۱۳۹۳ دی ۱, دوشنبه

دو نامه از کردســتان


تب کانتون!
می دانی که در پی متزلزل شدن قدرت مرتجع حاکم بر سوریه و قدرتگیری احزاب كردی در شمال این کشور، كانتونها (یا شوراهای شهر) به عنوان شکلی از خودمدیریتی محلی تشكیل شد. یكی از این كانتونها اخیرا برنامهای تصویب کرده كه در آن بر برابری زن و مرد و برخی آزادیهای سیاسی تاکید شده است. در شرایطی كه خونریزان داعش و جمهوری اسلامی و مرتجعان اسلامی دیگر در منطقه، بردگی زنان را عملی میکنند تصویب چنین برنامهای با استقبال روبرو شده. البته پشتوانۀ این استقبال، مقاومت مردم كوبانی به ویژه زنان پیشمرگه علیه تهاجم داعش است. اگر آن مقاومت نبود این برنامه هم چیزی میشد در ردیف حرفها و وعدههایی که هر روز از یک گوشه میشنویم و کسی هم توجهی به آن نمیکند. البته این برنامه زیاد جای نقد دارد که با جداگانه به کلیت و جزئیاتش پرداخت.
خیلیها فکر میکنند كانتونها خلقالساعه و خودجوش به وجود آمدند. البته وقتی که اوضاع سیاسی به هم میریزد و دولت مرکزی در کشوری یا در منطقهای متزلزل میشود امکان حضور سیاسی و اجتماعی مردم و شرکتشان در ادارۀ امور هم بیشتر میشود. ابتکار عمل مردم بیشتر به چشم میخورد. اما در کردستان سوریه، تشکیلات سیاسی از مدتها قبل وجود داشت. حزب پکاکا  و نیروی پیشمرگه وجود داشت. همین نیرو بود که وقتی اوضاع شل شد با استفاده از تضاد بین دولت بشار اسد با دار و دستۀ «ارتش آزاد» و ترکیه و بقیه، نفوذش را گسترش داد. قدرت در یک منطقه به دستش افتاد. حتی میشود گفت که دولت سوریه هم از چنین چیزی بدش نمیآمد. میدانست که یک قدرت کُرد که با اسلامگراها و با حکومت ترکیه تضاد دارد به هر حال صف مخالفان و دشمنانش را چند تکه و تضعیف میکند. درست شدن قدرت خودمختار و نهادهای خودمدیریتی که اسمش را کانتون گذاشتهاند کاملا ربط داشت با این اوضاع و شرایط. کاملا نشئت گرفته بود از خط و بینش پکاکا و تزهای عبدالله اوجالان. کاملا متکی بود به رهبری یک حزب سیاسی.
كانتون در واقع شورای شهر است و به نوعی بیان اعمال حاكمیت سیاسی پ كا كا در مناطق مختلف. نمایندگان كانتونها در شهر «جزیره» و «کوبانی» و «عفرین» را مردمی انتخاب میکنند که تحت نفوذ سیاسی یک حزب هستند. کانتونها نیروی مسلح خودشان را دارند که فرماندهان و ستون فقراتش پیشمرگههای یک حزب هستند. طبق قانون کانتونها، احزاب میتوانند آزادانه در این مناطق فعالیت كنند. البته بعید به نظر میرسد که اگر حزبی بخواهد و بتواند برای «ی پ گ» (تشکیلات هم خط و همبسته با پکاکا ) یک رقیب جدی شود، دستش را باز بگذارند. کانتونها قرار است اقتصاد را هم تا حدی که شرایط اجازه میدهد مدیریت كنند. اما نباید فکر کنیم که یک طرح اقتصادی کیفیتا متفاوت از الگوهای رایج اقتصاد وابسته به بازارهای منطقهای و جهانی را در نظر دارند. این هم مشخص است که در میدان جنگ، اگر داعشیها بیشتر پیشروی کنند یا ارتش سوریه دوباره بخواهد كنترل آن منطقه را به دست بگیرد نیروی نظامی کانتونها و مردم مسلح مشکل بتوانند صحنه را عوض کنند. آن وقت است که رهبری کانتونها با خط و جهت گیریای که دارد دست به دامن ارتشهای بزرگتر و قویتر و مجهزتر خواهد شد. به دنبال برقراری منطقۀ پرواز ممنوع و فعالیت بمب افکنهای آمریکا خواهد بود. فشار خواهد گذاشت که دولت ترکیه هم به مسئولیتهای جهانیاش در «مبارزه با تروریسم» عمل کند. البته باید دید که مذاکرات بین رهبری پکاکا  و اوجالان و دولت ترکیه بالاخره به کجا میرسد.
عکس العملهای مختلفی نسبت به کانتونها وجود دارد. بعضیها میگویند اینها نفی آنارشیستی دولت در عمل هستند و بنابراین یک پدیدۀ کاملا جدید هستند و آینده در سراسر دنیا از آن چنین تشکیلاتهایی است. بعضی دیگر که طرفدار سنتهای چپ هستند و خودشان را مارکسیست میدانند کانتونها را با کمون پاریس 1871 (اولین حکومت کارگری جهان) مقایسه میکنند و البته یادشان میرود که مارکس از آن به عنوان دیکتاتوری طبقۀ پرولتر جمعبندی کرد. شاید هم فکر میکنند کانتونها از کمون پاریس هم بهترند چون هم شوراییاند و هم دیکتاتوری پرولتاریا نیستند! چیزی که این وسط دیده نمیشود هدفها و جهت گیری کانتون هاست. هدف از تشکیل کانتونها حتی سرنگونی انقلابی دولت بشار اسد هم نیست چه رسد به تغییر روابط مالکیت و نفی نظام سرمایهداری و امپریالیسم در کلیتش. واقعیت اینست که کانتونها حتی اگر بتوانند باقی بمانند و نهادینه شوند و از طرف نظام جهانی به رسمیت شناخته شوند که همۀ اینها جای حرف دارد، دست آخر نهادی از حاکمیت بورژوازی کرد خواهند بود و بخشی از طرح ایجاد «کنفدرالیسم دمکراتیک» پکاکا  در پارچههای مختلف کردستان. 
به این فکر میکردم که آیا زمینۀ ایجاد کانتونها در کردستان ایران هم وجود دارد؟ واقعیتش اینست که در اینجا کسی شعار ایجاد کانتون را حتی به شکل یک دورنما هم نمیدهد و در شرایط فعلی به چنین چیزی فکر نمیکند. هواداران نظریه خود مدیریتی در كردستان ایران به نوعی سردرگم هستند. اینها با تمكین به رهنمودهای اوجلان برای وادار کردن دولت مرکزی به مذاكره و سازش، اولش به روی سر كار آمدن روحانی دل خوش كرده بودند. ولی در عمل دیدند كه سیاست دولت روحانی همان سیاست دولتهای قبلی در كردستان است. شاید از جهت اعدام بیشتر و سركوب بیشتر بدتر از قبل هم باشد. از فعالیت ان جی اوها خبری نیست. برگزاری تجمع و جلسات مستقل و مردمی در مورد مسائل كارگری یا زنان با فشار و سركوب روبرو میشود. آخرین تظاهراتهای تودهای که علیه داعش بود به محض اینكه شعارهای رادیكال طرح شد مورد حمله واقع شد. حتی برخی از نهادهای مستقل كه در زمینه ترك اعتیاد فعالیت میکردند هم بسته شدند. دستگیری فعالین سیاسی و اجتماعی ادامه دارد. بنابراین دور نمای ایجاد نطفههای كانتون و یا خود مدیریتی یك سر سوزن هم موجود نیست. کماکان فکر میکنم بدون دست زدن به مبارزه قهرآمیز علیه رژیم نمیتوان به هیچ گونه تغییر جدی در وضعیت امید داشت. بدون جنگ انقلابی هیچ تغییر جدی در كردستان و منطقه برای مستقر ساختن یك دولت انقلابی و انترناسیونالیستی متصور نیست....

نظام خشونت و پاسخ ما
هر روز اعدام هر روز خشونت. یك روز اسید پاشی، یك روز چاقو زدن بسیجی به دختران جهرمی، و هر روز اعدام و اعدام. این نظام بدون دست زدن به خشونت یك دقیقه هم پا بر جا نیست. جمهوری اسلامی در دوره روحانی باز هم ركورد میشكند! ركورد اعدام در طی یك سال در جهان! تصاویر اعدامیهای چند هفته پیش در زندان كرج تكان دهنده بود. ده نفر را با هم اعدام كرده بودند. اجسادشان را در كیسههای پلاستیكی زیپ دار در سالنی گذاشته بودند و خانوادههای زندانیان در انتظار گریه و شیون میكردند. اكثر زن بودند و لباس هایشان نشان میداد كه از قشرهای مختلفاند. اکثرا سیاهپوش بودند و چند نفری هم لباس رنگی به تن داشتند انگار نمیخواستند واقعه را باور کنند. این روزها دیگر نمیشود فهمید كه زندانیان واقعا چه جرمی مرتكب شدهاند. حمل مواد مخدر؟ عرق خوردن و شادی كردن در روز مرگ خمینی؟ دفاع از خود در مقابل جانوری که قصد تجاوز داشته؟ دگراندیشی سیاسی و عقیدتی؟ اعتراض به تجاوز و شكنجه در زندان؟ (اخیرا در بند زندانیان عادی یک نفر را به خاطر اعتراض، اعتراض به خشونت و تجاوزی که به او روا شده بود، آنقدر کتک زدند که جان داد.)
آب از سر جمهوری اسلامی گذشته است. دغدغۀ «حفظ آبرو» در افکار عمومی را ندارد. درست برعکس؛ فکر میکند اگر دست به این جنایات نزند و آن را در بوق و کرنا نکند ممکنست در اذهان مردم ضعیف جلوه کند. سیستمِ کار اینها همیشه حکومت کردن بر پایۀ ایجاد رعب و وحشت بوده. کارهایی که امروز داعش انجام میدهد و بر پایهاش حکم میراند را بیش از سه دهه است که جمهوری اسلامی تمرین کرده و تکامل داده. به اسم مبارزه با قاچاق مواد مخدر اعدام میکند. به اسم توهین به مقدسات حکم اعدام صادر میکند. اگر افکار عمومی جهانیان عکس العمل نشان دهد و با این حکم ظالمانه مخالفت کند، بیشرمانه به زندانی تهمت تجاوز به عنف میزند. در رژیم ترور و سرکوب اسلامی، تعداد زندانیان سیاسی و عادی هر روز زیادتر میشود. برخی زندانها جا ندارد. زندانهای جدید همپای مسجدها و حسینیهها و دیگر مراکز خرافه و جهل ساخته میشوند. درست در میانۀ این هراس آفرینیها، كنفرانس مبارزه با خشونت و افراطی گری را در تهران برگزار میکنند!
خشونت با جمهوری اسلامی از همان ابتدای سر كار آمدنش عجین شده. چون حامی منافع یك درصد مفت خور جامعه است. بدون خشونت نمیتواند زندگی كند. عادی ترین و پیش پا افتادهترین دزدیها یا روابط جنسی خارج از ازدواج و یا خارج از شرع را با کتک و شكنجه و تهدید به قتل جواب میدهند. با محاكمات دو دقیقهای توسط قاضیان شرع عقدهای و فاسد و هیز. اما دزدان چند هزار میلیاردی راست راست میگردند. خشونت سازمان یافته علیه مردم در مناطقی مانند كردستان و بلوچستان به امر روزمره تبدیل شده است. كشتن انسانها به جرم كولبری، زندانی كردن آدمها حتی به جرم تخلف رانندگی و فقط برای زهر چشم گرفتن و یا رشوه گرفتن، عادی شده است. البته در این مناطق، «جرم» سیاسی نرخش بسیار بالاتر از سایر نقاط است. به راحتی به تو اتهام همكاری با تروریسم میزنند و میاندازنت در سلولهای تنگ و تاریك در زندان سنندج و مریوان و مهاباد و ارومیه.
می گویند ما بی خود كسی را زندانی نمیكنیم حتما علیه نظام تبلیغ كرده یا با گروههای «تروریستی» ارتباط داشته. میگویند تبلیغ تجزیه طلبی کرده یا به اقتصاد ملی ضربه زده. میگویند این همه کار هست، قاچاق چرا؟! به همین زندان ارومیه نگاه کنید که پُر است از زندانی سیاسی و عادی كرد و ترك. البته حكومت تلاش میكند كه تركها را علیه كردها بشوراند. تعداد اعدامها در دورۀ زمامداری روحانی ـ خامنهای بیش از هزار و صد تا در یك سال است. بیش از هزار خانواده را داغدار كردهاند. همین حالا فقط در زندان ارومیه قریب به 30 زندانی كرد را هر آن ممکنست اعدام کنند. زندانیان دست به اعتصاب غذا زدهاند تا بتوانند صدای محرومیت و بی عدالتی را به گوش مردم برسانند. زندانیان سقز هم از آنها حمایت کردهاند. تنها راه مبارزه علیه این خشونت سازمان یافته دولتی، متشكل شدن و به راه انداختن مبارزۀ سازمان یافته علیه اختناق حاكم است. باید از هر فرصتی استفاده كرد و علیه این بیعدالتیها مبارزه كرد. شعارها و خواستهها را نباید به این بهانه که احتمال دستگیری و یا خشونت حكومت وجود دارد سانسور كرد. باید از تودههای مبارزی که آن طرف دنیا علیه خشونت پلیس آمریکا به خیابان آمدهاند یاد بگیریم. باید مثل مورد اسیدپاشی، در این موارد هم به موقع و با قدرت عکس العمل نشان دهیم و حکومت را وادار به عقب نشینی کنیم. كافی نیست كه در سالنهای دربسته شعار زندانی سیاسی آزاد باید گردد سر داده شود.... 
کاوه اردلان

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر