۱۳۹۹ خرداد ۱۰, شنبه

واقعیت کمونیسم چیست؟ جنگ انقلابی بدون علم کمونیسم ممکن نیست! بخش چهارم

از ماهشهر تا هریرود: مردم پراکنده و بیسلاح در مقابل قوای مسلح سازمانیافته!

 

خاطرۀ تلخ کشتار آبان ۹۸ در نیزارهای ماهشهر و خیابان‌های شیراز و شهریار و جوانرود و… به دست نیروهای نظامی جمهوری اسلامی با شکنجه و کشتار مهاجران افغانستان به دست مرزداران ایران در اردیبهشت ۹۹ تازه شد. هنوز مردم بر سر اجساد کشته‌های مرز مویه می‌کردند که  گروهی از جنگ‌سالاران اسلامی که نظیرشان در خاورمیانه و شمال آفریقا به وفور یافت می‌شود و هر یک مزدور یکی از دولت‌های منطقه یا ارتش‌های امپریالیستی هستند، وارد زایشگاهی در کابل شده و زنان باردار و کودکان را به رگبار بستند. هر بار با چنین جنایت‌هایی روبه‌رو می‌شویم باید این سخن باب آواکیان را به یاد بیاوریم: «ما دو انتخاب داریم: یا با این وضعیت زندگی را ادامه می‌دهیم و نسل‌های بعد را محکوم به همین زندگی و آینده‌ای بدتر می‌کنیم (البته، چنان‌چه آینده‌ای داشته باشند) یا انقلاب می‌کنیم!»

و انقلاب نیازمند در افتادن با قوای مسلح سازمان‌یافتۀ دولت‌ها و شاخه‌های مزدور «غیر دولتی» آن‌ها است. یعنی، نیازمند جنگ انقلابی است. در سه شماره پیشین با تکیه بر سخنرانی باب آواکیان: «چرا به یک انقلاب واقعی نیاز داریم؟ و چگونه واقعا میتوانیم انقلاب کنیم؟» (بخش دوم) برخی اصول جنگ انقلابی را بحث کردیم. در این شماره به شباهت‌ها و تفاوت‌های جنگ انقلابی در کشورهای امپریالیستی پیشرفته و کشورهای تحت سلطه موسوم به «جهان سوم» می‌پردازیم. جهت‌گیری و رویکرد ماتریالیستی در تدوین یک استراتژی نظامی پیروزمند برای هر کشور نیازمند توجه به این شباهت‌ها و تفاوت‌هاست. برای بحث مشخص‌تر در مورد ایران رجوع کنید به «استراتژی- راه انقلاب در ایران» در وبسایت cpimlm.org

 

باب آواکیان می‌گوید: «نگاهی به تشابهات و تفاوت‌های مابین فرآیند انقلابی در کشوری مثل این‌جا (آمریکا) و آن‌چه در برخی کشورهای جهان سوم اتفاق افتاده است، می‌تواند به بحث‌مان کمک کند. در  برخی از آن کشورها، شرایط اجازه داد تا انقلابیون از همان آغازِ فرآیند انقلابی دست به مبارزۀ مسلحانه بزنند و جنگ را با نبردهایی علیه نیروهای کوچک‌تر دشمن شروع کنند و آن را به مدت طولانی ادامه دهند تا قوای دشمن تضعیف و قوای خودشان تقویت شود، با این هدف که به نقطه‌ای برسند که «تناسب قوا» به نفع نیروهای انقلابی جابه‌جا شود و آن‌ها بتوانند دست به نبردهایی با مقیاس بزرگ‌تر بزنند تا بالاخره نیروهای نظم کهنه را شکست دهند. در این‌جا نکات مشترکی در رابطه با دست زدن به جنگ تمام‌عیار در کشوری مانند آمریکا موجود است، زیرا در این‌جا هم، هنگامی می‌توان به جنگ تمام‌عیار دست زد که شرایط برای آن به وجود آورده شده باشد. اما تفاوت‌های بسیار مهمی نیز (با کشورهای جهان سوم) موجود است. در کشوری مانند این‌جا، مبارزه مسلحانه را نمی‌توانیم و نباید پیش از آن که اوضاعی انقلابی در جامعه به وجود آورده باشیم، آغاز کنیم. این مبارزه پس از آغاز، درعین حال که جوانبی از جنگ درازمدت را خواهد داشت اما بسیار کوتاه‌تر از فرآیند جنگ‌های انقلابی در کشورهای جهان سوم بوده و بازۀ زمانیِ مشخص‌تری خواهد داشت. در این‌جا، نیاز به یک فرآیند فعالیت سیاسی، ایدئولوژیک و تشکیلاتی برای پیشبرد «سه آمادگی»، جهت تسریع اوضاع به‌سمت یک اوضاع انقلابی داریم. آغاز یک مبارزه تمام‌عیار با شانس واقعیِ پیروزی در آن نوع  اوضاع انقلابی ممکن می‌شود و این جنگ دربرگیرندۀ فرآیندی نسبتا طولانی  اما درعین حال مشخص خواهد بود. 

خلاصه کنم: جنگ‌های انقلابیِ جهان سوم شامل مبارزۀ مسلحانه از ابتدا و طی کردنِ یک دورۀ کاملِ طولانی‌مدت است تا پایه‌ای برای دست زدن به جنگ‌های تعیین‌کنندۀ نهایی ایجاد شود. و انقلاب در کشوری مانند آمریکا شامل یک فرآیند کار سیاسی، ایدئولوژیک و تشکیلاتی برای تسریع و آماده شدن برای یک وضعیت انقلابی است و هنگام ظهور آن وضعیت انقلابی می‌توان دست به یک مبارزه تمام‌عیار زد و مبارزۀ مسلحانه را در جریان یک دوران نسبتا طولانی اما مشخص، پیش برد.

در هر دو نوع وضعیت (در کشوری مانند آمریکا یا کشورهای «جهان سوم») جنبۀ «انتظار» و هم‌چنین «تسریع» موجود است. حتا در کشورهایی از جهان سوم که انقلابیون توانسته‌اند از همان آغاز جنگ را شروع کنند، آن‌ها درهمان‌حال که فعالانه می‌جنگیدند، می‌بایست منتظر وضعیتی می‌شدند تا بتوانند با موفقیت دست به نبردهای بزرگ و تعیین‌کننده بزنند. …در هر دو نوع وضعیت، هر کاری انقلابیون انجام میدهند، میبایست با هدف رسیدن به نقطهای باشد که بالاخره بتوانند دست به جنگ تمامعیار زده و قوای نظامی نظم کهنه که نظام سرکوبشان را با خشونت تحمیل میکنند، تار و مار کنند. اما راه‌ها و فرآیندهای رسیدن به آن نقطه در این دو نوع کشور، متفاوت هستند زیرا شرایطِ این کشورها متفاوت می‌باشند. نکته این‌جاست: هر کاری که ما  امروز انجام میدهیم، بخشی از انقلاب کردن است چون داریم طبق یک رویکرد و نقشۀ استراتژیک فعالانه کار می‌کنیم تا اوضاع را با حداکثر سرعتِ ممکن به‌سمت زمانی حرکت دهیم که رهبری میلیونها نفر در جنگی تمام‌عیار با شانس واقعی پیروزی، ممکن شود.»

 

اگر در مورد جنگ انقلابی حرف زده شود اما فرآیند تعیین‌کنندۀ تدارک برای آن عملا پیش برده نشود، مصداق خودرویی است. بخش مهم از این عمل تدارکاتی پیشبرد فرآیندی است که آواکیان در فرمول «انباشت قوا-تاثیرگذاری-انباشت قوا» بیان می‌کند و تاکید می‌کند که این کار باید عمدتا در میان نیروهای ستون فقراتی انقلاب انجام شود. این نیروهای ستون فقراتی انقلاب در آمریکا در مراکز فقیرنشین شهری در میان سیاهان و لاتین‌تباران متمرکز هستند و در کشوری مانند ایران در میان همان قشری که خیزش آبان ۹۸ را به‌وجود آورد و کارگران مهاجر افغانستانی که نه‌تنها بخشی از پرولتاریای ایران بلکه بخش مهمی از قشر پرولتاریای مهاجرتی جهان هستند. اما همان‌طورکه آواکیان تاکید می‌کند، انباشت قوا در میان نیروهای ستون فقراتی انقلاب کافی نیست. تدارک انقلابی نیازمند انباشت قوا و سازماندهی در میان همه قشرهای جامعه ازجمله در میان خرده‌بورژوازی است. بدون تاثیرگذاری انقلابی و انباشت قوا در میان قشرهای گوناگون جامعه، طبقۀ تحتانی پرولتاریا هم امروز در محاصره و سرکوب قوای حاکم می‌افتد و هم بعد از آغاز جنگ انقلابی و در جریان تکامل آن. آواکیان در این مورد می‌گوید:

«یک بار دیگر می‌خواهم در مورد اهمیت ویژۀ جوانان و دانشجویان… تاکید کنم. …قشر دیگری که بسیج توده‌ها از میان آن‌ها هم ممکن است و هم برای انقلاب حیاتی است، متخصصین فن‌آوری هستند (یا کسانی که به «نخبگان دیجیتال» معروف‌اند). بسیج از میان این‌ها، هم برای امروز و در تدارک برای رسیدن به نقطه‌ای که باید بازو در بازوی دشمن بیندازیم مهم است و هم زمانی که وارد جنگ تمام‌عیار با آن‌ها می‌شویم و برای این‌که بتوانیم آن‌ها را شکست دهیم. فقط فکرش را بکنید. داشتنِ جهت‌گیریِ بسیج مردم برای انقلاب، از بخش‌های گسترده و مختلف جامعه، کاملا به این مساله ربط دارد که این انقلاب برای چیست و …این‌که چگونه می‌توانیم بیشترین شانس پیروزی را برای این انقلاب فراهم کنیم. این امر از نزدیک مرتبط است با معضلِ “محاصره و سرکوب” شدنِ انقلاب که پیشتر درباره‌اش حرف زدم. … ما نیاز داریم که با حرکت‌های قدرت حاکمه در منفرد و “̕محاصره” کردن و حبس توده‌های مردمی که تحت این نظام در سخت‌ترین شرایط زندگی به سر می‌برند و بیشتر از همه به این انقلاب نیاز دارند، مقابله کرده و در این حرکات اخلال کنیم. این ما هستیم که باید آنها را محاصره کنیم – ازطریق به میدان آوردن امواج توده‌های به‌پا خاسته و مصمم برای مقابله با این نظام.»…

بدون تغییر افکار مردم و جلب آن‌ها به این‌که بهطور سازمانیافته زندگی‌شان را وقف این انقلاب کنند هرگز انقلابی در کار نخواهد بود. آواکیان با تصریح می‌گوید، ما نمی‌توانیم اجازه دهیم که درک توده‌های مردمی که وارد مبارزه علیه اجحافات و جنایت‌های گوناگون نظام حاکم می‌شوند در همان سطحی که هست بماند: «بیایید از پایه شروع کنیم: ما نیاز به یک انقلاب داریم. در تحلیل نهایی، هر چیز دیگر یاوه است. این یک حقیقت ساده و بنیادین است. ما میبایست صراحتا با موضوع انقلاب به میان مردم برویم. نه میان یکی و دوتا. نه به میان بخش کوچکی از مردم. بلکه به میان تودههای مردم، در سراسر کشور و در هر بخش جامعه.»

جنبۀ دیگر از تدارک «تغییر توده‌ها از طریق مبارزه» است. جنبش‌های اعتراضی بسیار مهم هستند اما باید به یک درک، عزم و سازمان انقلابی تغییر داده شوند. توده‌های مردم را باید علیه این سیستم متروک و شقاوت‌ها و شیوه‌های تفکر آن بشورانیم و درعین حال که در اعتراض و مقاومت علیه مظالم این نظام با آن‌ها متحد می‌شویم و شمار هرچه بیشتری را وارد این اعتراضات و مقاومت‌ها می‌کنیم، اما پیگیرانه و بدون تزلزل باید کوشش کنیم تا قانع شوند که این سیستم سرچشمۀ تمامی رنج‌های کنونی بشر است و نمی‌توان آن را اصلاح کرد بلکه باید آن را سرنگون کرد و آنان را ترغیب کنیم که بینش و ارزش‌ها و استراتژی و برنامۀ این انقلاب را اتخاذ کرده و نیروهای این انقلاب را تقویت کنند.

«این است آن فعالیت انقلابی که باید از طریق رشد دائمیِ شمار مردمی که در صفوف انقلاب سازمان یافته و همراه با هم، طبق یک جهتگیری و نقشه استراتژیک عمل میکنند، پیش برد. این کاری است که باید به‌طور پیگیرانه انجام داد، ازجمله در دوره‌های به‌اصطلاح «عادی» اما، …وقتی که توده‌های مردم آن‌چه را به‌طور عادی می‌پذیرفتند دیگر نمی‌پذیرند و در مقابلش مقامت می‌کنند، این کار اهمیت دو صد چندان می‌یابد. …نیروهای سازمان‌یافته و رهبریت این انقلاب باید برای شمار روزافزونی از مردم تبدیل به یک «آتوریته» شوند. …توده‌های مردم باید به این آتوریته نگاه کرده و از آن پیروی کنند و نه از سیاستمداران دغلکار و رسانه‌های این نظام ستم و سرکوب، و آنان که سپرِ ستم‌گران شده و موعظۀ آشتی با این نظام را می‌کنند و یا کسانی که  درست هنگامی که مردم نیاز دارند برای انقلاب متحد شوند، آن‌ها را به جان هم می‌اندازند.»

پایان سلسله مطالب مربوط به «جنگ انقلابی بدون کمونیسم نوین ممکن نیست». از شماره آینده در همین ستون اقتصاد سیاسی مارکسیستی را آغاز می‌کنیم.

 

آتش

 

منبع:

 بخش دوم از متن سخنرانی باب آواکیان. چرا به یک انقلاب واقعی نیاز داریم؟ و چگونه واقعا می‌توانیم انقلاب کنیم؟ تابستان ۲۰۱۸

 

 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر