دانش
به جای رمز و راز
شهاب نجومی
معرفی کتاب جهانهای موازی
میچیو کاکوو
ترجمۀ سارا ایزدیار و علی هادیان
انتشارات مازیار (تهران ـ چاپ اول
1388/ چاپ پنجم 1391)
میچیو کاکوو، استاد فیزیک نظری در
دانشگاه نیویورک است. این دانشمند آمریکایی که تباری ژاپنی دارد به خاطر تئوری
«میدان ریسمان ها» و تلاش هایش برای عامه فهم کردن مباحث پیچیدۀ علمی شهرت دارد.
او از مخالفان تسلیح هسته ای، استفاده از نیروگاههای هسته ای، اتخاذ رویکردهای منجر به گرمایش کره زمین،
صرف هزینههای
گزاف در امر فضانوردی و به مخاطره انداختن
محیط زیست و جان انسانها
برای پیشبرد پروژههای
تحقیقاتی حساب نشدۀ علمی است.
ـــــــــــــــــــــــــــــ
«جهانهای موازی» در ردۀ کتابهایی میگنجند که برای توضیح علم کیهان
شناسی به زبان ساده و قابل دسترسی برای عامۀ مردم منتشر میشوند. این کتاب در چاپ اول و
دوم با دو عنوان فرعی متفاوت منتشر شده است. در چاپ اول با عنوان «دانش گیتیهای جدید و آیندۀ ما در کیهان»
روبرو میشویم
که در چاپ دوم به «سفری به آفرینش، ابعاد بالاتر و آیندۀ جهان» تبدیل شده است.
استفاده از واژه دینی آفرینش در نقطۀ مقابل درک علمی ماتریالیستی از تکوین و تکامل
هستی و پدیدههای
گوناگون قرار دارد که این میتواند
بازتاب نظرگاه فلسفی نویسنده و شاید ملاحظات ناشران آن باشد.
البته اینکه نظرگاه خود نویسنده در
مورد مقولۀ خدا و یا تفاسیر مذهبی از تکامل هستی چیست را از متن آثارش میتوان دریافت. آنچه میچیو کاکوو
در این زمینه گفته، بیشتر شبیه به اظهارات مبهم استیون هاوکینگ دانشمند انگلیسی تا
چند سال پیش است که برخلاف امروز، کماکان حاضر نبود اعلام خدا ناباوری کند.
بنابراین در کتاب هایش جا را برای یک نیروی مقتدر و محاط بر همه چیز، یا یک آغازگر
و طراح اولیۀ هستی باز میگذاشت.
مدتی است که هاوکینگ به صراحت اعلام کرده که عرصۀ علم نیازی به خدای ناموجود
ندارد. حالا این پرسش میتواند
به ذهن خواننده کتاب «جهانهای
موازی» راه پیدا کند که آیا میچیو کاکوو هم سرانجام راه هاوکینگ و دیگر دانشمندان
شجاعِ خدا ناباور را خواهد رفت و حتی به قیمت تحمل فشارهای رسانهای و محافل قدرتمند مذهبی و
آکادمیسینهای
خداباور، حقایق عینی عالم را تمام و کمال زیر نورافکن خواهد برد؟
«جهانهای موازی» با وجود ابهاماتی که
میتواند
در این زمینه داشته باشد، دریچههای
جدیدی را برای شناخت و درک علمی کائنات به روی خواننده باز میکند. همان گونه که میچیو کاکوو
در مقدمۀ کتاب میگوید،
زمانی که نخستین انقلاب تئوریک در علم فیزیک توسط ایزاک نیوتن انجام پذیرفت و گامی
بلند در جهت شناخت بشر از قوانین حاکم بر اجرام سماوی برداشته شد، «سحر و جادو و
کشف و شهود» کمرنگ شد و اهمیت سابق خود را در ذهنیت جامعۀ بشری از دست داد. هر روز
تعداد بیشتری از انسانها
متوجه شدند که در جهان عینی با نیروهای قابل محاسبه و تکرار پذیر مادی روبرو
هستند. بدین ترتیب، رمز و رازهای متافیزیکی و قصههای قدسی تضعیف شد. نویسنده در
ادامه به زبانی ساده رابطۀ متقابل تکوین و دقیق شدن و اصلاح تئوریهای علمی با پیشرفتهای فنآورانه و پژوهشهای عمیقتر میدانی را نشان میدهد. برای مثال به اختراع
تلسکوپ هابل اشاره میکند
که یافته هایش نقش مهمی در اثبات و مشاهدۀ اینکه گیتی ساکن و فناناپذیر نیست، بازی
کرد و به تعصبات و اعتقادات جزمی ضربه زد. نشان داد که کهکشانها با سرعت قابل توجهی در حال
دور شدن از زمین هستند و گیتی در حال انبساط است. سپس میچیو کاکوو دوباره به تئوری
باز میگردد
و به اهمیت اینشتین اشاره میکند
که تصویر جدیدی از ساختار فضا ـ زمان ارائه کرد و به جای فضا و زمانِ «تخت و خطی»،
از ساختاری دینامیک و انحنایی صحبت کرد؛ که این خود راهگشای پژوهشهای علمی متفاوت و پیشرویهای فنآورانه شد.
اشارات فلسفی «جهانهای موازی» به ترسیم رابطۀ
دیالکتیکی، متقابل و دائمی میان تئوری و پراتیک محدود نمیشود. در بخش دیگری از کتاب
تفاوت بنیادین میان تفکر ماتریالیستی کهن و تفکر ماتریالیستی دوران نوین بیان شده
است. اگر چه هر دو این تفکرات ریشه در مشاهدات عینی و شناخت علمی جهان دارند اما
در دوران کهن، مباحث ماتریالیستی بیشتر از منطق نیرو میگرفت ولی در دوران مدرن، آزمون،
مشاهده و اثبات علمی و یافتههای
شگرفی که به کمک فنآوری
پیشرفته به دست میآید
پشتوانۀ محکم مباحث ماتریالیستی میشود.
به گفتۀ نویسنده «با این ابزارها، کیهان شناسی از پژمردگی، از باتلاق تفکر و تعمق
و حدس و گمان ماجراجویانه بیرون میآید.
از حاشیۀ علم بیرون میآید...»
یک نکتۀ مهم دیگر، توضیح رابطۀ
دیالکتیکی نیروی گرانش و میدان بزرگ ضد گرانشی در کائنات است. بر خلاف باورهای
دینی که جلوۀ بارز آن را در اندیشۀ
اسلامی/ عرفانی میبینیم،
کائنات بر جاذبۀ قطب یا بر طواف اقمار به گردِ یک مرکز (یا همان قادر متعال)
استوار نیست. ما با یک نیروی واحد مسلط و کنترل کننده که خرد و کلان را به هم متصل
نگاه داشته و کل هستی مادی و معنوی را نظم بخشیده، روبرو نیستیم. بلکه هستی، تضاد
دائمی میان گرایشات و نیروهای مادی از جمله نیروی گرانش و نیروی ضد گرانش است. اگر
نیروی گرانش میتواند
چیزها را به اصطلاح در سطح «محلی» به هم متصل نگاه دارد، نیروی عظیم ضد گرانش کل
گیتی را منبسط و اجزائش را از هم دور میکند. میچیو کاکوو از اینشتین نقل میکند که ما فقط با گرانش روبرو
نیستیم، بلکه مهمتر
از آن با نیروی رانش مواجهیم. گرانش چیزی نیست جز محصول جانبی فضای منحنی. اگر من
به روی صندلی نشسته ام این نیروی گرانش نیست که مرا به سمت زمین کشانده است، بلکه
این فضا است که مرا به آنجا هل داده است. در همین ارتباط، مباحث کتاب ما را وا میدارد که به رابطۀ محتوا و فرم،
حرکت و بستر حرکت، بازیگر و صحنۀ نمایش، عمیقتر ـ و شاید متفاوت از قبل ـ
نگاه کنیم. «در جهان اینشتین، فضا و زمان آن طور که نیوتن فرض کرده بود صحنهای بی حرکت نبود. بلکه پویا بود
و به فرمهای
عجیبی خم میشد
و انحنا مییافت.
صحنۀ زندگی را به صورت تور آکروبات در نظر بگیرید به نحوی که بازیگران بر اثر وزن
خود در آن به پایین فرو میروند.
در چنین عرصهای
خواهیم دید که خود صحنه نیز بهاند
ازۀ بازیگران اهمیت دارد.»
نمی شود از کتاب «جهانهای موازی» صحبت کرد و از
انگیزۀ نویسندهاش
که روشنتر
کردن تئوری «ام» (یا شکل تکامل یافتۀ تئوری میدان ریسمان ها) نگفت. نوشتن این کتاب
گامی از سوی میچیو کاکوو و دانشمندان همفکر او برای نزدیک شدن به تئوری فراگیری
است که بتواند دو جهان اتمی و زیرـ اتمی، ماکرو و میکرو، را در ابعاد یازده گانهای که تاکنون شناخته شده، تبیین
کند. بر اساس تئوری میدان ریسمانها،
پدیدههای
دنیای میکرو (ریز) نه از ذرات که از رشتههای مرتعش تشکیل شدهاند. رشتههای مرتعشی که در هر لحظه به
نظر ذره میآیند.
اما همین رشتهها
میتوانند
بر اساس فرکانسهای
مختلف به ارتعاش در آیند و از یک نوع ذرۀ زیر ـ اتمی به یک نوع ذرۀ دیگر تبدیل
شوند. میچیو کاکوو میگوید
که بر اساس این نظریه میتوان
از تئوری نسبیت و تئوری کوانتوم نه در تقابل با هم بلکه در همگرایی با یکدیگر
استفاده کرد. به عبارت دیگر، حرف میچیو کاکوو این است که برخلاف درک رایج که
قانونمندیهای
جهان اتمی و جهان زیرـ اتمی را کاملا متفاوت از هم میداند، از پشت عینک تئوری «ام» و
میدان ریسمانها
میتوان
نخ تسبیح مشترکی را که از دانههای
هر دو جهان عبور میکند
دید.
و آخرین نکته اینست که امروز در میان
دانشجویان به ویژه در رشتههای
فیزیک و ریاضی، کتاب «جهانهای
موازی» بسیار پر خواننده است. درست همان طور که کتابهای استیون هاوکینگ با استقبال
زیاد روبرو شده است. این نشانۀ خوبی است از گرایش علم باورانه نسل جوان برای
دستیابی به تبیین و توضیح و تفسیر ماتریالیستی از هستی و جهان عینی.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر