۱۳۹۳ مرداد ۳۱, جمعه

هدف از برنامۀ افزایش جمعیت چیست؟







نمی توانیم با قطعیت اظهار نظر کنیم که آیا حضور قدرتمند زنان در خیزش سال 1388 و مقاومت و عصیان روزمرۀ این نیروی عظیم اجتماعی در برابر قوانین و نهادهای سرکوبگر و زن ستیز است  که رژیم را واداشته کارزاری همهجانبه برای مهار و خانهنشین کردن زنان به راه اندازد، و یا معضل بیکاری گسترده در اقتصاد راکد و بحران زدۀ ایران که زنان مثل بسیاری از جوامع دیگر قربانیان دم دستش هستند. در هر حال، جمهوری اسلامی تلاش میکند زنان را خانهنشین کند و به بهانۀ پایین بودن نرخ رشد جمعیت، آنان را به بچهدار شدن پیاپی وادارد. قوانین جدید در حال تصویب و یا در حال اجراست. در طرح «جمعیت و تعالی خانواده» ، اولویت استخدام با مردان متأهل و بچه دار است و زنان متأهل در درجۀ سوم استخدام قرار دارند و زنان مجرد پس از مردان مجرد. این قبیل برنامهها زنجیر دیگری را بر زنجیرهای موجود برای مهار و محدود کردن زنان (از گشت ارشاد گرفته تا گسترش جداسازی جنسی در محیطهای عمومی، سهمیه بندی جنسیتی و بومی گزینی در دانشگاهها، جنسیتی کردن متون آموزشی و....) افزوده است.
مباحث کنترل جمعیت و تنظیم خانواده در ایران، از سال 1337 آغاز شد و در اواخر دهۀ50 میرفت که نتایج خود را آشکار کند. «فرزند کمتر» میرفت که به یک عرف تبدیل شود و خانواده به تعداد «یک تیم فوتبال» میرفت که دیگر ارزش نباشد. آغاز دهۀ60 اما همراه شد با جنگ و جیره بندی و کوپن. و البته تبلیغات خمینی برای افزایش جمعیت. در دوران جنگ با عراق، نرخ رشد جمعیت در جهت جبران نیروهای از دست رفته افزایش پیدا کرد. به طوری که از سال 1365 به بعد، این نرخ به حدود 9/3 درصد رسید. بعد از خاتمۀ جنگ و با روی کارآمدن رفسنجانی به عنوان رئیسجمهور، برنامههایی در جهت کاهش رشد جمعیت به اجرا گذاشته شد چرا که فشار جمعیتی در مقایسه با منابع و امکانات محدود معاش به مثابه یک خطر انفجاری احساس میشد. اساس توسعه در برنامۀ اول، کاهش جمعیت بود. در این برنامه، پیشبینی شده بود که نرخ رشد جمعیت که در آن زمان 2/3 بود، به 3/2 درصد در سال 90 برسد. برای رسیدن به این هدف، در سال 1369 شورایی به نام شورای تحدید موالید با تصویب دولت و به ریاست وزیر بهداشت، درمان و آموزش پزشکی تشکیل شد. در سال 1370 با ایجاد اداره کل جمعیت و تنظیم خانواده، برنامههای کنترل جمعیتی گسترش یافت. بر اساس نتایج بررسی نمونهای وزارت بهداشت در خردادماه 1373، رشد جمعیت 8/1 محاسبه شد. این کاهش بسیار فراتر از حد انتظار بود. در آن دوره، حتی شرط اصلی‌‌ کمیتۀ امداد برای زیر پوشش قرار دادن خانوار ارائۀ برگ تنظیم خانواده دانسته شد و در سال 72، کمیتۀ امداد اعلام کرد: کلیۀ خانوادههای کمبضاعت دارای سه فرزند، که قدرت باروری دارند، تنها پس از وازکتومی یا توبکتومی و ارائۀ مدرک از سوی مراکز بهداشت میتوانند زیر پوشش کمیتۀ امداد درآیند. اما علت عمدۀ دیگری نیز در کاهش رشد جمعیت در دهۀ 70 دیده میشود. این علت، هم زمانی دو واقعۀ مهم بود. با به سن تحصیل رسیدن دهۀ شصتیها و بحران جمعیت، دولت اقداماتی برای به کارگیری لوازم پیشگیری از تولید مثل در نظر گرفت. از سوی دیگر، سیاستهای نئولیبرالی اقتصادی برای ادغام ایران در بازارهای جهانی اعمال شد که نرخ تورم داخلی را تا مرز 50 درصد بالا برد و شعار «فرزند کمتر، زندگی بهتر» به شکل عینی در زندگی مردم معنا و ضرورت پیدا کرد.
در دهۀ 80 این روند کاهشی کند و متوقف شد و در دهۀ اخیر، نرخ رشد بین 9/1 و 8/1 نوسان داشته است. در سالهای اخیر، همان متولدین سالهای 60 به سنین بچه دار شدن رسیدهاند. اینها بر اساس هرم جمعیتی بیشترین تعداد را دارند. تعداد بسیاری از این نسل، فارغالتحصیلان بیکارند که به جای بالا بردن نرخ جمعیت در کشور، نرخ بیکاری را افزایش میدهند. البته نظام سرمایهداری و نمایندهاش یعنی رژیم اسلامی همواره از ارتش ذخیرۀ بیکاران برای پایین نگهداشتن سطح دستمزدها و بالا بردن نرخ سود استقبال میکند.
از جمله اقداماتی که جمهوری اسلامی در رابطه با افزایش جمعیت انجام داده، سیاستهای تشویقی مثل بیمه برای فرزند چهارم، پاداش به مادر، مرخصی زایمان، زمین، سکه و... است. بیشتر این موارد، شامل بخش اندکی از نیروهای شاغل دولتی است. بخش عمدۀ شاغلین در بخش خصوصی، شامل این اقدامات تشویقی کوتاه مدت نمیشوند. در نهایت هم بیشتر آنها ستم مضاعف مسئولیت کار بیرون از خانه و تربیت فرزند که به تنهایی بر عهدۀ آنهاست را متحمل میشوند. مادری که در بخش خصوصی شاغل است وضعیت خود را به این شکل بیان میکند: «وقتی برای گرفتن حقوق دوران مرخصی زایمانم به تامین اجتماعی مراجعه كردم به من گفتند باید تاریخ تولد فرزند با تاریخ پایان كار شما تطبیق داشته باشد این یعنی من باید تا آخرین لحظه دوران بارداری سر كار باشم بعد از پایان آن روز كاری، مستقیم بروم بیمارستان برای زایمان. من به خاطر تربیت فرزندم، از کار انصراف دادم، حالا تصور كنید اگر خیلی به درآمد آن شغل نیاز داشتم میبایست فرزندم را به مهد كودك بسپارم و به كار برگردم. البته روزی یك ساعت حق شیردهی داشتم كه ساعت كاری تا 4 میشد و ساعت كاری مهدها اكثرا 3 یا 4 است. حالا فاصله اتمام كار تا رسیدن به مهد خود یک مساله است. وقتی كه فرزندم به سن مدرسه برسد، برای اینكه در منزل تنها نماند مجبورم علیرغم میلم او را در مدرسه غیر انتفاعی ثبت نام كنم كه تا ساعت 3 آنجا بماند و ساعات تنهاییش در منزل كمتر باشد.»
مرور کوتاه بر رشد جمعیت کشور نشان میدهد که شرایط اقتصادی و اجتماعی تأثیر بالایی در ساختار جمعیتی کشور داشته و دارد. آنچه در دهههای اخیر در جهت کاهش جمعیت مؤثر بوده تشدید فقر و نابسامانی در عرصۀ اشتغال است. علاوه بر آن که اغلب جوانان تمایلی به ازدواج ندارند، آن دستهای هم که ازدواج میکنند، امکانی برای بچه دار شدن نمیبینند و در اکثر موارد میگویند ما از سیر کردن شکم خودمان هم ناتوان هستیم. آمارها نشان میدهند که اگر چه در 23 سال اخیر نرخ رشد جمعیت کاهش یافته است اما نرخ بیکاری، تورم و شکاف طبقاتی افزایش داشته و این عدم تعادل نیاز ساختار کنونی به یک تغییر بنیادی را اعلام میکند.
در جامعه کنونی نه تنها نظام طبقاتی مردسالار و دولت حاکم بدن زنان را کنترل میکند، بلکه روابط اجتماعی و قیود ایدئولوژیک و فرهنگ پوسیدۀ مسلط علایق و ارزشها و «انتخاب»های معینی را که ظاهرا شخصی است به زنان القاء میکند و از آن، زندانی علیه خود آنان میسازد. تغییر بنیادی به این معناست که ساختار کار از روابط بهره کشانه آزاد باشد؛ هدف از تولید اجتماعی کسب سود نباشد؛ کار خانگی از مسئولیت زنان خارج شده و به اجتماع تحویل داده شود. بچه دار شدن یک انتخاب آگاهانه باشد و نه وظیفۀ الهی و فلسفۀ وجودی زن. دستیابی به چنین ساختار و روابط و ارزشهای نوین و رهایی بخشی فقط با انجام انقلاب سوسیالیستی با دورنمای یک دنیای کمونیستی امکان پذیر است.
            نسیم ستوده

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر