بیست و شش سال از کشتار زندانیان سیاسی به دست رژیم جمهوری اسلامی ایران میگذرد. جنایتی بزرگ که
کل هیئت حاکمۀ ایران (همانها که بعدا به اصلاحطلب، اعتدال گرا و محافظه کار معروف شدند) در آن سهیم بودند. چندین هزار زندانی
بعد از برگزاری «محاکمات» چند دقیقهای به دار آویخته شدند
و اجسادشان مخفیانه در گورهای جمعی و بی نام و نشان به خاک سپرده شد. اما چنین
کشتاری را نمیشد پنهان کرد. خانوادههای جانباختگان
کشتار
1367 و یاران و همراهانشان، نیروهای آزادیخواه و کمونیست با اشک و خشم خبر را فریاد
کردند و به گوش جامعه و جهان رساندند. قدرتهای تبهکار امپریالیست
که مشغول زد و بندهای پُر منفعت با رژیم اسلامی بودند، موضوع را عامدانه مسکوت
گذاشتند تا «طرف معامله» دچار دردسر نشود و فضای مناسب برای فعالیت سرمایه و کسب
سودهای امپریالیستی به هم نخورد. بخشهایی از مردم نیز در
برابر خبر کشتار سکوت اختیار کردند؛ چرا که به «تغییرات مثبت» در فضای بعد از خاتمۀ
جنگ ایران و عراق امید بسته بودند. نمیخواستند خود را به
دردسر بیندازند. و کم نبودند کسانی که وحشی گریهای رژیم اسلامی مرعوبشان کرده بود. میدانستند که باید کاری
کرد اما خود را ناتوان میدیدند. پس عکس العملی نشان ندادند.
اما «خاوران» و خاورانهای دیگر در سراسر کشور که سند کشتار 67 و سالهای قبل از آن بود در هیبت یک جنبش پا گرفت.
خانوادههای جانباختگان در
برابر تهدید و فشار و سرکوب ایستادند و پا پس نکشیدند. مضمون عملشان «فراموش نمیکنیم و نمیبخشیم» بود. نیروهای کمونیست و ضد رژیم نیز سال از
پی سال، یادمان جانباختگان زندانی در دهۀ 1360 و مشخصا رفقا و عزیزانی که در
تابستان 1367 کشتار شدند را برگزار کردند و جمهوری اسلامی را در کلیتش رسوا کردند.
با به میدان آمدن نسلهای جدید و دامن
گرفتن مقاومتها و شورشها، مسالۀ جنایات دهۀ 1360 به بحثهای عمومی راه یافت. پرسشها بر سر این مسالۀ آنقدر گسترده شد که حتی به
کشمکشهای درون هیئت حاکمه
راه یافت. در جمع جلادان گاه به گاه به این موضوع ممنوع و پنهان اشاراتی میشد. مقامات، هر یک بر مبنای منافع و مصالح گروهی و
شخصی خویش کوشیدند تصویری تحریف شده از آن کشتارها ارائه دهند. کوشیدند بار مسئولیت
را به دوش مخالفان جمهوری اسلامی بیندازند و نظام را تبرئه کنند. اما حافظۀ تاریخی
جامعه بیدار شده بود.
کشتار 1367 و جنایات جمهوری
اسلامی در دهۀ 1360 نمیتوانست به فراموشی سپرده شود و نشد. مهم نیست که
اکثریت جامعۀ امروز به شخصه آن دوران را تجربه نکرده است. مهم نیست که شمار زیادی
از نسلهای گذشته در زمان وقوع کشتار تلاش کردند کور و کر
بمانند. واقعیت اینست که زندانیان سیاسی دهۀ 1360 و مشخصا جانباختگانی که حاضر
نشدند در برابر رژیم ضدمردمی اسلامی تن به سازش و تسلیم دهند، افرادی بی ربط به
جامعه و تضادهایش نبودند. درست بر عکس؛ آنان تضاد آشتی ناپذیر تودههای مردم با طبقۀ
مرتجع حاکم و نظام ستمکار طبقاتی را نمایندگی میکردند. نماد آن آشتی
ناپذیری بودند. در صف اول نبرد آگاهانه و متشکل با جمهوری اسلامی ایستاده بودند و
به جرم تلاش برای ساختن جامعهای متفاوت و آزاد از روابط
اسارت بار و پوسیده کشته شدند. و این موقعیت مختص جامعۀ ایران و انقلابیون
جانباختهاش نیست. در سراسر دنیا، کمونیستها و آزادیخواهانی که
در زندان پرچم مقاومت و سازش ناپذیری را بلند می کنند و در راه آرمانهای انقلابی جان میبازند، همین موقعیت را
در ذهنیت جامعه پیدا میکنند. نسلهای بعدی به عنوان
سرمشق فداکاری به آنان رجوع میکنند. سیاست انقلابی و فرهنگ
آلترناتیو از خاطرۀ مبارزۀ آنان تغذیه میکند و بارور میشود. در مقابل، حکومتها جا به جا میشوند و حتی رنگ و قالب
رژیمهای طبقاتی تغییر میکنند، اما پروندۀ جنایاتی
که نسلهای گذشتۀ طبقۀ حاکم مرتکب شدهاند به حق روی میز میآید. مردم به درستی آن
جنایات را دیرکی میبینند که قدرت ضدمردمی امروز بر آن استوار شده است.
چنین است که ردّ خونین جنایات دیروز به نقطۀ ضعف و عامل شکنندگی دائمی نظام ستمگر
تبدیل میشود.
در بیست و ششمین
سالگرد کشتار زندانیان سیاسی، یاد ایستادگی و فداکاریشان
را گرامی میداریم و برای تلاش در راه سرنگونی رژیم جمهوری
اسلامی، سازماندهی و پیگیری انقلاب اجتماعی جهت رهایی بشریت ستمدیده و در مسیر
ساختن دنیای کمونیستی تجدید عهد میکنیم.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر