بالاتر از اين است. اگر چپ ها به هر دليلي نخواهند يا نتوانند انگشت اتهام را متوجه نظام و قدرت سياسي حاکم بکنند، اگر عليه دولت ديني و تشديد دين گرايي در جامعه و دانشگاه دست به اعتراض و مبارزه نزنند، اگر مبارزه اي پيگير عليه تبعيض جنسيتي در دانشگاه ها به راه نيندازند، اگر عليه جنايت هايي که دولت نسبت به توده هاي فقير مرتکب ميشود و روزمره از آنان قرباني ميگيرد دست به اعتصاب و شورش نزنند،  اگر عليه سياست هاي جنگي جمهوري اسلامي در منطقه اعتراض نکنند، اگر به سازماندهي دانشجويان براي مبارزه عليه همه گونه بي عدالتي ها دست نزنند و...آن گاه صحبت از جنبش دانشجويي چپ و راديکال حرف بي معنايي خواهد بود. تجربه نشان داده که در اغلب موارد بينتيجه ماندن مطالباتِ صرفا صنفي، دانشجويان درگير را مأيوس کرده و همين دانشجويان تشنهي آگاهي و سرشار از فرياد حق طلبي را به مخاطبين برنامههاي تبليغاتي طيف هاي گوناگون نظام تبديل ميکند. 
اغلب ميدانيم 16 آذر به مناسبت مبارزهي دانشجويان عليه دولت کودتاي محمد رضا شاه در سال 1332 و در اعتراض به سفر نيکسون به عنوان نمايندهي امپرياليسم آمريکا به ايران، يک 16 آذر ماندگار شد. اما 16 آذر امسال از اين محتوا تهي بود. در تريبون هاي رسمي به توجيه امپرياليسم و تمجيد از مناسبات با آن و تبليغات انتخاباتي جناح هاي مختلف حکومتي پرداختند. در دانشگاه هايي دانشجويان به نشانهي اختناق با بستن نوار بنفش به مراسم سخنراني روحاني رفتند. اما استفاده از ابزارِ دشمن (رنگ بنفش رنگِ کارزار انتخاباتي روحاني بود) حتا به عنوان تاکتيک، معنايي ندارد به جز ايجاد فصل اشتراک با مرتجعيني که عوامل اجرايي اختناق و سرکوب مردم و دانشجويان اند.
فعالين چپ دانشگاه در سال 85 شعار قطب سوم را در مقابل دو قطب ارتجاع حاکم و امپرياليسم قرار دادند. در روز دانشجوي امسال نبودِ يک قطب کمونيستي در صفوف دانشجويان بسيار پر رنگ بود. قطبي که ميتواند و بايد تريبون و سخنگوي توده هاي ستمديده و منافع آنان باشد و خط تمايز خود را روشن صريح با دولت حاکم و امپرياليست ها بيان کند، دست به افشاگري هاي عميق از ريشهي ستم هايي که بر دانشجو و کل مردم مي رود بزند  و به اين طريق آگاهي دانشجويان را در جهت انقلاب و رهايي، ارتقا دهد. 
تمام مشکلات مردم از فقر، پدرسالاري، ستم ملي، بيکاري جوانان، جهل و خرافه، فحشا و اعتياد و... ناشي از وجود اين حکومت ارتجاعي وابسته به امپرياليسم جهاني است. در مقابلِ اين ماشينِ کشتار و جنايت، راه چاره فقط يک چيز است: علمِ کمونيسم و انقلاب را در دانشگاه ببريم و در ميان دانشجويان آلترناتيو انقلابي را اشاعه دهيم. تغيير فضاي دانشگاه و بيداري دوبارة يک جنبش دانشجويي راديکال در گرو انجام اين کار، عليرغم  همة دشواري ها و موانع است. زمينة مساعد براي پشت سر گذاشتن موانع و انجام اين مهم را وجود تضادهايي فراهم مي کند که دائما دختران و پسران دانشجو را رو در روي اين نظام سرکوبگر و واپسگرا قرار ميدهد. مشکلات کار، مسکن، آزاديهاي سياسي و اجتماعي و فرهنگي و هنري، تامين هزينه تحصيل کمرشکن، زن ستيزي، ستم ملي، دين گرايي و ... همگي مي توانند زمينه ساز اعتراض در دانشگاه شود. اين ها حلقههايي است که ميتواند آگاهي و تشکل و برنامة انقلابي کمونيست ها را به پيشروترين بخش دانشجويان متصل کند و از اين طريق جنبش دانشجويي را در مسيري نوين و تکامل يابنده، متشکل کند. اين تلاش ها بخشي از مبارزه براي ساختن آينده اي ديگر است؛ جامعه اي که شايستهي زيستن است. ما بايد خواهان سرنگوني رژيم و نظام جمهوري اسلامي باشيم. رژيم جمهوري اسلامي يک رژيم ديني و پدرسالار است که از يک نظام طبقاتي حفاظت ميکند.
بدون درهم شکستن و مغلوب کردن آن، همه چيز توهم است. جنبش دانشجويي آگاه در اتحاد با جنبش کارگري، جنبش زنان و ديگر اقشار تحت ستم ميتواند و بايد روز دانشجو را به جنبشي براي اين انقلاب مبدل سازد.n
 
نسيم ستوده

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر