۱۳۹۵ آبان ۴, سه‌شنبه

دانشجویان متحد شوید، دانشگاه نیازمند دگرگونی است!

دانشجویان متحد شوید، دانشگاه نیازمند دگرگونی است!


نسیم ستوده
از نشریه آتش  شماره ۶۰


شهريور و مهرماه امسال، با شروع سال تحصيلي ۱۳۹۵ شاهد داغ شدن حرکتهاي اعتراضي دانشجويان در دانشگاههاي بزرگ شهرهاي مختلف بوديم. اين اعتراضات که عليه قوانين ظالمانهي سنوات شکل گرفت، به دنبال فراخوان و حمايت شوراهاي صنفي دانشجويي هدايت شد و همراه بود با  شعارها و بيانيههايي که وزارت وقت را در وضع موجود متهم ميکرد بهعلاوه اعتصاب غذا و اعتصاب در دفتر رئيس دانشگاه صنعتي شريف. 
جنبش دانشجويي در دههي ۸۰ با امنيتي شدن فضاي دانشگاه رو به افول گذاشت و در سال ۸۸ تير خلاص خورد و با زنداني شدن فعالين دانشجويي، چهار سال فعاليتي نداشت. پس از روي کارآمدن دولت «تدبير و اميد» مصلحت نبود که خفقان دورهي قبل ادامه يابد و تدبير بر اين شد که فضاي خفتهي دانشگاهها را در گرداب تأمين معيشت گرفتار کنند. تاريخ جنبش دانشجويي گواه اين است که هر زمان دانشجويان دانشگاههاي دولتي دست به اعتراض ميزدند، دانشجويان دانشگاه آزاد، بيخبر از هر ماجرايي به دنبال اتمام درسها و رهايي از قيد و بند شهريهها بودند. دولت «تدبير و اميد»، چارهي کار را اينگونه فهميد که براي معماي دانشگاه، دانشجويان دانشگاههاي دولتي را نيز همانند دانشجويان دانشگاه آزاد درگيرِ همين مسئله کند.
قانون سنوات در آييننامه ۱۶/۱۲/۹۳ دانشگاهها ابلاغ شد. بر طبق اين آييننامه، سنوات مجاز براي تحصيل دانشجويان در مقطع کارشناسي چهار سال در نظر گرفته شده است و دانشگاه اختيار دارد در شرايط خاص و با تصويب شوراي آموزشي دانشگاه تا دو نيمسال اين مدت را تمديد کند. در اين آيين نامه دانشجويان موظف به پرداخت هزينه افزايش سنوات طبق تعرفه مصوب هيئت امناي دانشگاه خواهند بود. اين قانون براي کارشناسي ارشد سقف مجاز را دو سال و براي دکتري نيز چهار سال ميداند و براي اين مقاطع تحصيلي نيز قوانين سنوات غير مجاز مانند دوره کارشناسي است. ظاهر قضيه اين است که منافع مالي دانشگاهها حکم ميکند که دانشجو فکر نکند، جايي نرود، حرفي نزند، درس بخواند، تسويه حساب کند و به نيروي بيکار بازار کار بهپيوندد! اما همانطور که پيشتر گفتم اصل ماجرا در کنترلِ فعاليتهاي دانشجويي است. اين شرايط جو دانشگاهها را در سالهاي اخير به يک محيط آموزشي بسيار خشک بدل ساخته و دانشجويان اغلب براي کسب رتبههاي بالاي آموزشي در رقابت بهاصلاح علمي گرفتارند. اين شرايط به اندازهاي است که برخي اساتيد نيز از تبديل شدن جو دانشگاهها به جو دبيرستاني و باقي ماندن دانشجويان در کسوت يک دانشآموز گلايه ميکنند.
در هفتهنامهي انجمن اسلامي دانشگاه شريف، به قلم مهدخت ارشدي، مقالهاي خواندم که  در بخشي از آن آمده: «شايد بتوان گفت دوران دانشجويى فرصتى بى بديل و نو براى طرح چراها و تلاش براى يافتن چگونگى هاست. چراهايى که با بدست آوردن "شناخت" شکل ميگيرند. دوران دانشجويى فصل رويش تفکر و زيستن با دغدغه‌هايى اصيلتر در افقهاى نو است و بدون اغراق بايد بگويم براى بسيارى در دانشگاه، اين دوران آغاز تولدى دوباره بوده است. ... نقش اصلى دانشجو را بايد در تمدن سازى دانست. در نگاه عميق و در پويايى و فرياد عدالتخواهانهاش، در صراحت بيانش براى اصلاح جامعه و در ذهن خلاق و مبتکرش.»
از اين حرفها که نقش اصلي دانشجو تمدن سازي است و صراحتِ بيان براي اصلاح که معلوم نيست منظور چيست که بگذريم، خانم ارشدي که در انتهاي مقاله فهميدم دانشآموختهي دکتري سال ۹۳ هستند، اگر بدون وقفه ادامهي تحصيل داده باشد، حتما ورودي سالهاي آغازين دههي ۸۰ در مقطع کارشناسي بوده است. در آن زماني که سنوات کارشناسي دانشجويان روزانه تا 7 سال يعني ۱۴ ترم بود. در آن دوره بود که بسياري از دانشجويان براي يافتن چگونگيها از روز اول ورود به دانشگاه در تشکلهاي دانشجويي چپ و مبارز کسب شناخت ميکردند و چالشهاي خطي ميان گروههاي دانشجويي جنبش دانشجويي را ارتقا ميبخشيدند. امروزه که سنوات کارشناسي به 8 ترم کاهشيافتهاست و معدل در استخدام و ورود به سطوح بعدي ملاک عمدهاي شده، دانشجويان از روز اول ورود به دانشگاه، در تلاش براي کسب نمرات بالا براي معدلهاي درجهي A هستند و زود درسها را پاس ميکنند تا فارغ التحصيل شوند و درگير هزينههاي دانشگاهي نباشند. در اين شرايط نبايد به دانشجويان جديد الورود تلنگر بزنيم که از يک دانش آموز به دانشجو تبديل شوند، در اين برههي زماني بايد به حاکميت اولتيماتوم دهيم که با اين روش دانشگاهها از علم تهي خواهند شد و با متحد کردن جنبش دانشجويي به جاي اعتراض به شرايط سنوات و کوتاه آمدن برابر وعدههاي بينتيجهي مسئولين براي زندهنگهداشتن پايگاه علمي کشور، تجمع و راهيماييهاي سراسري ترتيب دهيم، مقاله بنوسيم و بذر امکانِ و ضرورت تغيرِ راديکال و اساسي در وضع موجود را در ميان دانشجويان منتشر کنيم.
چرا اعتراضات سه روزهي دانشجويان دانشگاه شريف که شعار ميدادند «خواسته اجابت نشه/شريف قيامت ميشه» با وجودي که خواستهي آنها لغو بي قيد و شرط سنوات ظالمانه بود، اجابت نشد اما قيامت هم نشد؟! تنها چيزي که از طرف شوراي صنفي اعلام شد اين بود که نتيجهي مذاکرات دادن وام به دانشجويان سنواتي است و دانشجويان فارغ التحصيل قبل از سال ۹۳ از قوانين سنوات معاف هستند. آيا اين نوع برخورد با مسئله از سوي مسئولين و نمايندگان آنها دامن زدن به تفرقه در بدنهي دانشجويي و سازشکاري در برابر حکومت نيست؟ آيا پرداخت وام، بار هزينههاي مالي را از دوش دانشجويان بر ميدارد يا آنها را مقروض ميکند؟ ميدانيم که در سالهاي اخير عدم بازپرداخت وام، دانشجويان را از بُعد قضايي درگير ميسازد، زيرا صندوق رفاه دانشجويان با بانک مرکزي وارد تعاملاتي شدهاست که دانشجويان بدهکار به صندوق رفاه را بهمثابه بدهکار بانکي قلمداد ميکند.
اعتراضات سه روزهي دانشجويان دانشگاه شريف و اعتراضات ديگر دانشجويان که اخبار آنها در رسانههاي دولتي نيز منعکس شد، گمان ديگري در ذهن افرادي چون من شکل ميدهد. اين اعتراضات که نشان حرکتهاي صنفي دانشجويي را با خود يدک ميکشيدند، بسيار کنترل شده بود و به غير از روز دوم در دانشگاه شريف که دانشجويان به صورت خودجوش تا خيابان مقابل دانشگاه نيز آمدند، نمايشي براي دولت وقت به راه انداخت تا به اذهان عمومي القا کند که جنبش دانشجويي به قوتِ خود باقي است و دولت «تدبير و اميد» براي اعتراضات دانشجويي گوش شنوا دارد. ديگر از ستاره دارشدن و غيره خبري نيست. ببينيد که ما اجازه ميدهيم دانشجويان پلاکارد به دست به اعتراض بزنند و قوانين حقوق بشر جهاني در ايران حکم فرماست.  دانشجويان اصلاح طلب پيرو خط رفرميستي نيز از اين جو بهره خواهند برد و صداي اصلاحات آنها جهان را پر خواهد کرد، همانطور که در غرفههاي استقبال از دانشجويان جديدالورود از نمادهاي اصلاحطلبي به وفور استفاده شد. سوال اين است اصلاحات شرايط موجود را در چه جهتي اصلاح ميکند؟ آيا خط اصلاح طلب با پولي شدن با خصوصي سازي و اقدامات سرمايهداري نئوليبراليستي همراه نيست؟ آيا خط اصلاحطلب قوانين شريعت را که در جهت زدودن علم و رواج خرافه است قبول ندارد؟ اقدامات اصلاحطلبان در بهترين حالت، دانشگاهها را در جهت تبديل شدن به پرديسهاي خودگردان هدايت ميکند تا طبق روند و قانون يک نظامِ طبقاتي و پُر از تبعيض، فراگيري علم و فناوري به طبقات بالاي جامعه محدود شود و ساير افراد جامعه به ذخيرهي آزاد نيروي کار بدل شده و  سودآوري صاحبان کسب و کار را تأمين کنند.
اگر براي دگرگوني ساختار امروز که بر نظام آموزش حکم فرماست تلاش نکنيم، اگر براي زنده‌‌نگهداشتن دانشگاههايي  ضدخرافه و بهعنوان سنگرِ مبارزاتي گام برنداريم، اگر جنبش دانشجويي سياسي و راديکال در مخالفت با کليتِ نظام و با افق رسيدن به يک جامعهي انقلابي به راه نيندازيم، هر کاري هم کنيم نهايتا در جهت سياستها و منافعِ اين جناح و آن جناح حکومتي خواهد بود و تقويتِ سلطهِ ارتجاع. جنبش دانشجويي در اتحاد با جنبشهاي مردمي خواهد توانست نه تنها بدنهي دانشجويي را رها سازد که در راه رهايي بشريت گام بردارد.


هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر