یاد ماندگار شاهرخ
امسال روزهاي پاياني شهريور ماه که کشتار زندانيان سياسي در
سال 1367 را در يادها زنده مي کند،
مُهر جنايتي ديگر خورد. صبح 22 شهريور، هم بندان شاهرخ زماني در زندان گوهردشت کرج
با پيکر بي جان اين مبارز آگاه و سخنگوي بيباک زندانيان چپ و فعالان جنبش کارگري روبرو
شدند. خبر به سرعت پيچيد و موجي از اندوه و خشم را در ميان بستگان و رفقا و ياران ديده
و ناديدة شاهرخ برانگيخت. مراسم تدفين پيکر شاهرخ در تبريز به نخستين اعتراض جمعي در
واکنش به اين جنايت تبديل شد. و اين تازه آغاز کاري است که بايد انجام شود.
زندگي و مرگ شاهرخ زماني براي همة کساني که تحمل بهره کشي و
ستم را ندارند و خواهان دگرگوني واقعي و ريشه اي جامعه اند،
درس ها دارد. به ويژه براي جواناني که
شور و انگيزه و توان شان زير
چکمة رژيم مذهبي لگدمال مي شود
و جمهوري اسلامي جز بيکاري و بي آيندگي
و بي هويتي چيزي نصيب شان نکرده است. در زندگي نامه هايي که اين روزها منتشر مي شود بسياري روي اين نکته تاکيد مي گذارند که شاهرخ يک کارگر بود؛ کارگر نقاش ساختمان. اما جايگاه
شاهرخ پيش از آن که با شغل و موقعيت طبقاتياش
تعريف شود با انديشه و عمل مبارزاتيش رقم خورد. او از کودکي با مسائل سياسي آشنا شد
و به ويژه از زمان انقلاب 57 در سنين نوجواني درگير فعاليت مبارزاتي شد و تا پايان
بر اين مسير باقي ماند. در دهة 1380، شاهرخ به مثابه يکي از رهبران «کميتة پيگيري براي
ايجاد تشکل هاي مستقل کارگري» و «هيئت بازگشايي
سنديکاي کارگران ساختماني و نقاش» در عرصة جنبش کارگري شناخته شد. در اين عرصه شاهرخ
تلاش کرد مقابل نفوذ خطوط رفرميستي و سازشکار در اين جنبش بايستد. او در هر فرصت اعتقاد
و آرزوي عميق خود به از ميان بردن نظام مالکيت خصوصي و رهايي کارگران و زحمتکشان از
بند استثمار سرمايه داري را
اعلام مي کرد.
بخش موثر ديگري از فعاليت مبارزاتي شاهرخ به دوران اسارت مربوط
مي شود. او در سال 1390 به جرم «تشکيل
گروه براي بر هم زدن امنيت ملي» راهي زندان شد. روزهاي آزار و فشار؛ مقاومت و اعتصاب
غذا؛ جا به جايي از زندان اين شهر به آن شهر؛ از اين بند به آن بند؛ و سرانجام ماندگار
شدن در زندان گوهردشت. شاهرخ زماني مي دانست
که مبارزة طبقاتي ديوار و سيم خاردار نمي شناسد
و او به عنوان يک رهبر شناخته شدة چپ، در زندان نيز بايد تريبون انقلاب محرومان و ستمديدگان
باشد؛ در برابر دستگاه سرکوب پرچم مقاومت را برافراشته نگاه دارد؛ لحظه اي از افشاي جناياتي که در زندان ها بر اسيران سياسي و عادي مي گذرد باز نايستد؛ و عليرغم همة فشارها و تهديدهاي دژخيمان
(و نيز رويکردها و سياست هاي سازشکارانه
و بورژوايي در گروه بندي هاي زندانيان)
يک فضاي کلکتيو سياسي مبارزاتي سازش ناپذير بسازد. شاهرخ زماني همة تلاش خود را به
کار بست تا ارتباط فکريش با جمع ها
و مسائل مبارزاتي مربوط به جنبش کارگري و چپ خارج از زندان قطع نشود و در مباحثات جاري
نقش بازي کند.
اينک جمهوري اسلامي، شاهرخ را از ما ربوده است. اين صداي رساي
افشاگر، اين پيام آور اتحاد و تشکل براي توده هاي کارگر و زحمتکش را خاموش کرده است. ولي پيام، روحيه، شور
و تعهدي که او انتشار مي داد زنده
و شاداب و متين باقي است. يادش گرامي باد!
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر