از نشریه آتش شماره ۵۴
م. قزل
چین
امپریالیستی جای امپریالیست های آمریکایی و اروپایی را در سلطه بر ایران میگیرد؟!
در پرتو قراردادهای
اقتصادی چین با ایران
رئیس جمهور چین 11
روز پس از امضای «برجام» به ایران آمد و طی این سفر قراردادی ششصد (600) میلیارد
دلاری با جمهوری اسلامی امضا کرد. تحلیل گرانَ بین المللی این قرارداد را بخشی از
«طرح مارشال» چین میخوانند. «طرح مارشال»، پروژۀ امپریالیسم آمریکا در دورۀ بعد از
جنگ جهانی دوم و یک طرح جامعِ اقتصادی، سیاسی، نظامی و فرهنگی بود و هدف از آن
تحکیم سلطۀ آمریکا در خاورمیانه و اروپا و کشیدن سدی در مقابلِ نفوذ اتحاد جماهیر
شوروی سوسیالیستی بود (در آن زمان، اتحاد جماهیر شوروی هنوز تبدیل به یک کشور
سرمایه داری امپریالیستی نشده بود). در واقع، ایرانِ دوران پس از کودتای 28 مرداد
1332 محصولِ «طرح مارشال» بود و کلیۀ طرح
های توسعۀ اقتصادی و جایگاه اقتصادی ایران در تقسیم کار بین المللی، روش ها و
سیاست های کلان حکومتی، پیمان های نظامی منطقه ای، آموزش و پرورش و غیره را در بر
میگرفت. این که قرارداد ششصد میلیارد دلاری چین با جمهوری اسلامی، یک «طرح مارشال
چینی» است یا خیر نیاز به پژوهش مفصلی دارد که در مجال این نوشته نیست. اما این
قرارداد دارای چنان اهمیتی است که نهادهای جمهوری اسلامی آن را جزو اسناد محرمانه
«درجه یک» طبقه بندی کرده اند.
مجیدرضا حریری، معاون
رئیس اتاق مشترک ایران و چین میگوید: «بین دولت ایران و چین سند استراتژیک امضاء
شد که در برگیرنده مسایل اقتصادی، سیاسی، اجتماعی، فرهنگی، نظامی و امنیتی است.
این سند بر اساس طبقه بندی ها (از چهار طبقه) از نوع درجه یک است.» (1) طبق «نظامنامۀ جمهوری اسلامی در رابطه با
طبقه بندی اسناد»، قرارداد درجه یک قراردادی است از نوعِ «به کلی سری که افشای
غیرمجاز آن ها به اساس حکومت یا منافع ملی کشور ضرر جبران ناپذیری برساند» (2)
نکته دیگری که در
مورد این سند گفته میشود این است که طبق این سند میان چین و ایران روابطی
استراتژیک و راهبردی برقرار شده است. عسگراولادی رئیس اتاق مشترک چین و ایران در
این باره گفت: «سند راهبردی یک نگاه بلند مدت جامع به روابط دوجانبه است و در آن
به همه مسائل دنیا، منطقه، همکاری های بین المللی، مسائل فرهنگی، مسائل اقتصادی و
امنیتی نگاهی ویژه میشود.»
معنای «راهبردی» را
حسین کبرایی زاده در تحلیل از رزمایش مشترک میان نیروی دریایی چین و جمهوری اسلامی
در سال 1393 این طور شرح میدهد: «کشورهایی میتوانند اتحاد راهبردی و استراتژیک
داشته باشند که هم در بُعد نظامی و هم امنیتی، اقتصادی و سیاسی در عالیترین سطح
مناسبات دست یافته باشند.» و در ادامه می نویسد: «پهلو گرفتن ناوشکن چانگ چون و
ناوچه شانگرو در بندرعباس و انجام رزمایش مشترک چهار روزه با نیروهای دریایی ایران
اولین حضور نظامی چین را در بندر عباس رقم زد که ناظران و تحلیل گران سیاسی از عزم
راسخ چین برای ورود از حاشیه به متن خلیج فارس سخن میگویند...50 درصد نفت چین از
خلیج فارس تامین میشود. تا سال 2020 به هفتاد درصد افزایش خواهد یافت. لذا پکن با
انجام مانور مشترک به نظر میرسد برای تامین امنیت انرژی ریسک برخورد و منازعه را
پذیرا باشد.» (3)
با بررسی این قرارداد
و حرکت چین در مقیاس جهانی، به ویژه در سه قاره آسیا، آفریقا و آمریکای لاتین
میتوان نشان داد که چین بر اساس یک نقشه درازمدت یا به قولی «راهبردی» میخواهد
ایران و دیگر کشورهای تمام طول راه «جاده ابریشم» را در یک شبکۀ اقتصادی و سیاسی و
نظامی تحت سلطۀ خود ببافد و ایران یکی از مهره هایش در این نقشه و به طور کلی در
بازی بزرگ بین المللی اش در رقابت با دیگر قدرت های امپریالیستی است. این حرکت
کاملا و به طور زیربنایی از نیازهای یک بلوک سرمایۀ بزرگ بین المللی که پایگاه
خانگی اش در چین است بر میخیزد. چین منطقۀ خلیج فارس را «حوزه امنیتی» خود میداند
و در واقع شعار اقتصادیِ «جاده ابریشم» اش مبنی بر «یک پهنه، یک راه» ناظر بر همین
نگاه استراتژیک به روابط قدرتِ بین المللی اش است.
این رابطه ای است که
نه تنها برای چین «راهبردی» است بلکه برای هیئت حاکمه جمهوری اسلامی نیز «راهبردی»
است. تا آن جا که به حضور چین در ایران مربوط میشود، باید گفت چین با رشته های
مالیِ محکمی جمهوری اسلامی را وابسته و تابع نقشه های «راهبردی» اقتصادی، سیاسی و
نظامی خود کرده است. این به معنای آن نیست که قدرت های غربی (از آمریکا تا اروپا)
چنین نکرده اند و نمیکنند. در واقع امروزه کلیۀ تضادها و جناح بندی های سیاسیِ
درون هیئت حاکمه جمهوری اسلامی به شدت متاثر از رقابت های اقتصادی و سیاسی و نظامی
قدرت های سرمایه داری امپریالیستی است.
قراردادهای اقتصادی
آن چه کمتر محرمانه
است بخشی از محتوای اقتصادی این قرارداد بزرگ است: برنامه هایی برای توسعه حمل و
نقل ریلی، جاده ای، بنادر و توسعه مناطق آزاد. کلیه این طرح ها با سرمایۀ استقراضی
چینی پیش خواهند رفت و در واقع هدفِ عمدۀ اقتصادیِ این طرح ها، صدور سرمایۀ وامی
به ایران است. عسگراولادی گفت: «ایران می تواند از سه پتانسیل چین برای تامین مالی
زیرساخت ها یعنی منابع بانک توسعه زیرساخت آسیا، صندوق جاده ابریشم و صندوق
کنفرانس شانگهای بهره گرفته و در همه آنها
ذی نفع باشد و این درست در زمانی است که ایران برای توسعه خود، به سالانه ۳۰ تا ۵۰
میلیارد دلار سرمایه خارجی نیاز دارد و این می تواند زمینه اصلی فعالیت ما با چین
در دوره جدید باشد.»
حتا در «ایجاد شهرک
های صنعتی» (که اولینِ آن قرار است در بندر جاسک ایجاد شود) نیز پای بانک ها و وام
های چینی در میان است: «مذاکراتی هم با چینی ها انجام شده تا در آینده نزدیک علاوه
بر فینانس چین که در زمان تحریم شکل گرفت و اکنون در حال انجام است اگزیم بانک چین
فینانس طرح های ایرانی که طرح توجیهی دارند را بر عهده بگیرد. همچنین در آینده
نزدیک چین برای خرید مواد اولیه و ماشین آلات قرارداد یوزانس (نسیه بلند مدت)
منعقد خواهد کرد. از سویی 4 بانک بزرگ چین در حال توسعه روابط خود با ایران هستند
و بانک آ.سی.بی.سی نیز تقاضای ایجاد شعبه در ایران را کرده است که میتواند تحولی در نظام بانکی کشور ایجاد کند.»
ناگفته نماند که در
سال ۲۰۱۴، چین ۳۶ درصد کل تجارت خارجی ایران را به خود اختصاص داد و پیش بینی
میشود که در آینده نزدیک این حجم به 70 درصد برسد. در این زمینه، چین تبدیل به
رقیب بزرگ اتحادیه اروپا، به ویژه آلمان که مقام تجاری اول را در ایران داشت، شده
است.
در پسِ این قرارداد،
ماشین تبلیغاتی جمهوری اسلامی تبلیغ میکند که قرار است چین مدلی برای جمهوری
اسلامی باشد. اما کارنامۀ غارت و جنایتِ چین در نقاط دیگر جهان به ویژه در آفریقا
و مهم تر از آن استثمار بیرحمانۀ صدها
میلیون کارگر چینی در مشقت خانه های تولیدی در خودِ چین، پیشاپیش نشان میدهد که
سرمایه داران چینی دست در دست سرمایه داران ایرانی و دولت جمهوری اسلامی چه خوابی
برای کارگران و زحمتکشان ایران دیده اند. بیایید نگاهی به این کارنامه بیندازیم.
در داخل چین، کار
کردن تا حد مرگ: گوولااوسی
چین بهشتِ سرمایه
داران داخلی و خارجی، کمپانی ها و سرمایه داران مالی جهان است. اما جهنم و کارگاه
عرق ریزان صدها میلیون کارگر چینی است. با استثماری بی همتا با ساعات کار طولانی و
دستمزد پایین. بیشترین اعتصابات کارگری جهان به نسبت جمعیت، در چین روی میدهد.
بالا بودن رشد اقتصادی به مدت چند دهه وابسته به استثمار برده وارانه کارگران و به
قیمتِ نابودی محیط زیست و پایین نگاه داشتن هزینه های تولید برای افزایش سود
سرمایه داران چینی و بین المللی بوده است.
در چین واژه ای برای
«کار کردن تا حد مرگ» ساخته شده است: گوولااوسی ((guolaosi). در چین امروز شمار کارگران 19 ساله که زیر فشار کار سکته
کرده و می میرند کم نیستند. کارگری از بخش
جوشکاری کارخانه عروسک سازی در شهر گوانگدونگ که برای فروشگاه زنجیره ایِ وال مارت
عروسک تولید میکند، میگوید:
«هر روز در حرارت
بالا و هوایی که پر از بوی مواد شیمیایی است کار میکنیم. باید همان حرکات را مرتبا
تکرار کنیم، ماشین را باز کنیم، پلاستیک داخل آن بگذاریم، آن را پرس کنیم و
پلاستیک را بیرون بیاوریم. ... خیلی از کارگران حرارت بالا و بوی مواد شیمیایی و
سر و صدای بالا را تاب نمی آورند و برخی از آن ها غش میکنند.»
کارگر دیگری میگوید:
«بعد از نیمه شب به خوابگاه میرویم. در هر طبقه فقط دو توالت هست و برخی اوقات سه
ساعت باید در نوبت باشیم تا دوش بگیریم. برخی اوقات آب نیست و نمی توان دوش گرفت.
... ساعات کار و فشار وحشتناک است. تیم من باید هر روز 4500 واحد را تمام کند. در
برخی فصول تا نیمه شب کار می کنیم. هر سی روز ماه کار میکنیم. در ماه های پُر
کاری 500 تا 600 رنمینبی (60 تا 70 دلار درماه) و ماه های دیگر 300 رنمینبی در ماه
حقوق میگیرم.»
این کارخانه ها برای
فروشگاه هایی مانند وال مارت، همبرگرفروشی های مک دونالد، برادران وارنر، هاسبرو،
فیشرپرایس و غیره عروسک تولید میکنند. ساعات کار اجباری 15 تا 16.5 ساعت است.
دستمزد برای هفته کاری 70 ساعته نزدیک به هشت دلار و نیم.
حداقل قانونی است.
زنان کارگر وقتی باردار میشوند باید استعفا بدهند. در خوابگاه کارگران در هر اتاق
16 کارگر زندگی میکنند. (4)
خلاصه اش این است: اقتصاد چین برای سرمایه داران «معجزه» است اما برای توده های
کارگر و زحمتکش مرگ تدریجی هولناک است. نارضایتی در مقابل این درجه از استثمار با
سرکوب شدید مواجه میشود. طبق گزارش عفو بین الملل، چین و ایران بیشترین شمار اعدام
در جهان را داشته اند. بر پایه این گزارش در سال 2014 در ایران حداقل 743 تن اعدام
شده اند. تعداد افراد اعدام شده در چین سالانه «هزاران تن» است که «به تنهایی
بیشتر از مجموعه اعدام های سراسر جهان است». (به نقل از گزارش عفو بین الملل.
2015)
وضعیت چین در حفظ
محیط زیست و کره زمین نیز فاجعه بار است. تابستان سال گذشته (آگوست 2015) انفجاری
مهیب با قدرت زمین لرزه 3 ریشتری در شهر 15 میلیون نفریِ تیانجین که یکی از بنادر
صنعتی و قطب مهم اقتصادی چین و محلِ
انبارهای نگهداری مواد شیمیایی
است، رخ داد. این انفجار باعث مرگ و زخمی شدن هزاران تن، سوختن ده هزار
اتومبیل و کالاهای شیمیایی انبارها و پخش ماده مرگبار سیانید سودیوم در شهر و در
اقیانوس پیرامون شهر شد. علاوه بر آلودگی آب، آلودگی شدید هوا موجب بیماری های
گوناگون مانند آسم و بیماری های پوستی و تنفسی و افزایش سرطان ریه شده است. 60
درصد از زمین های ملی چین تعادل اکولوژیکی خود را از دست داده اند. آلودگی محیط
زیست سالانه بیش از 200 میلیارد دلار برای چین خسارت به بار میآورد. چین حدود 5.75
میلیون مترمکعب الوار (چوب درختان جنگلی) را سالانه به شکل غیرقانونی قطع کرده
است. مراتع چین 41 درصد از مساحت کل کشور بود. اما طبق آمار سال 2006 نزدیک به 90
درصد این مراتع تخریب شده اند. حاصل این تخریب ها توفان های شن بوده است. آلودگی و
نابودی پهنه وسیعی از تالاب های ساحلی، حاصل رشد خطرناک اقتصاد شهرهای ساحلی چین
است (رجوع کنید به وبسایت کانون دیده بانان زمین- طیبه موسوی)
رابطه چین با جهان
نفوذ اقتصادی چین در
کشورهای آفریقایی یادآور بیرحمی و چور و چپاول کمپانی های استعمار فرانسه و بلژیک
در قرن نوزدهم است. در اواسط دهه 1990 (اواخر دهه 1370) بسیاری از آفریقایی ها فکر
میکردند سرمایه گذاری کمپانی های چینی در این قاره باعث شُل شدن طوقِ اسارت مراکز
مالی نظام سرمایه داری جهانی (مانند صندوق بین المللی پول و بانک جهانی) بر اقتصاد
این کشورها خواهد شد. این طوقِ اسارت در
کشورهای نفت خیز و صاحب معادن فلزات گرانبها به «طوقِ لعنت منابع زیرزمینی» معروف
شده است. (5) زیرا مراکز
مالی جهان در ازای وام، درآمد این کشورها از نفت و گاز و معادن فلزات گرانبها را
به گروگان میگیرند. ورود چین به عرصه سرمایه گذاری در آفریقا، نه تنها این «طوقِ
لعنت» را شُل تر نکرده بلکه محکمتر کرده است. سرمایه های چینی برای به چنگ آوردن
نفوذ اقتصادی در کشورهای آفریقایی، آسیائی و آمریکای لاتین و بیرون راندن رقبای
غربی از این مناطق، در درجه اول بر روی کشورهایی تمرکز کردند که به دلایل سیاسی
زیر تحریم مالی یا فشار مالی از سوی مراکز مالی غربی بوده اند. به طور مثال در
آفریقا، بر آنگولا، جمهوری دموکراتیک کنگو و گینه تمرکز کردند و در خاورمیانه بر
روی ایران. چین با ارائه وام های آسان به این حکومت ها و عقد قراردادهای محرمانه
جای خالی کمپانی های غربی را پر کرد. در هر حال برای قاره آفریقا، «معجزه چینی»
تبدیل به «طاعون چینی» شد. به ویژه آن که چین برای تثبیت جای پای خود، یک قشر
مافیایی فاسد سیاستمداران آفریقایی را پرورش داد و به جان مردم این کشورها انداخت.
کمپانی های چینی در ازای غارت منابع آفریقایی ها حتا شغل هم برای آفریقاییان ایجاد
نمیکنند چه برسد به انتقال فن آوری و مهارت ها به آنان. کمپانی های چینی که در
بیرحمی بی مثال هستند، کارگرانشان را نیز اغلب از چین وارد میکنند. (6)
آیا چین می تواند
الگوی ایران شود؟
ایران هرگزنمیتواند
چین کوچک بشود. به یک دلیل ساده: چینِ امروز بر پایه احیای سرمایه داری در یک کشور
سابقا سوسیالیستی تبدیل به کشور قدرتمند سرمایه داری امپریالیستی شد. انقلاب بزرگ
سوسیالیستی در چین در سال 1949 زیر رهبری حزب کمونیست چین و مائوتسه دون پیروز شد
و طی ربع قرن حاکمیت سوسیالیسم در این کشور، فئودالیسم و سرمایه داری همراه با
اعتیاد و فقر و بیکاری و گرسنگی درهم شکسته شدند. دهقانان از جمعیت درهم شکسته ای
که از گرسنگی برگ درخت میخوردند در فاصله کوتاهی تبدیل به صدها میلیون زن و مرد
کمون های سوسیالیستی شدند که بر مبنای روابط اقتصادی و اجتماعی سوسیالیستی، مساله
غذایی کشور را حل کردند. زنان تبدیل به نیم فعال و مبتکر و آزاد و برابر جامعه
شدند. صدها میلیون پرولتر چینی با نیروی ابتکار و خلاقیت به دلیل داشتن روابط
اقتصادی و اجتماعی سوسیالیستی، با کارآیی شگفت انگیزی کشوری ویران را تبدیل به
کشوری کردند با یک زیربنای صنعتی و فن آوری منسجم. چین در شرایطی به این مقام دست
یافته بود که از سوی «غرب و شرق» به شدت تحریم بود. با این وصف، در سال 1975 (یک
سال قبل از مرگ مائوتسه دون) نرخ مرگ و میر کودکان در شهرهای بزرگ آن از نرخ مرگ و
میر کودکان در شهر نیویورک پایین تر بود. در نتیجه، هنگامی که نیروهای «بورژوازی
نوین» در حزب کمونیست چین دست بالا را یافتند و از طریق کودتای نظامی حاکمیت
سوسیالیسم را سرنگون کردند و به سرعت در راه احیای سرمایه داری قدم گذاشتند و بر
این مبنا دروازه های چین را به روی هجوم سرمایه های بین المللی باز کردند، سرمایه
داری چینی و جهانی در واقع ثروتِ کلکتیو و یک زیربنای منسجم صنعتی و آموزشی و
کشاورزی را که طی 25 سال ساختمان سوسیالیسم چند صد میلیون نفر تولید کرده بودند،
در اختیار گرفت و نیروی کارِ چند صد میلیون نفر کارگر مبتکر را صاحب شد.
جمهوری اسلامی ایران،
بر اساس ورشکستگی اقتصادی و انحطاط فرهنگی یک جامعه وارد رابطه گسترده تر با نظام
سرمایه داری جهانی و مشخصا «اتحاد راهبردی» با چین میشود. حتا اگر چین بتواند بر
مبنای قرارداد سوپر محرمانه ششصد میلیارد دلاری اش با ایران، کل ساختار اقتصادی
ایران را مجددا قالب ریزی کند و با فرض این که جمهوری اسلامی در جریان این دگرگونی
های بزرگ دچار فروپاشی نشود، و بالاخره در شبکه مالی و تجاری و نظامی و سیاسی چین
ادغام شود، ایران چیزی بیش از یک واحد تابعۀ امپریالیسم چین نخواهد شد. نیروی
محرکه چین سرمایه داری، آنارشی و رقابت در صحنه بسیار پر تنش جهانی است و آنها
برای تقویتِ امپراتوری خود در رقابت با امپریالیست های هار و خون آشام دیگر، از هر
مهره ای که در طرح «جاده ابریشم» می چیند به حداکثر و بیرحمانه استفاده خواهد کرد
و قربانیانِ اقتصادی و سیاسی و فرهنگیِ این «اتحاد راهبردی» ده ها میلیون کارگران
و زحمتکشان و ملل تحت ستم ایران خواهند بود.
اما مهمترین وجه
اشتراک میان ایران و چین آن است که توده های مردم در هر دو کشور نیاز عاجل به یک
انقلاب کمونیستی دارند. در مقابل این «اتحاد راهبردی» ارتجاعی و امپریالیستی میان
چین و جمهوری اسلامی، باید یک اتحاد راهبردی انترناسیونالیستی کمونیستی را شکل
داد. ما کمونیست های انقلابی باید از هر فرصتی برای تبلیغ و ترویج کمونیسم انقلابی
(سنتزنوین) در میان کارگران و زحمتکشان چینی استفاده کنیم و این پیام مائوتسه دون
را فراموش نکنیم که: اگر رویزیونیست ها در چین قدرت را بگیرند وظیفه کمونیست های
کشورهای دیگر است که به پرولتاریای چین در انجام یک انقلاب سوسیالیستی دیگر کمک
کنند. n
پینوشتها
1-«گام بزرگ ایران و چین برای گسترش همکاری های اقتصادی». مرجان
اسلامی فر، روزنامه ایران، شماره 6133 به تاریخ 4/11/94، صفحه 5 اقتصادی
2- به نقل از نظامنامه و
دستورالعمل حفاظت اسناد و مدارک طبقه بندی شده. برآمده از اجلاس مدیران دبیرخانه
قوای سه گانه. فروردین 1389.
3- حسین کبرایی زاده. حضور نظامی چین در خلیج فارس. موسسه فرهنگی
مطالعات و تحقیقات بین المللی ابرار معاصر تهران. 27 مهر 1393
حسین کبرایی زاده: «... شرایط حاضر چین و منطقه خلیج فارس منازعه
میان چین و آمریکا را در آینده اجتناب ناپذیر کرده است» و در مقایسه با روابط
جمهوری اسلامی با روسیه تحلیل گران مطالعات استراتژیک جمهوری اسلامی میگویند، «روس
ها قبلا به ما شریک مطمئن میگفتند. در حال حاضر شریک راهبردی میگویند. در روابط
میان ایران و روسیه هنوز زود است که به دنبال روابط راهبردی باشیم. هنوز موانع
زیادی موجود است. ...» (همانجا).
4- گزارشی از کارخانه های عروسک سازی : A
Report on the Toy Industry of China. National Labor Committee. Jan 2002
۵- Resources
curse
6- ماشین غارت. نوشته ی تام بورجیس.
گزارش گرفاینانشال تایمز برای آفریقا
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر