معرفی یک مصاحبهی الهام بخش
از نشریه آتش – شماره ۵۹
گفتگوی اخیر رفیق
امیر حسنپور با عنوانِ «مصاحبه با امیر حسنپور دربارهی روژاوا و گروههای چپ در
کردستان»، گفتاری کمونیستی است. در این معرفی، فرازهایی از آن را میآوریم . (1)
در این مصاحبه، رفیق
امیر در چارچوبِ روژاوا و تجارب یک منطقه باقی نمیماند و ما را با نگاهی کمونیستی
به تجربیات دو انقلاب بزرگ قرن بیستم (انقلاب سوسیالیستی شوروی 1956- 1917 و انقلاب
چین 1976 - 1949) میبرد و تصویری از جهان سرمایه داری امپریالیستی، تلاشِ کمونیستها
برای بهم زدن آن و جایگزین کردن دنیایی بهتر، دستاوردها و شکستها و پیچیدگیهای مبارزه
طبقاتی، ارائه میدهد.
تاکیدات امیر به روی
این واقعیت که سوسیالیسم برعکس دیگر نظامهای طبقاتی پیشین به طورِ خودبخودی از بطنِ
سرمایه داری زاده نمیشود و گذار به کمونیسم پروسهای است کاملا آگاهانه، با سیاست
و نقشه و برنامه ریزی و آموزش و در راس همه اینها با درک تئوریکِ درست از اوضاع، با
درکِ علمی از جامعه و تضادها...، بیانِ یک رویکرد ماتریالیستی دیالکتیکی است.
امیر در مقابلِ این
سوال که اوضاع کردستان و روژاوا را چگونه ارزیابی میکند از مباحثِ کلانِ مربوط به
سرنوشتِ بشر و سیارهی زمین آغاز میکند و اجزا را در این کلیت قرار داده و پاسخ میدهد:
«فقط به کردستان و منطقه نگاه نمی کنم. بر اساس دنیایی که در آن بسر می بریم و به کدام
سمت میرود و مشکلات چی هست نگاه میکنم و آینده خوبی نه تنها برای روژوا بلکه برای
هیچ بخش دنیا نمیبینم... سرمایه داری نه تنها بشریت را تهدید میکند بلکه امکانِ باقی
ماندنِ زندگی در کره زمین را هم تهدید میکند. مساله کلا مرگ و زندگی برای بشریت است
و کردستان جزیی از این وضعیت است.... اگر بخواهم چیزی در مورد روژاوا یا بخشهای دیگر
کردستان فکر کنم نمیتوانم از این چارچوب تاریخی جهانی خارج بشوم...ضرورت تاریخی است
که جلوی اینها گرفته بشود و دنیای دیگری خلق کرد...».
اما رفیق امیر در
این نقطه توقف نمیکند و برای ما از کمونیسم نوین و نیازِ به آن صحبت میکند و میگوید:
«اصولِ این کمونیسمِ نوین پرداخته شده است». امیر در پاسخ به این سوال که آیا شکستها
و عقبگردهای جنبشِ کمونیستی موجب بدبینی او شده است، پاسخ میدهد: «... به هیچوجه.
چیزی که میگویم ایناست که با کمونیسمی که در قرن 20 ام تجربه اش را داشتیم و تئوریهایش،
دیگر نمیشود ادامه داد. نیاز به کمونیسم نوین است که بفهمد آن اشتباهات چه بوده. مساله
اینست که خود تئوریهای مارکسیستی هم اشکالاتی داشت. مارکس و انگلس و لنین و مائو با
اینکه در مجموع درک علمی از جامعه و گذشته و آینده داشتند اما اشکالاتی در دیدشان
بود. باید از اینها جمعبندی کرد. باید یک کمونیسم نوین ساخت و این به واقع ساخته شده
است. این کمونیسم نوین که لازم است داشته باشیم برای مقابله با این دنیا و آلترناتیو
واقعی گذاشتن در مقابلش [نیاز است]. یک کمونیسم جدید است که با مشکلات خودِ تئوری مارکسیستی
هم خط کشی میکند... و با تجربههای تاریخی هم. کمونیسمی است که حتا به مارکس و لنین
هم انتقادات متدولوژیک و فلسفی دارد در زمینههایی [که] بسیار فرعی و ثانوی بوده ولی
بوده. بدونِ درکِ علمی از جامعه و تاریخ و از آینده، سرمایه داری اجازه نفی اش را نمیدهد
و دولت سرمایهداری نقش بسیار مهمی در این پروسه و مخالفت با این دارد. این کمونیسم
نوین بعد از سقوطِ آخرین کشور سوسیالیستی (چین) در سالِ 1976 واقعا برایش مبارزه شده.
تلاشی است که عمدتا در حزب کمونیست انقلابی آمریکا (آر سی پی) [صورت گرفت] و جمعبندی
از اینکه چی گذشت.... باب آواکیان که این جمعبندیها را کرده به آن میگوید موجِ اول
جنبش کمونیستی. بحث ایناست که این موج به پایان رسیده [و] ما نمیتوانیم دنیا را با
کمونیسمی که قبلا بود تغییر دهیم. احتیاج به یک کمونیسم نوین است و اصول این کمونیسم
نوین پرداخته شده. این کمونیسم نوین یک دانش پیشرفتهی مارکسیستی است. یک آگاهی پیشرفتهی
مارکسیستی است که بر مشکلاتی که بوده در عرصه نظری فائق میآید.. .».
در این مصاحبه، رفیق
امیر به تفاوت میانِ آنارشیسم و کمونیسم و تضادِ این دو دیدگاه نسبت به دولت، زوال
دولت و غیره میپردازد و بیراههها و توهماتِ پیشنهادی آنارشیسم را با بیانی روشن و
فکری به نقد میکشد.
رفیق، همچنین مباحث
و طرحهای مشخص مربوط به کردستان و نظرات اوجالان در این زمینه را باز کرده و سازشکاری
نهفته در این تفکرات را آشکار میکند. نظراتی که به عنوانِ «کنفدرالیسمِ دمکراتیک»،
«آتونومی دمکراتیک» فرموله شدند و خواستارِ این بودند که از طریق جامعه مدنی و پارلمان
و مذاکره تضاد بین ملت کرد و دولت شوینیست ترکیه را حل کنند. رفیق امیر با استفاده
از مثالهایی نشان میدهد که چنین امری در چارچوبِ دولتهای ارتجاعی منطقه (ترکیه و
سوریه - با بشار یا بی بشار)، ناممکن است. امیر از نمونههای روشنی مانند نظامِ آموزشی
مثال میآورد و میگوید (نقلِ به معنی):
در روژاوا کتاب درسی
درست کرده اند. کتابِ درسی، سیاست میخواهد. چه نوع محتوایی؟ در چه مدارسی؟ معلمین
را چطور تعلیم میدهیم؟ تدریسِ به غیر کُردزبانها چطور خواهد بود؟ و...برای ادارهی
اقتصاد چی؟ دادگاهها چی که خیلی مهماند... همه اینها باید چیزهایی باشد غیر از اینکه
این دولت سوریه تا بهحال داشته است. باید در تضاد آن باشد. وگرنه چه فایده ای دارد؟
فرض کنیم جنگ تمام شد. یا دولت بشار باقی بماند یا دولتِ ائتلافی سر کار آمد. با «پ
ی د» و یا دیگر گروهها. مثلِ احرارالاشام که من میگویم اشرارالشام. این دولت اصلا
اجازهی آموزش به کُردی نمیدهد. حتا آزادیخواه ترین اینها اجازه نمیدهد کُردها
در سوریه به کُردی تحصیل کنند. چطور میتوان در چارچوبِ دولتِ سوریه آتونومی دمکرات
داشت؟ حتا دمکراسی بورژوایی هم نمیتوان داشت.
در این بحث رفیق امیر
نشان میدهد که بدون سرنگونی دولتهای ارتجاعی منطقه، بدون به روی کار آوردن نظامی
انقلابی همه چیز توهم است. رفرمیسم و ناکجاآباد است که رهبریهای بورژوایی، مردم
را به آن فرا میخوانند. به قولِ رفیق امیر این خطها و مواضع، تاکتیکی نیست. بلکه
خط و راهی است که رهبریهایی بورژایی در پی گرفته اند.
بخشِ مهم دیگری از
این مصاحبه، بحث بر سرِ «انتخاباتِ مستقیم» و ماهیت آناست که قرار است آیینهی «کنفدرالیسمِ
دمکراتیک» باشد. انتخاباتِ مستقیم، نظریهای است متکی بر ایجادِ انجمنهایی در شهر
و روستا که مردم از میانِ خودشان نماینده برای چرخاندن سیاست و اقتصاد منطقهشان انتخاب
میکنند و نه ازِ میانِ کدخداها و ریش سفیدان. یا در شهرها از میان «از ما بهتران».
بلکه از میانِ «خودِ توده ها». به اینصورت که عدهای برای یک مدت معین از طرفِ مردم
انتخاب و مسئول میشوند و هر وقت رای دهندگان راضی نبودند (حتا اگر منتخبین در میانهی
دورهشان باشند) باید کنار بروند. این آخرِ رادیکالیسمِ «انتخاباتِ مستقیم» است. اما
این سیاست به هیچوجه نافی دشمن طبقاتی نیست و تغییری اساسی در زندگی مردم بهوجود
نمیآورد. امیر میگوید (نقلِ به معنی): قبلا هم انتخابات مستقیم بوده است. در آمریکا
به آن میگفتند «انتخابات شهری». افرادی که انتخاب میکنند و یا انتخاب میشوند، مردمِ
خودِ محله یا شهر و استان هستند. اما این مردم در جامعهی طبقاتی بهسر میبرند. حالا
چه کسانی انتخاب میشوند؟ افرادی که معمولا بیشترین قدرت را دارند. در آمریکا اینطور
بود. وکلا. پزشکان انتخاب میشدند و نه کارگران. اصلا فرض کنیم در یک محله، طبقات هم
وجود ندارد. اما افراد، فکرها و دیدگاههای مختلف از نظر وضع موجود در شهر در محله
و در کل کشور دارند. به برنامههای مختلف فکر میکنند و به نتایجِ مختلف میرسند. این
«درهم برهمی» چگونه میتواند برای آینده ای متفاوت برنامه ریزی کند؟ آیندهی کمونیستی
چهگونه با این سیستم «انتخابات مستقیم»، متحقق میشود؟ البته «انتخاباتِ مستقیم» یک
کمی فضای انتخاباتی را آزادتر میکند اما ذره ای ضامنِ این نیست که «انتخاب شوندگان»
بتوانند یک تئوری درست و رادیکال و راهگشا برای بههم زدنِ وضعِ موجود و جایگزین کردن
نظامی بهتر داشته باشند. کمونیسم علم است و باید قوانینِ آن را بهدرستی فهمید. آنارشیستها
این را نمیتوانند حل کنند چون درکِ درستی از جامعهی طبقاتی و پیچیدگیهای آن ندارند.
او اضافه میکند که: فرض کنیم فقط انتخاب از میان کارگران باشد و آنها به قدرت برسند
و در رهبری همهی انجمن ها، قرار گرفته باشند. اما در این جهانِ طبقاتی، بیشترِ کارگران
هم بورژوایی فکر میکنند. بیشترِ کارگران، کمونیست نیستند و نظرات متفاوت دارند. مردم،
یا کارگرانی که در «اننخابِ مستقیم»، انتخاب شده یا انتخاب میکنند، نظراتِ کاملا متفاوت
و خیلی اوقات متضادی دارند. چیزی برای رهبری، برای سره ناسره کردن درست از غلط باید
وجود داشته باشد و این پروسه را رهبری کند. «این چیز»، حزب است. بورژوازی حزباش را
دارد و پرولتاریا و کمونیستها هم باید داشته باشند. مقابلهای ناگزیر است.
فرازِ بسیار مهم دیگری
از این مصاحبه، بحثی است که بر سر ماهیت جنگِ روژاوا و متحدین آن به راه افتاد. روشن
است که اگر در صفوف یک جنگ حضورِ مرتجعین را دیدید بی شک باید به ماهیت و هدف و دورنمای
آن جنگ شَک کنید. رفیق امیر میگوید: «مبارزهی مردم روژاوا بهخصوص زنان، توجه جهان
را جلب کرده. مبارزهی مهمی است و خیلیها آمادهی ملحق شدن به جنبش بودند. اما متاسفانه
مثلا زنی که سرباز ارتش اسرائیل بوده میرود روژاوا. سربازان انگلیسی و آمریکایی که
در افغانستان و عراق جنگدیدند اینها میروند روژاوا»
آیا نمیتوان ماهیتِ
این جنگ و خط رهبری کنندهاش را از همینجا تشخیص داد؟ ماهیت یک جنگ با اهداف و دورنماهایش
با متحدین اش مشخص میشود. برخی نیروهایی که به روژاوا پیوستند، افرادی بودند مرتجع
و بخشی از ارتشهای امپریالیستها. آنها - همانطور که رفیق امیر میگوید - کاملا
نژاد پرستانه وارد این جنگ شدند و هیچ وجه آزادیخواهی در فکرشان نبود. فقط از دید
نژاد پرستی و اسلام هراسی واردِ این جنگ شدند. در اینجا مصاحبه کننده به امیر خبر
میدهد که: «اینها در جبهههای منبج و شهرهای دیگر کشته شدند و اگر این جمعیت کوچک
ماکزیمم 1000 نفره، همشون هم راست و اسلام هراس بودند، چگونه میتوانند معادله ای را
عوض کنند و تاثیرِ منفی داشته باشند؟»
پاسخِ امیر روشن و
موجز است.
