آیت الله آنتونی بلینکن و تشکیل شورای فقها در افغانستان!
ستاره مهری
بورژوازی آمریکا در خاورمیانه معتاد به دو چیز است: یکم تجاوز نظامی و دوم اتحاد با تبه کارترین نمایندگان سیاسی و اجتماعیِ طبقات استثمارگر در این کشورها. هر دو جناح امپریالیسم آمریکا آن را به نمایش گذاشته اند. امپریالیسم آمریکا، اعتیادِ اتحاد با اسلامگرایان در افغانستان را از دوران «جنگ سرد» با شوروی دارد. شوروی در آن زمان یک کشور سرمایه داریِ امپریالیستیِ سکولار و بی دین بود و دولت ایالات متحده برای بسیج ایدئولوژیک مردم آمریکا جهت رقابت های امپریالیستی اش با شوروی و کشتن و کشته شدن برای بورژوازی آمریکا در صورت بروز احتمالی جنگ جهانی، شوروی را «شیطان کمونیست» خواند. آمریکا همچنین برای مقابله با نیروهای کمونیست و چپ و جریانات طرفدار سوسیال امپریالیسم شوروی در خاورمیانه و شمال آفریقا، دمیدن به رشد اسلامگرایی را پیشه خود کرد. در ایران، راه را برای قدرت گیری خمینی و دارودسته اش باز کرد. در افغانستان انواع جنگ سالاران جهادی را به پیشرفته ترین سلاح ها مجهز کرد و از طریق عربستان و پاکستان، برای تعلیم و پرورش بچه طالب ها، مکتب خانه های اسلامی به راه انداخت. پس از سقوط رژیم وابسته به شوروی، زلمی خلیلزاد نمایندۀ ویژه آمریکا در امور افغانستان، اندر «محسنات طالبان» گزارشی به حکومت آمریکا نوشت و جایگزینی احزاب جهادی با طالبان را که در اسلامگرایی «جدی تر» بودند را به حکومت آمریکا پیشنهاد داد.(انوشه ۱۳۹۹)
و اینک آنتونی بلینکن وزیر امور خارجۀ دولت جو بایدن در نامۀ هفتم مارس ۲۰۲۱ به اشرف غنی گفته است که دولت آمریکا قصد دارد تغییرات بسیار جدی در افغانستان به وجود آورد و به غنی دستور می دهد که همراه شود و به این ترتیب از خودش «قابلیت رهبری» نشان دهد! مسالۀ عمده، ادبیات استعماری و زورگویانۀ بلینکن نیست بلکه در محتوای این «تغییرات جدی» است. در این نامه، بلینکن از طرف دولت بایدن به سران جمهوری اسلامی افغانستان که پیشاپیش قوانین اساسی اش منوط به اسلام است، دستور می دهد که یک قانون اساسی جدید بنویسند که غلظت اسلامگرایی اش بیشتر شود و بدین منظور «شورای فقها» با حق وتوی تمام قوانین دیگر تشکیل دهند. در ماده اول بخش اول طرح دولت بایدن برای افغانستان «جدید» آمده است که این شورای عالی فقه اسلامی در همه ساختارهای حکومتی و محلی ناظر خواهد بود و برای اطمینان از انطباق حرکت هر جنبده ای با عقاید و احکام اسلامی، این شورا باید همه مسوده های تقنینی، فرامین و مقررات را بررسی کند. در ضمن گفته می شود رهبر طالبان، ریاست این شورای فقها را به عهده خواهد داشت. دستورات بلینکن شامل این هم هست که عده ای از اعضای طالبان را بدون انتخابات به پارلمان شوراهای ایالتی و ولایتی راه دهند یا آنها را منحل کنند.
تعجب نباید کرد! دموکراسی آمریکایی برای افغانستان یا هر کشور دیگر در «جهان سوم» که مشمول مراحم تجاوز نظامی آمریکا بوده است، همیشه همین محتوا را داشته و در افغانستان این دموکراسی، شامل سنگسار و به آتش کشیدن زنان و به دلخواه بمباران اهالی روستاهای «مظنون» به طرفداری از طالبان، بوده است. این واقعیت را فقط کسانی می توانند نبینند و چشم بر آن فرو ببندند که بخشی از طبقه حاکمه افغانستان و ریزه خوارانشان باشند. یا عده ای خود فریب که فکر می کنند «دو دهه دموکراسی» در افغانستان حاکم بوده است. دور میز به اصطلاح «صلح با طالبان» و در واقع میز تخاصم با اکثریت مردم افغانستان به ویژه زنان و جوانان، کسانی نشسته اند که پشیزی ارزش برای زندگی و حیات مردم افغانستان قائل نیستند؛ آمریکا، روسیه، چین، ایران، پاکستان و باندهای مافیایی حکومت فعلی افغانستان و جانیان طالبان. در این میان، عده ای زنِ مدعی دغدغه حقوق زنان، خواهان نشستن بر سر این میز و پذیرش در این جمع هستند! برخی از آنها چنان در توهمات خطرناک یا منافع کلان پدرانشان غوطه ور هستند که حتا گوشه ای از واقعیت را نمی بینند و می پرسند: «آیا این شورا، اسلام طالبانی را وارد سیستم قانون گذاری افغانستان خواهد کرد و خشونت علیه زنان قانونمند و سیستماتیک خواهد شد؟»(مهربان ۱۳۹۹)
امپریالیسم آمریکا و جنگ افروزی های معضل سازش
آمریکا در سالهای «جهاد علیه کفار کمونیست» به اسلامگرایان و طالبان کمک کرد تا به قدرت برسند، بعد در اکتبر ۲۰۰۱ افغانستان را اشغال کرده و طالبان را از قدرت راند، سپس رژیم فعلی دست نشانده اش را در این کشور بر جای آن نشاند و اینک با طالبان مذاکره می کند تا حکومت اسلام گرای غلیظ تری در افغانستان به وجود بیاورد! همۀ اینها بخشی از سیاست های آمریکا در خاورمیانه است جهت برداشتن موانع مقابل پایِ منافع و اهداف و طرح های امپریالیسم برای سلطۀ بلامنازع بر جهان. اما همه این ها تبدیل به معضلی بر گردن آمریکا شد. رفیق آواکیان در تحلیل از جنگ های آمریکا در خاورمیانه، می نویسد: «با تجاوز به عراق و افغانستان آن هرج و مرجی را که می خواستند تمام کنند بیشتر کردند. فکر می کردند بر پایۀ پیروزی نظامی می توانند رژیم هایی را مستقر کرده و آن ها را دموکراسی بنامند. نقشه ها و اهداف آنها استقرار شکل های ظاهری دموکراسی بورژوایی در ترکیب با “اقتصاد بازار آزاد” بود و فکر می کردند با این ترکیب “میز قمار را اداره خواهند کرد” و از عراق به دیگر نقاط خاورمیانه رفته و همان “الگوی” اجتماعی را تحمیل خواهند کرد. این طور نشد و اکنون با نتایج و پیامدهای آن واقعیت مواجه هستند.» (آواکیان ۱۳۹۵: ۱۴)
و ادامه می دهد:
«امپریالیست ها در تجاوز و اشغال خبره اند. اما بعد از آن در باتلاق گیر می کنند و همه علیه شان شورش می کنند و قادر به تامین “صلح” و تحمیل تغییرات از بالا طبق منافع خودشان نیستند. تحمیل تغییرات “از بالا به پایین” اصلا راحت نیست و اشغالگران امپریالیست فقط از این طریق می توانند تغییراتی را تحمیل کنند… شوروی ها در دوره اشغال افغانستان دست به اصلاحاتی به مراتب بیشتر، به ویژه در رابطه با زنان زدند. این اصلاحات از جمله عواملی بود که بنیاد گرایان اسلامی را عصبانی کرد. شوروی هم اینکار را از بالا به پایین انجام داد و از طریق تجاوز و اشغال و کودتا و غیره تحمیل کرد ولی بعد از آن نتوانست این رفرم ها را به این طریق پیش ببرد و یک حاکمیت با ثبات ایجاد کند. در نتیجه عقب نشست و با اسلام گرایان سازش کرد. واضح است که اشغال افغانستان توسط شوروی ذره ای به انقلاب در چین شباهت نداشت. زیرا انقلاب چین انقلابی از “پایین” بود و توده ها را به لحاظ سیاسی آگاه و بسیج کرد و به توده های آگاه تکیه کرد تا تغییرات رادیکال را نه فقط در عرصه روابط اقتصادی بلکه در عرصۀ روابط اجتماعی و رسوم و فرهنگ و غیره پیش ببرد» (همان ۱۰-۱۱)
جنایت علیه مردم افغانستان؛ نه میبخشیم و نه فراموش می کنیم
هر کاری را که امپریالیسم آمریکا انجام بدهد، راه فعلی را ادامه دهد یا تلاش کند راه دیگری برای بیرون آمدن از اشغال افغانستان و عراق بیابد و اهدافش را به شکل کمابیش تعدیل یافته تری از راه های دیگر پیش ببرد، در هر حالت راه برون رفت راحتی از این اوضاع را ندارد. چرا که «پیشاپیش در نتیجۀ این سیاست، تضادهای کل منطقه حاد شده است. نه فقط در این منطقه بلکه ورای آن تضادها حادتر شده اند و این ادامه یافته و حادتر خواهد شد هرچند الزاما اوضاع در یک خط مستقیم حرکت نخواهد کرد بلکه بیشتر به شکل پیچ و خم و به شکل حرکت مواج وار یعنی با افت و خیزهای نسبی پیش خواهد رفت اما در کل تضادها حادتر خواهند شد.» (همان ۱۸)
علاوه بر این، همۀ قدرت های امپریالیستی وارد بازی استفاده از مهرۀ اسلامگرایی شده اند. آمریکا از جهادی های افغانستان علیه شوروی سابق استفاده کرد و حتا به رشد اسلامگرایان در جمهوری های آسیایی مرکزی و قفقاز در منطقۀ چچن در داغستان کمک کرد. اسلام گرایان چچن، بعد از فروپاشی شوروی و تشکیل جمهوری روسیه به مدت چند سال ارتش روسیه را درگیر جنگ کردند. امروز آمریکا تلاش می کند در میان مسلمانان ایغور نفوذ کند و امپریالیسم چین در همان حال که اویغورها را در اردوگاه ها زندانی کرده است، به رشد نیروهای موسوم به داعش در شمال افغانستان یاری می رساند. ایران، پاکستان، عربستان و ترکیه همگی جنگ سالاران مزدور اسلامگرای خود را چه در میان طالبان یا گروه های مشابه دارند و سازمان های امنیت این کشورها آنها را تأمین و اداره می کنند.
افغانستان بیش از چهل سال است که عرصۀ اشغالگری، جنگ و تجاوز قوای امپریالیستی و اسلامگرا از ارتش امپریالیستی شوروی و دولت دست نشاندۀ خلقی ها تا اسلامگرایان مرتجع جهادی و تنظیمی و طالبان و ارتش آمریکا و ناتو بوده است. دولتهای مرتجع ایران، پاکستان، عربستان سعودی و غیره هم هر یک به سهم خود در خون و آتش تحمیل شده به مردم افغانستان نقش داشته اند. فقط مردم افغانستان نیستند که به یک انقلاب واقعی نیاز دارند، بلکه بشریت تحت ستم و استثمار در تمام دنیا به آن نیاز دارد.
برای رسیدن به صلح، باید انقلاب کرد
صلحی در کار نخواهد بود. برای رسیدن به صلح، باید انقلاب کرد. آنچه در افغانستان جریان دارد جنگ طبقاتی پیچیده ای است که اشغال نظامی بخشی از آن است. در این جا جدال دو نیروی اجتماعی منسوخ و پوسیدۀ امپریالیسم و اسلامگرایی، صحنۀ سیاسی را اشغال کرده است. سمت گیری با هر یک، با امید به صلح و آرامش، قطعا به تقویت هر دو طرف منجر خواهد شد و صلحی هم در کار نخواهد بود. همانطور که در چهل و چندسال گذشته تجربه کرده ایم. برهم زدن این وضعیت، در گرویِ آن است که صدایی بلند شود که منافع اساسی مردم افغانستان را به طور روشن و تیز بیان کرده و برایش مبارزه کند. این امر نه فقط نیاز مردم افغانستان بلکه نیاز مردم کشورهایی مانند ایران هم هست که حکومت های شان در چهل و اندی سال گذشته در جنایت علیه مردم افغانستان و ویرانی آن شریک بوده اند. همه مردم تحت ستم و استثمار دنیا نیاز دارند که چنین صدایی در افغانستان بلند شود و نگذارد تودههای مردم پیاده نظام این یا آن جنگ سالار اسلامی یا ارتش های کشورهای امپریالیستی شوند. نیروهای طرفدار کمونیسم نوین می توانند و ضروری است که جسورانه بدیل سیاسی، ایدئولوژیک، اجتماعی و اقتصادی کیفیتا متفاوتی را در مقابل این دو قطب منسوخ طرح کنند و موج وار توده های مردم به ویژه جوانان را به آن آگاه کنند و نیروهای شان حول جنگ برای تحقق آن را سازماندهی کنند. جهش در آگاهی توده های مردم در مورد امپریالیسم و اسلام گرایی، گام بزرگی به جلو و به سوی رهایی خواهد بود. در نقد و افشای امپریالیستها و اسلامگرایان، سیاستها و ماهیت شان، اهداف و برنامه های شان، زنان و مردان جوان باید پیشتاز باشند و توهم پراکنی در مورد «دموکراسی» آمریکایی و «صلح» با طالبان را تحمل نکنند. همانطور که رفیق ناوک در مقالۀ «سپنتا: صنعت گر جعل تاریخ کمونیسم» اعلام کرده است:
مردم افغانستان و جهان هیچ چاره ای ندارند، جز انقلاب کمونیستی. به گفته باب آواکیان تنها انقلاب کمونیستی از پس این همه جنایات، بی عدالتی های فاحش و تضاد های عمیقی که دنیای کنونی و سیستم سرمایداری- امپریالیستی را رقم می زند، برمی آید. سیستم سرمایه داری- امپریالیستی کماکان حاکم بر جهان است و هزینه موجودیتش را توده های بشر با رنج خود می پردازند. امروز مردم افغانستان و جهان با دو حقیقت روبرو اند: حقیقت اول این است، که نوع بشر، توده ستمدیده بشری و نهایتاً کل نوع بشر واقعاً نیاز به یک انقلاب و کمونیسم دارند. حقیقت دوم سنتز نوین کمونیسم است، که از نظر روش و رویکرد به فهم و دگرگونی جامعه بشری و کاربرد این روش و رویکرد در حل تضاد ها و مشکلات مهم انقلاب، یک جهش کیفی و قطعی در فرایند تکاملی علم کمونیسم را نمایندگی می کند». (ناوک ۱۴۰۰)
پانزده سال پیش باب آواکیان در تحلیل از تجاوز آمریکا به افغانستان و عراق گفت:
اگر در مقابل آن چه باید بایستیم، ایستادگی و مقاومت نکنیم، یاد خواهیم گرفت بپذیریم یا مجبورمان خواهند کرد بپذیریم. اگر انسان با جنایتی مبارزه نکند و ابزار مبارزه با آن را فراهم نکند، برای مقاومت در مقابل آن و ایجاد یک اپوزیسیون سیاسی گسترده تلاش نکند، آن گاه نه تنها در مقابله با آن جنایت خیلی عقب می افتد بلکه در مقابله با جنایت هایی که در ادمۀ آن خواهد آمد و در واقع از این طریق برای آن ها زمینه چینی می کنند نیز عقب خواهد ماند. این دینامیک، بخش مهم از دینامیکی است که این روزها با آن مواجهیم. آن چه دیروز یک جنایت بود امروز نهادینه شده و تبدیل به یک واقعیت شاخص گذاری شده می شود… هرکسی با احساسات مترقی و هر کسی با جهت گیری انقلابی حتما با دیدن این وضعیت دچار کابوس می شود و اگر نشود معلوم است که یک جای کارش می لنگد.» (آواکیان. ۱۳۹۵: ۷۶ )
منابع
آواکیان، باب (۱۳۹۵) راهی دیگر. ترجمه منیر امیری. نشر آتش
انوشه، ژیلا (۱۳۹۹) جنگ افغانستان زخمی بر پیکر بشریت که باید التیام یابد. انتشارات حزب کمونیست ایران (م ل م)
مهربان، عطیه (۱۳۹۹) جایگاه زنان در طرح تازه صلح آمریکا برای افغانستان در کجاست؟ ۱۹ اسفند ۱۳۹۹
ناوک (۱۴۰۰) سپنتا: صنعتگر جعل تاریخ کمونیسم. وبسایت حزب کمونیست ایران (م ل م)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر