۱۳۹۵ مرداد ۷, پنجشنبه

در حاشیه درگذشت عباس کیارستمی – اما چیزی دیگر



در حاشیه درگذشت عباس کیارستمی اما چیزی دیگر


سولماز مرادي
از نشریه آتش شماره ۵۷

درگذشت آقاي عباس کيارستمي، کارگردان صاحبسبک و شناختهشدهي سينماي ايران، بحثها و نظرات زيادي حول فعاليتهاي هنري و داوري در مورد فيلمهايش را به راه انداخت. کساني در داخل و خارج از ايران و همينطور برخي کانالهاي تلويزيوني غربي القا کردند که سينماي کيارستمي سياسي نبود و ايشان از سياست، گريزان بودند. ادعاهايي غيرواقعي، حتا اگر آقاي کيارستمي هم به آن باور داشت؛ چون «سياستزدگي» در جامعهي طبقاتي، منطبق بر سياستي است، سمتوسو دارد، خنثا و «طبيعت بيجان» نيست. سينماي آقاي کيارستمي هم بري از اين واقعيت نيست. مسائل زيادي در اين جامعهي خفقانزده و پرسانسور، ناروشن است. اما نميخواهيم وارد اينها بشويم و در اينجا قصد داوري سينماي آقاي کيارستمي را نداريم. ميخواهيم به جايي برسيم که مقامات جمهوري اسلامي، تلاش به لاپوشاني آن دارند، اما تبديل به يک بحث عمومي و سوال در ميان مردم شده است.



نظام پزشکي در جمهوري اسلامي
در حاشيه درگذشت آقاي کيارستمي، سوالها و بحثهايي حتا بيشتر از فعاليت و خدمات هنري ايشان  به راه افتاد که جمهوري اسلامي آن را رذالتگونه سانسور ميکند و اندکاندک آن را مصداق «تحريک اذهان عمومي»، «اقدام عليه امنيت ملي» قرار ميدهد. اين سوالها از امکانات و شرايط درماني براي آقاي کيارستمي شروع شد اما مسيري ديگر و خشمگين را طي ميکند. سوالي کلان که مردم ميپرسند و پاسخ ميخواهند اين است: «اگر مسئوليتهاي درماني براي فردي شناختهشده و معروف و داراي امکانات ملي و بينالمللي تا اين حد سهلانگار و بيتوجه است، پس به سر تودههاي فقير و محروم از همهي اين موقعيتها چه ميآيد؟» درواقع، درگذشت آقاي کيارستمي اين سوال تکاندهنده را پررنگتر کرده است تاحدي که برخي صاحبنامهاي سينماي ايران ميگويند، اين نظام پزشکي «کيارستمي را کشت!» (سخنان داريوش مهرجويي در مراسم تشييع کيارستمي).
به شما ميگوييم در نظام پزشکي مبتني بر تبعيض و پول ايران اسلامي، چه اتفاقي ميافتد. ميگذارند تا مردم محروم و گمنام بميرند. در نظام پزشکي ايران براي تودههاي فقير، فقط بيمسئوليتي عمل نميکند (مانند آنچه در مورد اليتهاي جامعه عمل ميکند) بلکه عاملي تعيينکنندهتر از آن موجود است. اين عامل، پول است. نهفقط در روستاها که «هنوز زنان سر زا ميميرند» بلکه در کلانشهرها، ارباب جامعهي اسلامي، پول است. مثل هر جامعهي سرمايهداري ارتجاعي ديگر.
منطق نظام اين است: اول روشن کن از کدام طبقهي اجتماعي آمدهاي، درکدام نقطهي شهر اسکان داري، شهري هستي يا روستايي. آنوقت حد و حدود کمکهاي پزشکي به شما را معلوم ميکنند. دست آخر اينطور ميشود: داري، بده. نداري بمير. اين، قانون اول نظام پزشکي در جموري اسلامي است.
کافي است سر و کاري با بيمارستان و يا حتا داروخانه داشته باشيم، شاهد صحنههايي مي شويم که همان، «جهنم» و «روز مکافات» است. صحنههايي که دو حس بينايي و شنوايي نميتوانند، سيگنالهايشان را درست به يک مغز سالم انساني منتقل کنند. در بيمارستان، يک بيمار در حال مرگ و نيازمند به عمل فوري را ميبيني که در راهرو افتاده است. خانواده، او را با هزاران اميد و نگراني، از صدها کيلومتر آنطرفتر به اينجا آوردهاند. در حال خونريزي، درد. مقامات بيمارستان قانونمند ميگويند: «برو اينقدر ميليون به حسابداري بپرداز. وگرنه بيمارت ميميرد». و اگر نداشته باشي چه؟ انگار خود «عزرائيل» است که فرمان ميدهد.
بيرحمي اين مناسبات را در داروخانهها ميبيني. پدري فرزند خردسالش که در تب ميسوزد را در آغوش گرفته و تقاضاي دارو ميکند. داروخانهچي ميگويد: «بهاي داروها 002 هزار تومان ميشه. داري بدي؟» و پدر پاسخ ميدهد: «اندازهي 51 هزار تومان دارم... همينقدر دارو بده». تازه اينها در شهرهاي بزرگ است. در روستاها که تا به شهر برسي، هردَم کودکان ميميرند.
نظام پزشکي در اين کشور، ضد مردمي و ارتجاعي است و تصويري است از کليت نظم طبقاتي و تبعيضآميز جمهوري اسلامي. بيمارستان و پزشک و داروخانه، تابعي هستند از چهارچوبهاي که کليت اين نظام پزشکي تحميل ميکند. نظامي «پزشکسالار»، پولپرست و ضدمردمي. بيجهت نيست که با پزشکاني روبهرو هستيم که در دورهي بازنشستگي و پس از سالها کار در آمريکا به ايران باز ميگردند، چون در اينجا به ادعاي خودشان در يک شب ميتوانند به اندازهي 6 ماه پول به نسبت آمريکا پارو کنند و قانون «سو» هم وجود ندارد. يعني اگر کسي را هم بکشند با رشوه به مسئولين مربوطه، «مشکل» را حل ميکنند. باور نکردني است که يک پزشک که قرار است سوگند خورده باشد، بيمارش را در ميان جراحي رها کند و براي تماشاي فيلم اسکار گرفتهي «لئوناردو ديکاپريو» در سينما، براي چند ساعت راهي اروپا شود. چنين رفتار و اخلاقياتي برگرفته و منطبق است بر نظام و مناسباتي که سود و بهرهوري به هر بهايي، قانونِ اول آناست.
اين نظام پزشکي جنونآميز، بارها به اعتراضات پرستاران و بهياران، دامن زده است. کارکنان سختکوش و زحتمکش اين عرصه که در معرض بيشترين خطرات ناشي از فعاليت درماني قرار دارند اما از کمترين حقوق برخوردار هستند.  
مردم، آناندازه از اين نظام طبقاتي و تبعيضگر، آسيبديده و عزيز از دست دادهاند که خودرو ميگويند: «قبل از همه "طبقهي پزشکان" بايد سرنگون بشوند»! اما طبقهاي بهعنوان «طبقهي پزشکان» نداريم. هرچند، پزشکان در ترکيب اجتماعي طبقات، در موقعيت ميانه به بالا هستند اما در ميان پزشکان، افراد شريفي قرار دارند که هم و غم خود را خدمت به مردم، درمان و آگاهي دادن به آنها براي پيشگيري از بيماري و بيچشمداشتي، قرار دادهاند. پزشکاني که دلسوزانه در مناطق فقير و دورافتادهي کشور، علم و دانش خود را در خدمت مردم قرار ميدهند. در مناطق شهري هم، چنين پزشکان مردمي وجود دارند. هرچند متاسفانه اين جريان ضعيفي است اما مانند گلهاي زيبايي هستند که در برهوت سر بلند ميکنند، يادآوري و نمونهسازي ميکنند. اين طبقهي سرمايهدار حاکم (در وجود دولت جمهوري اسلامي) است که ارزشهاي ضد مردمي خود را ارزشهاي همهي جامعه ميکند، اخلاقيات ضد بشري خود را تبديل به اخلاقيات کل جامعه ميکند. اين طبقه و حاکميتاش بايد واژگون شود، با تمام ارزشها و مناسبات طبقاتي و اجتماعي که نمايندگي ميکند.
خانواده آقاي کيارستمي در موقعيتي هستند که اعتراضاتشان به نظام پزشکي و بيمسئوليتيها را به کيفرخواست بگذارند، پرونده تشکيل دهند تاحدي که وزير بهداشت و درمان و وزير ارشاد را  به زير سوال بکشند. آنها در موقعيت اجتماعياي هستند که اعتراضات بهحقشان به مسئولان حکومتي در مطبوعات منعکس شود. که در برابر اراجيف مقامات حکومتي بايستند و بپرسند که آيا اعتراضات ما ربطي به اجنبي دارد؟ (در اين نظام هر اعتراضي يعني همراهي با دشمن و اجنبي). اما سوالي باقيست: دادخواه هزاران انسان گمنام و بيچيز که دستشان بهجايي بند نيست و بدون هيچ دليلي تحت اين نظام پزشکي ارتجاعي به خاطر فقر و نداشتن پارتي از دست ميروند، کيست؟ آناني که نه توان تشکيل پرونده دارند، نه توان داشتن وکيل. فيلم موثر «خانهي دوست کجاست» همبستگي انساني را نمايش ميدهد. چه درست بود اگر خانوادهي آقاي کيارستمي اين رنج خود را به رنج ميليونها مردم پيوند ميداد و نتيجهاي عمومي ميگرفت. n                                                 


هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر