۱۳۹۱ دی ۳۰, شنبه

«انگار ما را نمی بینند»


یک گزارش
«انگار ما را نمی بینند»



صبح است برای کاری به سمت پست مرکزی اهواز به راه میافتم. از جلوی فرمانداری که رد میشوم تجمعی نظرم را جلب میکند. جلو میروم تا ببینم چه خبر است. «تجمع کارگران قند و شکر اهواز برای حقوق عقب افتاده»: این متنی است که روی یکی از پلاکاردها نوشته شده . برای اینکه بهتر بفهمم موضوع چیست از یکی از کارگران سوال میکنم چه خبره؟ جوانی حدود 30 ساله میگوید: بدبختی. بیچارگی. نون شب نداریم. این خبره آقا! 01 روزه که اینجاییم ولی هیچکی جوابمون رو نمیده.
با او هم صحبت میشوم اسمش عباس است. جوانی است چهار شانه. سال هاست که در این کارخانه کار میکند. فریادش بلند است: همیشه همین بساطه! دیگه جونمون به لبمون رسیده. حقوقم عقب افتاده ما هم اعتصاب کردیم. اونا هم همۀ ما رو که 80 نفریم اخراج کردند. حالا ده روزه که میایم اینجا زیر بارون، تا شب میشینیم بعد هم بی نتیجه میریم. این بیشرفها اصلا محل نمیذارن. این مدت حتا نیروی انتظامی هم کاری با ما نداره. انگار مارو نمیبینن. یا ما آدم نیستیم.
کارگر دیگری جلو میآید و میپرسد: خبرنگاری؟ بیا درد ما رو بنویس. میگویم نه. فقط داشتم رد میشدم دیدم جمع شده اید. گفتم ببینم چه خبره؟ در جوابم میگوید: تو اولین نفری هستی که جلو اومدی و داری میپرسی. مردم فقط نگاه میکنن و رد میشن. من 4 تا بچه دارم. 10 ساله قند و شکر کار میکنم. نه خونه دارم و نه درآمد دیگه. برای کرایه خونه از پسر عموم قرض کردم. دیگه زندگی برام جهنم شده. کارهم که نیست. نزدیک 50 سالمه. تو این سن چکار کنم؟ برای نون بچههامون کار میکنیم بعد یه آشغالی پیدا میشه حق ما رو میخوره. وزارت کار هم که بیشرفتر از اینا. آخرش خودمو آتیش میزنم.
میگویم: مگه خودتو آتیش بزنی کاری درست میشه؟ یا برای اینا مهمه؟ اینا که هر روز دارن کارگرا رو آتیش میزنن. میگوید: یکی از بچهها گفت اگه اعتصاب کنیم به حق مون میرسیم. مثل بچههای ماهشهر. ما هم اعتصاب کردیم ولی چیزی نشد. تازه بدتر شد. اخراجمون کردند.
میگویم: این که اعتصاب کردین خوبه. مجبور میشن جوابتون رو بدن. در حال صحبت کردن هستم که سر و کله کارگر دیگری پیدا میشود. میگویند همانی است که پیشنهاد اعتصاب را به بقیه داده بود. قیافۀ سادهای دارد. به او شروع به صحبت میکنم. 5 سالی میشود که در کارخانۀ قند کار میکند. یک فرزند دارد و در یکی از فقیرترین محلات کارگری شهر زندگی میکند. راحت حرف میزند: فکر میکنم تنها راه چارۀ ما اعتصاب و تحصن است. کارگرهای شرکت فولاد و لوله سازی و پتروشیمی ماهشهر برای حقوق عقب افتاده شون اعتصاب کردن و به حقشون رسیدن. اینجا هم ما خواستیم کار اونا رو بکنیم ولی این پست فطرتها اخراجمون کردند. کلی تهدیدمون میکنن که اگه ادامه بدین پدرتون رو در میاریم. ولی باید اعتصاب و تجمع مون رو ادامه بدیم. اگه توی کارخونه جواب نداد جلوی فرمانداری. اگه اینجا نشد پولی جمع میکنیم میریم تهران جلوی مجلس. اونجا که دیگه جواب میدن.
میپرسم: مطمئنی جواب میدن؟ میگوید: نمیدونم. اگه اونجا هم جواب ندهند که دیگه باید بریم بمیریم! نمیشه آخه. مگه این مملکت صاحب نداره؟
میگویم: صاحب که داره ولی ما توش حقی نداریم. همون صاحبا هستن که صاحب همه چیز زندگی من و تو شدن. همین دولته که پول تو رو نمیده و وقتی اعتراض میکنی اخراجت میکنه. دولت صاحب همه چیزه از جمله همین کارخونهای که توش اعتصاب کردی. ولی چی از این اعتصاب میخوای؟
میگوید: میخوام حقوقم رو بدهند و دوباره برگردم سر کار.
میگویم: خب آمدیم و کارتان درست شد. کی تضمین میده که دوباره اینجوری نشه. اصلا 100 هزار تومن هم بذارن روی حقوقت، وضعیت کارگرا درست میشه؟ اعتصاب کار خوبیه ولی باید بدونی ازش چی میخوای؟
میگوید: سرت درد میکنه برای دردسر؟
میگویم: وقتی میبینم تو و دوست هات جمع میشین و کسی اعتنا نمیکنه سرم درد میگیره برای دردسر! باید این وضع رو عوضش کرد درسته ؟ باید یه زندگی درست داشته باشی. باید خونه داشته باشی. باید یک قانون باشه که کسی نتونه تو و همکارهاتو استثمار کنه. نتونه خیلی راحت حقتون رو بخوره و اخراجتون کنه، درسته؟ میگوید: درسته ولی چکار میشه کرد؟ فلانی میگه باید کارخونه رو آتیش زد.
میگویم: ولی با کارخونه آتیش زدن که درست نمیشه. باید حکومت رو آتیش زد. باید این قوانین و وضعیت رو آتیش زد. خرابش کرد. عوضش کرد. میدونم کار سختیه. اولش تعداد کمه. ولی چرا سعی نمیکنین با کارگرای لولهسازی و شهرداری و فولاد که اونا هم حقوق معوقه دارن جمع بشین؟ تعداد که بیشتر باشه نمیتونن راحت دستگیرتون کنن. یکی دو نفرشان میگویند: میشه. اما این کارها زمان میبره. میگویم: قبول دارم ولی راه دیگهای نیس.
پیمان پناهی

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر