چیان چین، رهبر کمونیست جسور و پیشگام دانای رهایی بشریت
از نشریه آتش – شماره ۶۰
شب پنج اكتبر ۱۹۷۶ ارتشيان به محل اقامت چيان چين ريختند. سرهنگِ مسئولِ عمليات
فرياد زد: «شما توقيف هستيد» و چيان چين غريد، «جسد صدر مائو هنوز گرم است و شما جرات
كودتا به خود ميدهيد.»
چهل سال پيش، مرگ مائو تسهدون، کمونيستها و انقلابيون سراسرِ جهان و صدها
ميليون تن از مردم چين و ساير کشورهاي جهان را اندوهناک کرده بود اما رويزيونيستهاي چين به وجد آمده و آماده گرفتن
قدرت شدند. آنها با تکيه بر
قدرتي که در حزب کمونيست چين و ديگر ارگانهاي قدرت سياسي (از جمله نيروهاي مسلح)
داشتند به سرعت دست به کار شدند و طي يك كودتاي نظامي رهبران کمونيست کليديِ حزب
را دستگير کردند که در صدر آنها چيان چين و چان چون چيائو قرار داشتند.
چيان چين در ده سال آخرِ حاكميت سوسياليستي در چين (از ۱۹۶۶
تا ۱۹۷۶) يكي از رهبران برجسته حزب كمونيست چين بود. مائوتسه دون، همسر وي بود.
چيان چين به مدت پانزده سال زنداني رويزيونيستهايي بود كه به سال ۱۹۷۶ قدرت را در
چين گرفته و سرمايه داري را در آنجا احياء كردند. او در ۱۴ مه ۱۹۹۱ به طرز مشکوکي در اسارت جان باخت.
رويزيونيستها به مدت ۴ سال جرات محاكمه چيان چين را نداشتند. در اين
مدت به تحكيم قدرت پرداختند، دهها هزار تن از کمونيستها و كارگران و روشنفكرانِ انقلابي كه
به قدرت رويزيونيستها گردن نگذارده بودند را دستگير و اعدام کردند؛ حزب و ارگانهاي دولتي و ارتش سرخ را به طور كامل از وجود پيروانِ مائو پاك
كردند. آنها بالاخره در
سال ۱۹۸۰ تصميم گرفتند براي چيان چين و رفيق نزديك او چان چون چيائو محاكمهاي علني بر پا كنند. براي اين كار
تدارك عظيمي ديدند. ۳۵ قاضي و ۶۰۰ تماشاچي دستچين شده كه بسياري از آنان در دوران
انقلاب کبير فرهنگي پرولتاريايي مورد انتقاد قرار گرفته بودند، در دادگاه حضور
داشتند. جريان دادگاه به تلويزيونهاي سراسر جهان مخابره ميشد. حكامِ ارتجاعي چين به واقع اميدهاي
زيادي به پيروزي خود در اين كارزار تبليغاتي داشتند. اما چيان چين و چان چون چيائو
نيز آماده بودند تا طرحهاي آنان را نقش بر آب كنند. آنان سازش ناپذير، پيشنهاد تقاضاي عفو را قاطعانه
رد كردند و حاضر نشدند به هيچ وجه و اندازه خط مائو تسه دون و انقلاب کبير فرهنگي
پرولتاريايي را مورد انتقاد قرار دهند.
رويزيونيستها در واقع ميخواستند انقلاب فرهنگي را به محاكمه بكشند. چيان چين و چان
چون چيائو قصد داشتند تا آخرين نفس از آن دفاع كنند، رويزيونيستها را افشا كرده و كاري كنند كه تودههاي انقلابي چين و سراسر جهان بفهمند
كه در چين چه واقعه اي رخ داده است.
چيان چين در زندانِ بسيار قديمي "كوئين چن"
زنداني شد و طي ۱۵ سال حبس اكثرا در سلول انفرادي بسر برد. او در بيشترِ اين ۱۵
سال حق صحبت كردن بهجز در زمانِ بازجويي نداشت. دخترش تنها كسي بود كه اجازه داشت با وي ملاقات كند. چيان چين در زندان به نوشتن
مقالاتِ سياسي در افشاي رژيم رويزيونيستي ميپرداخت. او درخواست كرد نظراتش را طي
يك مباحثه علني در دوازدهمين كنگره حزب در تابستان ۱۹۸۲ ارائه دهد. حكمِ مرگ او در
سال ۱۹۸۳ به حبس ابد تخفيف يافت. طبق برخي گزارشات، اعلاميهاي در خيابانهاي پكن و شانتون در دفاع از انقلاب
فرهنگي پرولتاريايي و محكوميت رهروان سرمايه داري صاحب قدرت پخش شد. گفته ميشود كه متن اعلاميه را چيان چين نوشته
و به بيرون از زندان فرستاده بود.
شورشگري سنت شكن
هنگامي كه دختر جواني بود، تن به بستن پاهايش نداد. او از همان زمان يك شورشگر
بود. چيان چين در كشوري بزرگ شد كه توسط قدرتهاي امپرياليستي تقسيم شده بود؛ طي
روزهاي فقر دهشتناک كه بهقول مائو، «درختان نيز چون مردم برهنه بودند زيرا مردم برگها را ميخوردند» و «زنانِ دهقان آرزو داشتند
بميرند و در كالبد سگ تناسخ بيابند تا رنج كمتري متحمل شوند.»
در فوريه ۱۹۳۳ به عضويت حزب كمونيست چين درآمد. در همان
زمان از سوي حزب، بهعنوان معلم كلاس اكابر كارگران و دهقانان مشغول بهكار شد و در عين حال به كارگرانِ
بافندگي و نساجي، توليد كفش و دخانيات، درس تئاتر و موسيقي ميداد. يكي از كارگران دخانيات تعريف ميكند كه پيش از او هيچكس حاضر نبود به كارگران خسته بازگشته
از كار درس آواز بدهد.
در سال ۱۹۴۳ بههنگام بازگشت به شانگهاي با يك رفيق ديگر توسط پليس دستگير
شد و نسخههايي از يك
مجلهي ممنوعه نزد آنان پيدا
شد. گروه حزبي در شانگهاي بلافاصله دست به اقدام زد و با دادن رشوه به نگهبانان و
تهيهي لباس عادي، آنها را از زندان فراري داد. اما كمي بعد
او را دوباره دستگير كردند و به مدت هشت ماه در زندان نگه داشتند.
بعد از آزادي فعاليت هنري خود را در سطحي محدودتر و با نام
«لان پين» كه بهمعني سيب آبي
رنگ است، از سر گرفت.
در همين دوره است كه از نقش سنتي زن در سناريوها و متون
نمايشي انتقاد ميكند. بهقول يكي از همكاران وي در آن دوره: او
مخالفِ شخصيتِ زن احساساتي و حوصله سر برِ فيلم ها بود. زني كه خندههاي احمقانه و عصبي ميکرد و آن قدر ظريف بود كه در باد ميشكست. زني كه همواره براي سرپا ايستادن
محتاج يك مرد بود.
به سال ۱۹۳۸ از حزب تقاضاي انتقال به «ينان» " منطقهي پايگاهي كه تحت رهبري مائوتسه دون
برقرار شده بود را کرد. در آن جا آموزشهاي سياسي ـ ايدئولوژيك و نظامي را با
جديت و علاقه دنبال ميكند. در اينجا بود كه
مائوتسه دون و چيان چين با يكديگر آشنا شدند. مائو علاقه زيادي به نمايشنامه،
كنسرت، شعر و هنر داشت. او معتقد بود هنر و ادبيات نقش بزرگي در خلق افكار عمومي
بازي ميكنند و هنر
بايد در خدمتِ آرمانهاي انقلابي قرار گيرد. از اين جهت او توجه خاصي به فعاليتهاي هنري و كادرهاي هنرمند حزب ميكرد. در رابطه با چيان چين، مائوتسه
دون درك عميقتري از مسائل
مربوط به عرصه هنر و ادبيات كسب كرد و سراسر عمر مشتركشان در اين زمينه از چيان
چين تاثير گرفت. چيان چين تبديل به يکي ار رهبران برجسته حزب کمونيست چين و به
واقع برجستهترين زن تاريخ
جنبش بين المللي کمونيستي شد. اما حتي در صفوف حزب کمونيست، مردان و زناني بودند
که از فكر تبديل زني به يك رهبر انقلابي قدرتمند هراس داشتند. او همواره بايد سخت
مبارزه ميكرد تا اين
كيفيتش به رسميت شناخته شود.
در سال ۱۹۷۴، هنگامي كه جنگ داخلي عليه قواي چانكايشك در ميگيرد، بهعنوان مشاور سياسي رستهي سوم قواي كمونيست انتخاب ميشود و در كنار مائو و گردانِ «شنسي
شمالي» به نبرد ميپردازد. در
اينجا با زنان دهقاني روبرو
ميشود كه فرياد ميزنند: ما هم به اندازهي مردان قوي هستيم. ما را مسلح كنيد!
پس از قريب بيست سال جنگ درازمدت توده اي، انقلاب به پيروزي ميرسد. در بيانيهي اعلام پيروزي مائوتسه دون اعلام ميكند «چين بهپا خاسته است!» صدها ميليون نفر
زنجيرهاي بردگي را پاره كرده و نيمي از آنان زنان بودند. جنبش بزرگي براي رهايي
زنان از اسارتِ ايدهها و سنتهاي كهنه بهراه ميافتد. ازدواجهاي اجباري غير قانوني و به زنان حق
طلاق داده و تعدي و اجحافات مردان بر زنان
بهشدت تقبيح و طرد ميشود. در اين مبارزات چيان چين بهمثابه يك رهبر مهم تجلي ميكند و بيش از پيش آبديده ميشود.
نبرد در عرصه هنر و ادبيات
بعد از پيروزي انقلاب بهسال ۱۹۴۹، پيگيرانه بهكار در عرصهي هنر و ادبيات پرداخت و آثاري كه در
آن مقطع با محتواي بورژوائي يا فئودالي خلق ميشد را به نقد كشيد. شعاري كه او در
برابر هنرمندان جلو ميگذاشت چنين بود: انقلابي شويد نه چيز ديگر!
در دههي ۶۰ چيان چين بهدليل بيماري در شانگهاي بستري بود. او
در اين مدت به ديدنِ نمايشنامه، فيلم و ديگر توليدات هنري پرداخت. مشاهداتش آزار
دهنده و شوك آور بودند: بسياري از آثارِ هنري در تضاد با اهدافِ جامعهي سوسياليستي قرار داشته و افکار كهنه،
عادات، ارزشها و رفتار
طبقات استثمارگر سرنگون شده را تبليغ ميكردند. خلاصه او فهميد صحنهي هنر در اِشغالِ نيروهايي است كه
مخالف محو امتيازات و نابرابريها هستند. او اين را «هنر مردهها» ناميد.
در تابستان ۱۹۴۶، چيان چين سخنراني مشهور خود در جشنواره
اپراي پكن را ايراد کرد: «صحنه اپراي ما توسط امپراطوران، شاهزادگان، ژنرالها، وزرا، دانشمندان، و از اينهم فراتر، توسط ارواح و هيولاها اشغال شده است... در كشور ما بيش از
۶۰۰ ميليون كارگر و دهقان و سرباز وجود دارد در حالي كه شمارِ زمينداران، دهقانان ثروتمند، ضد انقلابيون،
عناصر بد، راستها و عناصر
بورژوا قليل است. آيا ما بايد به اين شمار قليل خدمت كنيم و يا به آن ۶۰۰ ميليون
نفر؟ ...»
رويزيونيستها از انتشار اين سخنراني در مطبوعات
جلوگيري کردند. رويزيونيستهايي كه در مقاماتِ بالاي حزبي قرار داشتند به ضديت و حمله
شخصي به چيان چين پرداختند. از ليوشائوچي
رئيس جمهور چين تا شهردار پكن. وي در مقابلِ طرحِ چيان چين براي خلق آثار نمونهي انقلابي ابراز داشت: «اصلا اين نمونهها چيستند؟ من مدتهاست كه امور هنري را رهبري ميكنم اما تا بهحال عبارت نمونهسازي به گوشم نخورده است.» اما چيان
چين از هيچكدام از اين
گردن كلفتهاي حزبي
نهراسيد. تلاشهاي خستگي
ناپذيرش حمايت توده اي كسب كرد.
رهبري توده ها در نبردي تاريخ ساز
سالها مبارزهي سخت و خلاف جريان رفتن، چيان چين را براي يكي از عظيمترين مبارزات طبقاتي عصر ما آماده کرد.
موضوعِ مركزي انقلاب فرهنگي عبارت از اين بود كه آيا پرولتاريا قدرت دولتي را حفظ
خواهد كرد يا بورژوازي آنرا از پرولتاريا خواهد ربود و چين هم مانند شوروي عقبگرد كرده و آشيانه و پايگاه زالوها و تبهكاران خواهد شد.
در اواسط سال ۱۹۶۶، چيان چين از جانب مائو به عضويتِ گروه
رهبري كنندهي انقلاب
فرهنگي درآمد. امواجِ مبارزات تودهها بر قدرت رويزيونيستها ضربات سهمناكي وارد آورد و كمونيستها را در موقعيت ايدئولوژيك سياسي
برتري قرار داد. اما رهروان سرمايه داري با تحولاتي كه در عرصهي اقتصاد، آموزش، بهداشت و فرهنگ و هنر
انجام ميشد مخالفت ميکردند و در پي آن بودند با «خوابيدن تب
انقلاب فرهنگي» دوباره بوروكراتها و متخصصين را صاحب امتياز كرده و تودهها را به حاشيه و بهمقام توليد كنندگاني صرف باز گردانند.
چيان چين در مقابله با اين تلاشها و ادامهي انقلاب فرهنگي (كه ده سال طول كشيد) و انرژي دميدن به آن
نقشي كليدي ايفا كرد.
انقلاب فرهنگي بهمدت دهسال موفق شد كه مانع از كسب قدرت
توسط رويزيونيستها شود. در
سالهاي نزديك به مرگ مائوتسه
دون راستها مجددا به
مواضع قدرتمندي دست يافته بودند. مائو و يارانش در تدارك نبرد بزرگ ديگري بودند.
مائوئيستها در كارخانهها، كمونها، دانشگاهها و مدارس در عرصههاي فلسفه، سياست اقتصادي و فرهنگي،
سياست خارجي و نظامي دست به مبارزه دو خط دامنه داري زدند. اين كارزار جهت خلق
افكار عمومي و بسيج توده ها براي مبارزات بزرگتر بود. راستها نيز تدارك ميديدند و اين بار از ارتباطات خارجي
قدرت مندي نيز برخوردار بودند. مهمتر از همه اين كه روند انقلاب در سطح بين المللي فروكش كرده
بود و اين مسئله تناسب قوا را در سطح جهاني و چين براي انقلابيون نامساعد ميساخت.
پيروان مائو كه در شانگهاي قوي بودند،
براي مقابله با كودتا، بلافاصله طرح قيام مسلحانهاي را ريختند. در تاريخ 8 اكتبر جلسهاي از كادرهاي رهبري حزب در شانگهاي
تشكيل شد و طي آن يكي از رفقاي نزديك چان چو چيائو چنين گفت: «بايد تدارك نبردي همچون نبرد كمون پاريس را ببينيم. ...
حتا اگر نتوانيم نبرد را براي يك هفته ادامه دهيم، پنج شش روز هم كافي خواهد بود
تا جهان از آنچه در چين ميگذرد آگاه شود. شورش شانگهاي بيانيهاي براي تمام جهانيان خواهد بود كه بفهمند
در چين كودتايي رويزونيستي رخ داده و در مقابلِ آن مقاومتي انقلابي نيز سازمان
داده شده است.» هر چند اين قيام نتوانست به موقع و تمام و كمال به اجرا درآيد و
سرانجام بعد از درگيريهاي خونين به شكست انجاميد اما ديدگاه و انگيزههاي رهبرانش حاوي درسهاي مهم ايدئولوژيك سياسي است. آنها بهواقع فرزندان شرِيف كموناردها بودند.
سرنگوني دولت سوسياليستي در چين و احياي سرمايهداري در آن کشور، اثراتِ مستقيم بر
سرنوشتِ انقلاب ايران نيز داشت. اما كمونيستهاي ايران، آغشته به بينش ناسيوناليستي
و كوته نظرانه كه ربط انقلاب و معضلات نظري و عملي آنرا با عرصه جهاني و با مسائل انقلاب
جهاني نميديدند، اکثرا
در قبال آن سكوت اختيار كردند و در جريان يك نبرد بزرگ ميان طبقه بين المللي ما و
بورژوازي جهاني كه حولِ سرنوشت انقلاب سوسياليستي چين جريان داشت، بي طرفي اختيار
كردند. اين نشانه ي عمق انحطاط سياسي ايدئولوژيكي بود كه گريبانگير جنبش كمونيستي
ايران شده بود.
دادگاه چيان چين حمله به انقلاب در سطح جهاني بود. بورژوازي
جهاني تلاش كرد بگويد «انقلاب را در ميان يك پنجم مردم جهان كشتيم، پس انقلاب بهکل مرده است!» هنگامي که چيان چين را
كِشان كِشان از جلسهي محاکمه اش بيرون ميبردند سخنانش را اينطور تمام کرد: «شورش كردن بر حق است!
مرگ بر رويزيونيستها به رهبري
دن سيائو پين! من از مرگ نميهراسم.» و هنگامي که حکم اعدام خود را شنيد فرياد زد: «زنده
باد انقلاب!»
توضيح: منبع اين نوشته، کتابِ «زندگي حماسي چيان چين» است
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر