۱۳۹۴ آبان ۳۰, شنبه

انفجارهای پاریس و تضادهای دو پوسیده






ياداشت اول

روز دوازده نوامبر در پي حملات پي در پي در پاريس دستکم 129 نفر از مردم بي دفاع کشته شدند، داعش نيروي مسلح ارتجاعي اسلام گرا با افتخار مسئوليت حمله را به عهده گرفت. قربانيان مردم معمولي کوچه، خيابان بودنند و مشغول کارهاي روزانه، مهاجمين با بي رحمي به يک سالن که در آن کنسرت راکي در حال اجرا بود حمله کردنند و تماشاگران را به رگبار بستتند. مشخص است که اين حمله بخاطر ايجاد ترس در جامعه انجام شد. اين حمله جنايتکارانه بدون شک بايد محکوم شود. رئيس جمهوري فرانسه اين حملات را «اعلام جنگ» قلمداد کرد و اعلام کرد آنرا با عمل بيرحمانه پاسخ خواهد داد. اين بدون شک به معناي حملات نظامي بيشتر درخاورميانه از جانب فرانسه و قدرت هاي اروپائي و آمريکا خواهد بود. اعمالي که منجر به ايجاد موج بيشتري از مهاجرت ها خواهد شد، بنابر اين ديناميسم هوناکي که باعث شده ميليون ها نفر از مردم خودشان را در چارچوب جنگ ها و کشتار بي رحمانه ببينند. اما بدون شک راه ديگري موجود است. براي درک اوضاع بايستي ريشه ها و ديناميسم حوادثي که در حال رخ دادن هستند را دريابيم.
جهان دهشت ها
ما بايد بوضوع درک کنيم که حملات پاريس بخاطر پيشبرد يک برنامه ارتجاعي بوسيله گستراندن ترور انجام گرفته، آن حملات بيرحمانه، غير عادلانه و هولناک بودند، همانگونه که بيمارستان پزشکان بدون مرز توسط ارتش آمريکا در افغانستان بمباران شد و باعث مرگ ده ها پزشک داوطلب و انسانهاي بي گناه شد.
در سال 2001 که امريکا عراق را اشغال کرد زمينه تشکيل و عروج داعش فراهم شد. حملات آمريکا بطور مستقيم و غير مستقيم باعث مرگ هزاران نفر شد. داعش نيز در بيروت در حمله به محله زحمتکش شيعه نشين در 12 نوامبر 2015 باعث قتل صدها نفر از مردم شد. داعش مردم عادي را بقتل رساند ظاهراً بدليل اينکه آنها پايه هاي حمايتي ايران و سوريه بودند. جنگ قدرت هاي رقيب در سوريه تاکنون منجر به قتل 250 هزارنفر و بيش از 12 ميليون نفر بي خانمان شده است. همانگونه که بمباران يک جشن عروسي در يمن در 18 اکتبر توسط رژيم وابسته به آمريکا، عربستان باعث مرگ صد ها تن شد.
دو قطب ارتجاعي ستم
حاکمين آمريکا تلاش مي کنند خودشان را بر حق جلوه بدهند. اين در حاليست که در واقعيت نظامشان بدون استثمار وحشيانه ميلياردها نفر از مردم و غارت منابع طبيعي و ستم بر زنان که نيمي از بشريت هستند جلو مي برد. آنان از مردم مي خواهند که فراموش کنند که بنياد آمريکا بر پايه بردگي و کشتار قرار دارد.
از طرف ديگر داعش خود را تنها نيروي اپوزيسيون قلمداد کرده در حالي که آنها ستم گران بانسبه کوچکي هستند که تلاش مي کنند ستمگر بزرگي شوند. جامعه اي که مي خواهند   تحميل کنند، جامعه اي ستمگر و بي رحم برعليه زنان و تحميل خشونت بار خرافه همانند جمهوري اسلامي ايران.
هرکس که يک ذره عدالت خواهي در وجودش باشد نبايستي از دارو دسته ارتجاعي داعش حمايت کند و يا تلويحاً اعمالشان را توجيه کند.
بشريت لياقت امري خيلي بزرگتر، جامعه اي بدون ستم و استثمار را دارد. ما مي توانيم از مهلکه دو قطب ارتجاعي رها شويم و از طريق انقلاب و کمونيسم جهان ديگري بسازيم.   ما بايستي حملات وحشيانه داعش را محکوم کنيم اما نبايستي به دفاع از مرتجعين ايران، آمريکا و فرانسه بيافتيم.
ياداشت دوم
مردم ايران با مشکلات فزاينده اقتصادي و اجتماعي دست به گريبانند. اجاره ها سير صعودي را طي مي کنند و گراني و تورم ادامه دارد. بهاي ارز رو به افزايش است. رکود در صنايع ادامه دارد. دستگيري فله اي روزنامه نگاران و فعالان دانشجويي و فعالان کارگري و سياسي و عقيدتي تشديد شده است. در حاليکه جنايتکارني مانند مرتضوي راست راست مي گردند، فعالين کارگري و سياسي را به حبس هاي طولاني محکوم مي کنند. انواع و اقسام بهانه مثل نفوذي بودن را در مي آورند و آش چنان شور مي شود که روحاني حکم مي دهد که قوه قضائيه فاسد است. قرار بود دولت به اصطلاح  تدبير و اميد با برداشتن تحريم ها رونق ايجاد کند و زورق ورشکسته اقتصاد وابسته و بحران زده جمهوري اسلامي را از طريق «بازگشت به آغوش جامعه جهاني» به ساحل ثبات و آرامش برگرداند. اما بجاي آن جمهوري اسلامي بيشتر و بيشتر به گرداب جنگ هاي  کثيف منطقه اي  وارد مي شود. در سوريه مي جنگد و دستي هم بر آتش جنگ در يمن دارد. روحاني و متحدينش اين بار خطر داعش را طرح کرده و هواداران بي مايه به اصطلاح فرهنگي اش مانند صادق زيبا کلام، مدام در راستاي سياست «بازگشتن به آغوش امپرياليسم» فرياد بر مي آورند که بايستي سياست آمريکا ستيزي را کناري بگذاريم و از دانشجويان و مردم مي خواهند که قبل از اينک داعش وارد مرزهاي ايران شود از امنيت و وضع موجود دفاع کرده و به دفاع از دولت روحاني برخيزند.  زماني بود که برخي مردم  نا آگاه به هنگام حمله امپرياليسم آمريکا و متحدينش به خاورميانه با خوشحالي مي گفتند که بعدش نوبت ايران است و آمريکا جمهوري اسلامي را سرنگون خواهد کرد و آنگاه ايران روي تمدن و آسايش و رفاه را به خود خواهد ديد. حالا اما امثال زيبا کلام به همراه همفکران خود در توجيه سياست دريوزگي در آستان امپرياليسم و ارتجاع مي گويند با همکاري با امپرياليسم آمريکا و متحدين اروپائيش هست که مي توان هم سو با سرمايه داري جهاني معضلات اقتصادي را حل کرد. و نا آگاهان و رفرميستها هم با اين ارکستر ارتجاعي همراه شده حالا مي گويند بگذاريد واقع بين باشيم رژيم اسد بهتر است يا داعش؟ آيا بهتر نيست که در سوريه بجنگيم تا اينکه داعش بيايد داخل مرزهاي ايران و در اينجا با آن ها بجنيگيم؟! نمي گويند که اگر هم داعش بيايد و با داعشيان حاکم بجنگد خودش نتيجه دخالت هاي منفعت طلبانه جمهوري اسلامي در سوريه و عراق است.
بعد از مدت ها که تغييري در وضعيت اسفناک اقتصاد وابسته ايجاد نشد حالا دولت روحاني بسته اقتصادي را معرفي کرده تا مثلا  رکود حاکم بر اقتصاد را بر طرف کند. بخشي از اين تدبير اختصاص وام بيست و پنج ميليوني براي خريد خودرو و از طرف ديگر اختصاص وام ده ميليوني به شکل کارت اعتباري براي خريد کالا است. تا به حال مي گفتند که مردمي که  خودرو هاي مونتاژ داخل را نمي خرند ضد انقلابند، ولي حالا که «معلوم» شد که مردم بخاطر نداشتن قدرت خريد نمي توانند خودرو هاي بي کيفيت را بخرند يک دفعه مردم قهرمان مي شوند. ظاهرا حالا که بنا به روايت رسانه هاي دولتي بيش از صد هزار خودرو فروش رفته دولت ادعا مي کند که ببينيد رکود صنعت خودرو برطرف شد و صنعت خودرو سازي از ورشکستگي رها شد. به ظاهر مردم زيادي خود رو خريده اند اما بسرعت مشخص شد که دلالان زيادي نيز خود رو خريده اند تا در فرصت مناسب آن را با قيمت بالاتر بفروشند و در واقع چرخه دلالي نيز بچرخد.
آلودگي محيط زيست ناشي از خودروها و بنزين هاي بي کيفيت باقيست. وضعيت کشاورزي کماکان اسفناک است و بحران کم آبي وضع را خراب تر کرده. صدها کارگر ماه هاست که حقوق نگرفته اند. معلمين در فقر بسر مي برند. بي خانماني و اعتياد تبعيض و ستم عليه زنان ادامه دارد. خشکسالي و باران هاي اسيدي و ريزگردها محيط زيست را با خطر نايودي روبرو کرده است. 
آيا راهي براي تغيير، تغييري واقعي و ريشه اي اين وضعيتي که مردم مجبور به زندگي تحت آن هستند وجود دارد؟ براي تغيير وضعيت نه فقط کم کردن مشقت و ستم  و استثمار بلکه ريشه کن کردن ستم واستثمار چکار بايستي کرد؟ و در اين رابطه زندگي شما چه ربطي به اين تغيير دارد؟
بله جهان کنوني در وضعيت دهشتباري بسر مي برد اما نبايستي اينگونه باشد. وضعيت کنوني بخاطر ذات بشر نيست بلکه بخاطر کارکرد سيستم سرمايه داري حاکم بر جهان است. همانگونه که ما بارها گفته ايم تنها با تکيه بر علم کمونيسم و اگاهي کمونيستي و سازمان دادن انقلاب کمونيستي مي توان جهان را از اين دهشت رهانيد. تنها با علمي که توسط آموزگاران پرولتاريا به وجود آمده و با ديدگاه و استراتژي انقلابي مي توان جامعه خيلي بهتري ساخت و مبارزه را با روحيه انترناسيوناليستي به پيش برد و به سرانجام رساند.n
«آتش»
 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر