سرسخن
نقطه عزیمتی نوین برای جنبش دانشجویی: افقهای محدود را درهم شکنیم!
شانزدهم آذر را بهعنوان
«روز دانشجو» باید پشت سر گذاشت و نقطه عزیمت نوینی را برای جنبش دانشجویی بهثبت
رساند. آن چارچوبۀ ضد ارتجاع و ضد امپریالیسم که شانزدهم آذر نمادش بود دیگر وجود
ندارد. بخشی از کسانی که توسطِ جنبش دانشجویی گذشته پا به میدان سیاست گذاشته
بودند، سالم مانده و سمتِ تودههای محروم را گرفتند. اما بخشی از آنان در معماری
جمهوری اسلامی شرکت کردند و عدهای دیگر در مقام کارگزاران و ایدئولوگهای رژیم در
چهل سال گذشته، در سرکوب آزادی بیان و فکر و ممیزی، در سرکوب کارگران، دهقانان و
مردم ملل تحت ستم، در کشتار کمونیستها و روشنفکران مخالف نقش تعیینکننده ایفا
کردند. بخشی دیگر که «اپوزیسیون» رژیم شدند (مانند مجاهدین خلق) آشکارا به امپریالیسم
آمریکا و متحدین منطقهای آن پیوستند. این وقایع، یک حقیقت اجتماعی مهم را آشکار
میکند و آن این که، دانشجویان و بهطور کلی روشنفکران، فارغ از این که منشاء
طبقاتی آنها چه باشد، ضرورتا در سمت طبقات استثمارگر حاکم یا طبقات و قشرهای تحت ستم
و استثمارِ محکوم قرار میگیرند و سخنگویان و نمایندگان فکری و سیاسی و ادبیِ طبقات
مختلف عموما از میان این قشر جامعه برمیخیزند.
حرکت دانشجویان
شجاع دانشگاه تهران در حمایت از خیزش دی ماه 96 و واکنشِ دانشجویان «اصلاحطلب» به
این حرکت، یک بار دیگر این واقعیت اجتماعی را به نمایش درآورد. در دی ماه 96، عدهای
از دانشجویانِ دانشگاه تهران، در تعیین سمت و سوی خود تردید نکردند و پرچم اتحاد
با آمال و منافع فرودستان جامعه و ضدیت با تمامیت حکومت را بلند کردند. شمارشان کم
بود اما منافع و آمال اکثریت را نمایندگی کردند و بر خلاف «سنت»، زنان دانشجو در
صف اول آن حرکت بودند. آنان شجاعانه شعار سر دادند: «اصلاحطلب، اصولگرا، دیگه تمومه ماجرا!».
نیروهای امنیتی، از فردای آن روز شروع به دستگیری این دانشجویان کردند و هنوز اغلبِ
دستگیرشدگان در زندانهای رژیم بهسر میبرند. در همان زمان، پوستر تحریکآمیزی ازسوی دانشجویان طیف اصلاحطلب دانشگاه علیه دانشجویان
تظاهرکننده و مارکسیست منتشر شد. این پوستر ارتجاعی عکسی از تظاهرات الهامبخش
دانشجویان دانشگاه تهران داشت و عاجزانه خیالبافی و آرزو کرده بود «مارکسیسم
سالهاست که به زبالهدانی تاریخ پیوسته است اما شما؟؟؟».
تقسیم دانشجویان به
طیفهای متخاصم ریشه در دو واقعیت اساسی دارد: یکم اینکه، جامعه به طبقات متخاصم
تقسیم شده است. دوم اینکه، دانشجویان بهعنوان بخشی از روشنفکران جامعه، باید در
این جدال طبقاتی سمت یک طرف را بگیرند و درواقع ظرفیت آن را دارند که به یکی از
طبقات «بچسبند»: به حاکمان یا محکومان، به طبقۀ در قدرت که نظام اجتماعی ستم و
استثمار را سازمان داده و اداره میکنند یا در خدمت به انقلاب برای واژگون کردن
این نظام اجتماعی و استقرار سوسیالیسم برای از بین بردن کلیت نظام طبقاتی در سراسر
جهان و تبدیل آن به یک جهان کمونیستی.
نهاد دانشگاه،
در طول تاریخ، در ایران و جهان، پیشتاز بیان نارضایتی و تفکر انتقادی در جامعه بوده
است و به پرورش و تقویت جنبشهای اجتماعی یاری رسانده است. در چهل سال گذشته، تلاشهای
مختلفی برای تبدیل دوبارۀ دانشگاه به چنین مرکزی صورت گرفت. اما نتوانست به یک
روند ادامه دار تبدیل شود. امروز با گسترش خیزشهای اجتماعی و فروپاشی مشروعیت رژیم و کلیۀ جناحهای آن، شرایط مساعدی
برای تثبیت یک نقطه عزیمت نوین برای جنبش دانشجویی بهوجود آمده است. رسالت جنبش دانشجویی این است که صدای مردم باشد و مدعیالعموم همه قشرهای تحت
ستم و استثمار. جنبش دانشجویی زمانی شکل میگیرد که بخشی از دانشجویان آگاهانه سمت
طبقات تحت ستم و استثمار جامعه را بگیرند و در مقابل قدرت حاکم و بر اساس منافع
اکثریت تحت ستم و استثمار جامعه بایستند. امروز، جنبش دانشجویی با انجام دو وظیفۀ مهم میتواند شکل
بگیرد و نقطه عزیمت نوینی را رقم بزند: خدمت به ایجاد جنبشی برای انقلاب در
میان تودههایی که علیه شرایط ستم و استثمار بهپا خاستهاند و خدمت در به صحنه
آوردنِ کمونیسم نوین و پروژۀ انقلاب کمونیستی.
خدمت به ایجاد جنبشی برای انقلاب!
برای اینکه
خیزشهای اجتماعی کنونی که قشرهای مختلف جامعه بهویژه قشرهای زحمتکش و کارکن
جامعه را در بر گرفته است، وارد راهی شود که فداکاریها و تلاشهای مردم منتهی به
بازسازی نظام سیاسی و اقتصادی/اجتماعی موجود در شکلهای مختلف نشود بلکه نابودی آن
را تسریع کند، لازم است این خیزشها حول مطالبات همگانی «هفت توقف» انسجام یابد:
توقف سرکوب سیاسی و امنیتی در دانشگاه، کارخانه و دیگر اماکن کار، محلهها و
خیابان؛ توقف دخالت دین در دولت؛ توقف حجاب اجباری؛ توقف فقر و شکاف طبقاتی؛ توقف
تبعیض علیه ملتهای غیر فارس؛ توقف ماجراجوییهای نظامی جمهوری اسلامی در منطقه؛
توقف نابودی محیط زیست.
اینها مطالباتی
هستند که نه نظام حاکم و جناحهای مختلف آن میتوانند محققشان کنند و نه
«اپوزیسیون»های ارتجاعی و امپریالیستی. انسجام بخشیدن به خیزش اجتماعی کنونی حول
«هفت توقف» یک پیششرط حداقلی برای مقابله با تکرار فاجعۀ سال 1357 است که خواست تغییر
رادیکال انقلابی به یک عقبگرد رادیکال ضد انقلابی تبدیل شد و بهجای رژیم شاه،
رژیم جمهوری اسلامی نشست. جامعۀ ما نیازمند آن است که دانشجویان و دانشگاهیان
متعهد به منافع مردم با فعالیت و تلاش نقشهمند، «هفت توقف» را به مطالبه «همگانی»
تبدیل کنند، ترجمان مشخص و خاص آن را در زمینههای مختلف (مانند، آزادی بیقید
و شرط کارگران اعتصابی، «دختران خیابان انقلاب»، کامیونداران، دانشجویان، وکلا،
بهاییان، زندانیان سیاسی عرب و کرد؛ الغای فوری و بیقید و شرط حجاب اجباری) را
ارائه دهند و تلاش کنند تا فرهنگ و اخلاق «همه باید برای همهچیز مبارزه کنیم»
تبدیل به بخشی لاینفک از صحنه سیاسی جامعه شود.
کمونیسم نوین و پروژۀ
رهاییبخش انقلاب کمونیستی!
بسیاری از روشنفکران چپ و کمونیست در
مقابل اوضاع سختی که شکستهای جنبش کمونیستی بینالمللی، شکست انقلاب 57 و به قدرت
رسیدن اسلامگرایان در ایران و سلطه افسارگسیختۀ امپریالیسم، بهویژه در خاورمیانه،
بهوجود آورد ، ناامید و سرخورده شده و دست از مبارزه برای یک انقلاب واقعی کشیدند
و به این ترتیب به استثمارشوندگان و ستمدیدگان ایران و جهان پشت کردند. نسل جدیدی
از روشنفکران کمونیست باید به میدان بیایند که دانش و شجاعتِ رویارویی با وضعیت
سیاسی نامساعد و سخت، دانش و شجاعت مقابله با روایتها و تحلیلهای بهغایت دروغین
بورژوازی در مورد کمونیسم و روایتها و تحلیل های خردهبورژوازی عاجز و متزلزل را داشته
باشند. مهمترین نوع شجاعت
سیاسی در لحظه کنونی برای دانشجویان و بهطور کلی روشنفکرانی که متعهد به مبارزه
با رنجهای اکثریت مردم در ایران و جهان هستند، تبدیل شدن به مبلغ ومروج و
سازماندهِ سنتزنوین کمونیسم است.
جامعه بشری در
حال گذراندن شرایط تاریک، اضطراری و خطرناک است. میانِ وضعیتِ دهشتناکی که در آن
زندگی میکنیم و جهانی که بشریت نیاز دارد و میتواند بهوجود آورد، شکاف عمیقی
است که گاه پرنشدنی بهنظر میآید و تغییر اوضاع را غیر ممکن نشان میدهد. در چنین
اوضاعی فقط با تکیه بر علم و دانش کمونیستی میتوان فهمید که چرا اینگونه است و
چه باید کرد. پیگیری و خسته نشدن در مبارزه برای آنچه درست است و ایستادگی در
مقابل فشار اجتماعی عظیم که میگوید تغییر رادیکال غیر ممکن است، بدون تکیه بر علم
کمونیسم ممکن نیست. داشتن این شجاعت در اوضاع سخت و پیچیده ساده نیست. زیرا علاوه
بر اینکه دولت سرکوب میکند، جامعه نیز روحیۀ نقد را سرکوب و «همرنگ جماعت شو» را
تشویق میکند. بهجای ترس از «دور» بودن هدف و سختی راه، باید رویکرد بررسی علمی
هر جنبۀ پیچیدۀ این راه را در پیش گرفت و موانع را از میان برداشت و پیشروی را
تضمین کرد. تلاش برای کنار زدن راه
حل انقلابی، بهنوبه خود باعث میشود که به سوال «معضل چیست» نیز جوابهای غلط
داده شود و بر روی ماهیت و واقعیت آن پرده کشیده شود. روشنفکران همواره در معرض
گرفتار شدن در چنبرۀ چنین ذهنیت اسارتباری هستند.
دانشجو و روشنفکر متعهد به رهایی استثمارشوندگان
و ستمدیدگان جامعه باید تاریخ واقعی انقلابهای سوسیالیستی را بداند و از
دستاوردهای آن شجاعانه دفاع کند. اما دفاع از کمونیسم نمیتواند محدود به
دفاع از گذشتۀ آن باشد زیرا هدف، ساختن
آینده است. انقلابهای سوسیالیستی شوروی و چین، که در اوایل قرن بیستم به پیروزی
رسیدند با وجود وارد کردن ضربات محکم به تمایزات طبقاتی و دیگر روابط ستمگرانه، با
وجود دستاوردهایی که تاریخ بشر، خارج از آن جوامع سوسیالیستی به خود ندیده است، بهترتیب
شکست خوردند و دولت بورژوازی و سرمایهداری در آن دو کشور احیا شد. آن تجارب ضمن
داشتن دستاوردهای عظیم، اشتباهاتی نیز داشتند که به شکست خدمت کردند. بههمینعلت،
پس از غلبۀ ضد انقلاب در چين، باب آواکیان، مطالعه و بررسی دستآوردها و درعين
حال کمبودها و اشتباهاتِ جدیِ آن مرحلۀ اول از انقلابهای کمونیستی را آغاز کرد. وی
اصول پايهای کمونيسم را در دست گرفت و اين علم را در جهتهای نوينی بهطور کيفی
تکامل داد. او از درون جمعبست علمی تجربۀ انقلابی جنبش کمونيستی و با ياد گرفتن و
سود جستن از تلاش و انديشۀ علمی، فکری و هنری گسترده در کل جهان، سنتز نوينی از
کمونيسم را توليد کرد. آواکيان الگوی نوینی از دوران گذار سوسياليستی به کمونيسم پیش گذاشت و در همان حال بدنۀ تئوریک کمونيسم را
از اشتباهات غیر علمیِ فرعی که در آن وجود داشت، بهویژه در زمینۀ روششناسی و
معرفتشناسی، پاک کرد و کلیت علم کمونیسم را بر شالودههايی علمیتر قرار داد.
سنتز نوین کمونیسم (کمونیسم نوین) در مورد انقلابهای کمونیستی و دولتهای
سوسیالیستی نوین که در نتیجۀ پیروزی این انقلابها برقرار خواهند شد، تاکید میکند
که مسلما باید قدرت سیاسی انقلابی را کسب و آن را حفظ کرد. زیرا بدون داشتن قدرت
سیاسی، هرگز نمیتوان تمایزات طبقاتی و روابط تولیدی و اجتماعی و افکار کهنۀ ملازم
با آن را از ریشه برانداخت. داشتن یک قدرت دولتی نوین تحت رهبری کلی حزب کمونیست
برای رسیدن به این هدف، اجتنابناپذیر است. اما کارکر دولتهای سوسیالیستی نوین و
اعمال رهبریت حزب کمونیست، در جنبههای بسیار مهمی متفاوت از آنچهکه در تجربۀ
کشورهای سوسیالیستی شوروی و چین شاهدش بودیم، خواهند بود. بهطور مثال، سنتز نوین
کمونیسم، اهمیت و نقش حیاتی جوشش فکری و مخالفت در جامعۀ سوسیالیستی را درک میکند
و آن را بهعنوان یک قوۀ محرکۀ تکامل سوسیالیستی جامعه بهسمت کمونیسم جهانی میداند.
سنتز نوین کمونیسم چارچوبهای را ارائه میدهد برای اینکه در مرحلۀ جدید انقلابهای
کمونیستی گامهای بلندتری برداریم و بهتر از گذشته عمل کنیم. «مانیفست و برنامه
انقلاب کمونیستی در ایران» با بهکاربست کمونیسم نوین در شرایط ایران، پایهها و
نقشۀ راه چنین انقلابی را در ایران فشرده کرده است. جامعه ما و جهان بیش از هر
زمان دیگر نیازمند چنین انقلابی است.
با سرکوب مقابله
کنیم!
پیشبرد چنین
انقلابی و حتا پیشبرد نقشهای برای شکلگیری یک جنبش دانشجویی نوین با وظایف و
خصلتی که در بالا شرحش رفت، هرگز نمیتواند نرم و راحت باشد و مطمئنا از سوی رژیم
با سرکوب مواجه خواهد شد. فراموش نکنیم که از اصولگرا تا اصلاحطلب در واکنش به
خیزش دی ماه در سال گذشته در بیش از هشتاد شهر کشور، خواهان سرکوب نظامی مردم
شدند. اما وظایف را باید عملی کرد و برای عملی کردن آن باید از روش مبارزه و
سازماندهی مخفی بهره برد و ابزار سرکوب و تفتیش رژیم را خنثی کرد. باید با روشی
کار کرد که از یک طرف، امکان ایجاد ارتباط با میلیونها نفر را بهوجود آورد و از
طرف دیگر، فعالیت دانشجویان کمونیست و انقلابی را از دید نیروهای امنیتی و سرکوبگر
پنهان کند. مبارزه مخفی نیز یک علم است و باید آن را آموخت و مرتبا از اشتباهات
جمعبندی کرد. در این زمینه نیز تودههای مردم نیازمند یاری دانشجویان شجاع و
مبارزی هستند که در این زمینه نیز کار علمی میکنند. شبکهبندی از طریق هستههای
مخفی چند نفره از کسانی که به یک دیگر اعتماد دارند در محیط دانشگاه، مدرسه،
کارخانه، روستا، محل زندگی، روشی پایهای برای کار مخفی اما گسترده و فعال است. آنچه
این شبکه را باید انسجام بخشد خط سیاسی «هفت توقف» و شعارهای آن است بهطوریکه
هستههای پراکنده و مستقل را با محتوایی یکسان، به یک حرکتِ کوبندۀ واحد، تبدیل کند.
در قلب چنین حرکتی، هستههای کمونیسم نوین، باید تداوم و حرکت نقشهمند علمی و
آگاهانه را تضمین کنند. به موازات گسترش جنبشی برای انقلاب و هستههای کمونیسم
نوین و بههماننسبت که تبدیل به آگاهی صدها و هزارها و بالاخره میلیونها نفر در
سراسر کشور شود، دستگاه سرکوب رژیم نیز کارآیی خود را از کف خواهد داد و فضای
آزادی که با مبارزه خودمان بهوجود آمده برای ایجاد تشکلهای وسیعتر به دست
خواهیم آورد. هدف این است که دانشگاهها و مدارس به مناطق آزاد سیاسی برای تودههای
مردم در مبارزه علیه جمهوری اسلامی و آگاهی و اتحاد برای ایجاد جامعه و جهانی نوین،
تبدیل شوند.
آتش