سال تحصيلي 95-94 در شرايطي
فرا رسيده که 58 درصد از شرکت کنندگان در آزمون سراسري، 51 درصد از پذيرفته شدگان در
آزمون کارشناسي ارشد و 43 درصد از پذيرفته شدگان آزمون دکتري را زنان تشکيل دادند.
واضح است که با وجود تمامي محدوديت ها که شامل سهميه بندي جنسيتي و بومي گزيني است،
حضور زنان به طور متوسط بيش از 50 درصد است.
اما دختراني که پا به دانشگاه
مي گذارند با چه مشکلاتي روبرو
هستند؟ آنان اگر بتوانند به مکاني متفاوت از محل زندگي خود بروند در صورت پذيرش در
رشته هاي غير روزانه، با معضل
خوابگاه مواجه ميشوند.
دانشگاههاي سراسري اولويت استفاده
از خوابگاه را به دانشجويان روزانه مي دهند. دانشگاه هاي آزاد و غيرانتفاعي
و پيام نور، خوابگاه ندارند. کرايه کردن خانه دانشجويي هم به خاطر مجرد بودن کار آساني
نيست. معضلات ديگري هم هست که بعد از اتمام دورة تحصيل انتظار دختران را مي کشد. اگر بخواهند در همان
شهر محل دانشگاه خود بمانند و کاري پيدا کنند، البته در صورتي که با مخالفت خانواده
روبرو نشوند، تازه با معضل بيکاري گسترده که قرباني اصلياش زنان هستند روبرو خواهند شد.
دستمزد اندک، تثبيت جايگاه زنان شاغل در رتبه هاي پايين و مياني، انواع
و اقسام تحقيرها و تعدي ها از جانب مديران و کارفرمايان و همکاران مرد، جزء ثابت
تصوير اشتغال زنان است.
اخيرا مولاوردي معاون روحاني
در امور زنان و خانواده در نشستي با خبرنگاران گفت که: «بخش غيررسمي اشتغالِ زنانه
شده و ارزان بودن
نيروي کار زنان و اجبار آنها به پذيرش شغل در هر شرايطي آنها را تبديل به گزينهاي مناسب براي کارفرمايان
کرده است». او در نشستي ديگر با موضوع تعاون به آمار بيکاري بالاي 40 درصد در ميان
زنان با تحصيلات دانشگاهي هم اشاره کرد.
يکي از مختصات نظام سرمايهداري وجود ارتش ذخيره بيکاران
و بهره برداري از کار زنان با دستمزدي کمتر از مردان در شرايط برابر کار است. اين ساختار
در مواقع بحران با استفاده از فشار نيروي کار مازاد، شديدتر از قبل از نيروي شاغل بهرهکشي ميکند و در دوران رونق هم
براي توسعه و
گسترش فعاليتش، نيروي آمادهاي دارد که به کار بگيرد. آنچه در اقتصاد ايران که يک کشور
تحت سلطه امپرياليسم است مي بينيم نيز جز اين نيست. بر طبق آمار سال 1392 نرخ
بيکاري زنان و دختران جوان بيش از 2 برابر نرخ بيکاري مردان جوان بوده است. حرف هاي معاون روحاني در امور
زنان و خانواده نشان مي دهد که با گذشت دو سال از سر کار آمدن «دولت تدبير و اميد»
هم نه تنها وضع تغيير نکرده بلکه اوضاع آشفته تر از پيش هم شده است.
وضعيت
فوق نتيجه اي جز تشديد فرودستي و قيد و بندهاي سنتي و خانوادگي
براي زنان، بالا بردن آمار اعتياد و تن فروشي، عکس العمل هاي
فردي گسترده به شکل پديدة دختران فراري و ساير معضلات اجتماعي در حوزه زنان نخواهد
داشت. اينگونه معضلات به ويژه در جامعه اي
که علاوه بر زنجيرهاي مناسبات سرمايهداري،
آغشته به مناسبات مردسالاري، پدرسالاري و خرافات و عقايد عقبمانده مذهبي نيز هست، ابعاد گسترده اي به خود مي گيرد.
وضعيت ساختار اقتصادي اجتماعي ايران، موقعيت زنان را در حوزة اشتغال زنان به شدت شکننده
کرده است.
جامعة ايران براي رهايي از انواع ستمهايي
که قشرهاي مختلف جامعه با آن دست به گريبانند نيازمند حرکت راديکال جوانان پيشرو به
خصوص زنان است. زناني که علاوه بر کار خارج از خانه و «نان آوري»، وظيفه تربيت و نگهداري
فرزندان و کار خانگي را نيز به دوش ميکشند.
زناني که در معرض انواع تبعيض ها و خشونت هاي
ناشي از ستمگري دولت و مناسبات مردسالارانه حاکم بر جامعه و خانواده قرار دارند. فقط
از طريق اتحاد در تشکل هاي مبارزاتي
گوناگون بر اساس يک خط راديکال و سازش ناپذير است که زنان خواهند توانست جنبشي حق طلبانه،
قدرتمند، ادامه دار و تاثيرگذار بر کل فضاي جامعه به راه اندازند. خيل دختران دانشجو
اين ظرفيت را دارند که به شعله هاي سرکش يک آتش
عظيم براي دگرگوني ريشه اي جامعه تبديل
شوند.
نسيم ستوده
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر