علیه سرکوبگری جمهوری اسلامی به پا خیزیم! انقلاب تنها راه حل است!
جمهوری اسلامی مانند یک جانور درنده حمله علیه همه بخشهای مردم را تشدید کرده است. دستگاه امنیتی/نظامی رژیم برای مرعوب کردن مردم شمشیر را بار دیگر از رو بسته و از هیچ جنایت و دنائت و بیعدالتی روگردان نیستند. زندانیان سیاسی که حکم دارند ولی حاضر به قبولِ و امضاگذاری بر اراجیف و «اعترافگیری» و «مصاحبههای تلویزیونی» زیر شکنجه نیستند را وحشیانه ضرب و شتم میکنند تا وادار به تسلیم شوند. زندانیانی که در اعتراض به شرایط غیرانسانی زندانها دست به اعتصاب غذا زدهاند را تا حد مرگ آزار میدهند. سرکوب گسترده کنشگران حوزههای مختلف اقتصادی و سیاسی و اجتماعی، حبسهای طولانی مدت برای فعالین کارگری و معلمین و زنان معترض به حجاب اجباری، احکام سنگین برای معترضین به فقدان آزادی بیان و اندیشه، به بند کشیدن وکلای مردمی، صدور احکام اعدام فلهای برای فعالین سیاسی و فرهنگی عرب و کرد و… گوشهای از عملکرد رژیم در دوره اخیر بوده است. اما ابعاد سرکوبگری و جنایت به اینها محدود نمیشود.
یک روزِ غمناک، سحر (دختر آبی) بهواسطه عملکرد اجتماعی ضدِ زنِ این نظام به آتش کشیده شد. اما مرگِ دلخراشِ او جانِمایه گسترش اعتراضات علیه زنستیزی این نظام شده و انسانهای شریف و چهرههای مردمی فوتبالی را به عکسالعمل وادار و فضا را برای جمهوری اسلامی نامساعدتر کرده است. روز دیگر، اعتراضِ صدها کارگر هپکو در اراک که برای اولیهترین حق انسانی یعنی حق خوردن که نظام سرمایهداری جمهوری اسلامی آنها را حتا از این حق هم محروم کرده با حمله اوباشِ گارد ویژه روبهرو شده و به خون کشیده میشود. یک روز، آنهایی که نهایت خواستهشان استعفای خامنهای است و متوهم و سازشکارانه مطالبهشان از چارچوب این نظام گذر نمیکند را در زندان تا حد مرگ مورد ضرب و شتم قرار میدهند و درواقع به آنها یادآوری میکنند که هشدار: هیچ اصلاحاتی که ذرهای به نفع مردم باشد در چارچوب این نظام امکانپذیر نیست! یک روز، کشاورزان استان اصفهان را بهدلیل اعتراض به جابهجایی آب از نقطهای به نقطهای دیگر محکوم به سه هزار ضربه شلاق و ۴۰۰ ماه زندان تعزیر میکنند و روز دیگر به بزهکاران و قاتلین درون زندانها که خود قربانیان این نظام هستند چراغ سبز نشان میدهند تا جوانان معترض و آتئیست را بهقتل برسانند. یک روز، فعالین محیط زیست را تحت عنوان «جاسوس و عوامل بیگانه» بهاسارت میگیرند و روز دیگر با روشهای ضد انسانی اجازه ملاقات با پزشک و درمان به زندانی بیمار نمیدهند و میگذارند زندانی بمیرد. یک روز، جوانان را بهخاطرِ سخن گفتن از حق مردم بلوچ یا کرد یا عرب به زبان مادری «تروریست» میخوانند و روز دیگر، جوانان بهایی را به صرفِ داشتن مذهبی دیگر از حقِ شرکت در کنکور و ورود به دانشگاه محروم میکنند و…
این وضعیت باید تمام شود. منشأ این چرخه فرساینده و نابودکننده، نظام جمهوری اسلامی در کلیت آن و دستگاه سرکوبگر قضایی آن است. جنایتهای این رژیم و «تنوع»ِ غیر بشری آن تمامی ندارد تا زمانی که یک انقلاب کمونیستی متکی بر آگاهی و تشکلیابی میلیونها مردم و در جریان یک جنگ انقلابی بر آن فائق بیاید.
اما چرا سرکوب که چهل سال همزاد همیشگی جمهوری اسلامی در برابر مردم بوده در این دوره شدت پیدا کرده است؟ در پاسخ به این سوال یک بحث که خودبهخودی شکل گرفته و توسط رسانههای امپریالیستی هم به آن دامن زده میشود این است: «تشدید سرکوب، نتیجه به روی کار آمدن ابراهیم رئیسی بهعنوان رئیس قوه قضاییه است»!
اینجا بار دیگر و بهطور زشتی گرایش «بد و بدتر» نمایان میشود. «تحلیلگر» رادیو فردا در برنامهای به تاریخِ ۱۹ شهریور این رادیو میگوید: «اما چرا قوه قضاییه ابراهیم رئیسی با “مشت آهنین” با فعالان کارگری و صنفی برخورد میکند و حتی میتوان گفت که برخورد با آنان را تشدید کرده است؟ …عامل نخست، مشخصاً مربوط به آینده ابراهیم رئیسی، رئیس قوه قضاییه است… برای یادآوری این نکته از سوی ابراهیم رئیسی به رهبر جمهوری اسلامی و نهادهایی مانند سپاه پاسداران است که میتواند گزینه مطرح برای نقش “ناجی جمهوری اسلامی” در سالهای آینده باشد….»
این سطحیترین و سخیفترین تحلیلی است که میتوان ارائه داد. این نوع تحلیلها که کم نیستند و دامنهاش گستردهتر از تحلیلگران رادیو فردا است، بیشتر از همه تلاش میکنند تا خشم و نفرت مردم از کلیت نظام و خواست عینی رهایی از جهنم جمهوری اسلامی با همه دم و دستگاه نظامی و اداری و سیاسی و اجتماعیاش را نهایتا بهسوی یک فرد یا یک قوه از قوای سه گانه، کانالیزه کنند. با این قبیل تحلیلها میخواهند میان دو راه که یکی «رفرم» است و ادامه همین «جهنم» و دیگری یک انقلاب واقعی که سرنوشت و آینده مردم مشروط و منوط به آن است، تودههای مردم را به انتخاب بیراهه رفرم وادار کنند. این تفکر و گرایش، منطبق و خوشایندِ آن نیروهای طبقاتی و جریانات سیاسی است که از انقلاب بیشتر از ارتجاع هراس دارند. خوشایند نیروهای طبقاتی میانی است که با وجود فشارهای اقتصادی که موجب «آب رفتگی»اش میشود اما هنوز بخشهای بزرگی از آن از «مزایایی» در این نظام برخوردار است و از اینکه به موقعیت طبقات فرودست در بغلتند وحشت دارند. این فقط مسالهای «اقتصادی» نیست. بلکه ایدئولوژیک است. اما اینگونه تحلیلها حتا میتواند خوشایند هیئت حاکمه جمهوری اسلامی هم باشد. از نظرِ آن ها چه بهتر که آماج یک فرد باشد تا یک نظام!
ابراهیم رئیسی یک قاتل سریالی است و عضوی از هیئت مرگ در سالِ ۶۷ که حکمِ اعدامِ بهترین فرزندان کشور را صادر کرد. جنایتکارهایی مانند او یا محمد مقیسه یا ابوالقاسم صلواتی یا علیرضا آوایی (وزیر دادگستری روحانی) و یا سایر آدم کشهایی که امروز بهعنوان قاضی و بازجو به کار مشغولند و حکم پشتِ حکم علیه کارگران و دیگر معترضین صادر میکنند، همانهایی هستند که در قتل عامِ زندانیان سیاسی در سال ۶۷ در مصدر قدرت بودند و به قولی «همچنان نانشان را در خون جوانهای مبارز میزنند و میخورند». اینها اگر در جریان مبارزه و جنگ انقلابی تودههای مردم مجازات نشوند یقینا در فردای رهایی این کشور و در یک نظام سوسیالیستی در دادگاهی که هیئت منصفهاش عمدتا خانوادههای جانباختگان و رنجدیدگان هستند باید حساب پس دهند و طبقِ قانون اساسی جمهوری سوسیالیستی نوین مجازات آنها تعیین خواهد شد.
اما جمهوری اسلامی و دستگاه ستم و استثمار و سرکوبش محدود به تبهکارانی از این دست نیست. این افراد «تجسم» یک نظاماند. همانطورکه سرمایهدار، تجسمِ سرمایه و شخصیت یافته شده رابطه اجتماعی سرمایهدارانه است. جمهوری اسلامی یک نظامِ استثمار گر و ستمگر است که در کلیتاش باید واژگون شود.
پاسخ درست به چرایی تشدید سرکوبگری جمهوری اسلامی این است: رژیم اسلامی در یکی از بحرانیترین دورههای حیاتش بهسر میبرد. چهل سال حاکمیت نظامِ فاشیستی دینی رُسِ جامعه و تودههای مردم را کشیده و پی در پی به امواج مبارزه و مقاومت دامن زده و میزند. از هر درز و گوشهای اعتراض فریاد زده میشود. از یک طرف فشار تودههای مردم که جان به لب رسیده مبارزه و اعتراض میکنند، از یک سو اختلافاتِ درونی خودش که بهشدت بر سر راهکار در برابر تضادهای داخلی و درخواستها و اقداماتِ امپریالیسم آمریکا دچار تفرقه شدهاند و از طرف دیگر فشارهای بینالمللی و امکانِ حمله امپریالیسم آمریکا. ضربه زدن به تاسیسات نفتی آرامکو در عربستان که جمهوری اسلامی میگوید: «کارِ حوثیها بوده» و برخی امپریالیستهای آمریکایی میگویند: «کارِ جمهوری اسلامی بوده» جمهوری اسلامی را در وضعیت خطیرتری قرار داده است. تشدید سرکوبگری های جمهوری اسلامی عیله هر صدایی و در هر زمینهای ربط مستقیم دارد به این وضعیت بینالمللی و داخلی که در گرداب آن فرو رفته است.
کشمکش میان جمهوری اسلامی و مقاومت و مبارزه مردمی ادامهدار است. تناقضات و تضادهای جمهوری اسلامی مرتب بحران یا گسستهایی در کارکرد روزمره آن به وجود میآورد. جنایتهای رژیم آشکارتر میشوند. جناحها به جان هم میافتند. تودههای مردم اجحافات رژیم را غیر قابل تحمل دیده و به اعتراض علیه شرایط ستم و استثمار برمیخیزند. این مقاطع گسست و بحران، فرصت برای پیشروی هرچه بیشتر در انباشت قوا برای انقلاب است. هر واقعه و رخدادِ مهم مانند شورشها و اعتراضات اجتماعی حول فقر، بیحقوقی کارگران، زنستیزی و… در سطوحِ مختلف چنین فرصتی را فراهم می کند.
مبارزهای که در بیش از هشتاد شهر در دی ماه ۹۶ سربلند کرد کابوسِ جمهوری اسلامی است و گرمای تازیانهاش بر تن جمهوری اسلامی تازگی میکند. هراس از تکرار چنان خیزشی یا گسترده شدن مبارزات کارگری، صنفی و اجتماعی است که جمهوری اسلامی را به تشدید سرکوب وادار کرده است. آنها حمله میکنند و ما جواب میدهیم. اما سوال اصلی این است: ما چطور جواب میدهیم؟
این ستمگریها و بیعدالتیها ازهم جدا نیستند و از یک جا ریشه دارند و دارای شالودهای یکسان هستند. همان نظامی که سحر خدایاری را به خودکشی میرساند، کارگرانِ هپکو در اراک و هزاران کارگر در قزوین و تهران و رشت و صدها دانشجو و بازنشسته و فعالِ محیط زیست را در هر گوشه کشور به میدانِ مبارزه آورده است. منشأ همه این بیعدالتیها رژیم سرمایهداری جمهوری اسلامی است.
پس جواب ما باید این باشد: متحد و متشکل همگی علیه همه این بیعدالتیها مبارزه کنیم! برای رسیدن به جامعهای دیگر که در آن از این ستمها و تبعیضها خبری نیست مبارزه کنیم! برای آزادی زندانیان در بند و دفاع از خواستههای برحق همه مبارزه کنیم! آگاهانه و سازمانیافته برای سرنگونی نظام ارتجاعی جمهوری اسلامی و دستیابی به جمهوری سوسیالیستی نوین مبارزه کنیم!
«آتش»
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر