بخش اول
صلاح قاضی زاده
۳۰ آوریل امسال پنجاه و پنجمین سالگرد پیروزی خلق ویتنام در جنگ علیه امپریالیسم آمریکا بود. انقلاب امیدبخش و نبرد مردمی علیه دو قدرت امپریالیستی فرانسه و آمریکا و نیروهای دستنشاندهشان که برای سالها اخبار آن نقطۀ امید و منبع الهام و دلگرمی بسیاری از انقلابیون و کمونیستهای سراسر جهان بود. انقلابی که گرچه موفق به در هم کوبیدن و راندن اشغالگران فرانسوی و آمریکایی شد، اما در عمل به دامن یک قدرت امپریالیستی دیگر (شوروی) افتاد و میوههای پیروزی خلق پیش از رستن و شکوفایی و گام برداشتن در مسیر رهایی جامعه و بنای سوسیالیسم، فاسد شدند. ویتنام ابتدا و در دوران جنگ سرد به یک سرمایهداری دولتی و از اقمار سوسیال-امپریالیسم شوروی (۱۹۹۱- ۱۹۵۶) و ژاندارم آن در منطقۀ هندوچین[۱] تبدیل شد و بعد از فروپاشی شوروی، به یکی دیگر از زمینهای مساعد سرمایهگذاری شرکتهای بزرگ غربی و کارگاههای عرقریزان جهان در منطقۀ جنوب شرقی آسیا.
چرا انقلاب ویتنام پیش از دست یافتن به پیروزی و استقرار سوسیالیسم، شکست خورد و به کام شوروی و طبقۀ سرمایه داران جدید این کشور کشیده شد؟ مبانی تئوریک اشکالات خط سیاسی و ایدئولوژیک رهبران حزب کمونیست ویتنام و ماهیت طبقاتی آنها چه بود و این مساله چه نقشی در انحراف و انحلال انقلاب ویتنام بازی کرد؟
فراز و فرود انقلاب ویتنام
ویتنام از قرن ۱۷ میلادی عرصۀ نفوذ استعمارگران اروپایی مختلف و بعد از ۱۸۶۰ رسما به نیمهمستعمرۀ فرانسه تبدیل شد. کشاورزی خصوصا کشت مواد اولیۀ مثل لاستیک، قهوه و تریاک با اتکا به روابط عقبماندۀ فئودالی و در مواردی روابط بردهداری، عمده بهرۀ استعمارگران فرانسوی از ویتنام بود. امپراتور ویتنام و فئودالهای محلی، متحدین استعمار و امپریالیسم فرانسه در این کشور بودند.
جنبش ضد استعماری ویتنام عمدتا با پیشگامی روشنفکران تحصیلکرده آغاز شد و چهرۀ سرشناس آن معلمی به نام نگوین تات تان (Nguyễn Tất Thành) معروف به «هوشی مینِ» بود. هو و همفکرانش پس از انقلاب اکتبر ۱۹۱۷ روسیه به چپ و «کمونیسم» گرایش پیدا کردند و در ۱۹۳۰ «حزب کمونیست هندوچین» را تأسیس کردند.
دور تازۀ فعالیتهای جنبش ضد امپریالیستی ویتنام از سال ۱۹۴۱ و مبارزۀ مسلحانه و سیاسی علیه دو قدرت امپریالیستی ژاپن – که از ۱۹۴۰ رسما ویتنام را اشغال کرده بود – و متحد آنها یعنی دولت فرانسۀ دستنشانده نازیها (حکومت ویشی)، آغاز شد. یک جبهۀ متحد از عناصر ناسیونالیست و ناسیونالیست چپگرا با نام «اتحادیۀ استقلالخواهانۀ ویتنام» (ویتمینِ Việt Minh) تشکیل شد و مبارزه چریکی را آغاز کرد. در ۱۹۴۵ با تسلیم ژاپن در جنگ جهانی دوم و پیش از بازگشت فرانسۀ ژنرال دوگُل به ویتنام، یک خلاء قدرت ایجاد شد که هو و ویتمین آن را مغتنم شمردند و اعلام قیام سراسری کردند. «جمهوری دمکراتیک ویتنام» به رهبری هوشی مین در ۲ سپتامبر ۱۹۴۵ اعلام موجودیت و استقلال کرد. اما فرانسویها به مرور به ویتنام خصوصا جنوب این کشور بازگشتند و امپراتور و ارتش دستنشاندهشان را دوباره مستقر کردند. جنگ هفت سالهای میان فرانسه اشغالگر و چریکهای ویتمین در گرفت. هوشی مین و رفقایش در ۱۹۵۱ بار دیگر تشکیلات حزب را این بار با نام «حزب کارگران ویتنام» بازسازی کردند.
پیروزی ارتش خلق چین در جنگ داخلی این کشور و استقرار جمهوری خلق چین در اکتبر ۱۹۴۹ یک نقطه عطف دیگر در توازن قوای منطقهای بهنفع ویتمین بود. کمکهای نظامی و خصوصا سیاسی دو کشور سوسیالیستی شوروی و چین به ویتنام، باعث تقویت هر چه بیشتر ارتش چریکی ویتنام شد و در ۱۹۵۴ ضربات نظامی سختی را در نبرد موسوم به «دین بین فو» (Điện Biên Phủ) به اشغالگران فرانسوی وارد کردند. فرانسویها ناچار به پذیرش استقلال بخشی از ویتنام شدند و در مذاکرات ژنو در ۱۹۵۴ توافق شد که ویتنام به دو کشور شمالی (تحت رهبری ویتمین و با پایتختی هانوی) و جنوبی (تحت رهبری امپراتور مورد حمایت فرانسه و با مرکزیت سایگون) تقسیم شود.
با خروج آخرین سرباز فرانسوی از ویتنام در ۱۹۵۶ دور جدیدی از جنگهای ضد امپریالیستی مردم ویتنام این بار علیه ارتش ایالات متحده آمریکا و مزدورانشان آغاز شد. آمریکا امپریالیسم غالب پس از جنگ جهانی دوم، در رقابت با شوروی سوسیالیستی (۱۹۵۶- ۱۹۱۷) و با هدف جلوگیری از گسترش انقلابهای کمونیستی در شرق و جنوب شرقی آسیا، پا به این منطقه گذاشت و ابتدا در جنگ سال ۱۹۵۰ کُره و سپس در جنگهای هندوچین درگیر شد.
کمکهای دولت ویتنام شمالی به جنبش آزادیبخش لائوس و تشکیل «جبهۀ آزادیبخش ویتنام جنوبی» (ویتکُنگ Việt Cộng) در سایگون و کامبوج، هر چه بیشتر آمریکاییها را به ایفای نقش نظامی مستقیم در هندوچین کشاند. ارتش آمریکا از ۱۹۵۶ تا ۱۹۷۵ بیش از ۵۵۰هزار نظامی خود را با مدرنترین تسلیحات جنگیاش به هندوچین فرستاد و از هیچ جنایتی علیه مردم ویتنام دریغ نکرد. اشغالگران آمریکایی نهتنها به بمباران شهرهای ویتنام شمالی دست زدند، نهتنها طرفدار ویتکنگ را در جنوب قتل عام کردند، بلکه وسیعا به کشتار غیر نظامیان و روستاییان فقیر و تخریب سیستماتیک مزارع روستاییان طرفدار ویتکنگها از طریق بمباران شیمیایی و میکروبی و بیولوژیک دست زدند. تعداد بمبهایی که جنگنده بمبافکنهای آمریکایی بر سر مردم ویتنام شمالی ریختند از تمامی بمبهایی که در جنگ جهانی دوم طرفین به کار بردند بیشتر بود. طبق برآوردهای منتشر شده توسط دولت ویتنام در سال ۱۹۹۵، نزدیک به سه میلیون ویتنامی – دو میلیون غیر نظامی و یک میلیون سرباز – توسط ارتش آمریکا کشته شدند[۲].
خلق هندوچین اما مقاومت کرد و مقاومتش در سراسر جهان و ازجمله در قلب امپریالیسم آمریکا و حتی در ارتش ایالات متحده در اواخر دهۀ ۶۰ به یک جنبش ضد جنگ تودهای و وسیع منتهی شد. جنبشی که بر جریانات انقلابی و کمونیستی درون جامعه آمریکا و جریانات رادیکال هنری و فرهنگی تأثیرات الهامبخشی گذاشت. سرانجام باتلاق جنگ ویتنام، ارتش و دولت امپریالیستی آمریکا را عاجز کرد و آنها در آوریل ۱۹۷۵ مفتضحانه شکست را پذیرفته و از سراسر خاک ویتنام خارج شدند. تلفات ارتش آمریکا ۴۵هزار کشته و ۳۰۰هزار زخمی بود. (تاکمن ۴۹۴)
با خروج آمریکا اما سلطه و نفوذ امپریالیسم در ویتنام ریشه کن نشد و این بار رهبران حزب کمونیست (نامی که از ۱۹۷۶ مجددا بر خود نهادند) انقلاب را بهکام سوسیال-امپریالیسم شوروی[۳] کشاندند. از سالهای پایانی دهۀ ۱۹۶۰ رهبران حزب و هوشی مین هر چه بیشتر به سمت بلوک شرق و شوروی امپریالیست نزدیک شده بودند و به مرور ویتنام را به یکی از اقمار بلوک شرق تبدیل کردند. آنها در ۱۹۷۸ به «شورای همکاری متقابل اقتصادی» (کُمِکُن)[۴] – ابزار تسلط اقتصادی شوروی بر بلوک شرق و اقمارش – پیوستند. در همین سال یک پیمان دوستی و همکاری نظامی-امنیتی با شوروی منعقد شد که طبق آن ارتش ویتنام به بازوی فشار سیاسی و نظامی امپریالیسم شوروی در منطقه جنوب شرقی آسیا علیه جنبشهای مبارزاتی و چپگرای غیر وابسته به مسکو در کامبوج، فیلیپین، مالزی و غیره تبدیل شد.
رهبران رویزیونیست ویتنام هیچگاه نتوانستند اقتصاد و روابط سوسیالیستی را در این کشور مستقر کنند[۵]. کنگره ششم حزب در سال ۱۹۸۶ برنامۀ «اقتصاد بازار با جهتگیری سوسیالیستی»!!! را پیش گذاشت و قانون اساسی جدید ویتنام در سال ۱۹۹۲ رسما مالکیت خصوصی را قانونی کرده و سیاست جذب سرمایهگذاری خارجی را در دستور کارش قرار داد. ویتنام از سال ۱۹۹۲ «عادیسازی» روابط سیاسی و اقتصادی با چین سرمایهداری و غرب را شروع کرد و در ۱۹۹۵ به عضویت آسِآن[۶] (ASAN) در آمد و سپس به سازمان تجارت جهانی پیوست. (Thanh 2012)
ناسیونالیسم و سانتریسم
یکی از ویژگیهای جنبش بینالمللی کمونیستی و مبارزه طبقاتی در صحنۀ جهانی پس از پیروزی انقلاب اکتبر ۱۹۱۷ روسیه و بهویژه طی دهههای ۱۹۵۰ و ۶۰، گرایش بسیاری از رهبران، احزاب و جریانات بورژواناسیونالیست کشورهای تحت سلطۀ امپریالیسم در جهان سوم بهسمت چپ، سوسیالیسم و شوروی بود. بسیاری از ناسیونالیستهای جهان سوم که از هژمونی یک قدرت امپریالیستی و عقبماندگی اقتصادی و فرهنگی کشورشان خشمگین و ناراضی بودند، برای رسیدن به «استقلال سیاسی»، غلبه بر عقبماندگی و رسیدن به توسعۀ سریع اقتصادی و اجتماعی، حمایتهای کشورهای سوسیالیستی شوروی (۱۹۵۶-۱۹۱۷) و چین (۱۹۷۶-۱۹۴۹) و سپس شوروی سرمایهداری (۱۹۹۱-۱۹۵۶)، الگوی توسعۀ سوسیالیستی را بهترین تخته پرش و راه برای رسیدن به اهداف و آرمانهای ناسیونالیستیشان میدیدند. این مساله ازیکسو، انرژی مبارزاتی وسیع و مردمی عظیمی در سراسر جهان بر علیه امپریالیستها و استعمارگران را آزاد کرده و زمین مساعدی برای فعالیت کمونیستهای واقعی همچون مائو تسه دون بود، اما ازسوی دیگر در بسیاری موارد به تثبیت شدن گرایشات بورژواناسیونالیستی با عنوان «چپ» و «کمونیست» بر رهبری این جنبشها منتهی میشد. کم نبودند بورژواناسیونالیستهایی همچون نهرو، موگابه، کاسترو، لیوشائوچی، لین پیائو، کیم ایل سونگ، پول پت، جلال طالبانی، اوجالان، جنبش «افسران آزاد عرب» و غیره که به نام و ادعای سوسیالیسم و انقلاب کمونیستی به پیش بردن خطوط و اهداف ناسیونالیستی و ضد استعماریشان پرداختند.
هوشی مین و حزب کار ویتنام یکی از خالصترین نمونههای این جریانات بورژواناسیونالیست در رهبری احزاب «کمونیست» و جنبشها و جنگهای تودهای و ضد امپریالیستی بودند. هوشی مین پس از جنگ جهانی اول متوجه لنین و انقلاب روسیه شد و به قول خودش «در آغاز کار میهنپرستی بود که مرا برانگیخت تا نسبت به لنین و بینالملل سوم اعتماد کنم… اندک اندک دریافتم که تنها سوسیالیسم و کمونیسم میتوانند ملتهای ستمبر و زحمتکشان سراسر جهان را از قید اسارت و بردگی برهانند… در میهن ما درباره خرجین زربافت سحرآمیز، افسانهای وجود دارد که هر آینه با مشکلات بزرگی روبهرو شوی، خرجین را میگشایی و حلال مشکلات را مییابی. به دیدۀ ما انقلابیون و خلق ویتنام، لنینیسم نهتنها یک خرجین زربافت معجزهآسا و قطبنما است…». (هوشی مین ۱۳۵۹: ۲۲۶) او حتی در سال ۱۹۴۵ وقتی بهعنوان رییس جمهور ویتنام «اعلامیه استقلال جمهوری دمکراتیک ویتنام» را نوشت و خواند عمدتا متأثر از اعلامیه استقلال آمریکا و بیانیههای حقوق بشر و حقوق شهروندی انقلاب بورژوایی ۱۷۹۱ فرانسه بود. این گرایش تقریبا در میان دیگر رهبران حزب هم غلبه داشت و در جریان انقلاب ویتنام، هیچگاه کمونیسم و کمونیستها نتوانستند بر بورژواناسیونالیستها غلبه کنند و گسست از گرایشات بورژوایی و رویزیونیستی هیچگاه صورت نگرفت. برای آنها کمونیسم، علمی نبود که به وسیلۀ آن بتوان جهان را شناخت و در مسیر تحقق انقلاب پرولتری که هدفش رهایی کل جامعه و کل بشریت است، مسائل و تضادها و موانع را شناسایی و حل کرد؛ بلکه یک حلال مشکلات مفید و الگوی توسعۀ زودبازده برای ساختن کشوری مستقل، صنعتی و پیشرفته بود. آنها همهچیز ازجمله مبارزه طبقاتی چه در درون جامعه و چه در سطح جهان را از چشمانداز محدودِ اهداف ناسیونالیستیشان در ویتنام میدیدند. این مساله در موارد متعدد بهویژه در گرهگاههای حاد و پیچیدۀ فرایند جنگ آزادیبخش و ساختن اقتصاد و جامعه جدید خود را به شکل نوعی پراگماتیسم و فرصتطلبی رویزیونیستی نشان میداد.
یکی از مهمترین تبارزات این خط، موضع رهبران حزب ویتنام در قبال تضاد میان انقلاب و ضدانقلاب و مبارزۀ دو خطِ میان مارکسیسم و رویزیونیسم در درون جنبش بینالمللی کمونیستی در دهۀ ۱۹۶۰ به بعد بود. آنجا که رویزیونیستها به رهبری خروشچف، اتحاد جماهیر شوروی را به یک کشور سرمایهداری و بعدها امپریالیستی تبدیل کردند و مائو تسه دون و چین سوسیالیستی پرچم مبارزه علیه این ضد انقلاب در مسکو و احیای سرمایهداری در اتحاد شوروی را برافراشتند. مائو به افشاگری علیه بورژوازی جدید مستقر در حزب و دولت شوروی و مبارزۀ وسیع سیاسی، فکری و خطی علیه رویزیونیسم روسی در سطح جنبش بینالمللی کمونیستی پرداخت. دیری نگذشت که در میان اکثر احزاب کمونیست جهان یک مبارزه دو خط و متعاقبا یک انشعاب به نفع یکی از دو طرف این مبارزه و درواقع به نفع بورژوازی یا پرولتاریا صورت گرفت.
حزب کار ویتنام اما در وسط ایستاد و حاضر به محکوم کردن رویزیونیسم روسی و سمتگیری با مارکسیسم و مائو تسه دون نشد و کوشید خط سانتریستی و «وحدتطلبانهای» را در سطح جنبش بینالمللی کمونیستی پیش ببرد. شعار و کارزار وحدتی که هدف آن بهرهبرداری در جهت اهدافشان در جنگ استقلال ویتنام بود و به سهم خود در عمل مانع از افشا و ایزوله شدن کامل رویزیونیسم روسی در جنبش بینالمللی کمونیستی شده و به نفع ضد انقلاب بود. حزب کار ویتنام و رهبران آن بهعلت محبوبیت و جایگاهی که در سطح جهان داشتند، نقش قابل توجهی در جلب مشروعیت و پرستیژ برای رویزیونیستهای مسکو بازی کردند. هوشی مین و دیگر رهبران ویتنام هرگز اهمیت مبارزۀ تئوریک و سیاسی که مائو تسه دون ابتدا علیه بورژوازی نوخاسته در شوروی و بعد علیه رهروان سرمایهداری در درون حزب و دولت چین به راه انداخت را درک نکردند و درنیافتند. آنها مارکسیست نبودند و این مبارزه را از چشمانداز تنگنظرانۀ منافع بورژواناسیونالیستیشان دنبال میکردند و نه اهمیت جهانشمول، بینالمللی و انترناسیونالیستی آن.
مساله دیگر این بود که خط بورژواناسیونالیستی رهبران ویتنام با رویزیونیسم روسی در مسائل مختلف استراتژی نظامی و برنامه اقتصادی همخوانی و انطباق بیشتری داشت تا خط انقلابی و کمونیستی مائو. بحثی که در شمارۀ آینده به آن خواهیم پرداخت. اما جدا از این رهبران ویتنام حاضر نبودند چشم بر کمکهای شوروی برای برنامههای اقتصادیشان در ویتنام شمالی ببندند. کمکهایی که خروشچف و شرکایش البته ارائۀ آن را مشروط به پذیرش خط رویزیونیستی مسکو کرده بودند. مشکل هوشی مین و همکارانش در مرکز حزب اما سیاست «همزیستی مسالمتآمیز» خروشچف با بلوک غرب بود که به قطع کمکهای تسلیحاتی شوروی به جنبشهای مختلف منجر شده و در رابطه با جنگ آزادیبخش ویتنام جنوبی به شکل فشار جهت صلح و دست کشیدن از مبارزه مسلحانه و انقلاب در درون رهبری حزب کار ویتنام منعکس میشد. این مساله به نگرانی رهبران ویتنام منجر شده و در مواردی، بعضی از آنها به انتقاد از خط «رویزیونیسم مدرن» در درون حزبشان و در سطح جهانی پرداختند. (آرسیپی ۱۳۶۶: ۲۴)
امپریالیستهای روس اما ناچار به کنار گذاشتن سیاست «همزیستی مسالمتآمیز» خروشچف شده و از سال ۱۹۶۴ و با برکناری خروشچف، سیاست رقابت با بلوک غرب در سراسر جهان و رفتن بهسمت مسابقۀ تسلیحاتی و ژئوپولتیک با آمریکاییها را در پیش گرفتند. رهروان سرمایهداری در مسکو میدانستند که عدم حمایت از ویتنام شمالی، این کشور و رهبران آن را هر چه بیشتر بهسمت چین سوسیالیستی – که طرفدار سرسخت ادامه جنگ آزادیبخش در ویتنام جنوبی بود – خواهد راند. ازسوی دیگر، محبوبیت انقلاب ویتنام و اهمیت تبلیغاتی و استراتژیک شکست ارتش آمریکا در جنگ هندوچین، روسها را به این نتیجه رساند که با حمایت تسلیحاتی از ویتنام باید جنگ این کشور را به تختۀ پرشی برای رقابت رو به گسترششان با بلوک غرب و آمریکا در سراسر جهان تبدیل کنند. خط نظامی بورژواناسیونالیستی ویتکنگ که از زمانی بر استفاده از تسلیحات سنگین بنا شده بود، ویتنامیها را هر روز بیشتر بهسمت شوروی میراند و دیگر «رویزیونیسم مدرن» برای رهبران ویتنام مساله نبود!
رهبران ویتنام نهتنها اهمیت مبارزۀ خطی مائو و چین مائوئیستی علیه رویزیونیسم روسی را درنیافتند بلکه آن را بهعنوان «انحراف سکتاریستی و دگماتیستی علیه وحدت درون جنبش بینالمللی کمونیستی» تخطئه هم کردند. وحدتی که آن را برای پیشبردن جنگشان ضروری و حیاتی میدیدند و حتی مبارزه دو خط در درون حزب خودشان را هم با همین توجیه بر نمیتافتند. ازاینرو، هیچگاه یک مبارزه دو خط علنی و وسیع و موثر در درون حزب کمونیست ویتنام پیش نرفت و ترکیب مهلک ناسیونالیسم، رویزیونیسم و پراگماتیسم سرانجام انقلاب ویتنام را به قهقرای اضمحلال کشاند.
در شماره بعد بیشتر درباره تبارزات خط ناصحیح و غیر مارکسیستی رهبران ویتنام سخن خواهیم گفت.
منابع
آرسیپی (۱۳۶۶) ویتنام سقط انقلاب. ترجمه از اتحادیه کمونیستهای ایران (سربداران)
هوشی مین (۱۳۵۹) گزیدۀ آثار هوچی مین ۱۹۲۵-۱۹۶۹. ترجمه جمشید نوایی. تهران. انتشارات نگاه
لدوان، تروین شین (۱۳۵۹) انقلاب اکتبر و انقلاب ویتنام. ترجمه و انتشار از سازمان چریکهای فدایی خلق ایران (اکثریت)
لاکوتور، ژان (۱۳۵۱) هوشی مین. ترجمه هوشنگ وزیری. تهران. انتشارات توس
وان تین دونگ (۱۳۵۹) پیروزی بزرگ بهار. مترجم بینام. انتشارات بینش
تاکمن، باربارا (۱۳۹۱) تاریخ بیخردی. ترجمه حسن کامشاد. چاپ سوم. تهران. نشر کارنامه
رهنما، سعید (۱۳۹۶) انقلابهای ویتنام. سایت نقد اقتصاد سیاسی. شهریور ۱۳۹۶
Thanh, Luong Ngoc (2012) Vietnam in the Post-Cold War era: New Foreign Policy Directions . Journal of International Development and Cooperation, Vol.18, No.3, 2012, pp. 31-52
American Crime Case 96 .The My Lai Massacre. May 23, 2016 | Revolution Newspaper .In revcom.us
- هندو چین منطقۀ جغرافیایی-فرهنگی شامل ویتنام، کامبوج و لائوس
American Crime Case 96 .The My Lai Massacre. May 23, 2016 | Revolution Newspaper .In revcom.us
- اتحاد شوروی بعد از کنگره بیستم حزب کمونیست در سال ۱۹۵۶ دیگر یک کشور سوسیالیستی نبود و به یک کشور سرمایهداری و سپس سرمایهداری امپریالیستی (سوسیالیسم در اسم و امپریالیست در عمل) تبدیل شد.
Council for Mutual Economic Assistance
- در قسمت بعدی این مقاله به ماهیت اقتصادی ویتنام در دوران حاکمیت “حزب کمونیست” خواهیم پرداخت.
- «اتحادیه کشورهای جنوب شرقی آسیا» (Association of Southeast Asian Nations) که در سال ۱۹۶۷ با ابتکار آمریکا و با حضور مالزی، اندونزی، فیلیپین، تایلند و سنگاپور برای جلوگیری از نفوذ جنبشهای چپگرا در جنوب شرقی آسیا ساخته شد.
۲۰
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر