۱۳۹۵ تیر ۸, سه‌شنبه

دو یادداشت بر اوضاع جاری

سر سخن - از نشریه آتش شماره 56


دو یادداشت بر اوضاع جاری

چند دلیل دیگر برای اینکه این رژیم باید با یک انقلاب سوسیالیستی سرنگون بشود


يادداشت اول
هيئت حاکمهي ايران، اينطور نشان ميدهد که ظاهرا همهچيز روبهراه است. توافقي انجام شده و موقتا خطر فروپاشي اقتصادي بهخاطر تحريمها رفع شده است. محمدجواد ظريف، خوشحال و خندان در مجلس ظاهر شد و از دستاوردهاي برجام گفت که چند ميليارد دلار را از هند گرفتيم  و چند ميليارد را از کانادا و قرار است که چرخ توليد با بستن قراردادهاي کلان با شرکتهاي رنگارنگ غربي، راه بيفتد. مجلسيهاي اصولگرا نيز ديگر عليه برجام هياهويي چندان به راه نيانداختند، چون قرار است در بهروي پاشنهي ديگري بچرخد. شرکتهاي امپرياليستي هم در شرايط بحران عميق سيستم امپرياليستي، خشنود هستند که بيايند و در ايران سرمايهگذاري کنند. البته، چند سؤالي در مورد حقوق بشر (و درواقع، امنيت سرمايهشان) دارند که با جوابهاي قاطع ظريف روبهرو شدند! «مردم، راي دادند و راضي هستند و نقض حقوق بشر، اتهام است!»
اما ازطرف ديگر، انتخابات آمريکا و مواضع کانديداهاي رياست جمهوري و گفتن اينکه اگر سرکار بياييم، برجام را لغو ميکنيم، فضا را براي ژستهاي تبليغاتي روحاني و ظريف نامساعد کرده است. موضوع، اينقدر کش آمده تا خامنهاي که  برجام و رابطه و همکاري رسمي با امپرياليسم آمريکا با توافق وي صورت گرفت، در يک سخنراني گفت که اگر آنها برجام را پاره کنند، ما آن را بهآتش ميکشيم! اما اين هارت و پورت کردنها واقعي نيست و بيشتر، مصرف داخلي دارد. مقامات اسلامي بهشدت در تلاش براي جذب سرمايهگذاريهاي خارجي هستند و هر روزه دهها نمايندهي کمپانيهاي مختلف امپرياليستي در حال آمد و شد به ايراناند. صدها نهاد و سازمان ويژهي سرمايهگذاري توسط آقازادهها و جناحهاي مختلف حکومتي براي تشويق غربيها به سرمايهگذاري در ايران ايجاد شده است. مقامات اسلامي، ايران را «بهترين محيط براي سرمايهگذاري» به امپرياليستها معرفي ميکنند ( مصاحبه با محمدجواد ظريف در سوئد) و نمايندگان امپرياليست از ايران بهعنوان «بهشت سرمايهگذاري» نام ميبرند ( رئيس اتاق بازرگاني آلمان). وقتي سرمايهداران استثمارگر از «بهشت و بهترين محيط» صحبت ميکنند، منظورشان نيروي کار ارزان، شرايط بردهوار استثمار کارگران، ده ميليون بيکار و وجود حکومتي سرکوبگر است که صداي اعتراض را به شلاق ميکشد و تحقق حداکثر سود را براي سرمايهداران داخلي و خارجي با بند و اعدام، تضمين ميکند.
اما در ميانهي تبليغات بيمايه درمورد بهراه افتادن چرخ توليد در روي زمين، تورم و گراني و بيکاري  ادامه دارد و رکود اقتصادي عميقتر شده است. کارخانهها و گارگاههاي توليدي بسياري بهطور مرتب تعطيل شدهاند و يا مشغول تعديل نيرو هستند. روحاني که يکي از وعدههاي انتخاباتياش ايجاد اشتغال بود، چندي قبل دستور صادر کرد که نرخ بيکاري بايد تک رقمي شود. اما معضلات يک اقتصاد بيمار و وابسته با دستور و يا حکم حکومتي درمان نميشود. تازهترين گزارش مرکز آمار ايران حکايت از اين دارد که نرخ بيکاري در فصل زمستان سال 1394 به 8/11 درصد رسيده است که نسبت به زمستان سال قبل، افزايش 3/0  درصدي را نشان ميدهد. همچنين نرخ بيکاري در پاييز سال گذشته  7/10درصد گزارش شده بود که اين رقم هم مؤيد روند افزايشي نرخ بيکاري است ( ايران اکونوميست). 10 ميليون کارگر و جوان تحصيلکرده که خامنهاي از بيکاري آنان «خجالت» ميکشد، تبديل به يک نگراني سياسي جدي براي کل حاکميت شده است. بهطوريکه آن را «بمبي بزرگ و تهديدي بزرگ براي کشور» ميدانند. (يدالله طاهرزاده - عضو شوراي مرکزي حزب کارگزاران). تشديد دينگرايي، تهاجم ايدئولوژيک شتابگرفته عليه افکار غيرديني و سکولار، شاخ و شانه کشيدنهاي اخير خامنهاي در مورد دانشگاهها و ضرورت وجود دانشگاه و دانشجوي ارزشي و غلبه آنها بر فضاي آموزشي، تاکيدات مکرر خامنهاي و بهتبعيت از وي، روحاني و ديگر مرتجعين بر «اخلاق ديني، وحدت، اخلاق اسلامي و اخوت اسلامي» را بگذاريد در کنار اقدامات سرکوبگرانهي عملياي که عليه جوانان شدت گرفته است. دانشجوياني که جشن فارغالتحصيلي گرفتهاند را شبانه محکوم کرده و شلاق ميزنند. دانشآموزاني که با يک دعوت گروهي، پس از امتحانات آخر سال گردهمايي داشتند با حملهي نيروهاي انتظامي روبهرو ميشوند. دانشجويان دانشگاه سيستان و بلوچستان را به جرم برگزاري جشن از تحصيل محروم ميکنند. گشتهاي ارشاد را از نو راهي خيابانها کرده اند. کنسرتها را لغو ميکنند. چپ و راست فعالين کارگري و سياسي را به حبس ميکشند، فرمان حملهي گروهي به زنان «بدحجاب» را صادر ميکنند و... اينها همه، اقداماتي است درجهت مهار و کنترل نيرويي چند ميليوني که به درستي در صورت دستيابي به آگاهي و تشکل انقلابي کمونيستي ميتواند بهواقع، همانند «بمب» عمل کرده و بساط اين نظام ستمگر را برچيند.
تجربهي رژيم از وقايع سال 88  باعث شده که کابوس شورشهاي شهري از سر جمهوري اسلامي دور نشود. درست بههمينخاطر است که در روزهاي پاياني خرداد بهبهانههاي گوناگون، صدها نيروهاي ضد شورش در خيابانها مانور ميدهند و تعداد بسيار زيادي از لباس شخصيها در خيابانها درحال آمادهباش هستند. در دوران قبل از انتخابات مجلس، بهانهي احتمال حملهي داعش را طرح کردند، اما اينک پرواضح است که تردد نيروهاي موتوري ضد شورش در تهران و شهرهاي بزرگ ديگر، بهخاطر هراس از احتمال اعتراضات مردم عليه وضعيت سياسي و اجتماعي است.
اما با همهي سرکوبهاي ايدئولوژيک و عملي، شکلهاي مختلفي از نوعي مبارزهي منفي مانند تجمع جوانان در پارکها در شب، روزهخواري،  به مضحکه گرفتن شعارهاي در و ديوار در مورد «فوايد» روزهداري، برگزاري کنسرتهاي زيرزميني و... افزايش يافته است. ازطرف ديگر، شمار بيشتري از جوانان و دانشجويان نگاهشان بهسمت راه حل چپ چرخيده است. فروش آثار مارکسيستي در زمرهي بالاترين فروش کتابها در ايران قرار دارد و تعداد زيادي محافل مطالعاتي آموختن مارکسيسم تشکيل شده است. اينها ازجمله عواملياند که زمينه را مساعد کردهاند براي فعاليت کمونيستهاي انقلابي و فراگير کردن استراتژي و تئوري کمونيستي که امروز در سنتز نوين رفيق باب آواکيان فشرده شده است، پيوند دادن اين استراتژي و تئوري با مبارزه و مقاومت تودههاي مردم و به راه انداختن جنبشي براي انقلاب اجتماعي، سرنگوني اين نظام ستم و استثمار ديني و دستيابي به جامعهي غير طبقاتي و شاداب و سرزندهي کمونيستي.


يادداشت دوم
-  تعداد بسياري از فعالين سياسي و کارگري را به زندانهاي درازمدت محکوم کردهاند. «جرم» را اقدام عليه امنيت ملي اعلام کردهاند. ايندرحالي است که جمهوري اسلامي با سرکوب اعتراضات مردمي که خواهان داشتن حق کار کردن، حق خوردن، حق تشکل و يک زندگي مناسباند، دشمن شمارهي يک امنيت ملت است. در کنار اين سرکوبها، هر روزه دهها نفر از تودههاي فقير را بهدلايلي مانند قاچاق مواد مخدر و يا جرائم ديگر بهدار ميآويزند. ايندرحالي است که جانيان و قاچاقچيهاي بزرگ در راس حکومت نشستهاند و بر سرنوشت مردم حکم ميرانند.  
- جمعي از کارگران معدن طلاي  آقدره، واقع در آذربايجان را بهخاطر دعوت به اعتصاب، شلاق زدهاند. کارگران معدن، چه طلا باشد و چه ذغال سنگ و يا روي و مس ازجمله، محرومترين اقشار جامعهي کارگري در ايران هستند. اين کارگران مجبورند کارهاي بسيار سنگين را در ساعات طولاني و با دستمزد بسيار کم انجام دهند. طبق يک آمار، کارگران ذغال سنگ، پائينترين سطح دستمزد (چيزي حدود پانصد هزار تومان در ماه) را در دههي 90 دريافت کردهاند. اين کارگران با انواع بيماريها مانند کمردرد و بيماريهاي ريوي دست به گريبانند. اين کارگران از حق اعتصاب و تشکل و بسياريشان حتي از حق بيمه محرومند. ايندرحالي است که بسياري از نور چشميهاي شاغل در مشاغل دولتي و نيمهدولتي مثل دانشگاه آزاد و يا مديريت کارخانهها، ماهانه بيش از دهها ميليون تومان دريافت ميکنند و برخي مديران دولتي حتي در ماه بالاي صد مليون تومان با احتساب پاداش و غيره حقوق ميگيرند.
- خبر يقهدراني يک نماينده  و دعواي او با يک نفر ديگر در مجلس، رسانهاي شد. بعدا معلوم شد که دعوا بر سر احداث فرودگاهي در شمال ايران بوده که بهبهاي از ميان بردن مساحت زيادي از زمينهاي برنج مرغوب در آن منطقه صورت ميگيرد. ميخواهند فرودگاه ديگري احداث کنند که آقازادهها و سرمايهداران و خانوادههايشان و گردشگران خارجي باراحتي بيشتري به شمال سفر کنند. اين را بگذاريد در کنار ساخت هزاران ويلا و اماکن تفريحي بهقيمت نابود کردن جنگلها و زمينهاي کشاورزي. کشت برنج و همچنين ساير اقلام کشاورزي مانند چاي روبه نابودي است و اين بهمعناي بيکاري و فقر و تنگدستي شمار بزرگي از کشاورزان و کارگران و نابودي محيط زيست است.
- پس از ماهها سرکوب و بستن مرزها در کردستان بهروي کولبران و کاسبکاران کرد، در 17 خرداد مقامات حکومت در کردستان اعلام کردهاند که مرزها را باز ميکنند بهشرطيکه مردم مناطق مرزي براي کارشان از سپاه اجازه بگيرند و مبالغي بابت دريافت مجوز به اين ارگان سرکوب و قاچاقچي مواد مخدر، پرداخت کنند. کار بهاصطلاح، تجارت مرزي يا قاچاق کالا که بسياري از زحمتکشان براي امرار معاش به آن روي آوردهاند، نتيجهي بيکاري و تنگدستي و درآمد زير خط فقر است. کاري که کولبران انجام ميدهند، بسيار خطرناک و رنجآور است و خيل عظيمي از زنان و مردان و دختران و پسران از سر ناچاري به آن روي آوردهاند؛ و تازه بخشي از درآمدي که نصيبشان ميشود را بايستي به کاسبکاران کرد و غير کرد بپردازند. حالا مزدوران محلي اين حکومت فاسد و سرکوبگر، مامور شدهاند تا کار را به نوعي برنامهريزي کنند که درآمد قابل توجهي نصيب سپاه پاسداران بشود تا ازآنطريق هم بتوانند درآمد کولبران بهاصطلاح «آزاد» را غارت کنند و هم بخشي از هزينههاي ديگر سپاه مانند شرکت در جنگ ارتجاعي سوريه را تامين کنند. کشاورزي در کردستان بهخاطر حاکميت مناسبات سرمايهداري و منسوخ جمهوري اسلامي روبه نابودي است و صنعت ناچيز موجود هم در رکود بهسر ميبرد  و رونقي ندارد. شغلهاي ديگري مانند دستفروشي و مسافرکشي هم با انواع تضييقات ارگانهاي سرکوب رژيم روبهروست.
حکومتي که با مردم چنين رفتار ميکند، نبايد برجا بماند. به اين چرخهي سرکوب و ستم و استثمار طبقاتي ميتوان و بايد خاتمه داد n
                                                                                                                                                                                   «آتش»

شلاق، پایان توهم است

از نشریه آتش شماره 56

شلاق، پایان توهم است


سلين شکوهي

به خشم غرورآفرين و مقاومت افشاگرانهي 17 کارگر معدن طلاي آقدره
حالا، همه ميدانند. تصوير سرخ تازيانه بر پشت خميدهات، چُرت خيليها را پاره کرده است. آدمهايي که قرنهاست با تازيانه خو کردهاند. با تازيانه زاده‌‌شدهاند، در سايهي چرکين تقدساش قد کشيدند و با رقص خونآلودش بر تن خستهشان، بهشت بزرگان را بر بالاي جهنم خود ساختند. حالا، همه ميدانند. مبارزهاي هست. عريان، چون گُردهي خونآلود و فرياد بريدهات از درد.
مبارزهاي ميان آنکه جانش بر لب رسيده. بهتنگ آمده. امروزش تباه شده و آيندهاش به حراج رفته است. بين آنکه حق سير شدن ندارد؛ آن هم نه با نان مفت و پول نفت. حق ندارد سير شود حتي بهبهاي خون و عرقي که زير خروارها خاک ميريزد. حق ندارد بپرسد چرا کار ندارد؟ چرا بيمارستان ندارد؟ چرا خانه و مدرسه ندارد؟ چرا زبان ندارد؟ حق ندارد بپرسد اين کيست که دربرابرش ايستاده؟ آنکه با زهرخند طلايياش تازيانهي تأديب ميخواهد. و آنکه تازيانه بهکف با صورتي کريه، حکم ارشاد الهي را  با تسمههايي بهقدمت تاريخ بر زندگياش جاري ميکند.
خميني که آمد، خيليها نميدانستند چه اتفاقي دارد ميافتد. در ميانهي نبردي که بخشي از آن داشت براي آينده  و رهايي همه ميرزميد، ناگهان خواست و شعار رهايي زحمتکشان و ستمديدگان جهان تبديل شد به «رستگاري»  مستضعفين و گودنشينها و  ضرورت سير کردن «شکمها» تبديل شد به ضرورت تزکيهي «روح»! همان نظام ستم و استثمار سابق حفظ و با دين، ترکيب شد که آن را هولناکتر از قبل کرد. اندک نيروهاي آگاه جامعه با همهي توان در برابر ضد انقلاب اسلامي ايستادند و صورت کريه و صورتک دروغين رأفت اسلامياش را رسوا کردند؛ اما زمان برد تا جامعه در اعماق خود حقيقت را دريابد. مذهب و ارتجاع از چشمهي ناآگاهي و رنج تودهها نوشيد و فربه شد و دور جديدي از روابط استثمار و ستم را به سود سرمايهداري تضمين کرد.
«انقلاب اسلامي» که درواقع، ضد انقلاب غريبي بوده است؛ پاسخي ارتجاعي بود به بحرانهاي جامعهي سلطنتزده و امپرياليستزدهي ايران. اسلامگرايان، نيروي سياسي برآمده از جامعهي مدرن  سرمايهداري بودند که زير رهبري خميني به اعماق تاريخ چنگ انداختند تا هم خودشان را به قدرت برسانند و هم با گلابپاشي اسلامي، بوي گند روابط قدرت و تمايزات طبقاتي پوسيده و اتصال به نظام جهاني سرمايهداري را موقتا خنثي کنند. 
انسان، حق حيات ندارد چراکه مالکيت، تنها از آن خداست. زن، موجودي که مذهب بر پايهي بهبند کشيدن او استوار شده. کارگران و معلمان و همهي کساني که در توليد ثروت اجتماعي نقش آفرينند، حقي ندارند تا بخواهند از آن دفاع کنند. کسي حق ندارد خارج از قواعد شريعت فکر کند، بنويسد، حرف بزند يا حتي بخنندد و عاشق شود. اينجا، طبيعت هم هر روز شلاق ميخورد. خشکسالي، قحطي، مرگ و مير حيوانات، آلودگي صنعتي و شيميايي و هزاران بلاي الهي ديگر هر ثانيه نفسش را تنگتر کرده است.
همهي اين فجايع، درون سياستي رخ ميدهد که به ما ميآموزد پاسخ دردها و بيچارگيهايمان را نه در عمق واقعيت موجود و اين دولت و اين نظام اقتصادي و اجتماعي، بلکه در سطحيترين شکلش هميشه نتيجهي کارهاي دشمن بدانيم از جنس ديگر، از زبان و مليت ديگر، از دين و مذهب ديگر.
حالا بعد از نرمش قهرمانانهشان جلو ارباب بزرگتر، لازم است که نوک همهي کساني که خيال روزهاي بهتر ميبينند را بچينند. گشت ارشاد توي خيابان، اسيد پاشيده بر صورت زنان، شانههاي خم کارگران، درماندگي و تنگدستي معلمان، بيکاري، فقر و فلاکت جوانان، بيحقي، محروميت، آوارگي مليتهايي که سالهاست زباني براي بيان دردهايشان ندارند. زندان، شکنجه و اعدام براي هر صدا که يادش برود که روبهروي چهکسي ايستاده است. سرمايه، جهان را ميبلعد و براي اين کار، هيولاهاي مختلفي را اجير کرده است. اما هيولاي دولت و نظام جمهوري اسلامي با همهي مانور قدرتي که ميدهد، اوضاعش هيچ خوب نيست. 
تصوير کتف شلاقخوردهي کارگران آقدره، ديروز و امروز و فرداي همهي آناني است که در چنبر اين نظام سرمايهداري اسلامگرا گرفتار آمدهاند و بايد عليه آن تا آخر بشورند، بدون آنکه خسته شوند. شلاق، پايان توهم است. پايان توهمي 38 ساله که رهايي دروغين را اميد بسته بود. پايان توهمي که ميانديشد، رهايي بدون آگاهي، بدون علم به آنچيزي که احاطهمان کرده است و بدون مبارزهاي خونين در برابر همهي آناني که از روابط ستمگرانه ارتزاق ميکنند، ممکن است. توهمي که ميانديشد، کليد بهشت بزرگان ميتواند دربهاي جهنم بردگان را بگشايد. مبارزهاي هست در همهي جبهههاي شناختهشدهي علمي، ايدئولوژيک سياسي و طبقاتياش. مقاومت، کافي نيست. بايد جهان ديگري ساخت. آواي خشمناک درد با بارش هربارهي تازيانه، فرياد رسايي است که جهاني نو طلب ميکند. اين خشم بريدهبريده، اين خون دلمهبسته، اين نگاه سرخ، آبستن جهان بزرگي است اين درد، تازه نيست و کهنه نخواهد شد، اگر آن را به روزني براي درخشش طلايي افقهاي نو بدل نکنيم. n