«مساله فقط تاثیر
منفی نیست. این یک چیزی را در مورد ماهیت این جنگ میگوید. جنگ پ ی د...در جنگِ اسپانیا
در سالِ 1936 که مردم اسپانیا علیه فاشیسم جنگیدند، این نوع افراد اصلا جرات نمیکردند
فکر کنند که بروند به آزادیخواهانِ اسپانیا
بپیوندند....فقط مردم انقلابی و آزادیخواه از هند و مکزیک تا کانادا و فرانسه به آنجا
میرفتند. اما در روژاوا اینطور نیست.»
در بخشی از این گفتگو
از امیر سوال میشود: آیا «این شیوه پیشبینی خود مرجعبینانه نیست که [به سایرین میگوید]
دارید اشتباه میروید و...؟...یعنی خود را مرجع راهی میبینید که به رستگاری میرسد
و چون پ ی د یا هر گروه دیگر در این راه قدم نمیگذارد که به آن مقصد برسد، محکوم به
شکست است؟»
امیر پاسخ میدهد:
«...اصلا خودبینانه نیست. شناخت بشر اینطوری است. شناخت بشر اجتماعی است. ما بر اساس
دادهها با یک متد با تئوری کار میکنیم... مساله خط و خطوط و تحلیل کردن است. من که
خودم را مرجع نمیدانم. میگویم یک خط سیاسی است. این خط، مواضع و تئوریاش اینست.
کیسِ مشخص است. بر اساسِ تئوری بر اساس تجربه انقلابی میگویم راهی که پ ی د در پیش
گرفته خطرناک است. بهعنوانِ کسی که یک موضع تئوریک و فلسفی و سیاسی دارم این را میگویم.
این موضع هم مال خود من نیست. مال جنبش کمونیستی است...»
رویکردِ مهم در مصاحبه
این است که رفیق امیر حاضر نیست در برابرِ راهی که غلط است سکوت کند. حتا اگر بسیاری
از رزمندگانِ این راه تودههای مردم به ویژه زنانی هستند که برای اولین بار دارند سرشان
را بالا میگیرند. دقیقا به خاطرِ همینهاست که رفیق امیر سکوت نمیکند و به ما یاد
میدهد که مصلحت اندیشیهای غلط را باید کنار بگذاریم و بیراههها را نقد کنیم و این
بهترین همبستگی و یاری به آن دسته از رهروان این راه است که با نیات و آمال رهایی بخش
و زیبا وارد این بیراهه شدند که نتیجهاش بنبست و چه بسا سرخوردگیهای بسیار و از
دست دادن فرصتها و نیروهای بسیار خوب است.
در فضای سیاسی اسفناکی
که در جنبشهای مختلف خاورمیانه حاکم است و به جوانان فریب و خودفریبی میفروشند،
حرفهای محکم رفیق امیر در مورد اسرائیل الهام بخش است. آخر، یک دولت استعماری که بر
نسل کشی یک مردم دیگر بنا شده چطور میتواند به رهایی مردم کردستان خدمت کند؟ کسانی
که این حقیقت تاریخی را نمیبینند بهتر است کمی تامل کنند و بپرسند: واقعا دارند چه
میکنند؟
شک نیست که رفیق امیر
به خاطرِ صراحت لهجهی انقلابی کمونیستیاش در پستوهای تاریک اندیش یا فضای لیچارگوی
اینترنت مورد حمله قرار خواهد گرفت. اما چنین رفیقی هرگز نمیتواند به جای این که بیان
کنندهی منافع واقعی و راه رهایی واقعی نه تنها تودههای مردم کردستان بلکه میلیاردها
بشر تحت ستم و استثمار و در نهایت کل بشریت باشد، در مقابل بن بستها و تلاشهایی که
میشود تا تودههای مردم به زیر بال و پر بورژوازی کشیده شوند، سکوت کند. او در واقع
برای کسانی که واقعا میخواهند در مقابل وضعیت هولناک جهان، راه رهایی را به توده های
مردم نشان دهند مدل سازی میکند.
«آتش»
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر